هفتبرکه – فرشته صدیقی: «تعارف» در فرهنگ ما معنای بخصوصی دارد که شاید خیلی از فرهنگهای دیگر آن را درک نکنند؛ ترکیبی است از شیرینزبانی، مهربانی، هدیه، خوشوبش و تکلف. در فرهنگ عامیانه، تعارف نشانهای است از عطوفت، نزاکت و تسلط به آداب معاشرت. در واقع «تعارف» قاعده و اصولی دارد که اگر درست و بجا استفاده شود، مهر و صمیمیت را افزایش میدهد؛ البته تا جایی که به قول معروف، شورش در نیامده و به سمت تملق نرود.
تعارفِ اصولیِ مقبول، فرمول خاص خودش را دارد: یک نفر جمله یا عبارت خاصی را در موقعیتی خاص به شخص دیگر میگوید، و طرف مقابل نیز با یک جمله یا عبارتِ حاضرآماده و مقبول، جواب میدهد. این ارتباط دوسویه، از یک طرف نشانهی ارج و قرب نهادن به مخاطب است، و از طرف دیگر، نشانهی تواضع شخص گوینده.
و خب، چه کسی است که نداند که هر تعارف، جواب خاص خودش را هم دارد. در گذشته، هرچقدر یک نفر به این تعارفات و جوابهایشان بیشتر آشنا بود، معنیاش این بود که قواعد و مناسبات اجتماعی را بهتر و بیشتر میفهمد.
تعارف خوب است، ولی باید قبول کنیم که گاهی به افراط کشیده میشود و ذهن و روان را میفرساید! بارها پیش آمده که در شرایط بحرانیِ «تعارفخیز» قرار گرفتهام و شدیداً کم آوردهام، تهِ بنبست ذهنم عاجزانه دکمهی «اشتباه کردم!» را جستهام و از بدِ حادثه نیافتهام!
به هر حال، امروزه دیگر کمتر کسی فسفرهایش را محض یافتن جواب اصولی و مختص فلان تعارف حیفومیل میکند، و تقریبا جواب تمامی الطافِ واصله به هم شبیه شدهاند: ممنون، مرسی، لطف دارید، زنده باشید، سلامت باشید. همین! کافیست در یکی از جمعهای بهظاهر روشنفکر، جای «تشکر» بگویی «قربان دستت»! چنان چپچپ نگاهت میکنند که انگار یکی از بازماندگان قبایل بدَوی را دیدهاند!
اما من این تعارفها را دوست دارم و برایم همیشه جالب بودهاند. به گفتوگوی قدیمیها دقت میکنم تا جای استفادهی هر کدام از این جملات جذاب و همچنین جوابشان را بشنوم. فکرش را بکنید: مورد لطف بانوی مسنِ خوشمشرب و تعارفدوستی قرار بگیرید؛ آن موقع، دستبهمهره که نه، «کامبهواژه» بازی است! با بیان اولین تعارف، بازی شروع میشود. آدم را یاد پینگپنگ میاندازد! و راستش را بخواهید، کمی بیش از کمی گیجکننده است. مثلا در مواجهه با صحنهی برخاستن شخصی بزرگتر پیش پایتان، چه میگویید؟ «نفرمایید» یا «بفرمایید»؟ همین قدر بگویم که در پی یافتن جواب این ابهام، نیمی از عمرم برفت، و هنوز هم هیچ که هیچ!
در پایان، چند تا از معروفترین تعارفات را با جوابهایشان مرور میکنیم، شاید به کار کسی آمد:
مشتاق دیدار – دل و جو مشتاق / دیدار فاطمهی زهرا(س)
قربون دَسوت – قربون جونُت / قربون دست ابوالفضل / دیر از جونُت
و خَشی تِز کار به – خِئر و خشی بِبنش
شِتِک سَوز وابش – سَوز و خُرم بش
ته چراغ دل به – داغ دل نِبنش
چشم شما روشن – دل و دیدهت روشن / دیدهروشن بش
خَشترَک شما مُدی – خش دلوجو بش
مُروازِ عروسیش – بلا تَه زِبو نِرَسه
خبر اوم نِوا – خبر تز چه بد نبه
کنیزتم (نهایت تواضع خانمهای قدیم) – خواهر عزیزش
ماشاالله – ماشاالله و جون عزیزونت
فلانی فوت اوشکه – شما زنده بی
فلانی، فلان چی اوشسه – مروا از خوتو
بوری غصهت اومخه – خدا غمت بوخا
کابلت (قابلت) اوشنی – عین کابلن / خوت باکابلش
کدم نورسیده مبارک – روی شما مبارک / مبارک رو بش
دعاگوتم – صد دعا وَ جونت
نِخَسسه – خسته غم نِبش
کدمت بر چش – خدا چش و جونت نگه دره
دس بوسُتِن – صیرت (صورت) ماهش ابیسَم
تلافی و خوبی تَ بکنم – مفرما / خوت و جُلاوِش
سراغت اومگرت – سراغگیرت خدا به
دیر از جونُت – دیر از بلا بش