هفت‌برکه – نوریه بلبل و مجید افشار: ۲۸ مرداد مقارن با ۱۹ آگوست روز جهانی عکاسی است؛ روزی برای جشن گرفتن هنر ثبت لحظه‌ها. سال‌ها پیش، وقتی هنوز دوربین‌ها کمیاب بودند و عکس گرفتن اتفاقی ویژه به حساب می‌آمد، حاج حسن زارعی نخستین کسی بود که در گراش دریچه‌ی دوربین را به روی چهره‌ها گشود و لبخندها و حتی خیابان‌های قدیمی گراش را ثبت کرد. او آغازگر راهی شد که بعدها پسرانش، عروس‌ها و نوه‌هایش آن را ادامه داده‌اند. او برگی تازه از دفتر خاطرات مردم این شهر را ورق زد و از آن زمان تا به الان نام عکاسی با او پیوند خورده است. هشتگ گپتریا این هفته به خانواده هنرمند مرحوم حاج حسن زارعی اختصاص دارد.

مرحوم حاج حسنعلی زارعی و همسرش سکینه ابراهیمی ۱۰ فرزند دارند. ۶ پسر با نام‌های محمد، ابوالحسن، قاسم، علی، اصغر و مهدی؛ و ۴ دختر با نام‌های راضیه، فوزیه، مرضیه و فاطمه. هرچند که از سال ۱۳۸۲ به بعد جای حاج حسن در عکس‌های دسته‌جمعی خانواده خالی مانده و به رحمت خدا رفته است.

14040528 Gaptaria Akkasi Zarei 1

عکاسی زارعی، آرشیو چهره‌های مردم شهر

هر گراشی، چه در گذشته و چه الان، شاید همه‌ی کوچه‌ها و محله‌های شهر را ندیده باشد، اما محال است که پایش دست‌ کم یک‌ بار به عکاسی زارعی باز نشده باشد. از روزهای کودکی و عکس برای ثبت‌نام مدرسه بگیر تا سال‌های جوانی و بزرگسالی که نوبت به عکس مدارک اداری و شغلی می‌رسد. عکاسی زارعی برای بسیاری از ما نه فقط یک مغازه، بلکه آلبوم مشترک خاطره‌هایمان است و هر وقت هم که عکس پرسنلی لازم داشته باشیم مسیرمان به همین‌جا می‌افتد و با گفتن اسم‌مان هر تعداد عکس سه در چهار که بخواهیم آماده می‌شود. اینجا آرشیوی زنده از چهره‌های مردم این شهر است.

در روزگاری که بیشتر گراشی‌ها ساز سفر کوک می‌کردند و برای کار راهی کشورهای عربی می‌شدند، حاج حسن دو بار راهی بحرین و امارات می‌شود. اما آب‌ و‌ خاک کشورهای عربی با روحیه‌اش سازگار نبوده است و با عشق خدمت به وطن دوباره به گراش برمی‌گردد و برای آموزش عکاسی راهی شیراز می‌شود و از همان‌جا عکاسی را آغاز می‌کند. چه کسی می‌داند؛ شاید همان روزی که برای گرفتن پاسپورت جلوی دوربین می‌نشیند که عکسش را بگیرند، جرقه‌ای در ذهنش زده می‌شد که چرا از این طریق به مردم شهرش گراش خدمت نکند.

‌به‌گفته‌ی دخترش فاطمه، آن روزها خیلی‌ها حاج حسن را مسخره می‌کنند و می‌گویند: «پولی در عکاسی نیست و چطور می‌شود با پول یک عکس که در آن زمان یک تومن یا دو تومن بوده خرجی خانواده را بدهی؟» فاطمه می‌گوید: «همین کار برایش برکت داشت چون پدرم عاشق شهر و کشورش بود. هرچند آن زمان عکاسی درآمد زیادی نداشت، اما هدفش این بود کاری کند که به درد شهرش بخورد و آن‌قدر بلندهمت بود در روزگاری که همه برای پول بیشتر به خارج می‌رفتند، پدرم از پول می‌گذرد و تصمیم می‌گیرد که در شهرش خدمت کند.»

حاج حسن فقط به آموزش‌های شیراز بسنده نمی‌کند و گاهی راهی لار می‌شود تا آنجا هم مشق عکاسی کند و تجربه‌های تازه بیاموزد. در همه‌ی این سفرها، همسرش سکینه همراه همیشگی‌ او بوده و با سه فرزند کوچکش پا‌به‌پای حاج حسن مسیر یادگیری عکاسی را طی می‌کند. حاج حسن ابتدا در اتاقی در طبقه‌ی دوم خانه‌‌شان در نزدیکی مسجد جوادالائمه وسایل عکاسی‌اش را برپا می‌کند و مدتی همان‌جا مشغول به کار می‌شود. در سال ۱۳۴۶ ساختمان باختر، جایی که الان بانک مسکن در آن قرار دارد، می‌شود نخستین محل کار رسمی حاج حسن و اولین عکاسی در گراش. حاج حسن از سال ۱۳۶۲ به خیابان امام می‌آید و هنوز که هنوز است عکاسی زارعی در آنجا قرار داد.

عکاسی زارعی نه فقط یک مغازه، بلکه یک لوکیشن همیشگی برای جهت دادن و آدرس پرسیدن در گراش است. سه برادر، علی، قاسم و مهدی، سه عضو ثابت عکاسی زارعی هستند که در زیر نام و سایه‌ی عکس پدر در عکاسی مشغول به این کار هستند و میراث خانوادگی را زنده نگه داشته‌اند.‌

به غیر از کسانی که برای عکس گرفتن پایشان به عکاسی زارعی باز شده، کسانی هم هستند که این محل جزو تجربه‌های کاری آنها بوده است؛ از جمله احمد و اصغر لقمانی، جانباز مصطفی واحدی، عادل پاکستانی، رحمت امینی، مجید عالی‌پور، محمود علی‌پور و عبدالرضا حیدری.

پیش از این، مجید افشار در روز پدر سال ۱۴۰۲ نیز به سراغ برادران زارعی رفته بود و عکس سه برادر را زیر سایه‌ی عکس پدر ثبت کرده بود (اینجا).

14040528 Gaptaria Akkasi Zarei 2

خانواده‌ی عکاس‌ها

پسرها همگی کار را با عکاسی کردن پیش پدر شروع می‌کنند و پدر به آنها آموزش می‌دهد. هر ۶ فرزند پسر حاج حسن ابتدا راه پدر را پیش می‌گیرند، اما از میان آن‌ها فقط سه نفر هنوز با دنیای عکس و دوربین پیوند دارند؛ علی، قاسم و مهدی. ابوالحسن معلم بازنشسته‌ی جغرافیاست. محمد به کار املاکی مشغول است. اصغر هم به همراه همسرش سال‌ها قبل در عکاسی عکسباران به این کار مشغول بود، ولی او هم مثل برادرش محمد، کار املاکی را در پیش گرفته و دوربین را کنار گذاشته است.

از دخترهای مرحوم حاج حسن، هیچ یک راه پدر را ادامه نداده‌اند، اما این شغل و هنر در خانواده‌ی زارعی هنوز به فراموشی سپرده نشده و به نسل سوم این خانواده رسیده است. اسما دخترِ علی و حسن پسرِ قاسم، ادامه‌دهندگان این میراث پدر و پدربزرگشان هستند. دیگر نوه‌ها هم گاهی دستی بر عکس و عکاسی دارند، اما نه همیشه. بعد از همسر اصغر، همسر مهدی نیز به جمع عکاسان این خانواده پیوسته است تا نشان دهد که در این خانواده عشق به عکاسی تنها از راه خون و وراثت منتقل نمی‌شود، بلکه از مسیر عشق و همراهی با کسانی که به این خانواده وارد شده‌اند نیز می‌تواند ادامه پیدا کند.

سه برادر، سه دیدگاه درباره عکاسی

از زمان پدر تا به الان، کار عکاسی کردن تغییر کرده است و عکس‌ها از حالت آنالوگ به دیجیتال رسیده‌اند، اما تجربه‌ی این مسیر همچنان در خانواده‌ی زارعی جریان دارد. ‌علی می‌گوید: «عکاسی دیجیتال خیلی راحت‌تر از آنالوگ است؛ چون نه تاریکخانه دارد و نه بوی دارو که دماغت را پر کند. همه‌چیز هم سریع‌تر آماده می‌شود.»

قاسم هم می‌گوید: «در بعضی موارد آنالوگ و در بعضی موارد عکاسی دیجیتال بهتر هستند؛ اما آنالوگ اگر چه دردسر بیشتری داشت اما یک کاری هنری بود و باید خلاقیت به خرج می‌دادی. قبلاً برای عکس‌ گرفتن در دستگاه نور، نور خورشید وارد آینه می‌شد و روی فیلم منعکس می‌شد. بعضی از فلش‌های قدیمی یک‌ بار مصرف بودند و بعد از استفاده می‌سوختند، بعضی دیگر باتری داشتند که اندازه‌ی یک موتور کوچک بود.»

مهدی هم می‌گوید: «آنالوگ خیلی بهتر، طبیعی‌تر و دلنشین‌تر بود؛ ولی از لحاظ سرعت دیجیتال بهتر است. در عکاسی دیجیتال از لحاظ طبیعی بودن چون صورت‌ها روتوش‌ می‌شوند حالت کامپیوتری دارند. عکس‌های قدیمی بهتر بودند هر چند که دردسرهای زیادی داشتند.»

آنها از کار عکاسی‌شان تاریخچه‌ای کوتاه را که در یادشان مانده است مرور می‌کنند: «فیلم‌ها در ابتدا سیاه و سفید و تک‌تک بودند؛ برای هر نفر یک فیلم مصرف می‌شد. بعدها فیلم‌های رولی مثل ۱۲۰، ۱۲۷، ۱۱۰، ۱۳۵ و ۱۲۶ آمدند که به مرور کنار رفتند و فقط ۱۳۵ و ۱۲۰ باقی ماندند. با ورود عکاسی دیجیتال، تاریکخانه و فیلم‌ها هم کنار رفتند.»

قاسم ادامه می‌دهد: «ولی آنالوگ خوبی زیادی داشت چون تا چاپ نمی‌شد، شما عکس‌ها را نمی‌دیدی و مشتری هم عکس‌هایی را که گرفته بود نمی‌دید و وقتی چاپ می‌شد می‌دید. الان ولی از یک سوژه هر چقدر که بخواهی عکس می‌گیری. از نظر من یکی از خوبی‌هایی که عکاسی آنالوگ داشت این بود که بعد از ۱۰ یا ۲۰ سال عکس‌ها را نگاه کنید می‌بینید که یکی چشمش بسته یا یکی لباسش کج است. همه چیز طبیعی بود، الان اما همه‌چی افکت است و کلی روی صورت کار می‌شود و حالت طبیعی ندارد. الان می‌دانند که اگر ۲۰ سال بعد به این عکس‌ها نگاه کنند قیافه‌ی خودشان نیست و هیچکس شبیه خودش نیست. مخصوصا با این هوش مصنوعی که حتی لباس‌ها یا فرم و ژست را عوض می‌کند. عکس‌های قدیمی که در خانه می‌گرفتیم همه چیز در عکس معلوم بود؛ از کاشی، موزاییک، اتاق‌ها و فرش همه چیز بود. ولی الان با فتوشاپ همه چیز را پاک می‌‌کنند. قدیم‌ها اگر در گوشه‌ی اتاق چهار تا کفش و دمپایی هم بود در عکس می‌افتاد. الان همه‌ی عکس‌ها پرتره شده و کمتر عکس دسته‌جمعی داریم. عکس‌های قدیمی ۳۶ تایی، چون نمی‌دانستی که از چه چیزی گرفتی حس و حال بهتری داشت.»

14040528 Gaptaria Akkasi Zarei 10

یک خانه پر از عکس

خواهران زارعی نیز در مورد عشق پدرشان به کارش می‌گویند: «پدرمان رانندگی بلد نبود و آن روزها هم خبری از کلاس‌های آنلاین نبود. همیشه برای خرید وسایل عکاسی با اتوبوس راهی شیراز می‌شدیم. هنوز هم وقتی خودمان به شیراز می‌رویم، خیلی از مغازه‌هایی را که از آنها قاب و آلبوم می‌خرید به یاد داریم. پدرمان شیراز را خیلی دوست داشت، چون آنجا آموزش دیده بود.»

فاطمه ادامه می‌دهد: «الان هر کسی که من را می‌بیند برای من تعریف می‌کند که ما هم برای عکس گرفتن می‌آمدیم خانه‌تان و پدرت موهایمان را شانه می‌زد. بدون این نیست که یک قطعه عکس سیاه و سفید از زمان پدرم نداشته باشد و یا خاطره‌ای از پدرم نداشته باشد. هم خاطره‌ از خانه قدیمی پدری‌مان و هم از دوربین‌های پدرم. ما در خانه‌مان خیلی عکس داریم و یکی از خاطره‌هایی که دختر عمه‌ام همیشه تعریف می‌کند این است که می‌گوید با اینکه من سنم بالا رفته است و بالای ۶۰ سال سن دارم، از زمان بچگی‌هایم خیلی عکس دارم و وقتی دخترم به عکس‌ها نگاه می‌کند می‌گوید که جوان‌های الان اینقدر عکس ندارند، چون هر وقت می‌رفتم خانه‌ی دایی‌م همیشه اول می‌گفت بیا تا من عکست بگیرم بعد برو.»

آنها در آخر می‌گویند: «درست است که ما دخترها علاقه‌ای به کار عکاسی نداشتیم اما این افتخاری است برای ما که پدرمان اولین عکاس گراش بوده است.»