هفت‌برکه گریشنا: در ادامه مناقشات اخیر در مورد نام زبان منطقه، سایت آفتاب لارستان در سومین شماره از مجموعه گفتار و نوشتارها درباره این موضوع، به سراغ دکتر کاظم رحیمی‌نژاد، چهره‌ی فرهنگی و سیاسی شناخته‌شده‌ی لار، رفته است. گریشنا برای ایجاد فضای گفتگو، مطالبی را که تاکنون در این مورد نوشته شده جمع‌آوری و بازنشر کرده است، که می‌توانید مجموعه آنها را در این صفحه (+) بخوانید.

به نوشته سایت آفتاب لارستان، دکتر کاظم رحیمی‌نژاد دارای مدرک دکتری زبان و ادبیات فارسی و عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان فارس است. وی همچنین نویسنده کتاب «تاریخ معاصر لارستان»، چند کتاب درباره شاعران معاصر ایران از جمله مهدی اخوان ثالث و نیما یوشیج، و مقالات متعدد در حوزه زبان و ادبیات فارسی در نشریات منطقه‌ای و ملی است. رحیمی‌نژاد از چهره‌های سیاسی لار و دبیر تشکل «لارستان بیدار» هم هست.

دکتر رحیمی‌نژاد در این مصاحبه بر وجود قومی به نام «لاری» یا «لاروی» در مناطق جنوب تا سواحل هند تاکید و این ادعا را بازگو می‌کند که نام زبان رایج در این مناطق از نام این قوم گرفته شده است. او در ادامه همین مدعا، مناقشات اخیر درباره نام زبان منطقه را «تلاش برای هویت‌سازی» می‌داند و مثال همیشگی‌اش درباره‌ی تغییر نام خلیج فارس را در این زمینه مطرح می‌کند: «آن عربی که می‌آید می‌گوید اینجا خلیج عربی باشد یا فارسی نباشد، خودش هویت قدیمی اصیلی نداشته است. ولی یک گراشی یک هویت اصیلی دارد. اوزی همینطور. خنجی همینطور. همه مناطق این خطه. ما به لحاظ فرهنگی این اصالت را داریم که می‌توانیم همه مناطقمان را از یک قوم بدانیم.»

بخش‌هایی از این مصاحبه را در ادامه می‌خوانید. فایل صوتی مصاحبه را نیز می‌توانید از اینجا دریافت کنید.

 

RahimiNejad 2 2 دکتر کاظم رحیمی‌نژاد: مسلم است که من به زبان «لاری» صحبت می‌کنم.

معمولا برای انتخاب نام یک زبان مراجعه می‌شود به مستندات تاریخی، که بر این اساس تنظیم می‌شود که نام زبان‌ها را اگر چه گستره‌ی بزرگی داشته باشد، بر اساس آن مرکز قوم یا مرکزیت یک تمدن در نظر می‌گیرند. اگر شما بروید در مورد اقوامی که در منطقه لارستان امروز و مناطقی از هرمزگان مطالعه کنید، می‌بینید که در آثار مکتوب، این منطقه لار و لارستان است. اسم این قوم هم همین «لاری» و «لاروی» دیده می‌شود یعنی اقوامی که در گستره‌ی این مناطق با عنوان «لاری» شناخته می‌شدند. زبانشان هم لاری بوده است. حالا ممکن است که به مرور زمان، مرکزیت‌های دیگری هم به وجود آمده باشد. اما این مانع از این نمی‌شود که آن مستندات تاریخی خدشه‌دار شود. من مثال خیلی ساده‌ای می‌زنم: خلیج فارس هفت هزار سال است خلیج فارس است. اما وقتی کشورهای تازه‌تاسیس و هویت‌های جدیدی در حاشیه خلیج فارس به وود آمدند، کسانی آمدند گفتند که خب، ما عربیم و اینجا اسمش می‌توند خلیج عربی باشد.  

زبان اچمی یا زبان خودمونی اینها اصطلاحاتی است که خب، ساخته شده و کار را راه می‌اندازد و خب اشکالی هم ندارد اگر کسی دوست ندارد این نام را برای خودش انتخاب کند.

یک اشتباه علمی هم اینجا وجود دارد که حتی لاری‌های معمولی و مردم عادی هم دچار این اشتباه می‌شوند که «لاری» را کسی می‌دانند که در شهر لار زندگی می کند درصورتی که این عنوان متعلق به یک قوم بزرگ بوده که پراکنده بوده‌اند در جنوب، تا حتی سواحل هند. اینها خودشان را لاری یا لاروی می‌دانسته‌اند. به خاطر این که شهر لار مرکزیت داشته به لحاظ تجاری و فرهنگی و علمی، خب این عنوان هم شده لار. لذا ما باید یک بیرمی را هم لاری بدانیم چرا که صحبت لاری بیرمی است، یا مثلا ملانامی فتویی (که اگر الآن بخواهیم حساب کنیم می‌شود فتویه) الآن قبرش در لار است. ما قبرستانی به نام ملانامی در لار داریم.

ما اگر اینطوری به قضیه نگاه کنیم که چون حالا هویت تازه‌ای پیدا شده پس دیگر باید عنوان‌ها هم عوض شود، خیلی از بزرگان ادب ما هم دیگر ایرانی حساب نمی‌شوند.

اینها همه باعث می‌شود که من به این نتیجه برسم که باید یک مبنایی برای نام‌گذاری وجود داشته باشد و آن مستندات تاریخی است. مستندات تاریخی می‌گوید اسم این قوم قوم لاری و لاروی است و اسم این زبان لاری است. حالا از ۵۰۰ سال اخیر کلمه لارستان هم در نقشه‌ها دیده شده است. اشکالی ندارد. برای این که این اشتباه کلامی پیش نیاید، ما این کلمه لارستانی را هم به رسمیت می‌شناسیم.

 حتی اگر گفته شود گویش اوزی، گویش گراشی و گویش خنجی هم به رسمیت می‌شناسیم. این هم اشکالی ندارد. ولی عناوینی مثل «اچمی» و «خودمونی» و اینها، یا حتی «جتی» که ربطی به منطقه ما ندارد.

[در مورد دلیل اختلافات اخیر در مورد عنوان زمان منطقه] باید به ریشه‌های فرهنگی و جامعه‌شناسی توجه کنیم. این همان مسائلی است که برای اعراب حاشیه‌ی خلیج فارس هم پیش آمده. اصرار بر این که این خلیج اسمش عربی است، چرا؟ چون ما یک هویت تازه‌ای پیدا کردیم و باید به رسمیت شناخته شویم.

اینها تلاش برای هویت‌سازی است. اصلا هم کار درستی نیست وقتی شما خودت هویت داری. ببین، آن عربی که می‌آید می‌گوید اینجا خلیج عربی باشد یا فارسی نباشد، خودش هویت قدیمی اصیلی نداشته است. ولی یک گراشی یک هویت اصیلی دارد. اوزی همینطور. خنجی همینطور. همه مناطق این خطه. هیچ لزومی ندارد که ما به تقلید کورکورانه از مناطقی بپردازیم که اصلا اصالتی ندارند. ما به لحاظ فرهنگی این اصالت را داریم که می‌توانیم همه مناطقمان را از یک قوم بدانیم.

[سه پیشنهاد]: من فکر می‌کنم برای این که دوستان به هدفشان برسند، اگر دوست دارند که کلمه «لاری» را استفاده نکنند، از همان کلمات گراشی، خنجی، اوزی و مناطق مختلف استفاده کنند. هیچ اشکالی ندارد که ما بگوییم زبانمان خنجی است، یا گراشی است. پیشنهاد من این است که از عنوانی استفاده کنند که ریشه داشته باشد و نشان بدهد که یک قوم بااصالتی در این مناطق زندگی می‌کرده‌اند.

دوم این که اگر تعصبی نداشته باشند، بنشینند و با همدیگر گفتگو کنند و مقداری به مستندات تاریخی بیشتر توجه کنند.

سوم این که اگر ریشه فرهنگی و جامعه‌شناسی دارد این اختلافات (که دارد) آن را هم واکاوی کنند. اگر نقدی دارند به نوع مراودات، آیا این چقدر به واقعیت نزدیک است، و چقدرش تصور است…. مثلا بعضی از دوستان گفتند که لار یک مرکزیتی داشته و سلطه داشته بر سایر مناطق. ما صد سال اخیر را نگاه می‌کنیم و می‌بینیم نه، خان‌ها بوده‌اند که تسلط داشته‌اند و این خان‌ها لاری نبوده‌اند و اتفاقا گراشی بوده‌اند…. بله، لار مرکزیتی داشته و اگر خانی می‌خواسته زور بگوید، می‌آمده و در لار زور می‌گفته! این سلطه‌گری‌هایی که در یک مرکزی پدید می‌آمد، این وسط مردم لار که اهل سلطه نبودند؛ خودشان یک کسبه‌ای بودند و یک مردم معمولی تاجر بوده‌اند.

مطالب مرتبط  را در این صفحه (+) بخوانید.