هفتبرکه – مریم مالدار: ما جنوبیها مردمان بارانندیدهای هستیم. شاید همین کمیابی باران است که باعث میشود با دیدن لکهای ابر در آسمان، ناخودآگاه لبخند بر لبانمان بنشیند و دلهایمان غرق دعا برای بارشی زلال شود. ما با نخستین قطره، بیدرنگ به توصیهی سهراب گوش میسپاریم: «زیر باران باید رفت…»
بله، ما جنوبیها باران را کم دیدهایم، اما لطافت و مهربانی، همواره در رگهایمان جاری است. آیینهای دعای باران (اینجا) و واژههایی که برای هر حالوهوای بارانی ساختهایم، گواهی بر پیوند عمیق ما با این موهبت آسمانی است.
زبان بومی ما برای هر نوع بارش، نامی زنده و پرمعنا دارد، نامهایی که در ذوق و خلاقیت مردم جنوب ریشه دارد. مثلاً به حبابهای رقصان روی گودالهای آب باران میگوییم: «شیخِ له آو اُدای»؛ ترکیبی که شاید در هیچ جای دنیا مشابهش پیدا نشود و نمونهای روشن از پویایی زبان و تخیل واژهساز مردمان این کهنه دیار است.
هر مرحله از ابر و باران، در فرهنگ ما، تعریف و تشبیه ویژهای دارد:
- چِئک بِسای: جملهای کوتاه اما پر از امید که نویدبخش باران است. «چئک» به لکههای تیره و پراکندهی ابر گفته میشود که پیش از بارش، گوشههای آسمان را میپوشاند و وعدهی نزول رحمت میدهند. دیدن این لکهها، همانند شنیدن اولین نتهای موسیقی باران است. قدیمیها در این هنگام گاهی این بیت را زمزمه میکردند:
ابر سرخ صباحی، بَرو شه چنگ اوزاهی
ابر سرخ پسینی، بَرو و چَش نبینی
یعنی ابر سرخِ صبحگاه، بارانی در راه دارد؛ اما ابر سرخِ عصر، بارانی نخواهد آورد.
- هوا تاوساگی کردای: تاو به معنای آفتاب و ساگ به معنای سایه است. گاه نور خورشید از شکاف ابرها عبور میکند و گاه زورش به عبور از ابرهای سیاه نمیرسد. همزمانی آفتاب و ابر در آسمان، نویدبخش بارانی تازه است.
- نَم رد کِردای: گاهی باران کوتاهی میبارد و لایهای نازک از رطوبت بر زمین مینشیند، اما کسی نمیداند ادامه خواهد داشت یا نه. زمین بوی نم گرفته و هوا نرم و خیس شده اما آسمان تصمیم قطعی نگرفته است. قدیمیها در این حالت با لبخند میگویند: «نَم رَد کِردای» یعنی باران انگار فقط سری زده و گذشته، مثل دوستی که پشت در خانهات بیصدا آمده و رفته.
- بَرو سیمسیم: بارانی با قطرات ریز و پراکنده، همان نوای آرام آسمان پیش از جان گرفتن بارش. تشبیه قطرههای باریک به «سیم» نشانهی نگاه شاعرانه مردم است.
- بَرو لِزگ لِزگِ (نازک): همان برو سیمسیم است که گاهی مردم از محلهها و خانوادههای مختلف، به جایش استفاده میکنند.
- بَرو نَمنَم: مرحلهای پس از سیمسیم که قطرهها جان میگیرند و به لب خشکیدهی زمین میرسند؛ گرمای خاک را میگیرند و اندکی رطوبت به آن میبخشند.
- بَرو هَمشهری: بارانی یکنواخت و پیوسته که عموما در روزهای زمستان آغاز میشود و بیآنکه شتاب یا توقفی داشته باشد، آرام و مداوم بر سر شهر میبارد. انگار آسمان و زمین در یک گفتوگوی طولانی و صمیمی فرو رفتهاند.
- بَرو تاوسو: بارانهای تابستانه با پراکندگی عجیب. به قول قدیمیها: «برو تاوسو یک گاش خر اَگِره، یک گاش خر نه!» یعنی ممکن است در محلهای ابری و بارانی باشد و چند خانه آنسوتر آفتابی.
- بَرو بیطمع: بارانی غافلگیرکننده که بیهیچ پیشخبر میرسد، مثل مهمانی عزیز و ناخوانده.
- رَچِنَه انتای: بارش تقریبا معتدل و پذیرفتنی که آب از ناودان خانهها سرازیر شود. توام شدن صدای ریزش باران و رَچِنه بر کف حیاط آجری خانههای قدیم (که ناودانهایشان رو به حیاط خانه بود) موسیقیِ شاد خانههای چهاردری جنوب است.
- برو یَلیَل: باران به شدت و کیفیت مقبول با تَک(قطره)های درشت. بارانی که قطرههایش چون مهرههای درشت شیشهای از آسمان فرو میریزند. بوی خاک بارانخورده با این یَلیَلها درهم میآمیزد و هوایی میسازد که جان را تازه میکند.
- بَرو شَلاخی: بارانی پرشتاب و کوبنده که صدای فرود قطراتش به ضربههای شلاق میماند، اما نه برای آزار، بلکه برای بیدار کردن لبخندی اصیل.
- پِریش: بارانی تند و کوتاه مدت که همچون هجوم ناگهانی شادی میآید و زود میرود، اما پشت سرش بازی و خنده به جا میگذارد.
- پِئِت: اگر پریش کمی بیشتر دوام آورد، به پئت بدل میشود؛ جریان آبی روحنواز که از رودخانههای فصلی میگذرد و مناظری چشمنواز خلق میکند که همه را به تماشا میکشاند. جاری شدن پئت، اوج لذت گراشیها از بارش باران است.
- بَرو تَغَرگی: بارانهایی که اغلب در زمستان میبارد و قطراتش در میانهی راه به دانههای کوچک یخ (همان تگرگ) بدل میشوند. صدای برخورد این دانههای شفاف با زمین و برگهای نخل، موسیقی سرد زمستان را عمیق و عمیقتر میکند.
- بَرو بَرک و غُرِشتی: بارانی که با نهیب آسمان، رعد و برق و داسه (صاعقه) خیرهکننده همراه است. هر غرش صدای طبل و جنگ ابرهاست و هر برق، شکافی نورانی است در پردهی تاریک آسمان. مردم قدیم باور داشتند که این هنگام، زمان هیبت و تذکر الهی است پس باید از ترس و احترام، نماز آیات خواند و به یاد آورد که این عظمت و قدرت از آنِ خالق باران و آسمانهاست.
- سفید بَرو: بارانی شدید که افقهای دور در مهی سفیدرنگ پنهان میشود؛ گویی پردهای لطیف اما سنگین میان نگاه ما و جهان کشیده شده است و همهچیز در هالهای از ابهام و صدای آرامبخش باران فرو رفته است.
- بَرو پایه بِسّای: بارانی محلی و نقطهای که اغلب در تابستان اتفاق میافتد و از دور بهصورت ریزش عمودی و ستونی دیده میشود. اگر این بارش اندکی بیشتر ادامه یابد، آن را «ستون باران» مینامند؛ مردم به این حالت میگویند: «فلانجا بَرو پایه اُشبِسِن»، یعنی قطرات باران به شکل ستونی است که از آسمان فرود میآید.
- هفتهبار انتای: در معنای ظاهری یعنی هفت شبانهروز بارش باران؛ اما در اصل باران پیوسته و پرشتاب را میگویند که روز و شب نمیشناسد. اگر ابر هفت شبانهروز پیوسته میبارید و تمام دشت و بیابانها را سیراب کرده بود مردم این شعر را میخواندند:
غضَبُت کِئب بِگِرهِ / دشتُ بیابو بِگِره
البته این بیت را در زمان بارانهای غرشی و داسهای «صاعقه» هم میخوانند.
و باز همان باور زیبا و قدیمی: در بهار، اگر باران و آفتاب همزمان شوند، میگوییم: «هوا اَرزوهُ»؛ و روایت میکنند که این هنگام، زمان زایمان آهوان در کوهستان است. دلیلش را هم با لطافتی شاعرانه میگویند: در چنین هوایی، بچهآهوان نه سردشان میشود و نه گرم پس در آغوش معتدلترین هوای سال متولد میشوند.
و نگویم برایتان از مشتاقان «آو برو» که با شیوههای مختلف، آب باران را برای نوش جان کردن ذخیره میکنند؛ از گذاشتن سطل و تار در حیاط، تا تعبیهی یک شبکهی لولهکشی تا آبانبار خانه! تازه، «آو برو» هم انواعی دارد. آن نوعی که بیشتر از همه مشتاق دارد، «آب نیسان» است. چرا نیسان؟ چون در ماه رومیِ نیسان (فروردین و اردیبهشت خودمان) میبارد و در باور عامه، خاصیت شفابخشی هم دارد (اینجا بخوانید). غذاهای روز بارانی هم که حکایتی دیگر دارد.
بله ما مردم بارانندیدهای هستیم؛ اما باران برای ما تنها یک پدیدهی جوی نیست. باران، آیینیست که با واژه، لبخند، خاطره و فرهنگ درآمیخته و ریشه در جانمان دوانده است.
شما هم اگر واژه یا اصطلاحی در توصیف ابر و باران شنیدهاید، برای ما بنویسید.
«خش رحمت بی!»