بستن

مرور ۹۸: مرگِ خاموشِ یک زبان

هفت‌برکه گریشنا: مجتبی بنی‌اسدی، دبیر مدارس گراش و فعال فرهنگی، در این یادداشت برای گریشنا، لزوم زنده نگه داشتن زبان محلی را به زبانی روایت‌گونه یادآوری کرده است. در سال ۱۳۹۸، مقالات متعددی درباره‌ی زبان محلی منطقه در گریشنا منتشر شد. مجموعه این مقالات را می‌توانید در این صفحه ببینید و بخوانید.

 

 مجتبی بنی‌اسدی: مقدمه، صرفا شما را به دیدن یک گفت‌و‌گو دعوت می‌کند.

شبکه‌ی نسیم، برنامه‌ای روی آنتن می‌رفت به نام «کتاب‌باز» با اجرای سروش صحت. یکی از مهمانان فصل چهارم از این برنامه‌ی گفت‌وگو محور، هوشنگ مرادی کرمانی، نویسنده‌ی قصه‌های مجید بود(۲). او عضو فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی است. فقط چند جمله از این گفت‌و‌گو را برای مقدمه‌ی یادداشت نقل می‌کنم:

«شوخی نیست. زبان فارسی هویت ماست. ما اگر فرهنگستان نداشته باشیم، مطمئن باشید پنجاه سال بعد، نه می‌توانیم فردوسی بخوانیم. نه سعدی بخوانیم. نه حافظ نه بیهقی.»

«شوخی نیست. سالی سه تا چهار زبان زنده دنیا می‌میرد.»

 

روایت یک فراموشی

روایت از اینجا شروع می‌شود که حین تدریس زیست، موضوع گوارش، می‌رسیم به این بخش که در عمل بلع، نقش زبانِ کوچک که انتهای دهان قرار دارد، این است که راه بینی را می‌بندد، تا غذا بتواند وارد مری شود. برای رفع خستگی می‌پرسم: «معادل زبانِ کوچک به گراشی(اچُمی) چه می‌شود؟» کمتر از پنج نفر جواب می‌دهند. بقیه هم چشمانشان گرد می‌شود، دو کنج لب‌هایشان به سمت پایین و ابروانشان را به بالا متمایل می‌کنند که: «عجب!». گذشت تا رسیدیم به مبحث تنفس و معادل شش به گراشی، مبحث کلیه و معادل آن به گراشی. جای امیدواری وقتی بود که معادل را می‌شنیدند و با شوق، به یاد می‌آوردند. یعنی حداقل به گوش‌شان خورده بود. اما نا امیدی یعنی وقتی‌که این اسامی حتی به گوش‌شان نیز نخورده است.

تا اینکه یک روز در یکی از کلاس‌ها پرسیدم: «چند نفر گراشی هستید؟» به جز سه‌چهار نفر، بقیه دست‌شان را بالا بردند. سوال بعد این که: «چند نفر فارسی صحبت می‌کنید؟» تقریبا یک سوم(دقیق نشمردم) از گراشی‌ها دست‌شان را بالا بردند. این روایت در دبیرستان دخترانه فراگیرتر است. که خطرناک‌تر نیز هست.

روایت این جا تمام می‌شود. اما؛

 

یک نکته و یک درجه‌بندی:

  1. زبان و گویش، بخشی از فرهنگ و هویت یک کشور یا شهر است. فراموشی و بی‌محلی به زبان و گویشِ محلی، به عنوان فراموشی بخشی از فرهنگ شهر محسوب می‌شود. امیرحسین نوبهار در «بدون تعارف اچُمی‌ام» اشاراتی به این نکته دارد(۳). آشنایی با بنیاد پژوهشی دانشنامه کهن پارسیان جنوب نیز خالی از لطف نیست.(۴)
  2. یونسکو معتقد است که زبان‌ها از نظر در خطر بودن یا در خطر نبودن یکی از این درجه‌ها را دارند(درجه‌بندی‌های دیگری نیز وجود دارد). اولین درجه زبان «ایمن» است. زبان ایمن زبانی است که انتقال بین نسلی دارد و به هیچ عنوان در معرض خطر نیست. درجه دوم «آسیب‌پذیر» است. در درجۀ آسیب‌پذیر از نظر انتقال بین‌ نسلی بیشتر کودکان با آن زبان تکلم می‌کنند اما کاربرد این زبان به حوزه‌های خاصی مربوط و محدود می‌شود.

برای مثال فقط در خانه به آن زبان صحبت می‌شود و در محیط‌های آموزشی هیچ کاربردی ندارد. درجۀ سوم، «به‌طور قطع در خطر» است. یعنی کودکان زبان مادری را در خانه یاد نمی‌گیرند. درجۀ بعدی «به‌شدت در خطر» است. زبانی در این درجه قرار می‌گیرد که فقط پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها به آن صحبت کنند، پدر و مادرها زبان را بفهمند اما نتوانند به آن صحبت کنند و کودکان از آن اصلا استفاده نکنند. یعنی پدربزرگ زبان را می‌داند. پدر می‌‎فهمد اما نمی‌تواند صحبت کند و نسل بعدی اصلا به کار نمی‌برد. در این صورت با فوت پدربزرگ آن زبان از بین می‌رود. درجه بعدی «به طور بحرانی درخطر» نامیده شده است. در این درجه هم سخنگویان زبان مورد نظر فقط پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها هستند و حتی ممکن است که پدر و مادر هم این زبان را متوجه نشوند. درجۀ آخر هم زبان «منسوخ» است که سخنگویان آن باقی نمانده‌اند و دیگر به کار نمی‌رود.(۵)

 

یک پیش‌بینی:

با یک حساب سرانگشتی می‌توان نحوه‌ی صحبت کردن چند نسل بعد را پیش‌بینی کرد. در وضعیت فعلی، نمی‌گوییم یک سوم، یک چهارم از یک کلاس (میانگین۲۵نفره) که والدین آن‌ها مسلط به زبان اچُمی هستند، با فرزندان خود فارسی صحبت می‌کنند. این فرزندان، چه دختر و چه پسر، وقتی خود در مرتبه‌ی پدر یا مخصوصا مادر قرار گرفتند، دیگر به زبان اچمی چندان تسلط ندارند (استثنا وجود دارد).  پس خواه – ناخواه به زبان فارسی صحبت می‌کنند. نتیجه این می‌شود فرزندان این افراد نیز به زبان فارسی صحبت می‌کنند. بعد این فرزندان وقتی پدر یا مادر می‌شوند، دیگر اصلا به زبان اچمی تسلط ندارند. و این دومینو همین‌طور ادامه پیدا می‌کند تا… چند نسل‌ بعد را خود می‌توانید پیش‌بینی کنید. با این تفاسیر زبان اچمیِ ما، حالا و سی سال بعد، در کدام درجه‌بندی یونسکو قرار دارد؟

 

نقل قولی از یک هشدار:

عبدالعلی صلاحی، دی‌ماه ۹۷: «تقریبا از تعداد حدود ده هزار واژه‌ی گراشی جمع‌آوری شده که بیست سال پیش از آن استفاده می‌شده است بیش از سی درصد آن‌را جوانان ما در محاوره‌ی روزمره به کار نمی‌برند و مطمئنا تا ده سال آینده این آمار به پنجاه درصد نیز خواهد رسید که روند غیر قابل برگشت می‌باشد و باید به عنوان یک هشدار بپذیریم.(۶)»

توی پرانتز:

امروزه زبان اچمی به خاطر تفاوت‌های زیادش با زبان پارسی معیار به عنوان یک زبانِ مستقل از شاخه‌‌ی زبان‌های ایرانی‌تبار جنوب غربی قلمداد می‌شود. گویش‌های زبان اچمی همانند زبان لری نواده پارسی میانه محسوب می‌شوند. این زبان به خاطر نگه داشتن واژگان بسیاری از پارسی میانه، زبانی خالص‌تر از زبان پارسی مدرن است و حتی هنوز ارتباط نزدیکی با پارسی باستان دارد.(۷)

 

پای درس زیست‌شناسی:

یکی از زیرشاخه‌های زیست‌شناسی، رفتارشناسی است. که در این رشته، مباحث مربوط به زبان نیز مطرح می‌شود. مطالعات در این زمینه نشان داده است که نوزادان تا قبل از شش ماهگی فقط روی زبان مادر تمرکز می‌کنند. حتی این درک از زبان مادر در دوران جنینی نیز وجود دارد. علاوه بر این، در دوران کودکی و خردسالی، ژن‌های یادگیری زبان به راحتی فعال یا به اصطلاح بیان یا روشن می‌شوند. به عبارت دیگر این سن، بهترین سن برای یادگیری زبان یا حتی زبان‌های مختلف نیز می‌باشد. به صورتی که در بزرگسالی امکان یادگیری زبان دیگر، خیلی دشوار می‌شود چون رشد و توسعه‌ی مغز در بزرگسالی بسته شده است. اگر بیشتر از یک زبان در کودکی آموخته شود، در بزرگسالی، یادگیری زبان‌‌های دیگر نیز راحت‌تر می‌شود. مطالعات علمی، علت مورد آخر را آمادگی مغز برای یادگیری زبان دیگر عنوان می‌کنند.(۸)

 

یک پیشنهاد برد-برد:

جلوی ضرر را هر وقت بگیریم، نفع است. باید به دنبال راهکاری بود که جلوی این فراموشی گرفته شود. پیشنهادهای زیادی برای حفظ و نشر زبان و گویش محلی وجود دارد که متخصصان ورود پیدا می‌کنند. عبدالعلی صلاحی در مقاله‌ای، پاسخ‌های قانع‌کننده‌ای را برای این سؤال که: «با فرزندانمان فارسی صحبت کنیم یا گراشی؟» مطرح می‌کند.(۶)

حال پبشنهاد چیست؟ والدینی که با فرزندانشان با زبان اچمی صحبت می‌کنند، این فرزندان هم به زبان اچمی مسلط(تقریبا) می‌شوند و هم به زبان فارسی(توضیح بیشتر در مقاله‌ی آقای صلاحی). حال اگر در سنین بالاتر بخواهند زبان دیگری(انگلیسی، عربی و یا هر زبان دیگر) بیاموزند، کار راحت‌تری در پیش دارند. یعنی به واسطه‌ی یادگیری دو زبان(گرچه نزدیک به هم) ژن‌های بیشتری در مغز فعال می‌شود و در بزرگسالی، این مغز توانایی بیشتری برای یادگیریِ زبانِ دیگر به صورت بالقوه دارد. اما والدینی که با فرزندانشان فقط و الزاما! فارسی صحبت می‌کنند، فرزندان خود را از فرصتِ یادگیریِ راحت‌ترِ زبانِ دیگر محروم می‌کنند. چون به مراتب ژن‌های کمتری فعال می‌شود و مغز در سنین بالاتر، آمادگی کمتری برای یادگیری زبان دیگر دارد.

پس، اگر از زبان اچمی هم برای صحبت با فرزندان‌مان استفاده کنیم، از یک‌طرف در آینده‌ی فرزندمان در یادگیری زبانِ دیگر نقش داشته‌ایم، و از طرف دیگر  به حفظ زبان اچمی(زبان مادری) که بخشی از هویت ماست، و دغدغه‌ی دلسوزان فرهنگ، کمک کرده‌ایم.

 

و در پایان یک تلنگر:

در یک مطالعه‌ی علمی، از فردی خواسته‌اند، صحبت‌هایی که برای شما پخش می‌شود را تکرار کنید. این فرد صحبت‌ها را به درستی تکرار کرد. اما به صورت ناخودآگاه تلاش می‌کرد لهجه‌ی صحبت‌ها را نیز در تکرارِ صحبت‌ها لحاظ کند. این آزمایش نشان دهنده‌ی این است که هر فرد به صورت ناخودآگاه، برای برقراری رابطه‌ی بهتر با هم‌نوعان، تلاش می‌کند زبان مشترک با هم‌نوعان را استفاده کند. به چه منظور؟ به این هدف که او را به اصطلاح «خودی» حساب کنند.(۸)

مثال عینی این آزمایش را در خرید کردن از شهرهای دیگر می‌توان دید. شما برای خرید به بندر یا قشم سفر می‌کنید. در فروشگاهی، متوجه می‌شوید که فروشنده با تلفن اچمی صحبت می‌کند، ولی با شمایِ مشتری، فارسی. شما سریع از زبان اچمی استفاده می‌کنید تا فروشنده شما را هم‌زبان یا «خودمونی» حساب کند و در خرید به شما تخفیف دهد.

نمونه دیگر در دورهمی‌هایِ دوستانه یا خانوادگی می‌توان مشاهده کرد. اگر غالب افراد حاضر در این دورهمی، اچمی صحبت کنند، اگر دو نفر فارسی‌زبان که اچمی را درک می‌کنند ولی نمی‌توانند صحبت کنند(یا اچمی‌هایی‌ که فارسی صحبت می‌کنند)، حضور داشته باشند، می‌توان تلاش این دو نفر را در استفاده از لغات اچمی، لابلای جملات فارسی احساس کرد. این تلاش به چه خاطر است؟ غیر از اینکه «من را هم از خودتان بدانید»؟

و بترسیم از روزی که در دورهمی‌هایِ اچمی‌ها، دو اچمی‌زبان، بخواهند فارسی صحبت کنند تا در جمع «خودی» محسوب شوند. دیگر آن روز، روزی نیست که این دورهمی، یک دورهمی اچمی‌ها به حساب بیاید. آن روز، روزِ فراموشیِ فرهنگِ اچمی‌ست. یک مرگِ خاموش.

 

پیوست:

۱. درباره‌ی «مرگ خاموش» در تیتر: گاز کربن مونوکسید، بدون رنگ، بو یا طعم است و بنابراین وجود آن در محیط، قابل تشخیص نیست؛ به همین علت آن را قاتل خاموش می‌نامند. (زیست دهم تجربی)

۲. لینک مشاهده برنامه کتاب‌باز با حضور هوشنگ مرادی کرمانی

۳. یادداشت امیرحسین نوبهار (در گریشنا)

۴. فایل معرفی دانشنامه کهن پارسیان جنوب (دریافت کنید).

۵. لینک در خبرگزاری جمهوری اسلامی 

۶. لینک به شماره سوم نشریه گراش انقلابی-مقاله آقای صلاحی (صفحه سوم)

۷. D. N. Mackenzie, R. E. Emmerick, Dieter Weber (1991) “Corolla iranica”, 1991, Published by P. Lang, ISBN 3-631-43589-4, 9783631435892(Wikipedia)

۸. John Alcock (/ˈælkɒk/; born November 13, 1942) is an American behavioral ecologist and author. He is currently the Emeritus’ Professor in the School of Life Sciences at Arizona State University

12 نظر

  1. کاش به جای زبان گراشی و فارسی،زبان انگلیسی یا حتی عربی رو درست بهمون یاد میدادن تا جوانهایی مثل من که واسه کار اومدیم بیرون از کشور بتونیم دو کلمه حرف بزنیم.

  2. آنچه آدم را به وجد می‌آورد وجود معلمی جوان در آموزش و پرورش است که دغدغه فرهنگ بومی دارد. دغدغه او در ذهن متوقف نمی‌شود و به آن رنگ متن می‌دهد تا حاشیه را به متن بکشد.
    بسیار دقیق و جذاب آموزش زبان محلی را به صفحه‌ آورده اید آقای معلم.

  3. با تشکر از همکار پرتلاش مان آقای بنی اسدی
    متأسفانه بعضی از خانواده ها فارسی صحبت کردن را باعث افتخار می دانند.
    من هم افتخار می کنم با این که خود و خانمم معلم هستیم با فرزندانمان گراشی صحبت می کنیم.

  4. مطلبِ خوبی بود دوستِ گرامی. دقیقا نکته ی نادیده گرفته شده همینه که خیلی ها فکر می کنن و بهشون قالب شده که چند زبانی رو محدودیت در نظر می گیرن یا فکر می کنن اختلاله. مشکلی اگر هست از وضعیت اجتماعیمونه وگرنه این که بچه چند زبان بلد باشه براش توانایی محسوب میشه. زندگیش رو غنی تر می کنه.‌خلاقیتش رو تقویت می کنه. این محدویت نیست. ممنون از این مطلب خوب.

  5. واقعا خیلی مسخره و خنده داره…پدر و مادری که خودشون اچمی هستن و زبان غالبشون گراشیه میان به بچه‌هاشون فارسی زشت یاد میدن.
    ادم باید تلاش کنه برای یاد دادن زبان مادری به فرزند.زبان فارسی مال مدرسه‌ست و دست معلم عزیز رو میبوسه.
    کاش همه فرهنگ اینو داشتن که زبان مادری برای هر کسی برترین زبانه

  6. ای درد ما هم هسن… شکرو خدا ما خوم تک یک خونواده ای گپ بوسم که فارسی کائت دارده شتک معنی اشنی
    تک دانشگاه هم با افتخار اگائم مون کوئم و برچه لهجه امسن؛ از کضا گهی نه باعث خجالتم بوزن نه از اینکه شوگوتسم لهجه اته خجالت امکشزن…
    ما نادنم برچه ترکیا و لریا با خوشو و زبو خوشو کائت ادرن، افتخارم اکنن وله خودمونینیا شوزبر افت کلاس اشه؟

  7. آره زبان‌مادری‌خیلی‌خوبه.ولی‌ای‌کاش‌معلمامون‌بلد‌بودن‌‌زبان
    بین‌المللی‌یادمون‌بدن‌که‌بتونیم‌انگلیسی‌هم‌عالی‌صحبت‌کنیم.

  8. سلام
    این مشکل را در لار داشتیم. آدم احساس میکنه بهش توهین میشه وقتی مجبور بشی با یک هم زبان فارسی حرف بزنی. تازگی دیدم تو گراش هم داره رایج میشه. به نظر بنده، یکی از دلایل عقب ماندگی و شکست های (سیاسی، فرهنگی، اقتصادی) لار در دهه ۸۰ و ۹۰ همین مشکل فرهنگی بوده.
    ع بابایی از فیشور

  9. احسنت آقای بنی اسدی تلنگر بسیار خوب و بجایی بود.من هم درمیان درس دادن هایم صرف فعل ها را به زبان گراشی بر می گردانم تا برای دانش آموزان ملموس تر باشد هم چنین لغات یا ضرب المثل ها و… معادل گراشی اش را بیان می کنم. اگربه فرهنگ اچمی خود بی اهمیت شویم آرام آرام نابود می شود.

  10. جناب بنی‌اسدی گرامی با دقت تمام، مطلب ارزشمند و پربار شما را خواندم و استفاده بردم. همیشه در صحبت‌های خودم در مورد شهر گراش، از حس خوب و مثبت ناسیونالیستی که به زبان مادری دارند، یاد کرده و خواهم کرد. البته در هر زبانی، واژگان نقش افراد در جامعه را دارند و هر شخصی نیز طول عمر مشخصی دارد و در نهایت خواهد مرد. ولی جامعه ای که مرگ و میرش با تولد‌هایش توازن داشته باشد، همچنان پویا و زنده خواهد ماند. مشکل زبان ما به دنیا نیاوردن واژه های جدید است که البته این مشکل، از معضلات اصلی زبان فارسی نیز هست. به هر حال از مطلب شما بهره بردم. افرادی همچون شما برای منطقه بیش باد. ارادتمند فریاد خواجوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

12 نظر
scroll to top