هفت‌برکه: مهمان این شماره از هشتگ گپتریا، آقای باقر آگین، فروشنده‌ی قدیمی در گراش است. مغازه‌ی آقای آگین با نام «فروشگاه مواد غذایی حدیث»، در محله‌ی بند و شیخ، پشت استادیوم، بخشی از شناسنامه‌ی این محله است. اینجا را هم مردم محله و هم ساکنان اطراف آن، خوب می‌شناسند. او در ۷۰سالگی، در مغازه‌ای که ۲۵ سال است مالک‌ آن است، کار مردم را رواج می‌دهد و می‌گوید: «هر چه روزی باشد، خدا می‌رساند.»

14040707 Gaptaria Baqer Agin 1

آقای باقر آگین؛ کاسب محله‌ی بند و شیخ

آقای باقر آگین فرزند حسین است، که خودش می‌گوید «معروف به حسین حمومی» است. او متولد ۱۳۳۴ در گراش است. مادرش دختر احمد شرف است. می‌خندد و می‌گوید فامیلی او را به خاطر ندارد!

آقای آگین پدر پنج فرزند است؛ سه دختر و دو پسر. پسرهایش حسین و مسلم، یکی بندر است و دیگری در شاورمافروشی کار می‌کند. فرزندان آقای باقر آگین همگی ازدواج کرده‌اند و خودش همچنان دور از بیکاری و تلف کردن عمر، در مغازه‌ی بقالی کسب‌وکارش در جریان است.

شاگردی در نوجوانی و عزیمت به دبی

کشورهای حوزه‌ی خلیج‌ فارس از قدیم‌الایام جای خوبی برای آماده کردن نوجوان‌های قدیم برای کار و زندگی بوده و شرایط سخت کاری در آن را هر که رفته یا دورادور شنیده، می‌داند. آقای آگین هم چند سالی از عمرش را در دبی گذرانده است. می‌گوید: «در نوجوانی می‌رفتیم کار شَل (کاهگل یا گچکاری). اوسا نبودیم و کارگر معمولی بودیم. بعد کم‌کم رو به دبی آوردیم.»

برادرش او را به دبی می‌برد و در بقالی اسماعیل غلوم مسیح مشغول به کار می‌شود. چند سالی آنجا بوده و بعد برمی‌گردد گراش و ۲۵ سال است در همین مغازه که خودش خریده، کار می‌کند. او از کاسب‌هایی است که مغازه‌اش در گراش، بخشی از شناسنامه‌ی این محله شده و سر و شکل ساده‌ی خودش را حفظ کرده است.

اما ظاهرا حالا آقای آگین مجبور است به زودی جابه‌جا شود. خودش می‌گوید: «حالا کم‌کم خیال دارم جای دیگری پیدا کنم. صاحب ملک می‌خواهد ساختمان را خراب کند. خانه‌ی پشتی‌اش هم خراب است و ببینم کجا گیرمان می‌آید برویم جای دیگر.»

14040707 Gaptaria Baqer Agin 4

مغازه‌ای صاف و ساده؛ مثل گپتریا

آقای آگین هم به تنهایی مغازه را می‌چرخاند و بیشتر ساعات روز در مغازه است. او صبح‌ها از ساعت ۶ صبح در را برای شروع یک روز پُرروزی دیگر و دیدن چهره‌ی همشهری‌هایش باز می‌کند و تا یک ظهر در مغازه می‌ماند. عصرها هم در دکان آقای آگین از ساعت ۴ تا ۹ شب به روی مشتری‌ها باز است. او از کسب‌وکار و زندگی راضی است و می‌گوید: «هر چه روزی باشد خدا می‌رساند. یک نفر خودم هستم، اما خدا را شکر. از خدا راضی هستم و می‌گویم خدا را شکر. ماه رمضان هم فالوده‌ی محلی قدیمی و اینها داریم و کارمان خوب است. می‌خواهم جایی بروم در را می‌بندم و می‌روم و می‌آیم.»

مغازه‌ی او در خیابان شهیدان محقق است. اجناس مغازه‌ی او هم لوازم محلی زندگی است مثل جارو، قلیان، تنباکو و زغال و هم کالاهای اساسی دیگر. می‌گوید: «هر کسی هر چه بخواهد برایش می‌آوریم. زیاد هم که نداریم، همان کم‌کم می‌آوریم و می‌فروشیم. لقمه نانی خدا می‌رساند.»

در میان مغازه‌های لوکس و امروزی با انبوه چراغ‌های پرنور که در خیابان‌های اصلی شهر می‌بینیم، این مغازه‌های محله‌ای با بوی تنباکو و فضای قدیمی و فروش بخشی از کالاهای بومی، یادآور بخشی از چرخه‌ی اقتصادی گراش از روزگاران قدیم‌تر است و کاسب‌هایی که اصل اول‌شان «رواج دادن کار مردم» با قیمتی منصفانه است.

آقای آگین گفتگوی کوتاهش با مجید افشار، عکاس و خبرنگار هفت‌برکه را تمام می‌کند و می‌گوید: «خاب! عکس هم خو اُت گِرِت!» و عکس دیگری از گپتریا به آلبوم گپتریای شهر، اضافه می‌شود.