هفت‌برکه – گریشنا: در چهارمین شماره از مجموعه گفتار و نوشتار با موضوع زبان مردم منطقه، سایت «آفتاب لارستان» به سراغ منوچهر عابدی‌ راد رفته است. به نوشته این سایت، مهندس عابدی راد، مدرک کارشناسی ارشد منابع طبیعی و سوابقی همچون معاونت فرمانداری لارستان و مدیرکلی منابع طبیعی استان فارس را در کارنامه دارد. او همچنین یکی از نویسندگان کتاب «تاریخ مفصل لارستان» است، و مقالات متعددی درباره تاریخ منطقه جنوب در مجلات و رسانه‌های مختلف نوشته است. او دبیری علمی دو همایش لارستان‌شناسی باحضور اندیشمندان محلی و ملی را نیز بر عهده داشته است.

گریشنا برای ایجاد فضای گفتگو، مطالبی را که تاکنون در این مورد نوشته شده جمع‌آوری و بازنشر کرده است، که می‌توانید مجموعه آنها را در این صفحه (+) بخوانید.

مهندس عابدی راد در این مصاحبه، لار را مرکز ثقل فرهنگی جنوب ایران معرفی می‌کند و حوزه آن را از شرق استان بوشهر تا غرب استان سیستان، و در سرحدات به فارس و کرمان و در جنوب هم تمام جزایر و بنادر خلیج فارس و حتی آن سوی خلیج مثل حوزه عمان می‌داند. به همین دلیل، او واژه‌ی «اچمی» را «سخیف و تحقیرآمیز» خوانده است و استفاده از آن را به کفی بر روی آب تشبیه کرده است. او در بخشی از مصاحبه نیز گفته است: «مثلا گراش به هیچ‌وجه نمی‌تواند که خودش را تفکیک از حوزه اقتدار فرهنگی فرهنگ لارستانی ببیند…. اگر هرکدام از شهرستان‌هایی که جدا شده‌اند، گذشته‌شان را نادیده بگیرند، چیزی برای ارائه ندارند.»

بخش‌هایی از صحبت منوچهر عابدی راد را در ادامه بخوانید، و فایل صوتی مصاحبه او را (از این لینک) دریافت کنید.

 

Manuchehr Abedi Radمنوچهر عابدی راد: در پاسخ به این سوال که «نام زبان شما چیست»، اجازه بدهید یک توضیح مقدماتی از منظر جغرافیای تاریخی بدهم. در ایران امروز ما اقوام مختلف و خرده‌فرهنگ‌های مختلف در کنار هم قرار گرفته‌اند. حتی ایران سابق که شامل افغانستان و تاجیکستان و ارمنستان جزو این حوزه فرهنگی بوده‌اند. این یک چیز پذیرفته‌شده است. در ایران ما بلوچی داریم، مازندرانی داریم، گلیکی داریم، ترک داریم، کرد داریم، و لاری هم داریم، مثل سایر قومیت‌ها. و چه دلیلی دارد که ما اصرار بر این کنیم که جزء جزء شهرستانمان یا شهرستان‌های مختلف‌مان در حوزه فرهنگی لارستان بزرگ، خودشان را بخواهند مستقلا معرفی کنند. اصلا همچین چیزی امکان‌پذیر نیست. و اصلا از نظر روال پذیرفتنی نیست.

ما یک قوم هستیم

ما وقتی زبانمان یکی هست؛ گراش، لار، خنج، اوز، میناب، بندرعباس، بندر لنگه، جزایر مثل لارک و هرمز تا برود آن طرف خلیج فارس، یعنی حوزه کمزاری و جلفار در عمان همه با یک زبان صحبت می‌کنیم. در نتیجه تبادلات فرهنگی ما با یک زبان، خیلی نزدیک‌تر و قانع‌کننده‌تر و گویاتر از سایر فرهنگ‌هاست. به عبارت دیگر آن محدوده‌هایی که یک زبان مشترک دارند، درد مشترک همدیگر را بیشتر حس می‌کنند و یک رابطه خویشاوندی دارند.

مستندا به این که این فرهنگ بزرگ متعلق به کدام شهر است، باید عرض کنم از منظر تاریخی، یک مرکز ثقل در حوزه جنوب بوده به نام لار. مثل حوزه فارس که الآن [مرکز ثقلش] شیراز است. بنابراین حوزه فرهنگی و تمدنی جنوب ایران هم که به نام حوزه فرهنگی لارستان بوده، آن موقع به دلیل مرکز ثقلی به نام «لار» بوده است که حوزه حاکم‌نشین بوده و حکمش برای تمام مناطق نافذ بوده است، یعنی هم برای هرمز، که از املاک لارستان و پادشاهان لار بوده است، و هم برای میناب و بندرعباس و جزایر و بنادر این احکام سیاسی اجتماعی نافذ و غالب بوده است. 

حوزه فرهنگی لارستان از شرق استان بوشهر تا غرب استان سیستان و در سرحدات به فارس و کرمان می خورده و در جنوب هم تمام جزایر و بنادر خلیج فارس و حتی آن سوی خلیج مثل حوزه عمان را در برمی‌گرفته است، چرا؟ چون همه مناطق دارای زبان مشترک است. نمی توانیم مرز فرهنگی مشخصی بین مناطق همزبان بگذاریم، چون نمی‌شود ما وقتی که زبان و سنت و دریافت‌های فرهنگی مشترک داریم، این محدوده جغرافیایی یک‌زبان و یک‌سنت یک روح واحد دارد، که ناشی از این است که اینها همه یک «قومیت» هستند. برداشت دیگری نمی‌شود کرد.

اصطلاح «سرحدی» که ما استفاده می‌کنیم در واقع به معنی تفکیک آنها با مشی و روابط فرهنگی قومیت ماست و در همه جای حوزه فرهنگی و زبانی مشترک ما استفاده می‌شود.

حفظ این زبان کار حکام محلی بود

افتخار ما این است در زبان لارستانی واژه‌های بیگانه کمتری وارد شده‌اند. واژه‌هایی که در لارستان استفاده می‌کنیم واژه‌های کهن ایران است. واژه‌های زمان اشکانی و پیش از ساسانیان و در واقع ما واژگان هخامنشیان را وارث شده‌ایم.

این که چرا این زبان پارسی اشکانی حفظ شد، مربوط به حکام محلی بود. به دلیل اینکه حوزه جنوب تحت تاثیر حکومت‌های مرکزی کم واقع شد. حتی در هجوم صدر اسلام، حوزه فرهنگی لارستان خیلی دیرتر اسلام آورد. آتشکده کاریان تا قرن پنجم روشن است و آتشکده یزد آتش را بعدها از کاریان بردند. تنها نقطه‌ای از ایران که اعراب نتوانستند به شمشیر فتح کنند، حوزه فرهنگی لارستان است. در حمله مغول‌ها هم تنها نقطه‌ای که فتح نشد حوزه فرهنگی لارستان بود و پای مغول‌ها به این سرزمین باز نشد. بنابراین در طول تاریخ ما سنت و فرهنگ و زبان خود را حفظ کرده‌ایم و فرهنگ ما پایدار و قدرتمند است.

تفکیک سیاسی به معنی تفکیک فرهنگی نیست.

مرز اصلی بین ما و بقیه فرهنگ‌ها حوزه جغرافیایی تاریخی لارستان است ولو اینکه حوزه «کمزار»ی و «جلفار» حوزه متعلق به کشوری دیگر باشد؛ اصلا مهم نیست! مگر الان افغانستان فرهنگی، فرهنگ ایران را با خود ندارد؟ مگر آذربایجان تمام فرهنگ ایرانشهر را با خود ندارد؟ مگر تاجیکستان تمام مناسبات فرهنگی همگون با ما ندارد؟! چه اشکالی دارد، در حوزه جنوب هم مرکز اقتدار فرهنگی بوده به نام لار، و این منطقه را به نام لاری و لارستانی می‌شناخته‌اند. تفکیک سیاسی به معنی تفکیک فرهنگی نیست.

بندرعباس و حوزه هرمزگان بیشتر از صد و خرده‌ای سال پیش از حوزه لارستان تفکیک شد و از سرزمین مادری خودش جدا شد. این به معنای جدا شدن فرهنگی نبود. این جدا شدن مرز سیاسی است که در طی رشد مناطق به وجود می‌آید و چیز پسندیده و نیکو است. چه اشکالی دارد؟ اما من جور دیگری قضاوت می‌کنم. در هر حال هرمزگان از حوزه لارستان تفکیک شد. حدود صد و خرده‌ای سال پیش، حاکم‌نشین بندرعباس در لار بود. بندر لنگه هم حدود صد سال پیش جدا شد و گاوبندی و بستک هم زیر صد سال، و بعدها هم حوزه لامرد و خنج و گراش و اوز. اما این مرزهای سیاسی نمی‌تواند مرزهای فرهنگی را تفکیک کند. ما یک زبان، سنت و روح واحد در منطقه داریم.

«اچمی» سخیف و تحقیرآمیز است

افرادی که به دنبال واژه‌های سخیف و تحقیرآمیزی می‌گردند که خودشان را از فرهنگ عمومی حوزه لارستان جدا کنند، کار بسیار بسیار ناپسند و ناشایستی است! این که از یک واژه‌ی سخیف و تحقیرآمیز «اچمی» استفاده کنیم و بگذاریم جای واژه‌ی قدیمی و استخوان‌دار «لارستانی»! در تمام تاریخ بگردید حتی یک ورق‌پاره تاریخی هم پیدا نمی‌کنید که به استناد آن بگویید زبان ما «اچمی» است اما هزاران سند تاریخی داریم که به استناد آن بتوانیم با آنها فرهنگ تاریخی خود را برای نسل‌های آینده تبیین کنید. مگر می‌شود که یک منطقه‌ای خودش را فارغ از فرهنگ عمومی تصور کند که بر آن منطقه‌ی عمومی غالب است و حوزه‌ی فرهنگی و جغرافیایی تاریخی آن سرزمین است و یک هویت جدید برای خودش درست کند؟

اگر جدا شوید، چیزی برای ارائه ندارید

مثلا گراش به هیچ‌وجه نمی‌تواند که خودش را تفکیک از حوزه اقتدار فرهنگی فرهنگ لارستانی ببیند. علت هم دارد. به دلیل اینکه اولا ما یکی هستیم. گراش و لار یکی است. اوز و لار یکی است. خنج و لار یکی است. ما سرنوشت و گذشته و تاریخ مشترک داشته‌ایم. اگر هرکدام از شهرستان‌هایی که جدا شده‌اند، گذشته‌شان را نادیده بگیرند، چیزی برای ارائه ندارند. اگر یک روز خواستند روی زبانشان هم بحث کنند، می‌بایست برگشت به گذشته کنند. حوزه فرهنگی لارستان برای ما مسلم و شناخته‌شده است.

اگر کسانی اصرار بر این دارند که یک واژه سخیف را جا بیندازند، آن راه هم به نتیجه نمی‌رسد و هم از حقیقت دور است. کفی است که بر روی آب می‌ماند.

فرهنگ کهن‌بوم لارستان، فرهنگ سازگاری و تعامل و دوستی است و این را طبیعت سخت و بی‌آب به ما آموخته است. دلسوزِ هم بوده‌ایم و کارهای خیر بزرگی انجام داده‌ایم.

 

مطالب مرتبط:

http://www.gerishna.com/archives/103069

http://www.gerishna.com/archives/103277

http://www.gerishna.com/archives/102997

http://www.gerishna.com/archives/98769

 

و مطالب دیگری که در این صفحه جمع‌آوری شده است.