بستن

بدون‌ تعارف، اچمی هستم

مواجهه‌ی یک عنوان و مفهوم

 امیرحسین نوبهار*: این نوشتار به دنبال درانداختن طرحی نو نیست، بلکه مصر است تا طرحی زدوده شده از سَر عناد با حق اساسی مردم را بازنمایی کند.

متفاوت‌ بودن زبان مادری با زبان رسمی تجربیات جالبی از فهمیده‌ نشدن و فهمیده‌ شدن در اختیار انسان می‌گذارد. این را زمانی که وارد دانشگاه شیراز شدم، فهمیدم.

در مواجهه با هم‌دانشگاهی‌های دیگر، نخستین بحث تفننی، یافتن واژگان مشترک بود میان من و او که گاه یک هم‌کلاسی لُر یاسوجی بود و گاه هم‌اتاقی کُرد از شهر دگلان. گفتن و شنیدن از زبان مادری که بارها و بارها تکرار می‌شد. شده‌ بود تفریح روزمره بچه‌ها در خوابگاه. گاهی سعی می‌کردیم به زبان آن یکی صحبت کنیم و عمدتا آن قدر کج و معوج از آب در می‌آمد که می‌شد سوژه‌ی خنده‌ی بچه‌ها! گاهی هم شعر یک موسیقی محلی را برای هم ترجمه می‌کردیم و زیبایی درون‌مایه‌های شعر‌های محلی را که عمدتا عاشقانه‌ها بودند و بعضا ترجمه‌کردنشان کار دشواری بود برای هم شرح می‌دادیم.

حتی زمانی که پای انتخابات ریاست جمهوری وسط بحث‌هایمان باز شد، پربسامدترین موضوع میان ما، همان بحث به رسمیت شناختن زبان‌های ایرانی در کنار فارسی بود که از قضا قانون اساسی هم به آن اشاره کرده‌ است.

با همه این‌ها، وقتی پای معرفی زبان مادری وسط می‌آمد، کمی تعارف داشتم که بگویم «اچمی» هستم. از طرفی هیچ‌وقت دوست نداشتم فرهنگم و زبانم را به یک شهر یا یک شهرستان فرو بکاهم و در سوی دیگر انبوه تبلیغاتی بود که با ادبیاتی تند زبان من را «لارستانی» خطاب کرده بود. آن‌جا که یک استاد دانشگاه گفته‌ بود: «به کار بردن اچمی به جای لارستانی همان‌قدر بار منفی دارد که عجم به جای فارسی»؛ و گویی اصلا اهمیت نداشت که در این معادله که اتفاقا حالا به آن رنگ علم هم داده می‌شد، مردم کجا قرار می‌گیرند؟

مردم را از خودشان جدا نکنیم

«اچمی هستم». این نخستین پاسخی است که به یک راننده تاکسی در تهران می‌دهم. اگر انسان کنجکاوی باشد خیلی زود منطقه را برایش توصیف می‌کنم: «جنوب فارس و غرب هرمزگان». بعضی از پیش اطلاعات اندکی در این‌ مورد دارند؛ مثلا به «خلیج‌رو» بودن اشاره می‌کنند و بحث ادامه پیدا می‌کند؛ بعضی‌های دیگر اما رغبتی ندارند و بحث همین‌جا به پایان می‌رسد.

اوایل مسئله خیلی ساده بود. اگر واژه‌ی «اچمی» به گوششان نخورده بود، اسم چند شهر منطقه را می‌گفتم و تقریب به ذهن می‌شد. اما دوران دانشجویی این تجربه‌ را دستخوش تغییر کرد. شناخت مردم منطقه‌ای بزرگ با عنوان یک موجودیت سیاسی محلی و سابق چندان دلچسب نبود و مرا به تکاپو می‌انداخت که مبادا اصلا ما را به عنوان مردم یک منطقه‌ی نه‌چندان کوچک با تاریخ و فرهنگمان در یک شهر یا شهرستان خلاصه کنند! این شد که هرجا درِ گفت‌و‌گو با هر کسی در این‌باره باز می‌شد، قابل کنترل نبود. گاهی شاید چند شب با یک جمع دانشجویی دور هم جمع می‌شدیم و درباره‌ی این موضوع حرف می‌زدیم. سخت‌ترین جای بحث همیشه همینجا بود که پرسیده می‌شد «اصلا اچمی یعنی چه؟» بعضی‌ از دوستان برای این سوال پاسخ‌های تاریخی و یا حتی زبان‌‌شناسی مطرح می‌کردند. پاسخ‌هایی که آن‌ روزها برایم مهم بود، اما امروز کمی نظرم تغییر کرده است.

امروز فکر می‌کنم تکاپو برای یافتن معنا مهم‌تر از مقبولیت میان مردم نیست؛ چرا که مردم به عنوان صاحبان فرهنگ، تنها متولیان دائمی آنند و اصولا بدون مردم هیچ دانشی، فرهنگی و واقعیتی متولد و پذیرفته نخواهد شد و از این جهت به نظر می‌رسد تاکید بر مفاهیمی که مردم با آن انس و الفتی ندارند، نه تنها در تقویت فرهنگ اثر مثبتی نمی‌گذارد، بلکه زیستِ فرهنگی مردم را با خطرات جدی مواجه می‌کند.‌

غلبه‌ی عنوان «لارستانی» به جای مفهوم «اچمی» در متون مختلف اعم از علمی و غیرعلمی تا حد زیادی متاثر از بافت قدرت در این مناطق است. به بیان شفاف‌تر مناقشه میان این دو بیش از هر چیز موضوعی سیاسی است که اگر با بدبینی به قضیه نگاه کنیم، نوعی اراده برای تولید یک ساختار مرکز-پیرامونی در آن مشاهده می‌شود؛ و در خوشبینانه‌ترین حالت، تاکید بر عنوانِ نخست، ناشی از نادیده‌ گرفتن برابریِ این مردم در فرهنگ و اصالت است.

این نوع مرکزگرایی و عدم توجه به دیگر نقاط جمعیتی منطقه البته منحصر به زبان نیست. مصادیق کوچک‌تری مانند عناوین غذایی (از مهوه و رگاگ تا کباب) نیز شامل این مسئله می‌شود، گویی که از آغاز در این منطقه تنها و تنها یک شهر وجود داشته و جز آن هرچه هست، جملگی مهاجر و غیرخودی‌اند.

اصرار بر این مفهوم به خصوص با ادبیاتی که مورد دوم را جعلی و دارای بار منفی تلقی می‌کند، نوعی جدایی میان این زبان و متکلمانش به وجود خواهد آورد؛ بدین صورت که وقتی یک خنجی، کوخردی، اوزی و… به این نتیجه برسد که این زبان متعلق به او نیست، نه تنها تلاشی برای غنای آن نمی‌کند، بلکه خود را در قبال از میان رفتن آن نیز مسئول نمی‌داند و در نهایت دلیلی برای انتقال آن به نسل‌های بعد نیز نمی‌بیند. امروز از گوشه‌ و کنار می‌شنویم که این زبان و فرهنگ در بسیاری از شهر‌های منطقه‌ی اچمی رو به افول است. چنان که بنا بر اقوال شفاهی، امروز گویش‌وران اچمی در شهر تاریخی جویم به مراتب کم‌تر از دهه‌های گذشته است.

خطر جداسازی زبان از گویشوران آن صرفا به نام زبان خلاصه نمی‌شود بلکه تاثیرات منفی در ادبیات و زندگی مردم نیز بر جای خواهد گذاشت. زبان تنها ابزار گفت‌وگو نیست، بلکه وسیله‌ای برای اندیشیدن نیز هست و شعر به عنوان محصول اندیشه و احساس انسان، زمانی خلق می‌شود که شخص حتی در خلوت خود با آن زبان می‌اندیشد. زبانی که متعلق به اوست. بنابراین، این گزاره که «لارستانی» نامی برای زبان این مردم است، در لفافه این را هم بیان می‌کند که نوحه‌های گراشی هم گراشی نیست، چنان که ترانه‌های بستکی متعلق به مردم بستک نخواهد بود!

تعارف را کنار بگذاریم؛ اچمی هستیم

امروز حداقل برای من واقعا چندان مهم نیست که واژه «اچمی» از کجا آمده و اصولا یافتن ریشه‌ای برای این کلمه چندان کمکی به ما نمی‌کند؛ چرا که مسئله چیز دیگری است؛ «یافتن عنوانی برای هویت مشترکی که مردم آن‌ را برگزیده‌اند» و این یعنی چیزی برای همه. اما از این وجه اشتراک چگونه باید مراقبت کرد تا سهمی برابر از فرهنگ برای تک‌تک انسان‌ها باقی بماند؟

اچمی به عنوان یک مفهوم در کنار مفهوم همزاد آن، یعنی «خودمونی»، در یک وضعیت دوگانه برای شناسایی قرار گرفته‌ است. از یک طرف مردم این مناطق به اتفاق خود را اچمی می‌دانند و از طرف دیگر این واژه به عنوان یک غیرت‌ساز ناکام بوده است. یعنی دایره‌ی استفاده از مفهوم اچمی، خارج از مناطق اچمی‌زبان البته تا امروز محدود بوده‌ است. یک علت آن عناوین مختلفی است که دیگران به خصوص در مجامع علمی به کار برده‌اند که موضوعی علمی است و اصولا به دست نخبگان بسط پیدا کرده است. بحث در این‌باره و توضیح این امر که این دست از نخبگان کجای راه را اشتباه رفته‌اند، مجالی مفصل می‌طلبد و می‌توان در نوشتاری دیگر به نقد آن پرداخت. اما علت دیگر، نقش مردم در دفاع از هویت خویش است.

به نظر می‌رسد اچمی‌ها به عنوان صاحبان این زبان، با وجود پذیرش این مفهوم و احساس تعلق به آن، در کاربرد آن بخصوص نزد دیگران، تعارف می‌کنند و نوعی برخورد غیررسمی با این مفهوم دارند. در صورتی که اصولا رسمیت بخشیدن به یک مفهوم به دست کسی جز مردم رخ نمی‌دهد. از این جهت یک حرکت عمومی برای توسعه‌ی این هویت مشترک لازم است. حرکتی که با برگزاری همایش‌های علمی آغاز نمی‌شود، بلکه هشتگ‌های اینستاگرامی و گفت‌وگوی روزمره‌ی مردم نشانه‌های آن هستند.

در وهله‌ی اول، این فعالیت‌ها عنوان «اچمی» را به دیگران می‌شناسند؛ اما مهم‌تر از آن جنبه رسمیت‌بخشی به مفهومی است که مردم با آن زیسته‌اند و قبولش دارند. فعالیت‌هایی که روح همگرای خودمونی را در مفهوم اچمی به نمایش می‌گذارد.

کنار رفتن این تعارفات از سال‌ها پیش آغاز شده است. فعالیت وبلاگ اچمی‌ها از حدود سال‌های نود و نود یک و صفحه فیس‌بوک اچمی‌ها که آن روز‌ها به مناسبت هزار نفره شدنش یادداشت گذاشت، از این جنس بود. به خاطر دارم که چندین سال قبل یعنی در دوره اوج میکروبلاگ‌ها، سایت فعالی وجود داشت به نام «اچم‌نت» و کسی را می‌شناسم که نام سوپرمارکت خود را «اچم مارکت» گذاشته است. اخیرا با انجمنی آشنا شده‌ام به نام «انجمن بانوان اچمی مقیم دبی» و همه‌ی این‌ها مصادیق تقلای مردم برای خلاصه‌ نشدن در عنوانی است که همه‌ی مردم را نمایندگی نمی‌کند؛ مانند قطاری که برای همه ظرفیت کافی نداشته باشد.

وجود این فعالیت‌ها که می‌توان آن را نوعی حرکت ناخودآگاه تلقی کرد، اصولا بدون سرمایه‌گذاری، برنامه‌ریزی بوروکراتیک و فشار از سوی عده‌ای خاص صورت گرفته و به مثابه فریادی ناهماهنگ از کف جامعه است که معادله‌ها و صف‌بندی‌های به ظاهر علمی اما سیاسی را به هم می‌ریزد. به همین خاطر نویسنده اصرار دارد که بگوید یک اچمی بوده و هست.

* امیرحسین نوبهار – دانش‌آموخته کارشناسی علوم سیاسی از دانشگاه شیراز

مطالب مرتبط:

http://www.gerishna.com/archives/95722

http://www.gerishna.com/archives/95614

67 نظر

  1. احسنت بر این قلم ، این صداییست برخواسته از مردمی که نمیخواهد فرهنگ ، آداب و رسوم و زبانش تحت لوای فرهنگی تمامیت خواه قرار بگیرد ، فرهنگی که نمیخواهد دیگر مردم منطقه اسم و رسمی از خود داشته باشند و میخواهد هر آنچه که از نام و نشان این مردمان شریف باقی مانده ، با نام لارستانی به رسمیت بشناسد و معرفی کند ، در حالی که عرف و عموم مردم خود را به به نام اچمی و خودمونی می‌شناسند و خرسند اند از این نامی که برای خود برگزیده اند پس #با_افتخار_اچمی_ام.

  2. چی میگی بابا؟
    یه عمر دانشمندا هیچی نمیفهمیدن که تو یه الف بچه بخوای لارستان بزرگ رو زیر سوال ببری؟
    اچمی واژه ای جعلی است با قلم آدمی مثل تو تغییر نخواهد کرد.

  3. اونی که خارج از گود میشینه و قضاوت میکنه مهمه حالا شما بگو اچمی بعضی ها میگن خلیج عربی بعضی میگن رافضی بعضی میگن عجم …..بالاخره اگه کسی این مفاهیم براش مهم بود ریشه یابی میکنه باصل میرسه حالا نمی دونم چرا مثلا مثل آذری ها اصرار دارید اصل رو انکار کنید مثلا به جای ایرانی اصرار دارند بگند ما آذری هستیم …..یعنی خودشون میخوان بی ریشه بشن ….چرا فکر میکنید لارستانی یعنی لار؟یهمنطقه در قدیم به اسم لارستان بوده مرکزش هم شهر لار …قدیم قدیما ….
    در تاریخ ایران شهرهای مختلف پلیتخت ایران بوده حالا فکر کن بخوان بگن آقا شیراز نبوده فارس ها بودند نه الا و بلا فارس ها بودن ….یکی بگه نه ترک ها بودن …………….
    دانش اموخته عزیز دانش به جوی … همین دیروز تو تلوزیون با بنده خدایی مصاحبه می کرد میگفت دانشگاه ما داره دانش می آموزه کشف نمی کنه

  4. حوصله خوندن مطالب رو نداشتم فقط بدون چیزی که از ذهن پردازی خودت هس رو داری نقد میکنی و نه واقعیت رو چون اینجور نیس که اچمی رو به لار بشناسن وگرنه که بندر عباس و هرمزگان هم به لار میشناختن

    قلم نوشتاری تو چه از باب سخنرانی نامزد احتمالی در مراسم خبر چند روز پیش و این نوشته الان جز تفرقه اندازی بوی دیگه نمیده

    پس من توصیه میکنم تا به سن بلوغ سیاسی نرسیدی پا تو کفش بزرگتر ها نکن

  5. دوستان عزیز ! می توان نظر دیگران را نقد کرد بدون توهین کردن به شخص، زادگاه، محل تحصیل و … .وقتی می خواهیم در مورد فرهنگ صحبت کنیم بهتر است خود بیشتر رعایت کنیم.با تشکر و معذرت

  6. درود بر تو و قلمی که در دفاع از هویت مستقل و ریشه دار خود به کار بردی…
    امروز دفاع از زبان اچمی و دفاع از استقلال هویت فرهنگی هر کدام از شهرها و روستاهای منطقه جنوب مرکزی ایران آنقدر اهمیت دارد که دفاع از حریم و حدود زمین‌های هر شهر و شهرستان…
    لار، گراش، اوز،جویم، بنارویه، بستک و… هر کدام در کنار هم تعریف می‌شوند و نه در ذیل هم.

  7. یه بزرگواری می‌گفت : اگه دست شما لاری ها بود که عمع منو هم ثبت می‌کردین می‌گفتیم همه لارستانی! درسته این جمله در قالب طنز گفته شده ولی عین واقعیته. لاری هرچی رو بتونه فقط و فقط برای خودش میخواد

  8. وقتی لامرد را بیشتر از لار می شناسند این دیگه جای تاسف دارد .ولی همیشه لار و گراش را به صورت چسبیده می شناسند ولی نمی دونم فکر می کنند چرا ما سنی هستیم .به نظرم اچمی لاری بهتره بگیم .همه لاری ها سیاست بد نسبت به گراش ندارند و این حس رقابت هر دو شهر نزدیک داره ولی من با اینکه از لار بخاطر کارهاشون بر علیه شهرمون خوشم نمیاد ولی همیشه در مقابل فارسی زبانان از لار و مردمش تعریف میکنم چون به هرحال قدمت زیادی دارد.

  9. اگر به شهر لار نگاه کنیم
    تاریخ لار از طریق شهرهای اطراف درست شده
    لار زمانی لارستان شد که فکر استان شدن به سرش زد
    زبان جنوبی ها زبان پهلوی یا همان اچمی زبان باستانی ایرانی ها هستش که متاسفانه خیلی ها بخاطر منافع شخصی خودشون قبول نمیکنند و هر کسی مخالفت کنه بهش حمله ور میشن .کاش کتاب که تاریخ نویس خلیج فارس درباره گراش نوشته به چاپ میرسید تا مردم بیشتر از گراش لار خنج لامرد میدانستن
    اجم=اچم

  10. سلام جناب نوبهار.‌به نظر من دو مقوله رو از هم باید جدا کرد که شما این کار رو انجام ندادید. این که در نهایت تصمیم گیرنده من و شما هستیم که چه عنوانی به کار ببریم یک مقوله است. این که چه توصیه ای در این زمینه می تونیم به همدبگه در این زمینه داشته باشیم مقوله ای دیگر. بله، مثلا همه ما می تونیم آنقدر نام خلیج را به جای خلیج فارس به کار ببریم تا زمانی که اصلا عنوان خلیج فارس فراموش بشه. به قول شما ممکنه همه ما باهاش راحت تر هم باشیم. اما یکی میاد برای من و شما دلیل میاره که آقا جان! خواهش می کنم به فلان دلیل بگو خلیج فارس و نه خلیج. حالا حکایت زبان اچمی هم همینه. افرادی که توصیه می کنند که بگیم لاری یا لارستانی هم دلایل و همچنین انگیزه های متفاوتی دارند و افرادی که زیر بار این عنوان نمی روند هم همین طور. نظر من اینه که این عنوان اچمی قدمتی نداره و احتمالا دیگران ( غیر از مردم منطقه) این عنوان را ساختند. حال قبلا به نظر شما این نام این زبان چی بوده؟ اگر شما تحقیق کرید و متوجه شدید که نام این زبان از قبل لاری بوده، من به عنوان توصیه کننده می تونم بگم جدا از اختلافات تاریخی و فعلی لار و گراش، این که الان همان نام لاری را استفاده کنیم بهتره. جنبه هویتی مساله را نباید دست کم گرفت( بماند که جنبه تاریخی هم میشه بهش اضافه کرد) من حساسیت های تاریخی بین لار و گراش رو درک می کنم اما پیشنهادم توجه به جنبه هویتی مساله است. موفق باشید

    1. اول اینکه در تغییر نام خلیج فارس منافع عده ای خاص نهفته است. درحالی که اچمی به نفع همه است. شما این نکته توجه نکردید که نوبهار میگه این موضوع اصلا علمی نیست بلکه سیاسیه که اسمش رو گذاشتن علم. نام این زبان هرچی بوده لاری نبوده یعنی اولین بار خود مردم نگفتن لاری بقیه خارجیا و… گفتن. مردم اصلا می‌گفتن لاری خنجی بستکی. ولی اسم واحد که نبوده فکر کنم.

    2. دوست گرامی پیش تر فرهنگ ما فرهنگی شفاهی بوده است. یعنی احتمال بسیار زیاد هر منطقه بر حسب نام جغرافیایی نامی به زبان می دادند. طرف بستکی می گفته بستکی جناحی می گفته جناحی رویدری می گفته رویدری کشکناری می گفته کشکناری لاری و خنجی و اوزی هم همینطور.

      درباره ی تبار اچمی هم غیر از نظر غالب که نظر شماست نظر دیگه ای هم وجود داره از جمله خانوم ماه لیلی لیلی بستکی که زبان شناس هستند کتاب مفصلی نوشتند و تبار اون رو به تمدنی باستانی برگردوند که تا کازرون رو در بر می گرفته اما متاسفانه به کتاب مجوز داده نمیشه.

      اگر چه به نظر شخص بنده تبار این واژه از استعمال آن و برساختن یک هویت مشترک از بندر عباس تا خنج و حتی کشورهای حاشیه خلیج فارس اهمیت کمتری داره. اتفاقا یافتن یک هویت مشترک که محدود به جایی نباشه می تونه ثمرات فراوانی داشته باشه و از تفرقه ها کم کنه.

      زنده باشید و موفق.

  11. ببینید دوستان هیچ زبانی یا گویشی را به نام یک فعل یا عبارت خاص نامگذاری نکرده اند. همه زبان ها و گویش ها به نام منطقه و شهری که در آن تکلم می شود یا قومی که بدان سخن می گویند مشهور هستند. زبان یا گویش کردی در کردستان، بلوچی، لری، لکی و…شما بهتر است در وهله نخست تفاوت بین لار و لارستان را دریابید و اینکه گراش عزیز پیش از آنکه بشود گراش امروز جزئی از همین لارستان بوده الا اینکه بخواهیم تاریخ و گذشته را نادیده بگیریم. دوم اینکه حداقل به نوشته های پژوهشگر برجسته خود گراش یعنی دکتر اقتداری مراجعه کنید و مقدمه فرهنگ لارستانی اش را بخوانید. کدام پژوهشگر خارجی زبان لارستانی را اچمی نامیده که ما با افتخار از آن سخن می گوییم؟ ما یک زبان لارستانی داریم با لهجه های متفاوتی که عبارتند از لاری، گراشی، خوری، اوزی و…در ضمن مگر قرار است با گفتن زبان لارستانی به قدرت طلبی دامن زده شود. اگر اینگونه باشد که هر شهری در لرستان و کردستان و بلوچستان باید نام شهر خود را بر زبان خود بگذارد. تاریخ و گذشته خود را می توان تحریف کرد اما تغییر نمی توان داد. ما هیچ تعصبی به شهر لار نداریم اما لارستان را باید از لار تفکیک کنیم. همه ما خواه بخواهیم و خواه نخواهیم قرن های بسیاری با نام لارستان شناخته شده ایم. جایی که گراش و اوز و لامرد و…در نقشه های تاریخی وجود خارجی نداشته اند اما جنوب فارس را به نام لارستان می شناخته اند.

    1. بله قرار است با لارستانی به قدرت طلبی دامن زده شود. اونجا که لاریا همه چیز رو برای خودشون میخوان. یادتون نیست سر جدا شدن گراش چه بلوایی به پا کردن؟ یادتون نیست سر شهرستان اوز یه توهینی به مردم منطقه کردند؟
      احمد اقتداری استاد بزرگی بوده ولی دلیلی نداره که اشتباه نکرده باشه.

  12. درود خدمت نویسنده مقاله
    مو با افتخار اعلام اکنوم خومنی ام و اچمی ام زبومون اچمیئن فقط منطقه و منطقه لهجه منه خون گرم تر از خومون نی .حمایت از زبون خومونی حمایت ار ریشه و اصل و نسب مونه اصل و نسبی که بعد از ۲۵۰۰سال هنوز زندهه مو یانم چرا بعضی ها اگت باید بچ فارسی حرف بزو ریشه از دست متی یک خاطره قدیمی عه که اگه حتی تک ۸سال دفاع مقدسم تمام بسیم چنیا اچمی بوستت مو به انوان یک اچمی افتخار اکنم که اچمی هم

  13. دوست عزیز که برای اثبات لاری و لارستانی فکت تاریخی می آوری باید بگویم که بر اساس ریشه های زبانی و تحقیقات علمی این زبان به دوره پهلوی و ما قبل فارسی باز میگردد ، و آن زمان عنوانی به نام لاری مطرح نبوده و نمیتوان به این خاطر که در دوره ای حکومت لار بر منطقه تسلط داشته ، تمام فرهنگ منطقه را به لار و لارستان نسبت دهیم ، فرهنگی میتواند داعیه فراگیر بودن و اصیل بودن را مطرح کند که حداقل میان مردمان خودش موافقانی داشته باشد نه اینکه برای اثبات حرف خود ، دست به دامن مستشرقان شود
    #بدون_تعارف_اچمی_ام

  14. سلام و درود بر همچین قلمی که به فکر برابری فرهنگ مردم منطقه است.
    …همانطور که نویسنده عزیز به آن اشاره نموده اند القا و ترویج واژه لارستانی متاثار از قدرت سیاسی است و لاغیر، و اگر بخواهیم قدمت و تارخچه را ملاک قرار دهیم بایستی نام گله دار و گویش را گویش گله داری بنامیم چرا که اگر به کتب تاریخی مراجعه نماییم بخشی از گله دار بوده تا اینکه آنرا منطقه ای مستقل بشناسیم.

  15. ببینید وقتی ما زبانی را که در منطقه ای به وسعت بیش از ۵۰ هزار کیلومتر مربع و جمعیتی حدود یک میلیون نفر به آن تکلم می‌کنند را به نام یک شهر یعنی لار نامگذاری کنیم عملا این زبان را در ذهن مخاطب کوچک جلوه داده ایم. مثل اینکه شما فرض کنید زبان فارسی را تهرانی بنامیم این باعث می‌شود ذهن طرف شنونده معطوف به یک شهر یا حداکثر مناطق پیرامونی آن شود و اینکه تمام منطقه به اصطلاح اچمی زبان را اگر لارستان بنامیم از اهمیت دیگر شهرهای منطقه کاسته می‌شود کما اینکه مناطقی به این صورت نامیده می‌شوند که شامل یک شهر نسبتا بزرگتر بوده و مناطق دیگر آن محیطهای پیرامونی و روستایی هستند.

  16. تعمیم کلمه لارستان به مناطق و نادیده گرفتن اصالت و فرهنگ آنان و ترویج آن تحت لواح لارستانی یک پدیده خودساخته ایست که محکوم به زوال است.گواه این ادعا شوروی و نادیده گرفتن هویت و فرهنگ کشورهای زیر مجموعه اش که چه سرنوشت شومی نصیبش شد.

  17. غیر از زبان‌های عربی و ترکی؛ بقیه گویش هایی که در ایران رایج است شاخه ای از زبان فارسی است. یعنی لری بلوچی کردی بختیاری لکی مازنی گیلکی و… تمام اینها را باید گویش نامید نه زبان. گویشهای مختلف زبان بزرگ فارسی. گویش اچمی هم از این قاعده مستثنی نیست و گویشی از زبان فارسی است که فهم آن برای بقیه اقوام کمی دشوارتر است. اگر ما گویش خود را جدای از زبان فارسی بدانیم این به ضرر ماست چون در این صورت اولا هویت خود را محدود به منطقه ای کوچکتر کرده ایم. یعنی به جای اینکه بگوییم ما زبانی داریم که در منطقه ای از جنوب ایران تکلم می شود و شمار متکلمان آن چند صد هزار نفر هستند، بهتر است بگوییم ما به گویشی از زبان فارسی تکلم میکنیم و بخشی مهم از زبان فارسی هستیم و زبان ما یعنی فارسی بیش از یکصد میلیون نفر متکلم دارد و زبان رسمی سه کشور دنیاست. و ثانیا در صورتی که گویش خود را جدا از فارسی بدانیم کم و بیش خود را نسبت به دیگر اقوام ایران زمین منزوی خواهیم کرد و این برای هویت ما بسیار زیانبار است . این گویش را فارغ از هر اسمی که روی آن بگذاریم باید به عنوان جزئی از زبان بزرگ و کهن و شیرین و ادبی فارسی بدانیم اما جزئی مهم از آن.
    و بهترین اسمی که می‌توان روی آن گذاشت پهلوی است چرا که گویش ما به همراه بختیاری بیشترین نزدیکی را به زبان پهلوی باستان که میراث دار زبان فارسی کهن و ریشه زبان فارسی امروز است دارد و این بزرگترین امتیاز گویش ماست و اینکه خوشبختانه اقوام دیگر ادعایی مبنی بر به ارث بردن زبان پهلوی ندارند و این فرصت مناسبی است تا از این دوره نام زبان پهلوی را در قالب گویشی از زبان فارسی تصرف کنیم.عزیزانی که در مورد تاریخ زبانهای ایرانی مطالعاتی داشته اند به خوبی از اهمیت و جایگاه زبان پهلوی باستان آگاهی دارند.
    و نامیدن این گویش به نام اچمی هرچند بیشتر جا افتاده اما ریشه و معنای کاملا علمی و منطقی ندارد. همانطور که یکی از دوستان فرمودند اخذ نام یک گویش یا زبان از یک فعل منطقی نیست و چنین چیزی مبنایی ندارد.
    و اما نامیدن آن به عنوان زبان یا گویش لاری یا لارستانی نیز یه مشکل اساسی دارد. با تمام احترامی که برای برادران و خواهران لاری قائل هستم، اما نامگذاری زبان یا گویش یک منطقه به نام یک شهر یا قسمتی از آن منطقه باعث می‌شود مصداق نام آن زبان به آن شهر یا نقطه محدود شود. به عبارت دیگر باقی مناطق را در زیر نام یک نقطه برده و از اهمیت آنها کاسته ایم و در نتیجه از اهمیت خود نقطه ای که منطقه را به آن نامگذاری کرده ایم کاسته می‌شود.یعنی اگر بگوییم زبان لاری و کل منطقه را لارستان بنامیم در این صورت لار را به عنوان مرکز یک منطقه کوچک که شامل خود لار و اطراف آن است مطرح کرده ایم و این به ضرر خود شهر لار است و همچنین است اگر این گویش را مثلا گراشی یا بستکی یا خنجی بنامیم. پس گویش ما گویش پهلوی از زبان بزرگ فارسی است.

  18. از یه فرد تحصیلکرده بعیده و خیلی براش زشته که مث ادم بیسواد لاری و گراشی بکنه؛همه ایرانی و مسلمانیم و همه لارستانی که با لار تفاوت دارد.ملا شدن چه اسون،ادم شدن……..

  19. دورد بر شما
    اچمی زبان هااز دیرباز بوده اند
    از جویم و بنارویه گرفته تا بستک و هرنگ و بندرلنگه
    و تا جایی ک در کتاب ها و سفر نامه ها خوانده ایم بندرلنگه از شهرت بیشتری نسبت ب لار و لارستان دارد
    ولی دو کل منطقه اچمی پهنه و گستره ای بسیار بیشتر از لارستان هست
    حتی در کشور های حوزه خلیج

  20. از دوستان شهر همجوار تقضا میکنم اراده ی خود را به دیگران تحمیل نکنند ، کلمه لارستانی به قدری بی ریشه است که حتی ما جوانتر ها هم به خاطر داریم زمانی که این کلمه رو تولید کردید ، در ضمن ما مردم گراش و اوز و خنج و بستک و … اگر نخواهیم زیر یوغ شما باشیم باید چه کسی رو ببینیم ؟

  21. باسلام وتشکرازجناب نوبهار
    زبان فرهنگ، وسیعتراززبان یک شهر است
    فارس راازدیرباز باشیراز میشناسنداما آیا فرهنگ استان فارس ، همان فرهنگ شیراز است ؟؟؟!
    محدود کردن اچمی ها به لار مثل این است که به جای گفتن خلیج فارس (یانعوذبالله خلیج عربی) بگویند خلیج امارات یاخلیج بحرین یاخلیج کیش.
    (جدا از مردم محترم لار) سیاست گذاران لار ازقدیم الایام یعنی زمانیکه بستک ولامرد وخنج وگراش درقلمرو آنان بودوخلاصه (لارستان بودند)به جای مدیریت کلان منطقه ای بااعمال مدیریت شخصی وتنگ نظری، خود رادرتارعنکبوتی که خودتنیده بودند پیچیدندومحدود کردند وبانادیده گرفتن توان دیگر اعضای بزرگ خانواده ، آنها رارنجاندند وحقوق آنهارا نادیده گرفتند تااینکه بحمدالله زمینه ی جدایی واستقلال وپیشرفت آنهافراهم شد.
    سیاست گذاران بی کفایت وسیاست لار باضرب المثل کردن واژه ی (لاری خمو) درلار ، ازگستره ی خود کاستند وهیچیک ازبزرگان توانمنددیگر شهرهای اچمی رادرمدیریت کلان شهرستان جای ندادند وهنوز هم بافرافکنی خودرالارستان خطاب میکنند درحالیکه خودشان هم میدانند که دیگر تنها ومنزوی شده اند
    امید که سیاست گذاران بی خردشان بخود آیند وبیش ازاین موجب هلاک خویش نشوند
    انسان متکبر وبداخلاق ، اولین ضربه راخودش میخورد چون بدلیل تکبر وبداخلاقی اش ، دیگران وادار به بی اعتنایی به او میشوند.
    لازم به ذکراست این لار است که برای لارستان شدن به همه ی اچمی ها نیازمند است وباید درسیاست و خودمحوری اش تجدید نظر کند وگرنه همانطور که تهران ، شهر ری راخورد ، اچمستان (توسط دیگر اچمیهایی که از دل وجان باهم مهربانند) شکل خواهد گرفت ولار را خواهد بلعید.
    همانطور که شاعری ازگراش عزیز فرموده:

    تو بی آوازه در ایران نمانی
    اسیر دست لارستان نمانی
    گراش خوب من، روزی بیاید
    شوی استان وشهرستان نمانی

    باآرزوی بهترین ها برای اچمی های گراش واوز وخنج ولار که ساکنان منطقه ی جنوب فارس پهناورند.

  22. چقدر بعضی پیامهای مخالف بی فرهنگن، شما دارین درمورد فرهنگ خودتون دفاع میکنید با بی فرهنگی؟؟؟
    جالب بود برام چنتا جوون دارن خلاف مالاریها صحبت میکنن، هرچند بجایی نمیرسه کارشون ولی تلاش کنید، لااقل به چشم میایید

  23. احسنت بر شما شهروند محلچه
    دقیقا همینطور هست….. ضمن اینکه تعمیم نام لارستان به کل منطقه همانطور که در کامنت قبلی گفتم به ضرر خود لار است چون باعث میشود لار به عنوان مرکز یک منطقه کوچک تداعی شود. در حالی که لار باید به عنوان مرکز تمام منطقه جنوب مرکزی کشور با هویت و گویش خاص منطقه معرفی شود بنابراین باید نام گویش و منطقه نامی کلی و فراگیر باشد.

  24. شهر لار خود را پدرخوانده اچمی ها میداند و نام لارستان بزرگ را می‌ستاید در صورتی من او را یک ناپدری خود خواه میدانم وبنده به عنوان یک بستکی با تاریخ وسلیقه وپوشش و گویش بستکی خود را اچمی میدانم تا لارستانی!واینکه افرادی اصرار بر کلمه لارستان دارند نیز نشان خود خواهیست!چرا لار خود را اچمی نمی‌داند؟هر اچمی دوست دارد به نام فرهنگ وشهر خودش شناخته شود نه تعمیم دادن به لارستان!

  25. بعضی از دوستان کمی نامهربانانه نسبت به مردم شریف شهر همجوار کامنت گذاشته اند. یه وقت سوء تفاهم نشه. منظور ما زیر سؤال بردن اهمیت و قدمت شهر لار نیست. من به عنوان یک گراشی لار را به عنوان مرکزیت منطقه قبول دارم در عین حال که مخالف تک قطبی گرایی هستم. اما بحث اصلی اینه که تعمیم کلمه لار یا لارستان به کل منطقه اصلا جالب نیست چون لار یک شهر است و بزرگترین شهر منطقه ای با فرهنگ و گویش مورد نظر و چون منطقه بسیار گسترده تر و دارای شهرهای نسبتا زیادی است باید نام منطقه و نام گویش مورد نظر جامع بوده و شامل تمام مناطق شود.

  26. خوب قبول باید بکنیم که زمانی لار و لارستان محدوده بسیار زیادی را شامل می شده هست ولی امروز دیگر لار از یک طرف به دوشهر لطیفی و خور و در نزدیکی ان شهرستان دیگر گراش قرار دارد و دیگر از ابهت قدیم خبری نیست .به نظرم اچمی منطقه جنوب فارس بگوییم بهتر هست .لهجه اچمی جنوب فارس یا بندری زیبنده ترین نام هست .لارستان هم به بندرعباس ضمیمه شود بهتر هست .

  27. با سلام.بنظر میرسد این نام (لارستان.لارستانی) که چندان هم مقبول اکثریت قریب به اتفاق اهالی بیشتر این مناطق وسیع جنوب فارس نمیباشد را دیکران برای ماها انتخاب کرده اند.در گذشته نه جندان دور که ارتباطات مثل الان نبوده اونزمان هم لار قریه ای بیش نبوده بیشتر رفت و امدها به لار ختم میشده حالا اگر گاهی به دیگر مناطق هم میرفتند در برگشت میگفتند لار بودیم .این ظلمی است که فارسی زبانها ناخواسته به ما روا داشته اند .یک مثال خیلی ساده همان کبابی که اسمش گذاشته اند لاری .ایا در پذیرایها چه در عروسیها چه در محافل خصوصی لاریها کباب میداده اند یا گراشیها و دیگر مناطق .این کباب بدبختی که به جرات میتوان گفت که لاری در هیچ مهمانیی که از فارسی زبانان میکرده اند کباب نداده اند و نمیدهند را به اسم اونها تمام شده است …ما باید هویت از ما گرفته شده را با قدرت هر چه بیشتر باز پس بگیریم .یک سوال .در کجای ایران زبان .منطقه .شهر را به یک اسم نام نهاده اند . حالا لاریهای عزیز که ایقدر سنگ لارستان بزرگ را به سینه میزنند چرا تا به حال نتوانسته اند دستور زبان و گرامری برای این زبان تهیه و تدوین کنند که تا دنیا دنیاست نخواهند توانست .چرا ما باید به اسم اینها شناخته شویم …در ضمن لاری چه معنیی دارد که اچمی ندارد .این منطقه اچمستان است و به اونهای که ظلم کردند به ما خواهیم فهماند که اشتباه کرده اند .زنده و پاینده اچمی و اچمستانی .والسلام.

  28. با سلام و عرض خسته نباشید مطلب اخیر شما چالشی است ،و واکنشهای زیادی در پی داشته.به نظر بنده مناطقی که مردم با گویش اچمی با هم ارتباط دارند، دارای فرهنگ و مناسبتهای مشترک زیادی هستند.اداب و رسوم این مناطق حاوی نکات مثبت بسیاریست که باعث افتخار و بالیدن است.نکته آزاردهنده ای که اکنون مشاهده میشود همان انکار لهجه حتی در بین خودمان است.متاسفانه نه به خاطر اختلاف و رقابت بلکه به عنوان یک واقعیت،لاریهای محترم به شدت لهجه خود را انکار میکند.به قول برخی مخاطبان گریشنا شاید نمیخواهند بر خلاف جریان اب شنا کنند.اصلا چه نیازی هست که همه چیز ما شبیه مردمان شهرهای بزرگ باشد.به صراحت میگویم فرهنگ ما به مراتب غنی تر از شهرهای بزرگ است.معظل بزرگ ما کم سوادی آحاد جامعه بوده که به حمدالله با ورود جوانهای تحصیل کرده به بدنه اجتماع دارد برطرف میشود.اگر کاستی های کم آداب رسوممان را بر طرف کنیم، اگر به ما دهاتی هم اطلاق شود با افتخار میپذیرم.همان دهاتی بودن به هزار نیرنگ و فریب شهری بودن میارزد.

  29. واژه لارستان از سال ۶۲ تولید شده آنوقت زبان باستانی و دلچسب اچمی ما را که ناموس ماست می خواهند لارستانی بگذارند در منطقه شهرهای زیادی وجود دارد چرا اسم این زبان گراشی نباشد؟ البته ما گراشی ها دوست نداریم خود را بالاتر از بقیه بدانیم و ببلعیم بلکه همه سهرهای منطقه هم سطح و از خانواده اچمی زبان هستیم.
    نکته مهم ابنکه لاری ها صلاحیت اظهار نظر درباره گویش مردم جنوب ندارند چرا که امروز لاریها پیشتار نابودی این زبان هستند تماما با بچه هاشون فارسی صحبت می کنند و تکلم به زبان محلی خودشون رو بی کلاسی و عار می دانند.

  30. چند سالی ست کشورهای تازه کشور شده ی حاشیه خلیج فارس به صرافت افتاده اند که برای تشخص دادن هر چه بیشتر به هویت تازه تاسیس خود و کم رنگ کردن هویت ایرانی از نام مجعول خلیج عربی به جای خلیج فارس در مکاتبات و مراودات خود استفاده کنند و در این راه با استفاده از ثروت نفتی خود برخی موسسات بین المللی را نیزتطمیع می کنند و در نقشه های جدید و یا شبکه های رسانه ای این اصطلاح مجعول را جانشین نام خلیج فارس می کنند.

     ازآخرین اقدامشان هم احتمالا مخاطبان ورزش دوست صحبت نو اطلاع دارند: تغییرنام لیگ فوتبال امارات متحده عربی به خلیج عربی. اقدامی که مورد تایید فیفا هم قرار نگرفت چرا که این خلیج با نام همیشگی فارس در تمام موسسات معتبر بین المللی با تکیه برتاریخ و هویت ملل جهان ثبت شده است.

     

    در چند سال اخیر برخی به این صرافت افتاده اند که هویت شناسنامه دار لارستانی را با اسم های بی مسمای دیگری عوض کنند و در این راه از هر وسیله ای استفاده می کنند. مثلا تاسیس سایت به نام اچمی و یا به کار بردن این وازه در مکاتبات. گاه دیده می شود متاسفانه این واژه را برخی غیر لارستانی ها و حتی لارستانی های اصیل، بدون اطلاع از مجعول بودن آن به کار می برند. 

     

    واقعیت این است که واژه” اچمی” برای معرفی هیچ  زبان و یا قومیتی در هیچ  منبع معتبری ثبت نشده و قطعا مجعول و غیر قابل استناد است. لازم است هر کسی به زبان واحد امروز جنوب فارس و شمال و غرب هرمزگان سخن می گوید دقت داشته باشد که در همه متون تاریخی نام این زبان به صورت لاری و لارستانی ثبت شده و اصطلاح غلط” اچمی” که برخی از دوستان به قصد یا  بدون نیت سوء  استفاده می کنند هیچ اصالتی ندارد. 

     

    از این اصطلاح استفاده نکنیم و به غیر لارستانی هایی که به اشتباه یا با قصدی خاص از این واژه استفاده می کنند نیز تذکر دهیم که چنین نکنند. استفاده از واژه اچ م ی و اچ م ی ها همان قدر نادرست است که استفاده از اصطلاح” خلیج ع رب ی”

     

    1. جالبه لاری ها دائم از این استدلال خلیج عربی استفاده می‌کنند.
      باید دید که چه کسی و چه کسانی سعی در تغییر دارند؟ اچمی را دولتی یا قدرتی استفاده نکرده! مردم آقا جان مردم… شما فرق خواست مردم را با حاکمیت های سیاسی می‌فهمید؟
      اون موضوع با کلی تبلیغ اتفاق افتاد… اما چه کسی از اچمی دفاع میکنه؟ مردم یا سیاسیون؟
      اتفاقا از نظر رفتاری قصدی که مدیرکل سابق ارشاد فارس داشت، با جمال عبدالناصر شبیه بود. هر رو سعی داشتند با خرج کردن پول اسمی رو از مردم بگیرند.

  31. زبان لاری یا زبان لارستانی به ثبت یونسکو یک مرجع جهانی،است رسیده است
    بعرمایید بروید داخل سایت یونسکو و زبان لاری را سرچ کنید بطور مشخص مناطقی که با این زبان تکلم می کنند نشان می دهد

    1. جناب کامجو مثلا شما می‌دانید یونسکو کشور جعلی اسرائیل را هم به رسمیت شناخته، نگویید که معتقدید هرچه سازمان های بین المللی به رسمیت شناخته، شما هم به رسمیت می‌شناسید. وگرنه ناچارا باید شما رو جور دیگری قضاوت کنم.
      دکتر احمد اقتداری انسان شریفی بود که البته درباره لاری ها هم نظرات جالبی داشت. همین همشهری های شما هم جلو چاپ کتابش را گرفتند. اما دلیلی وجود ندارد که چون اقتداری گفته، پس همان آیت خواست. نخیر اقتداری هم به عنوان انسان شاید درک درستی نداشته از این زبان.

  32. مرحوم دانشمند گراشی مرحوم احمد خان اقتداری اولین و اخرین کتابش عنوانش فرهنگ وزبان لارستانی
    و جستاری بر زبان لارستانی که با کوشش جناب رحمانی به چاپ رسیده است.

  33. هر زبانی که در دنیا رایج است به نام قوم و یا شهر ویا کشوری معروف گشته است
    مثل زبان عربی
    زبان لری
    زبان ترکی
    زبان گیلکی
    و…
    و زبان لاری که لاری ها از اقوام لاروی هستند
    هیچ زبانی از فعل گرفته نشده است چون اچم یک فعل است که به معنی برویم است
    این وازه جعلی ونامحنوس می باشد
    زبان زبان لاری یا لارستانی

  34. برای حفظ سند و تاریخ زبان اچمی به دوستان تلاشگر پیشنهاد میکنم آن را بصورت کتاب تهیه کنند وچاپ کنند و ما هم بخشی از هزینه آن قبول میکنیم
    از هجمه ها هم ابایی نداشته باشید که ذاتشان هجمه و دلسرد کردن است
    نشانی ما را بچه های گریشنا دارند

  35. پاسخ اول

    آقای ملتفت برای صحت استعمال عنوان زبان اچمی به دو استدلال کاملا ضعیف دست زده است.
    دلیل اول تفسیرپذیری پدیده هاست. یعنی مهم نیست تاریخ در مورد زبان اهالی منطقه چه می گوید بلکه مهم این است که برپایه سنت مهاجرت اهالی منطقه به اقصی نقاط جهان، با تعبیر اچم می توان از آن چنین یاد کرد. به عبارت ساده تر بر اساس شواهدی در سبک زندگی اهالی منطقه یعنی همان مهاجرت که با اچم از آن یاد می شود می توان زبان آنها را اچمی نامید. 😳
    این استدلال یک نوع آسمان ریسمان کردن برای نتیجه مدنظر مستدل است.
    اما بحث تفسیرپذیری اصالتا مربوط به متون است و تعمیم آن به عموم پدیده ها حتی نام و عنوان مکان ها و افراد و زبان ها کاملا بی معناست.
    این مثل آنستکه شما به فردی بگویید چون شما لنگ می زنید من شما را با نام لنگان می شناسم و نام می برم. 😄
    دلیل دوم: ایشان تمایل افراد برای بکاربردن نام زبان اچمی را دلیل صحت بکارگیری آن و نفی آن را بی توجهی به تمایلات عموم می داند. وی یک نظرسنجی محدود شفاهی از مناطق، غیرلار ارایه کرده که بیشتر مردم تمایل به نام اچمی دارند. این استدلال هم بی معناست و نمی توان در نامیدن پدیده هایی که مبنای خاصی در نامگذاری دارند نظر مردم را دخیل کرد. این کار هم فلسفه نامگذاری را زیر سوال می برد هم نام ها و عنوان ها را به نشانه های سست و لغزنده که به نظر مردم ! ربط دارد بدل می کند.
    لازم به ذکر است که اگر آقای ملتفت این دو استدلال را برای استعمال نام زبان اچمی قبول دارد چه پاسخی به اعراب برای استعمال نام خلیج عربی دارد؟
    آنها هم دقیقا می توانند با این دو شبه دلیل سست بگویند استعمال نام جعلی خلیج عربی صحیح است.

    ح.ت
    گروه تحلیل و خبر جنوب فارس

  36. من مطلب آقای ملتفت را هم خواندم. برام جالبه که شما فرق تفسیر و استدلال رو نمیدنی. حد اقل دانش لازم برای اظهار نظر در علوم انسانی همینه که شما نداری.
    و اینکه الان به نظرت نظر سنجی کنن مردم نمیگن اچمی هستم؟ مثلا کسی که تو بستک، گراش خنج لنگه لمزان هست میگه من لاری ام؟؟؟ قطعا اچمی رو مردم ترجیح میدن. شک نکن

  37. پاسخ سوم:

    اما آقای نوبهار بحث را از مقوله زبان فراتر برده اند. ایشان با بکار بردن بی تعارف «اچمی هستم» مدعی است این منطقه نه تنها زبانش لارستانی نیست بلکه به لحاظ سابقه فرهنگی هم لارستانی نیست.
    ایشان عدم تمایل درونی به این استعمالات را در حد یک دلیل قابل تکیه مطرح می کند؛ همان دلیل درخشان «دلم نمی خواهد.»
    همین جا می توان پرسید: اگر کسی دوست نداشته باشد با ذکر عنوان «نوبهار» شما را به شادابی و سرسبزی ربط بدهد، حق می دهید شما را با نام «کهنه پاییز» نام ببرد ؟
    و اساسا اگر کسی مصر به این استعمال دلبخواهی باشد چطور ثابت می کنید «نوبهار» هستید؟
    اگر پاسخی در مقابل وی دارید همان را در مورد زبان و جغرافیای فرهنگی منطقه استعمال کنید.
    ایشان در ادامه عنوان رسمی لارستان و لارستانی را تابع یک مساله و گرایش سیاسی می داند اما آیا این گرایش مربوط به دو دهه اخیر است یا لار و لارستان سابقه ای طولانی تر از این حرفها دارد؟ آیا نام ایران عنوانی متخذ از قدرت سیاسی و جغرافیای سیاسی قوم آریایی نیست؟ بهتر نیست نام ایران را هم بخاطر این ارتباط نفی کنید؟
    جالب است که ایشان هیچ تعلقی بین مناطق و بخش ها با لارستان قائل نیست. این نشان دهنده نگاهی متعصبانه سیاسی است که همه چیز حتی تاریخ و فرهنگ را هم نادیده می گیرد. ایشان تفکیک سیاسی را دلیل محکمی برای تفکیک فرهنگی و زبانی می داند.
    آقای نوبهار که در طول بحث خود دلیل قابل توجهی برای توجیه عنوان اچمی ارایه نکرده در پایان به ادعای بی اساس «اشتراک منطقه در نام و عنوان اچمی» متوسل می شود. و تاکید می کند از این نام، بعنوان تنها عنوان قابل قبول همه استفاده شود.

    خلاصه نقدها:
    متاسفانه هرسه مقاله که بگونه ای شگفت، همزمان منتشر شده اند از استدلال علمی و متطقی قابل قبول بی بهره اند.
    آنچه که در این شبه نظریه ها دیده می شود یک هرج و مرج فکری ناشی از تعصب و احساسات است که از آن ها می توان برای تغییر خود عنوان اچمی به هر نام دیگری استفاده کرد بلکه از استدلال آقایان می توان برای تغییر هر نام معتبر و تاریخی به نام های دیگر استفاده کرد.
    بهتر است جوانان دانشجوی ما که این مقالات را نوشته اند یک بار هم که شده با نگاه منصفانه علمی به مقاله خود نگاه کنند و تبعات استدلال های خود را در فضای فکر و فرهنگ براورد نمایند.
    وظیفه دانش دوستان این نیست که به تبع گرایشات خود همه اصول و مبانی پذیرفته شده در فضای تفکر و اندیشه ورزی را نادیده بگیرند و برای اثبات نظر خود از هر خط قرمز منطقی و علمی عبور نمایند. خداوند متعال دانشمندانی را که به تبع هوای خود حقایق را پنهان می کنند محکوم می کند و آنان را پیروان گمانها و بازیچگان صاحبان زر و زور معرفی می نماید.

    💐💐

    ح.ت
    گروه تحلیل و خبر جنوب فارس

  38. پاسخ دوم

    آقای تدین هم مقاله طولانی نوشته اند.
    مبنای آقای تدین دو چیز است:
    ۱.بی اعتباری هر منبع معتبر
    ۲.ملاک بودن دیدگاه من و اطرافیان
    ایشان طوری از زبان مادری شان صحبت می کنند که انگار مقوله زبان اساسا هیچ ربطی به فرهنگ، تاریخ، جغرافیای سیاسی و امثال آن ندارد. جالب است که ایشان مدعی است زبان مادری اش نامی ندارد و رسالت خود را یافتن نامی برای آن می داند. در حالی که در جای دیگر مدعی است برای هر زبانی همیشه نام و عنوانی بوده است.
    ایشان در پایان می خواهد برای حل یک مساله ای که اصلا ابهام ندارد راه حل محلی دلخواهانه قایل شود. از نظر ایشان پذیرش نام هایی مانند لاری و لارستانی یک فاشیسم فرهنگی است. اما چرا کسی در هیچ جای ایران نام فارسی را یک تحمیل و زورگویی فرهنگی نمی پندارد؟ آیا ایشان پاسخی برای این دارد؟ اگردارند دقیقا در مورد زبان لارستانی بکارببرند.
    در پایان خطاب به جناب تدین هم می توان گفت:
    جناب تدین لطفا از مبنای مورد استفاده خود در حل اختلاف ایرانی ها و اعراب در مورد نام این خلیج استفاده کنید.
    شما که سوابق تاریخی، جغرافیای کهن سیاسی، نامگذاری در منابع معتبر را قبول ندارید برای کدام قوم و ملت می توانید نام و عنوان کشور و سرزمین و زبان شان را ثابت کنید.
    چرا زبان فارسی، فارسی و چرا بستک، بستک نام دارد؟
    بهتر نیست نام های دلخواه جدیدی برای اینها انتخاب کنیم؟

    ح.ت
    گروه تحلیل و اخبار جنوب فارس

  39. چرا هویت ملی رو به قطعات کوچک و بی اهمیت تقسیم میکنید؟؟؟
    زبان کشور ما فارسی و سپس‌ ترکی است. بقیه گویش های محلی و بی اهمیت هستند.

  40. با سلام
    یادمه در کتاب دستور زبان دوره راهنمایی یعنی سال های ۱۳۸۲ در کنار زبان های فارسی مانند ترکی،کردی، آذری دقیقا زبان اچمی به کار رفته بود. اگر ده شصتی ها و بزرگتر ها کمی به این کتاب یا به حافظه شون یادآوری کنن چه منبعی موثق تر از کتاب درسی که در تمام ایران این کتاب دانش آموزان می خوانند و زبان جنوب فارس و بخش هایی از هرمزگان با نام زبان اچمی نوشته است.

    1. چیزی نیست عزیزم به خاطر همون نفوذ های داخلی است… تو جاذبه های استان فارس هم خیلی شهرستانهای با سابقه و مکان ها رو حذف کردند یه مشت به هویت اضافه کردند که بعد اعتراض شد…. فکر کن آقای نوبهار شدند مسول ندوین یکی از همین کتاب ها خوب معلومه گراش میشه کشور بعد از اون ایران تشکیل شده … شما بگید ما اچمی هستیم ما هم میگیم لارستانی هستیم …

  41. نمیشه اسمشو بزاریم زبان لاری. مگه شهرهای دیگه به این زبان حرف نمیزنن؟ پس اونا چی؟ فقط لار که به این زبان حرف نمیزنن……. ولی اچمی هم خداییش اسم بدترکیب و خنده داریه

  42. دوستانی که به شدت از لار شاکی هستند لطفا پیگیری بفرمائید ببینید حاکمان لار در تاریخ های مختلف چه کسانی بودند … از تمام منطقه بخصوص گراش حاکم لار بوده اند پس اگر بدی بوده مردم لار بدی نکردند حاکمان بدی کردند … همان طور که از اول انقلاب تا همین الان مسئویلن شهر ریشه یابی بفرمایید از تمام بخش های لار بوده اند پس اگر بدی یا خیانت است از خودشان است که حال را می بینند و آینده را نمی بینند همین وزیر و وکیل ها زمانی نان و نمک این شهرستان را خورد و با عملکردشون باعث ناراحتی تمام منطقه ولی به اسم لار شدند ………
    دوست ندارم بدی های اونها را یاداوی کنم ولی فقط همین اواخر خود حسنی نماینده گراش اعتراف کرد که ما جلو شهرستان شدن اوز را گرفتیم حالا تا اخر بخونید چه کارهایی که مسئولین در ظاهر لار و باطن غیر لاری می کنند … همین شهرستانی هایی که تو شیراز پست و منسب دارن ولی ما فحش به شیراز میدیم …..
    .
    .
    . بنده از خیلی وقت پیش هم می گفتم هر چه زودتر این بخش ها شهرستان بشن بهتره و تمرکز رو شهرستان میاد
    همین گراش شهرستان شد حداقل نصف ناراحتی ها حالا متوجه خودشون است…
    پس بهتره شما همون اچمی زبان بشید تا همه چی تفکیک بشه . خالص بشه و ما هم به تاریخ خودموت افتخار میکنیم

  43. واقعا خیلی زشته که مردم چندتا شهر کوچیک اینجوری با هم دشمن هستین. بعدشم از یکپارچگی کشور و اتحاد حرف میزنین. وقتی توی یه منطقه نسبتا کوچک و کم جمعیت اینطور از هم بد بگین وای به حال کشور اگه جاهای دیگه هم مثل شماها باشن…
    لار و گراش یعنی چی. همه ایرانی هستیم و مسلمان

  44. من به عنوان یک گراشی بی طرفانه صحبت می کنم .من هم لار را دوست دارم و هم گر اش و پیشرفت این دوشهر باعث عزت من هست .ولی من شما را به حقیقتی جلب می کنم عده ای در کرمانشاه هستند و لهجه شبیه ما دارند و اسم کلکه ای گذاشتند و از واژه اچم استفاده می کنند و به نظرم لهجه لاری ها از لهجه دوتا زبان کردی و بلوچ تشکیل شده.من با خیلی انسان ها سرکار داشتم ولی واقعا درست هست که بگوییم اصلا زبان اچمی از دو زبان کردی و لری تشکیل شده هست .در دوران سربازی یه دوست کرمانشاهی داشتم که وقتی با مادرش صحبت می کرد بسیاری از واژه هایش مثل ما بود و من بهش گفتم این که مثل ما صحبت می کنی گفت اره کردی کرمانشاهی هست و اون هم میگفت که همدان و ایلام جزیی از کرمانشاه بوده و دراین مناطق هم این لهجه وجود دارد .الانم تقریبا ۴ماه پیش که در ایلام کار می کردم به یه مهندس اهل بروجرد و اینورا برخورد کردم در هنگام صحبت با پدرش لهجه شبیه ما داشت و کلمات تقریبی ما بکار می زرد و بعد ازش پرسیدم اهل کجایی گفت کلکو یا همین چیزا گفت و درست حضور ذهن ندارم ولی لهجه مثل ما داشت . باید تحقیق کنید این لهجه اچمی ترکیبی از لری و کردی هست و به عنوان زبان نیست و لهجه می باشد و کسانی که زبان قلمداد می کنند افرادی نا آگاه هستند .جالب اینجاست تمام الفاظ و حرفای ما رو دوستمان می تشخیص می داد.اگر دوستان لاری و گراشی موافق باشند در آینده یک تحقیقات میدانی انجام خواهم داد و دیگر تا همه دوستان توجیه شوند.پس باید بگوییم لهجه لاری یا اچمی برگرفته از دو زبان کردی و لری هست و از تداخل این دو بوجود آمده هست .

  45. باسلام در فرهنگ عامه هیچ وقت شنیده نمیشد که مثلا به دریای جنوب بگویند خلیج فارس پس از حساس شدن موضوع اسم مردم هم کم کم میگویند خلیج فارس.برای ما همان دریاست نه کم نه اضافه نام خلیج فارس جایگاهش در کتب و مجامع علمیست.خلیجی که ما از ان نام میبریم منظور همان خاک آن طرف دریاست مثلا کسی میپرسد برادرت کجاست میگویم خلیج ،منظور این نیست که داخل آب باشد،پس دریا یعنی همان خلیج فارس .برای واژه جدید اچمی هم موضوع همان است سالهاست هر که از من میپرسد کجایی هستی میگویم گراشی میگویند گراش کجاست میگویم کنار لار ،جنوب فارس هیچ وقت نگفته ام اچمی هستم و یا زبانم اچمیست.در ضمن واژه جدید اچمی بیشتر اشاره به زبان دارد تا منطقه .این واژه ناقص است گو این که لاری ها حود را و زبانشان را اچمی نمیدانند من گراشی نیز مانند لاری ها زبانم را گراشی و مکان زندگی ام را گراش می نامم دلیلی ندارد بگویم اچمی ام.استفاده از واژه اچمی همان و توضیح در مورد آن که اچمی چیست همان پس راحترم اگر بگویم گراشی ام و گراشی حرف میزنم.به نظر هم نمیرد هیچ فرد لاری به مخاطب غیر لاری خود بگوید زبانم لارستانی میباشد ،شخص لاری مانند من میگوید زبانم لاری ست خیلی راحت.در مورد استفاده از واژه زبان لارستانی باز مانند خلیج فارس باید افراد آگاه در این مورد نظر بدهند نه من شهر وند بدون مطالعه .کما این که میدانیم این زبان مختص خود لار نیست و از بنادر بوشهر تا هرمزگان به این زبان روزگاری نه چندان دور صحبت میشده.

  46. می گویند چون لار دارای مرکزیت بوده لذا نام این زبان نیز باید لارستانی باشد.عجب استدلال بی پایه و اساسی زیرا در این صورت نام زبان لری باید خرم آبادی باشد و نام زبان کردی، سنندجی و نام زبان بلوچی نیز باید زبان زاهدانی باشد

  47. آقای حق گو در این مورد که نام اچمی ریشه تاریخی و منبع منطقی ندارد با شما موافقم اما در مورد شباهت این گویش با لری و کردی جنوبی ( کرمانشاهی) و لکی :
    علت شباهت اچمی به لری و کردی و اشتراک بسیاری از واژگان با این زبانها این نیست که اچمی از کردی و لری تشکیل شده باشد. علتش این است که همه این زبانها از یک ریشه هستند و ریشه پهلوی دارند. یعنی اچمی زیر مجموعه لری و کردی نیست و هم خانواده آنهاست. به علاوه دیگر زبانهای ایرانی مانند تالشی گیلکی بلوچی مازنی بختیاری و… هم شباهت‌هایی به اچمی دارند. من دو سال قبل در سفری به شمال و شهر تالش وقتی میخواستم با مغازه دار تسویه کنم و او می‌خواست بگوید قابلی ندارد به گمان اینکه من از همشهریان او هستم به زبان تالشی گفت : قابلی اشنی!!!دقیقا به همان لهجه ای که ما گرایشها می‌گوییم و آن هم دقیقا در دورترین نقطه کشور نسبت به گراش …. و من خیلی جا خوردم و با او درباره شباهت های زبان ما و آنها گفتگو کردم و جای دیگر هم چنین چیزی را مشاهده کردم.
    علت این شباهت‌ها هم ریشه بودن این گویش ها است. یعنی به غیر از زبان‌های ترکی و عربی ، بقیه زبانها یعنی لری کردی اچمی بختیاری سیستانی بلوچی گیلکی و غیره زیرشاخه های زبان فارسی هستند.

  48. در حال حاضر کل منطقه در آرامش به سر میبره نه از اون دشمنی های گذشته خیریه و نه جنگ و کینه ورزی و اقتدار گرایی.در بک جمله بگم لعنت به تفرقه افکن

  49. *خطه لار کجاست(۱)؟*

    هشت هزار سال قبل در جریان تغییرات شدید اقلیمی، چند بار اقوام ایرانی مهاجرت های دسته جمعی از خاک ایران به سرحدات شمالی و مجددا بازگشت به ایرانشهر داشته اند. بنده(مهندس عابدی راد) به دلیل اطلاعات جغرافیای دیرینه و آشنائی و مطالعه بر روی پادگانه های آبرفتی دوران چهارم زمین شناسی، به نظریه مهاجرت پیستونی و رفت و برگشت اقوام د طول و عرض جغرافیائی باور دارم. اگرچه این نظریه در مراحل اولیه بوده و جهت تکمیل و بسط نیاز به شواهد و استدلال بیشتری دارد. بر این باور، آریا و غیر آریا یک قوم است اما با قبایل و تمدن متفاوت. زبان و ژن نیز همسان است. نامگذاری جغرافیایی در طول و عرض های جغرافیایی مشابه است و استوره ها هم با یک منشاء معرفی می شوند. همچنین باورها و سنتها نیز دارای ریشه های مشترک اند. برای مثال قوم لاروی از لار به هندوستان و از آنجا به کشمیر و از کشمیر به بلخ و از آنجا به خاک روسیه مهاجرت کرده اند. لارویان در تغییرات اقلیمی مجددا همان مسیر را طی کردند و در سواحل لاروی هند مستقر و مجددا به لارستان آمده اند. این نزدیکترین مهاجرت به عصر ما است که به لحاظ تاریخی بین هشت تا سه هزار سال قبل انجام شده است. یعنی مهاجرت پیستونی رفت و برگشت طی دو جریان اقلیمی پیش روی یخبندان قطبی و ورم در هشت هزار سال قبل تا سه هزار و دویست سال قبل یعنی پادگانه آبرفتی دوران جدید مصادف با جنگ ترویا انجام شده است. از سه هزار سال قبل تا کنون این قوم در پهنه لارستان ثابت مانده اند. البته زیست بوم لارستان در سه هزار سال پیش دارای حداقل بیست دریاچه آب شیرین و بارش های خوب و اقلیمی متفاوت نسبت به الان بوده، اما به تدریج خشک و خشک تر شد. کما اینکه هم اکنون سایر تمدنهای بزرگ ایران در کویرها و بیابانهای کنونی که زمانی دارای اقلیمی مرطوب بوده اند کشف شده اند. مثلا تمدن سیلک در کاشان و شهر سوخته در سیستان و بلوچستان. با توصیف فوق، محدوده جغرافیایی قوم لاروی در جنوب ایران از غرب سیستان و بلوچستان تا شرق بوشهر و جزایر و نیز عمان شمالی یعنی منطقه جلفار که دارای گویش کمزاری از شاخه های زبان لاری است را شامل میشود. از طرفی این مناطق با نام فرهنگ و تمدن و زبان لاری از تمدن پارس و کرمانا و مکا توسط جغرافی دانان یونانی مثل استرابن با نام یوتیان جدا شده اند که پیش از اسلام با نام ایراهستان و دریابار معروف بوده و پس از اسلام بنام ایراهستان و جتستان نام برده شده است. اصولا نام لاری بر گرفته از قوم و قبیله بزرگ لاروی است که خنج و گراش و طارم و فرگ و کل جزایر را شامل میشده است. واژه لارستان نیز به عنوان محدوده جغرافیایی محدودتر از ایراهستان در قرن نهم بکار رفته شد. با وجود این، تمام دانشمندان این حوزه جغرافیایی فارغ از اینکه متعلق به کدام شهر و آبادی محاط در حوزه جغرافیایی و زبان شناسی فوق باشند در طول صدها سال با نام لاری معرفی شده اند. پس خنجی، جویمی، گراشی، اشکنانی، فالی، بستکی، شمیلی، جلفاری، هرمزی، لارکی، قشمی، کیشی و بندرعباسی، همه متعلق به شهر خودشان ولی از قبیله و اقوام لاروی(لاری) میباشند.(۱)(مهندس منوچهر عابدی راد ۱۵/۱۲/۱۳۹۶)

  50. احسنت به دوست عزیزم امیرحسین به دلیل قلم صریح و بدون تعارفش
    به نظر می‌رسه همه‌ی این تعصبات بی‌جا و نادرست از هدفی بالاتر از موضوع زبان اچمی یا لارستانی سرچشمه می‌گیرد و آن هم رویای استان شدن لارستان بزرگ است.
    طبق ماده ۹ قوانین تقسیمات کشوری در تعریف استان آمده است، استان واحدی از تقسیمات کشوری است با محدوده جغرافیایی معین، از به هم پیوستن چندشهرستان همجوار با توجه به موقعیت‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و طبیعی تشکیل می‌شود.
    و در صورت ضرورت ایجاد یک استان جدید باید حداقل جمعیت استان یک میلیون نفر باشد.
    در اینجا اگر با یک دید منطقی و تحلیلی به این موضوع توجه کنیم به راحتی می‌توان نتیجه گرفت به دلیل نداشتن این شرط به سراغ روش‌های دیگری برای تحقق هدف خود می‌رود و آن چیزی نیست جز ترویج و تبلیغ اینکه زبان مشترک ما لارستانی است نه اچمی و افکار عمومی را به سمت منطقه گرایی و قومی لارستان سوق دهند تا از این طریق مانند اقوام لر، ترک، آذری، کردی و… شناخته شوند تا در این صورت مشروعیت و مقبولیت برای استان شدن را داشته باشند.
    اما بی‌خبر از این‌که جوانانی تیز بین و خوش قلم در این منطقه هستند که با نوشتار خود و به دنبال آن ایجاد یک تلنگر تلاش خود را می‌کنند تا خط بطلانی بر رویای آنها کشند.
    همه ما با شما هستیم
    #بدون-تعارف-اچمی-ام

  51. خیلی زشت وسبک خودت معرفی کردی (بدون تعارف اچمی هستم.) خوب جوان گراشی حداقل می گفتی بدون تعارف گراشی هستم نه اچمی. اچمی کجای ایران ودنیا است؟

  52. چرا همیشه بعضی افراد دنبال تفرقه هستند ، به نظر من مهم نیست که با اچمی صحبت میکنیم یا لارستانی ویا هر اسم دیگری که دوستان بر آن میگذارند، مهم این است که بنده لاری وقتی بایک دوست گراشی یا اوزی یا خوری یا فداغی صحبت میکنم از صحبت کردن با او احساس لذت به من دست میدهد و همه عزیزان را از خود میدانم
    سال ها پیش زمانی که خدمت سربازی بودم برای ماموریتی به اتفاق چند نفر به قشم اعزام شدم در آنجا برای ما خانه ای اجاره کرده بودند و صاحبخانه که قشمی بود بعضی مواقع از غذاهای محلی برای ما می آورد و من با او لاری صحبت میکردم که موجب تعجب دیگر هم خدمتی هایم میشد یکی از دوستان میگفت مگر تو لاری نیستی ، گفتم بله ولی زبان ما مشترک است
    کاش بیشتر بر روی اشتراکات تمرکز میکردیم.

  53. با سلام
    این متن سرشار از نفرت نسبت به مردم یک شهر (لار) بود نویسنده به خاطر کینه شخصی داره یک مسئله تاریخی رو به صورت احمقانه تحریف میکنه
    منطقه لارستان که مال لار نیست که زبان لارستانی مال لار باشه
    این منطقه هزاران سال قدمت داره
    و این زبان بعد از نسل ها به ما رسیده
    مثل این میمونه کسی که تو اصفهان زندگی میکنه و به زبان فارسی صحبت میکنه بگه زبان من فارسی نیست استان فارسیا به خاطر این که سیاست دارند اسم زبان ما رو گذاشتن فارسی پس ما هم میگیم زبان خودمونی
    همین قدر احمقانه و و باکینه شخصی

  54. ریشه کلمه عجم در زبان عربی وجود ندارد و فقط این یک نام است برای نامیدن ایرانیان و ایرانیان عزیز اونا به گنگ و لال معنی کرده اند چون سخن ایرانی برای عرب نامفهوم بوده پس در اینصورت سایر ملل هم در مقابل عرب باید به این نام معرفی میشدند در صورتی که منظور عرب هم ایران بوده و در این صورت این نام توهین آمیز بوده ولی ما می‌بینیم که این نام در قرآن که سخن زشت را رد میکند آمده است پس قطعا این یک نام ایرانی است و شاید باستانی ( عجم . اچم عجمی اچمی. عجمان اچمان ) پس خیلی ساده لوحانه است اگر اچوم را به (برویم ) معنی کنیم. کلمه اچوم در زبان پهلوی به معنی هسته و مرکز می‌باشد و حتی در شطرنج هم وجود دارد(آچمز) و در مکانیکی(آچار) یعنی باز کننده یا راهگشا
    اولین آریاییهای که وارد ایران شده اند را اچمی یا راهگشا یا پیشقراول یا هسته یا مرکز نام نهاده اند پس قطعا اونا کاملا مورد اعتماد بوده اند و پشتیبان نهایی شاهان آریایی و ستون مستحکم آریایی با گذشت با بخشندگی صفت بوده اند. و حتی همین حالا هم این صفت گذشت و بخشندگی و یاری را در اچمیها میبینیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

67 نظر
scroll to top