بستن

همین مرکزگرایی باعث گریز شهرستان‌ها از لار شده است

هفت‌برکه دکتر ابراهیم مهرابی: چندی است اهل نظر و قلم، پیرامون زبان (یا گویش) منطقه، مطالبی را قلمی و در معرض استفاده و قضاوت دیگران قرار داده‌اند (در این صفحه گریشنا بخوانید). این کار فی‌نفسه مفید است چرا که بدون نیاز به پرخاش و درگیری، گفتگو و تحمل نظر مخالف را ترویج و تقویت می‌کند. نوشته دوستان، مثل هر نوشته دیگری، دارای نقاط  قوت و ضعف است، ولی اصلِ مساله در حال پخته و پیراسته شدن است.

 در میان نوشته‌ها، فرمایشات اخیر دوست خوبم جناب مهندس منوچهر عابدی راد حاوی نکات قابل نقدی است (در گریشنا بخوانید). با همه احترامی که صمیمانه برای ایشان قائلم، اما نمی‌توانم به برخی از فرمایشاتشان مهر تایید بزنم، چرا که در جنبه‌ی محتوایی، بس ناصواب و در جنبه روشی، مملو از خوی تبختر و مرکزگرایی افراطی پیشینی است. همان خویی که طی سالیان دراز باعث رنجش مردم منطقه و تلاش برای هویت‌یابیِ کلونی‌هایِ فرهنگیِ خود در قالبِ واحدهای سیاسی جدید شده است. درست همان چیزی که باعث قهر دیگران و نیز تنها و کوچک ماندن لار و لارستان شده است! این که مردم عزیز لار در مقابل این رویه‌ها سکوت کرده و نخبگان و مسئولین خود را به پاسخگویی در این باره وادار نکرده‌اند، از نجابت و گذشتشان است. قطعا مردم لار،  نیک می‌دانند که علت گریز شهرستان‌ها از مرکزیت لار چیست! بزرگان لار کاری کرده‌اند که امروز از لارستان بزرگ فقط کلمه‌ی بزرگش مانده است و شهرستان‌های جداشده برای خود خیز توسعه و پیشرفت برداشته‌اند. لامرد را ببینید چه حرصی به توسعه و پیشرفت دارد! این که چرا اینچنین شد، سوالی است که باید مردم لار از نمایندگان ادوار و مسئولین چهل‌ساله‌ی خویش بپرسند.

محور فرمایشات دوست عزیز ما آقای عابدی راد عبارت است از: ۱. واژه اچمی، سخیف، تحقیرآمیز و مانند کف روی آب است! ۲. گراش (و دیگر شهرستان‌های جدا شده جدید) به هیچ وجه (!) نمی‌توانند خودشان را از حوزه اقتدار فرهنگیِ فرهنگ لارستانی، جدا ببینند! ۳. اگر هر یک از شهرستان‌های جدا شده، گذشته‌شان (لابد وابستگی اجباری به لار) را نادیده بگیرند، تهی شده و چیزی برای ارائه ندارند! ۴. ما یک قوم هستیم به نام قوم لاری! ۵. مرکز ثقل فرهنگ جنوب، لار است. ۶. و…. اینک سخنی کوتاه درباره مطالب مورد اشاره ایشان.

پیرامون بند ۱: الف: ایشان نفرموده‌اند که وجه سخافت واژه اچمی چیست؟ امروزه چه بپسندیم و چه نپسندیم، به جز لار، اغلب گویشوران منطقه، به خطا یا صواب، زبان خود را اچمی معرفی می‌کنند. سخیف دانستن این واژه و کاربرد آن، دربردارنده‌ی یک نوع توهین و تحقیر آنان است؛ امری که ظاهرا مهندس از آن پرهیز دارند لذا به نظر می‌رسد اینجا نقض غرض کرده‌اند.

ب: نام زبان مردم منطقه هرچه که بوده، اعم از ایراهستانی، پارسی اشکانی، پارسی میانه، لاری، اچمی، لارستانی و…. اینک اما در قالب پروسه و نه پروژه، بیشتر با عنوان اچمی شناخته می‌شود. این نکته را از آن باب عرض می‌کنم که جناب مهندس در یک فایل صوتی، شهر همجوار (احتمالا منظورشان گراش است) را پشت سر این قضیه می‌داند! باید عرض شود جا افتادن اصطلاح اچمی بدون مدیریت سوگیرانه از ناحیه نخبگان (غیر پروژه‌ای)  بوده و این اتفاق کاملا عرفی و توده‌ای بوده است که در زیر به آن اشاره می‌شود. جناب مهندس! اگر تولید واژه اچمی را از ناحیه گراشی‌ها بدانید، نمی‌تواند بر صواب باشد چرا که قطعا مردم گراش نام (گراشی) را بر اچمی ترجیح می‌دادند؛ خصوصا که به اقرار منطقه‌پژوهان (از جمله دکتر وثوقی از قول جناب کامیاب)، دست‌نخورده‌ترین زبان پارسی میانه در محله ناساگ گراش باقی مانده است؛ این اقرار، ارزش واگویی فراوانی را دارد که خود حکایت‌گر فربه‌دستی و دیرینه‌داریِ این مردم است.

نکته مهم: به نظر حقیر، تاکید مردم منطقه بر واژه اچمی، یک نوع واکنش روانی تاریخی به نامهربانی‌های مسئولین لار (و نه مردم خوب و دوست داشتنی لار) در طی سالیان متمادی است. اگر نام این زبان، چیز دیگری غیر از لاری بود، مثلا ایراهستانی، مسلما این اندازه حساسیت ایجاد نمی‌کرد. شما در همین مقاله جناب عابدی راد بنگرید، با وجود فرهیختگی شخصیتی ایشان (که بنده به آن معترفم)، باز خوی استعماروَشی، سیطره‌جویی نامقدس و مرکزگرایی در کلمات ایشان موج می‌زند؛ هرچند تلاش وافری کرده‌اند تا ظاهرا علمی ،مستدل و مستند سخن بگویند و از تحقیر دیگران بپرهیزند، اما همانند پیشینیان، باز حس مرکزگرایی در آن موج می‌زند به حدی که در ادعای پایانی خود حرفی زده‌اند بس ناسره! تکرار این رویه‌ها موجب خروج جویم و بیرم از زیر چتر لار خواهد شد؛ امری که از نظر روانی و استعدادی، کاملا ممکن الوقوع است.

دوست عزیز جناب آقای عابدی راد، همچنان که شما واژه اچمی را کف روی آب می‌دانید، دیگرانی نیز هستند که آن را کَرِه (مَسکه) روی دوغ می‌پندارند! در این وانفسای «جنگ تسمیه» با این برداشت چه کنیم؟!

 

پیرامون ۲ و ۳: گرچه مشابهت‌هایی بین سلوک اجتماعی و آئین شهروندی مردم جنوب وجود دارد، اما نمی‌توان ادعا کرد که هر آنچه هست در لار و از لار بوده و شهرهای دیگر تهی از داشته‌های فرهنگی و دیرینه تاریخی‌اند؛ به نحوی که اگر خود را جدا بپندارند، هیچ و بی‌مقدار می‌شوند!

این ادعا آنقدر ناروا و خارج از واقعیت است که فقط مشاهده تعداد آثار ثبت شده تاریخی در یکی از شهرهای همجوار مثل خنج، گراش، اوز و… کافی است تا نادرستی آن را اثبات کند. وجود سد بسیار مهندسی شده ۱۴۰۰ ساله تنگ آب گراش و سیستم آبرسانی پیچیده آن و ده‌ها آثار تمدنی گران‌بهای دیگر در خنج و اوز و… که ثبت ملی شده‌اند، سرمایه‌هایی هستند که نمی شود انکارشان کرد. اراده تمدن‌سازی و مَآل اندیشی افرادی مثل فتحعلی‌خان گراشی قابل انکار نیست و اگر نبود اراده او، معلوم نبود بازار قیصریه لار به چه سرنوشتی دچار می‌شد! پس دستِ کلونی‌های فرهنگی که در قالب واحدهای سیاسی جدید ظهور کرده اند، نه تنها خالی نیست بلکه به مراتب فربه‌تر از جاهای دیگر است. تحقیر داشته‌های دیگران، اکسیر گریز از مرکز بوده و هست و خواهد بود؛ تا دست از این رویه خطا و روالِ جفا برداشته نشود، همان آش است و همان کاسه!

اتفاقا بر خلاف نظر حضرتعالی، میل به انفکاک و جدایی، نشانگر داشتن تکیه‌گاه فرهنگی و تمدنی دیرینه است. باید به یاد بیاوریم دورانی که نور این شهرستان‌ها مایه روشنایی لار و مباهات آن بود. آیا وقتی اشکانیان ایرانی از نظام سلوکس یونانی فاصله گرفتند، نشانه تهی بودن دستانشان بود؟! آیا وقتی مسلمانان صدر اسلام آهنگ جدایی از جامعه پیشین و زورمدار خود کردند، از تهی‌دستی بود یا نشانه‌ی فربهی و پرمایگی‌شان؟!

جناب مهندس، پیشنهاد می‌دهم برای تقویت برادری که نیاز امروز و فردای ما است، مومنانه بیندیشیم. اندیشه و سلوک مومنانه یعنی در بهشتِ هم‌زیستی، بر کرسی برابر و رودررو بنشینیم و نه بر کرسی مُطبَّق؛ تا از مصادیقِ مُتَّکِئینَ عَلَی الارائِکِ (کهف ۳۱) و/  فی جنات النعیم ، علی سُرُرِ متقابلین (صافات ۴۳ و ۴۴) باشیم. خویش‌بزرگ‌بینی و کوچک پنداشتن مخاطب را در آموزه‌های قرآنی می‌توان ردیابی کرد؛ آنجا که خداوند در باب ولید ابن مغیره میفرمایند: ذَرنی و من خلقتُه وحیداَ (۱۱مدثر)؛ امر او را به من واگذارید، کسی که به تنهایی خلقش کرده‌ام! این جمله متضمن تحقیر مخاطب است؛ یعنی ولید تهی دست و حقیر است. برادر خوبم جناب مهندس! نه شما خدایید و نه مخاطبان شما ولید ابن مغیره! کمی خودمانی‌تر و برادرانه‌تر با هم سخن بگوییم که به صواب و ثواب نزدیک‌تر است.

پیرامون ۴، ادعا شده است (لاری) یک قوم است که یک وسعت جغرافیایی از شرق بوشهر تا غرب بلوچستان و جنوب کرمان را در بر می‌گرفته است. این ادعای شوق‌انگیز نیازمند اسناد و تحقیقات میدانی معتبر است. تا در صورت قطعیت، حس همگرایی در این قوم تقویت شود و خودبرتربینی‌های مکرر و موذی را به حداقل رساند و در باب این قوم کتاب‌ها و مقاله‌ها نوشته شود. ولی تا آنجایی که مشهور است، مردم منطقه ما به جز واردین عرب که بیشتر در حوزه لامرد، مهر و بیرم کنونی مستقر شده‌اند، از پارسی‌ترین پارسیان قدیم هستند. حال نام قوم لاری و لاروی چگونه رخ نموده است، نمی‌دانم! هرچه هست، نیازمند اثبات است. این نام بیشتر شبیه به واژه سیمرغ است که صرفا سوبژکتیو و انفسی است.

قطعا آقای مهندس استحضار دارند که واژه لارستان در سال ۱۳۸۳ در اسناد رسمی کشور برای این حوزه جغرافیایی ثبت و پذیرفته شده است (کاربردش در بین عامه مردم داستان دیگری دارد). پس عمر قانونی رسمی این طفل رضیع از واژه پرطرفدار ولی عامیانه‌ی اچمی، بسی کمتر است.

پیرامون ۵، ادعای پنجم ادعایی عام است که همه می‌توانند آن را داشته باشند و لذا دخل موثری در ترجیحِ نام نهاد ندارد و هر منطقه‌ای  می‌تواند خود را خاستگاه و مصدر فرهنگ منطقه بداند.

کلمه پایانی: ما به مفاهمه و تفَهُّم بیشتر در منطقه نیاز داریم تا حسنه‌ی همگرایی را در آغوشِ جان بکشیم. مُهندس جان! خَشتَرِن کِه دو تا رَچِنَه مُبِه، یَکتَ بَر وَ کیچَه، یکتَ بَر وَ مِن‌سِراو.

د. ابراهیم مهرابی

۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹

11 نظر

  1. چه حکیمانه پاسخ صحبت های عابدی راد را داده اید. احسنت. وقتی مردم منطقه حالا نمیگم همه، بلکه بخشی از مردم منطقه به خودشان می‌گویند اچمی چطور به خودشون اجازه میدن که بگن سخیف!
    و از طرف دیگر اگر اچمی کف روی آب است چرا چنین پرخاشگرانه پاسخ می‌دهند و به اچمی ها حمله می‌کنند. نگاهی به تیتر های استفاده شده بیاندازید که چطور هر که از اچمی دفاع کرده را نواخته اند!
    ما اچمی ها البته باید مانند دکتر مهرابی واکنش نشان دهیم، استادانه و حکیمانه . ادعای دروغ نمی‌کنیم و سعی نمی‌کنیم که قومی برای مردم بتراشیم!
    ما اچمی زبان ها از مردمان فارس و از ایرانیان هستیم.

  2. سلام
    از چهل سال نمایندگی ۱۲ سال آن لامردی-مهری-وگراشی بوده است
    چرا این ۱۲ سال برای سایر مناطق کاری نشد؟
    چرا این ۱۲ سال کار زیربنایی نشد ؟
    این لار حق ما را خورده با دلیل و مصداق بیان شود
    چرا جهرم هیچ امکاناتی غیر شهر خودش دایر نکرد؟
    چرا جهرم هیچ نامی غیر جهرم تبلیغ نمی کند؟
    دلیل انکار تاریخ چیست؟
    ناراحتی شما از مسئولین لار نباید باعث شود که حرف هایی زده شود که مردم لار ناراحت شوند
    چون مسئولین لار که لارزی نیستند از همه مناطق ایران مسئول می شوند
    اگر می خواهید زبان دیگری داشته باشید زبان خود را تبلیغ کنید اما اینکه جنوب فارس چ م ی زبان هستند اشتباه است چون حداقل شهر لار زبان خود را لاری می نامد حداقل بنام شهر خود تبلیغ کنید بهتر است
    ما ابتدا سعی کردیم از خوبی ها بگیم از بزرگان منطقه لارستان قدیم که از اهالی شهرستان های فعلی هستند نام بردیم اما عده ای از وحدت و مشترکات ناراحت هستند . خوب دیر یا زود واکنش این طرف و انکار ها و …. نیز شروع می شود.
    لار مخالف شهرستانی هیج جا نیست اما به همان اندازه نیز انتظار پیشرفت دارد اگر پیشرفت سیاسی است خوب لار هم خواهان است اگر اقتصادی است همچنین …
    بعضی ها درخواست های ۲۰ سال پیش را با جمعیت اون زمان به عنوان ظلم لاری ها بیان می کنند در صورتیکه با قانون مطابقت نداشته وگرنه بالاخره دیر یا زود همه شهرستان می شدید و دو بخش بزرگ دیکر هم می شوند
    عدالت به معنای مساوی نیست . شهر بزرگتر سهم بیشتر می برد مانند تهران نسبت به تبریز نسبت به قم و …

    همه باید تصمیم بگیرند منطقه ای که همه مشترک زندگی می کنیم بخواهد پیشرفت کند
    بعد می شود با هم تصمیم گیری شودکه اگر قرار است استان شود اسم آن چه شود .

    این هم کپی کامنت بنده در آفتاب لارستان:

    بهترین حالات استان شدن لار و منفعت بردن از آن است چون نزدیک هستید همچنان که الان نفع می برید
    اما بدترین حالت شما به جهرم بپیوندید – غیر از مسافت دور شما با مرکز فرضی فکر نکنم چیزی از صنعت و بودجه نصیبتان بشه همچنان که جهرمی ها با قدرت و با هوش نزاشتن هیچ امتیازی غیر از خود مرکز جهرم دایر بشه و جمعیت را متمرکز کردن برعکس لار که به راحتی شهرداری ها تاسیس کرد و سعی در تقسیم عدلانه بودجه بین شهرهای خود داشت .
    و روی دیگر قصه لار به هرمزگان بپیوندد با بهتر از فارس جز استان مرزی و محروم میشه – راحتی در تاسیس مناطق آزاد و تجاری – حتی هم اکنون زمزمه های آزادی خودروهای خارجی در این استان به گوش میرسد که نصیب شهر ما خواهد شد و …

  3. سلام درود و شرف بر شما دکتر مهرابی عزیز
    حرف حق زدی..
    با افتخار اچمی هستیم..
    برای اچمی بودنمون هم جلوه زیادی خواهی یه شهر که باعث و بانی تفرقه و دشمنی بقیه شهرهاست خواهیم ایستاد..
    حیف مردم شریف شهر لار که بخاطر مسولیین از چشم کل اچمستان افتاد اند..
    به امید سربلندی اچمستان بزرگ..

  4. نظر استاد دکتر ابراهیم مهرابی وزین و متین است.
    ایشان حرف دل اکثریت قاطع مردم منطقه گسترده اچمی زبانان را زده است.
    اکنون وسایل ارتباط جمعی به قدری گسترده و متنوع شده که دیگر لاری ها نمی توانند مانند گذشته به صورت چراغ خاموش همه منویات خودخواهانه شان را برای خود و به نام خود در مجامع ذیربط به ثبت برسانند.
    نام اچمی مورد پذیرش اکثریت قاطع گویشوران این زبان است و کسی حق ندارد که از موضع ارباب و رعیتی به مردم تکلیف کند که نام زبان شما بایستی همان چیزی باشد که ما می گوییم.
    مردم منطقه عاقل و بالغ اند و نیاز به قیم ندارند.

  5. با سلام . در جواب به اقا و یا خانم لار .سوالاتی در مورد جهرم پرسیده اند که چر و چرا وووو ….اولا دخالت در امور دیگر شهرستانها اصلا جایز نیست و ربطی به ما ندارد و یا شاید مردمانشان نخواسته اند که تلاش و کوشش جدیی در این زمینه ها داشته باشند .حال برمیگردیم به اچمستان بزرگ .از قدیم گفته اند حق گرفتنی است و نه دادنی .برادر بزرگوار ایا براستی باید طبق گفته شما باور کرد که لاریها در شهرستان شدن شهرهاییکه با لار بوده اند هیچ مقاومتی نکرده اند .هرگز چنین چیزی نبوده از لامرد و خنج و گراش تا این اواخر اوز با جدیت و کوشش خودشان به حقشان رسیده اند بر خلاف میل باطنی شما متعصیبن عزیز و بزرگوار لاری..این حقیر بشخصه یکی از متعصبین نسبت به اسم لارستان چه برای نام زبان و چه برای نام منطقه هستم .چون واقعا اسم گذاری نام یک شهر روی منطقه وزبان جفای است بس نا بخشودنی […] .از این روست که مجبوریم خودمان را در شناساندن به دیگران به عنوانی غیر از این اسم لارستانی که خلاصه شده است به یک شهر و جغرافیای محدود سعی و تلاش کنیم […] حال ادعا کنید که شما داده اید .در اخر این حقیر به عنوان فرزند این منطقه هیچ با استان شدن اینجا به مرکزیت لار ندارم ولی نه با نام لارستان که غیر از این قابل قبول نیست و به مبارزه فرهنگی ادامه خواهیم داد تا که جا بیفتد که تا اندازه ای زیادی خیلیها فهمیده اند که ما نه لاری هستیم و نه لارستانی …والسلام

  6. *روش قرون وسطایی بجای پاسخگویی*
    …………………………………
    *(لغو مجوز کتاب خطه ی لار از زبان نویسنده کتاب)*
    من در کتابم “خطه ی لار, بررسی متون تاریخی در پیوند با لارستان” تاریخ لار فارس را مورد پژوهش قرار داده ام. برای مستند نمودن این تحقیق از ۲۷۰ منبع کتب تاریخی, جغرافیایی, در درازای هفت سده بهره برده ام. حتی کتب تاریخی جغرافیایی که پیش از ذکر نام لار, یعنی پیش از سده ی هشتم هجری درباره ی فارس دارای مطلب بوده را استفاده نموده ام. اسامی منابع همراه نام نویسنده یا مترجم, ناشر و سال نشر هم در پایان کتاب آورده ام. تا کنون که چند ماه از انتشار کتاب گذشته, هنوز نقدی و ایرادی از سوی خوانندگان آن دریافت نکرده ام. این کتاب صرفا یک پژوهش تاریخی بوده که گذشته ی شهر لار فارس را مورد کنکاش قرار داده است. دلیل اینکه چرا مجوز آنرا باطل نموده اند, را بدرستی نمی دانم!
    *اینکه به روش قرون وسطایی مجوز کتابی که فقط یک پژوهش تاریخی است; را لغو کنند, پاک کردن صورت مسئله است, نه گفتمان در علم تاریخ*
    یقین دارم مردم اصیل و خونگرم لارستان, از اینکه حقایق را در خصوص تاریخ شهرشان بدانند, خوشحال نیز خواهند شد, ولی از شواهد بر می آید, نگرانی برای تاریخ سازانی ست, که بدرستی معلوم نیست چرا در طی سالیان, گمان را بجای راستی به مردم عرضه نموده اند.

    *غلامحسین محسنی*

  7. آیا مجوز کتاب خطه لار نوشته فرهیخته گرامی استاد محسنی پس از انتشار باطل شده؟
    اگر این کتاب منتشر شده از کجا می شود آنرا تهیه کرد؟

  8. فرمایش جناب دکتر مهرابی بسیار مستدل ومنطقی ومنصفانه وقابل قبول است؛نه تنها درمنطقه ی جنوب، بلکه درخلیج هم به تسمیه (اچمی)معروف هستیم وبه آن افتخار می کنیم.آنقدر اسناد وادله تاریخی براثبات فرهنگ وتمدن غنی منطقه موجود است که لازم به نمایش و کوس و کرنا نیست؛ اول باید بدانیم که مجموعه ساخته واندوخته های مادی ومعنوی هرقوم رافرهنگ وتمدن آن قوم می نامند(که اولی تمدن و دومی رافرهنگ تشکیل می دهد.)
    در واکاوی های تاریخی در (تگارمه)اوز توسط متخصصان ،آثار تاریخی وآثار حیات چندهزارساله کشف شد که مدت مدیدی نیست و همچنان درگراشِ سربلند که یقیناََ دوست ما ازآن بی خبرهستند.

  9. با سلام
    درود به غیرت و شرف اقای محرابی،نه بخاطر دفاع از زبان و فرهنگ اچمی بلکه بخاطر رعایت انصاف و عدم خودبزرگ بینی.
    اگر خبر جلوگیری از نشر کتاب اقای محسنی صحت داشته باشد باید به همه اسنادی که به دروغ لاریها ارائه داده اند شک کرد چون بقول معروف کسی که شیشه بارش نیست نباید از سنگ بترسه.
    در جواب اقا یا خانم لار که گفتن ما میخاهیم عدالت در منطفه اجرا بشه و همه بخشها شهرستان بشه ،درمورد شهرستان شدن گراش که اینطور نبود و اشوبی برپا کردید که ما هیچ وقت فراموش نمیکنیم .همیشه لاریها حرف عملشان فرقه.
    درود بر مردم اچم زبان که دست روی نکته مهمی گذاشتن که لاریها اینقدر به جلز و ولز افتادن انشالله با این اتحاد از زیاده خواهی لاریها جلو گیری کنیم و به انها ثابت کنیم که بودن انها بهتر میتوانیم پیشرفت کنیم.
    درود بر اچمی و اچمستان بزرگ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

11 نظر
scroll to top