هفتبرکه: یکی از مناسبتهای آذرماه، هفتهی حمل و نقل است و ما برای این شمارهی گپتریا، سراغ اکبر جعفرزاده، یک رانندهی تاکسی تلفنی پیشکسوت رفتهایم. تاکسی تلفنیهایی که تلفن دفترشان شبانهروز زنگ میخورد، حتی روی تلفن همراه رانندههایشان هم دایورت شده، اما سرویس کافی برای جوابگویی به همهی آنها ندارند. پولش کم، اعصابخردیاش زیاد و […]
گپتریا
هفتبرکه: مغازهاش در بازارچه مرکزی، اجناس زیادی ندارد و صدا در آن میپیچد. ظروف، وسایل آشپزخانه و ضروریات منزل، عمدهی اجناس مغازهی او روی قفسهها، میز و انبار است. حالا در آستانه هشتادسالگی، بعد از عمری دوندگی، میخواهد باقی عمر را در خانه، با آرامش و دور از دردسرها و نگرانیها از حساب و کتاب […]
هفتبرکه: سید میر عبدالله حسینی را خیلیها در گراش و اوز به نام میرصالح میشناسند. موسس رستوران صالح، نامش با بسیاری از رستورانها و کبابیها پیوند خورده است. در یک شب سرد در زمستانخانهی اقامتگاه نریمان اوز با او صحبت کردیم. خواهرزادهاش حاج عزیز نوبهار، مدیر فعلی رستوران صالح، هر جا که لازم باشد صحبتها […]
هفتبرکه: حاج علی پورغفور صاحب یک فروشگاه قدیمی در محله فخرآباد است و به تنهایی این فروشگاه را میگرداند. حاج عای فرزند حاج عباس تراب، متولد سال ۱۳۲۷ است. با خنده میگوید: «کمکم و تَمَه اوزام». برای قدیمیها زندگی و مرگ یک شوخی درهمتنیده است. کار در بحرین و سربازی بعد از ازدواج مغازه آقای […]
هفتبرکه: آبانبار یا همان برکهی ما جنوبیها، قلب تپنده و خنک جنوب در دشتها و بیابانهای داغ آن و حافظ اندک آبی است که بارانِ تابستانه به دل آن ریخته است تا آن را از تابش خورشید در امان نگه دارد. برکه نماد خستگیناپذیری مردمان جنوب برای حفظ حیات در سختترین شرایط است و آفرینندگان […]
هفتبرکه – مریم مالدار: لذت خوردن برخی از خوراکیها به این است که همان موقع تا گرماگرم است بخوری، خصوصا اگر سمبوسه باشد. فرقی ندارد محتوای داخلش سیبزمینی و گوشت باشد یا ماستی، چرا که بخش عظیم لذتش همان گاز زدن و صدای کُروچ کُروچ نانی است که در روغن حسابی برشته شده است. امروز […]
هفتبرکه: وارد مغازه که میشوی شروع میکند به «چیک و پرس» از خانه و خانوادهات، تا رشتهای پیدا کند که آدمها را به هم وصل کند. بعد از ۵۵ سال کار خشکشویی، موهایش شده است به رنگ لباسهای سفیدی که تحویل میدهد، صاف و براق. کار حاج محمدعلی جوری است که مشتریهای شیکپوشی دارد. قدیمترها […]
هفتبرکه: سری به یکی دیگر از نوشتافزاریهای قدیمی شهر در خیابان درمانگاه میزنیم؛ نوشتافزار غدیر، که صاحب مغازه کودکیاش را بیش از روزگار الانش برایمان نقل میکند. مردی که در کودکی مدرسه را رها میکند اما مدرسه او را رها نمیکند! آقای اپرور، بچهی دروازه رضا عالی عباس اپرور یا آن طور که مردم او […]
هفتبرکه: شاهجهان مقتدری متولد سال ۱۳۳۷ است اما به گفتهی خودش شناسنامهاش دو سال از خودش بزرگتر است. به گفتهی خوش: «شناسنامهم دو سال اِز خوم گَپترن». شاهجان برای مردم یک کاسب است؛ اما برای ده فرزندش هم پدر است و هم مادر. شش دختر و چهار پسر حاصل زندگی اوست: معصومه، رسول، فاطمه، سلمان، […]
هفتبرکه: پای داستان زندگی و حرفهی یکی از نوحهخوانهای شهر مینشینیم که نوای «یا حسین یا حسین» او در صبح عاشورای گراش، زنگ بیدارباش عزاداران حسین در همراهی با تراژدی حماسی کربلا است. مرثیهخوانی، دستاورد یک عمر حاج غلامعباس راهپیما، فرزند آهنعلی غلامعباس، متولد ۱۳۲۷ و پدر ۵ فرزند، سه پسر و دو دختر است […]
هفتبرکه: اینجا حکایت یکی دیگر از گپتریای گراش را میخوانید که واقعا دستی بر آتش دارد و قصهاش عطر هیزم و پلو میدهد. حاج احمد فیروزی را به حلوای مسقطی، پلوهای اعلا و چربوچیلی و هلیم و هریسهی خوشپختش میشناسیم. حاج احمد فیروزی نامی است که در گراش در مجالس عیش و عزا یک برند […]
هفتبرکه: حاج علی متین یکی از کاسبهای فعالِ لولهکشی و فنیکار در گراش است. او حدود ۳۸ سال است که در این حرفه و در مغازهی خودش، «لوله و اتصالات متین» فعالیت دارد. چهرهی او برای بسیاری از مردم یادآور هیات قمر بنی هاشم(ع) و مسجد صاحبالزمان(عج) نیز است. حاج علی متولد ۱۳۳۴ و ۶۹ […]