هفت‌برکه – بدریه‌ جوکاری*: گردشگری خوراکی‌ها و غذاها از انواع گردشگری‌هایی است که اخیرا طرفداران زیادی پیدا کرده است. در صفحات متعدد اینستاگرامی با عنوان «مزه گردی» از آن یاد می شود. نمی‌توان مزه گردی را به طور کامل به عنوان گردشگری غذا توصیف کرد، اما در سال‌های اخیر به یک ویترین پر زرق و برق و خوشمزه برای این عرصه تبدیل شده است.

پیشترها خیلی کم میدانستیم که مثلا در فلان رستوران زابل حلیم‌هایی سرو می‌شود که ریشه کابلی دارند یا انواع غذاهای هندی و پاکستانی که مذاق مردم این منطقه را بیشتر معرفی می‌کنند. اصلا باید این طور گفت که یک رابطه عجیبی میان طعم‌ها و مواد غذایی رایج هر منطقه با خلقیات افراد آن منطقه وجود دارد. برای مثال جنوبی‌ها بسیار خرما میل می‌کنند و استقبال عجیبی از طعم تند و انواع فلفل ها دارند. طبع گرم غذاهایشان، ادویه جاتشان و حتی میوه‌های‌شان بی ربط به گرما و شور و جوشش درونی‌شان نیست، که نتیجه‌اش می‌شود شهره بودنشان در میان تمام ایرانیان به یک ویژگی واحد: مهمان نوازی.

مزه گردی کار قشنگی است که می‌تواند زیبایی‌های یک منطقه را بیشتر نمایان سازد و اگر احیانا به آن منطقه سفر می‌کنید، مزه‌ها می‌شوند حلقه ارتباط میان شما و میزبانان بومی. در سال‌های اخیر زیاد می شنویم که در فلان رستوران گران قیمت غذاهای کشورهای مختلف از جمله کشورهای آسیای جنوب شرقی را سرو می‌کنند. یا مثلا از گوشه و کنار، اقوام و خویشانی که یک بار به کشورهای اروپایی سفر کرده باشند می‌شنویم که سنت‌های غذایی مثل حشره‌خواری یا زنده‌خواری موجودات دریایی، در گرانقیمت ترین رستوران های ونیز یا پاریس رواج یافته است. برایمان جالب است. برای خیلی از ما که فیلم‌هایش را می بینیم یا دست کم درباره‌اش می‌شنویم، ممکن است در مرحله اول چندش‌آور باشد که سوسک، مارمولک یا ملخ را سرخ کنند یا به صورت کنسرو میل کنند. اما برچسبی که به عنوان یک انسان مدرن روی پیشانی خود حس می کنیم، ما را وادار می کند تا با دیده احترام نگاهشان کنیم. هر چند از دور.

امسال بهار شد و چه بهاری و چه هوایی و چه سرسبز و خرامان. بهار شد امسال. نه این که سال‌های قبل فصلی به نام بهار وجود نداشت، نه. بلکه بهار شد آن گونه که باید می‌شد، آن شکلی که باید رخ می‌نمود، آمد و جلوه‌گری کرد، ناز کرد و دل ربود و ما چقدر تا توانستیم ناز این بهار را خریدیم. که نکند زود و تند برود از کفمان و تمام شود. بهار باخودش سبزی آورد و یک عالمه موجودات قشنگ دوست داشتنی. از کوکو و بلدرچین گرفته تا ملخهای خوشمزه و پرطرفدار.

جنوب استان فارس میزبان خوبی برای انواع ملخ‌ها، ملخ های دریایی و ملخ های صحرایی است. جالب است بدانید روش طبخ های متفاوتی هم برای این جانوران وجود دارد. مثلا سرخ کردن، جوشاندن یا با آن قاتق (کتخ) درست کردن. گسترده‌تر شدن پهنای استفاده از اینستاگرام در کشور و از طرفی زیاد شدن این موجودات باعث شد فیلم‌ها و عکس‌هایی از لحظات شکار و آماده‌‌سازی و طبخ و حتی خوردن ملخ توسط جنوبی‌ها به سراسر مناطق کشور ارسال شود. در میان کامنت‌ها ابراز احساسات ناشی از چندش‌آور بودن زیاد به چشم می‌خورد ولی افرادی هم بودند که از این تجربه جدید استقبال می‌کردند. این خود می‌تواند یک فرصت جالب و جذاب گردشگری باشد. جالب تر آنجا است که طی هفته‌های اخیر، قیمت ملخ به کیلویی۱۵۰ هزار تومان رسیده است. یعنی چیزی فراتر از دیگر جاذبه های خوراکی طبیعی منطقه مانند دنبلان یا قارچ!

در میان تمام واکنش های مثبت و منفی، طرفدار یا مخالف، بودند کسانی هم که با ارسال تصاویری از کنسرو یا شکلات تهیه شده از ملخ در کشورهایی مثل فرانسه، به درستی این سنت غذایی و به خاصیت غذایی این موجود پر پروتئین صحه می گذاشتند. یا بودند کسانی که با استناد به رای مراجع تقلید به حلال بودن و فراتر از آن مفید بودن آن گواهی می دادند (مراجعه شود به رای آیت ا… مکارم شیرازی و آیت ا… سیستانی در این مورد). اما آیا واقعا باید برای آداب غذایی یک منطقه دنبال توجیه بود؟ مثلا باید برای خورش هویج تبریزی‌ها یا شیربرنج شیرینی که با مربای گل سرخ می خورند دنبال توجیه بود؟ یا برای چکدرمه ترکمن‌ها یا چای را با کشک خوردن در میان ایلامی ها؟ نه. خوراکی ها هم مانند رقص، لباس، آواز و موسیقی، رنگ خاص خود را دارند، طعم ویژه ای دارند که باید چشید و لذت برد و آفرین گفت.

Bibi Malakh

*بدریه جوکاری – روزنامه‌نگار و کارشناس ارشد مدیریت رسانه