هفتبرکه – مریم مالدار: در بحث ظروف چینی و لوازم آشپزخانه، ما گراشیها تا دلت بخواهد چیزهایی داریم که «از دَسَه نزاوت» و همیشه مثل طلا و ارز، جزو لوازم و سرمایههای زندگی است. هر چه قدیمیتر بهتر و صدالبته گرانتر! از جمله اینها میتوان به ظروف آرکوپال با طرح گراشیپسندِ گل ویکتوریا و گل […]
یخدو
فاطمه یحییپور*: زمستان است و بند و بساط رفتن به باغ و صحراو هم بیشتر فراهم است. ما با سردتر شدن هوا، به سراغ وسایل گرمایشی قدیمی برای گرم کردن خود و اتاق میرویم. شبهای سرد زمستان حتما باید بساط لگن آتش بر پا باشد و مزهاش به این است که دود بلند شود و […]
هفتبرکه – مریم مالدار: در هر شهر و دیاری، چیزهای منحصربهفردی وجود دارد که اهمیتش خاص همانجاست و شاید برای جاهای دیگر اصلا مهم نباشد و به چشم نیاید. اگر بهتر بخواهم بگویم، میشود همان مَثَل معروف، «قدر زر زرگر ادو.» از یک سری وسایل و اشیا حرف میزنم که قدمتش به عمر من و […]
هفت برکه – محمد خواجهپور: حکایت شربت ویتمو و خاطرهسازیاش یک قصه است و حکایت شیشه ویمتو قصهی دیگر. شیشهای که گاهی ارزشش کمتر از شربت داخل آن نیست. شیشه ویمتو را نمیتوان جزو دورریختنیها حساب کرد و بعید است شما شیشه سالم ویتمو را در سطل زباله پیدا کنید. در این ۱۱۰ سال که […]
هفتبرکه: احمد نوروزی، فرهنگی بازنشسته، در این یادداشت کوتاه دربارهی چراغ برساتی، ریشهی کلمهی برسات، چگونگی ورود این چراغ به منطقهی جنوب و ارتباط آن با زبانهای هند و اروپایی و همچنین تاثیر تجارت و مراودهی مردمان دیار ما با هندیهای قدیم در این موضوع توضیح داده است. برساتی چراغی است که به نظر میآید […]
هفتبرکه – مریم مالدار: «دل شه پس شَنَه بزه، تا دل شه تک بیا» (دل بزن پشت شونهاش تا دلش قرص بشه). فکر کردم دارد شوخی میکند. نیمچه لبخندی زدم و منتظر بودم تلفن را قطع کند تا بپرسم کیست و چه میگوید. اما فرد پشت خط هنوز منتظر بود تا مادر به عنوان کسی […]
هفتبرکه – مریم مالدار: ساعت دوازده ظهر است و محسن که تازه از خواب بیدار شده و هنوز صورتش را نشسته، نمیداند سفرهای که روی میز پهن است وعدهی صبحانه است یا ناهار. هنوز به شکل رسمی نیمکرههای مغزش فعال نشده اما میداند که چطور راهش را به جای آشپزخانه به سمت اتاقی که به […]
هفتبرکه – #یخدو – صادق رحمانی : ورقزدن کتاب و مجله و سرزدن به کتابخانه میتواند یکی از سرگرمیهای زندگی به شمار بیاید. تا جایی که به یاد دارم با قلم و کاغذ و کتاب انس و الفت داشتم. اولین مواجهه من با این موجودات دوستداشتنی و بیزبان از هفت هشت سالگی بود. در […]
هفتبرکه – محمد خواجهپور: میگویند ایمن نیست ولی هنوز هیچ وسیله پختوپزی به خوبی زودپز خمرهای، طعم غذا را خاص نمیکند و با آن سوت دلکش با موسیقی قار و قور شکم همراه نمیشود. هر وقت اسم زودپز بیاید، این زودپزهای سوسول و جدید و ایمن به ذهن ما نمیرسد و هیچ کدام از این […]
هفتبرکه – مریم مالدار: «اچم چُنگه زارم اَ.» این شاید یکی از بزرگترین تهدیدها برای نوزادان و بچههای سه -چهارساله است که به هیچ صراطی حاضر به خوردن دَکودَوای خودمونی و یا حتی شربتهای امروزی نیستند. شاید خیلیها خاطرهی دور و درازی با چنگه داشته باشند، اما برای اقوام ما، به خصوص برای مادرم، چنگه […]
هفتبرکه – فرشته صدیقی: سالها پیش «ماندگاری و یادگاری» خیلی از جزئیات زندگی را شامل میشد، از یاد و خاطرات اشخاص گرفته تا ظروف حاوی خوراکی و مواد دیگر. در همهی منازل، وجود آلبومهای قطور پر از عکس رفتگان و ماندگان و همچنین قوطیها و بطریهای خالی از سالیان گذشته، مؤید همین مسئله بود. جعبهها […]
هفتبرکه – مریم مالدار: بعد از داداملاکه، جملهی «اشبیا تا گوریش واگرم» از ترسناکترین جملههای بچگی ما بود، آن هم از زبان فردی میانسال یا کهنسال که بر تشک زریکرگی سَوز و پیازی تکیه داده بود، دستان حناییاش را بر دوش قلیان گذاشته و هر چه نفس داشت در نی قلیان میدمید تا صدای کوکِ […]
1 2