هفتبرکه – گریشنا: اوج گرفتن مناقشه در مورد نام زبان منطقه باعث شده است صاحبنظران از دیدگاههای مختلف علمی به این مساله بپردازند. گریشنا برای ایجاد فضای گفتگو، مطالبی را که تاکنون در این مورد نوشته شده جمعآوری و بازنشر کرده است، که میتوانید مجموعه آنها را در این صفحه (+) بخوانید.
نویسنده این یادداشت، (که دوست دارد نام خانوادگیاش محفوظ بماند و «حمیدرضا مقیم کرمان» نامیده شود) از یک دیدگاه جدید علمی به بحث انتخاب بین نامهای لارستانی یا اچمی پرداخته است. این یادداشت را میتوان به نوعی جوابی به یادداشت «نگاهی نابخردانه به عنوان یک «کهنزبان» نوشتهی دکتر اورنگ و دکتر دیانت دانست که پیش از این در سایت گریشنا بازنشر شده بود. حمیدرضا در توضیح نظریه تاریخگرایی نوین نوشته است: «تاریخ یک مفهوم ثابت و تمامشده نیست که به صِرف تولید یک مفهوم، تمام گردد؛ بلکه دارای تفاسیر متعدد است و در جریان زمان، مفاهیم متعدد و نامحدودی در آن جاری و ساری میگردد. لذا ما نباید به این برهان اکتفا کنیم که چون در مکتوبات کهن از عنوان زبان لارستانی استفاده شده است، پس مفهوم وتفسیر آن تمام شده و نمیتوان به غیر از زبان لارستانی، عنوان دیگری از دل تاریخ بیرون کشید.»
حمیدرضا: سرآغاز هر نامه نام خداست / که بی نام او نامه یکسر خطاست
برای ورود به مباحث علمی نیاز است از براهین و دلایل متقن بهره برد. همانطور که خدای متعال نیز وقتی بتپرستان را در نفی عقایدشان مخاطب قرار میدهد، میفرماید: هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین (۱). فلذا ما نباید از تعصبِ تقلیدواری که از پدرانمان به ارث بردهایم پیروی کنیم، کما اینکه قرآن میفرماید: ولا تقف ما لیس لک به علم (۲).
در باب این سوال که «زبان اچمی یا لارستانی؟» ما از دو بعد به این بحث میپردازیم:
۱- زبان لارستانی مورد تائید است.
۲- از دیدگاه تاریخگرایی نوین، این امکان وجود دارد که ضمن تائید زبان لارستانی، زبان اچمی صحیحتر باشد.
تائید عنوان «زبان لارستانی»
کاملاً مبرهن و بدیهی است که عالمانِ ما گراشیها در عرصهی علمِ زبانشناسی و تاریخ، افرادی چون دکتر اقتداری، دکتر رحمانی و استاد صلاحی میباشند. حال با مراجعه به آراء و نظرات این بزرگانِ علم متوجه میشویم همینان از عنوان «زبان لارستانی» در آثار خود (۳) بهره بردهاند. توضیح اینکه وقتی دانشمندان خودمان که در این حیطه تخصص داشته وسالها دست به تحقیق زدهاند از این عنوان استفاده نمودهاند، تکلیف ما عوام روشن خواهدبود. البته قابل به ذکر است که زبان لارستانی را با زبان لاری اشتباه نگیریم، چرا که زبان لارستانی مشتمل بر تمام لهجههای موجود در خطّهی لارستان است که لهجه لاری، گراشی، اوزی و… جزئی از این مجموعهی وسیع است، نه اینکه ما از علاقهی جزئیت (اطلاق زبان لاری بر کل مردم لارستان) بهره ببریم.
چرا این احتمال وجود دارد که عنوان «زبان اچمی» صحیحتر باشد؟
اینکه جناب آقای دکتر مهرابی (در گریشنا بخوانید) به این مطلب تفوّه نمودهاند که چه بسا بزرگانی مثل دکتر اقتداری در انتخاب عنوان «زبان لارستانی» اشتباه کرده باشند، از حیث علمی حرفی کاملاً درست میباشد که در تایید فرمایشاتشان به این مثال اشاره میکنم: امثال شیخ صدوق (۴) به رغم اینکه به عصر امامان نزدیک بودهاند و تبعاً فتواهای درستتری نسبت به متاخرین باید از معصومین ارائه دهند، ولی ما میبینیم که تمام مراجعِ تقلید حال حاضر، با فتوای آنان مبنی بر اینکه «با گلاب میشود وضو گرفت» یا «غسل جمعه واجب است» یا «اشهد ان علیا ولی الله در اذان واجب است» را نمیپذیرند. این بدان معنی است که سخن هر شخصی (اعم از تاریخدان و علامه و پروفسور و فیلسوف و…) به غیر از معصومین حجیّت تام نداشته و نمیتوان بدان استناد علی الاطلاق نمود. مضاف بر اینکه مراجع امروزی با تفحص و پژوهش در تاریخ، به رای صحیح مبنی بر اینکه آب باید مطلق باشد نه امثال گلاب، و فتواهای درستِ دیگر دست یافتهاند. فلذا این عرصه برای پژوهندگان جوان ما وجود دارد که کنکاش کنند آیا رای افراد فوقالذکر در انتخاب عنوان «زبان لارستانی» درست است یا زبان اچمی صحیحتراست؛ فارغ از این نظر که صاحبنظران دارای چه مرتبه علمی بودهاند.
با مورد مداقّه قرار دادن پژوهشهای افرادی که فرمودهاند از قدیمالایام زبان این منطقه «زبان لاری» در کتب کهن به ثبت رسیده است، این پرسش تداعی میکند که آیا این امکان وجود ندارد که بر اساس گفتمانهای غالبِ سیاسی و فرهنگی متناسب با حاکمان وقت و به مرور زمان، «زبان اچمی» جای خود را به «زبان لارستانی» در مکتوبات داده و تغییرِ معنا و یا تغییر جایگاه داده باشد؟ چرا که غیر قابل اغماض است که اکثر قریببهاتفاق مردم کل لارستان اذعان دارند که ما «اچمیزبان» هستیم نه «لارستانیزبان». این خود روزنههایی برای تحقیق به ما نشان میدهد که بررسی گردد در قدیمالایام مردم منطقه کدامیک از این دو عنوان را انتخاب مینمودهاند چرا که در برخی میادین تحقیقاتی، بهترین و صادقترین منبع، خود مردمند. مهم است که آنها خود را به چه عنوانی معرفی میکنند، نه این که منابع استدلالی و چند کتب تاریخی بعضاً کماعتبار چه میگویند.
پای استدلالیان چوبین بوَد / پای چوبین سخت بیتمکین بوَد
شاهد مثال اینکه کلمات متعددی در زبان وجود دارد که به مرور زمان یا در جایگاه دیگری استعمال گشتهاند و یا دچار دگرگونی معنا شدهاند؛ مانند:
معنی جدید | معنی قدیم | کلمه |
وسیله فلزی برای بستن مهره | پروردهها و ترشیجات | آچار |
قسم خوردن | خوردن آب همراه گوگرد | سوگند |
دیدن و نگاه کردن | گردش کردن و راه رفتن | تماشا |
آلوده و چرکین | فشرده | کثیف |
فضانورد | کشتی | سفینه |
نشریات | غذاهای خوشمزه | مطبوعات |
نوعی توهین | بزرگی و آقایی | افندی |
هر نوع نگهبان | وزیر دربار | حاجب |
و اما تاریخگرایی نوین
در جواب اینکه جناب آقای دکتر اورنگ پیوسته به تاریخ استناد میکنند (در گریشنا بخوانید)، باید عرض شود که تاریخگرایی نوین، تاریخگرایی سنتی را به چالش کشانده است، بدین صورت که تاریخگرایی سنتی بر این باور استوار است که تاریخدانان قادرند راجع به هر دورهی تاریخی بیطرفانه دست به نگارش بزنند؛ حال آنکه تاریخگرایی نوین معتقد است که کل تاریخ واجد کیفیتی ذهنی است و علتش نیز این است که تاریخ توسط افرادی نوشته شده که تاثیرات ذهنی خود را منعکس نمودهاند. تاریخگرایی نوین میگوید نمیتوان با خواندن تاریخ، اطلاع دقیقی را در مورد جامعه به دست آورد؛ و نیز عینیتِ کذاییِ تاریخ را مورد تردید قرار میدهد و بر این باور است که نمیتوان متن را جدا از زمینهی فرهنگی آن مورد بررسی قرار داد. فلذا باید ابتدا از دلمشغولیها و عقاید مولف و همچنین عصری که در آن زمان متن تالیف گشته است آگاه بود و برای نیل به واقعیت، باید تمام گفتمانها و شناختمانهایی که در عصر مولف وجود داشته، شناسایی شود تا متوجه شویم که مولفی مانند دکتر اقتداری و… در چه شرایطی از تاریخ بودهاند وگفتمان غالب کدام بوده است که عنوان «زبان لارستانی» را به جای زبان اچمی برگزیدهاند؟ آیا اگر هماکنون نیز میزیستند و این مباحثات و مناقشاتِ موجود در بین زبان اچمی و لارستانی را میدیدند، باز از همان عنوان بهره میبردند یا نگرش خود را تغییر میدادند؟ لذا تاریخ شکلی از قدرت است و مورخان تحت تاثیر و نفوذ شناختمانهای عصر خودند و در چینش تمام گفتمانهای یک عصر، هیچ اولویتی بین آنها وجود ندارد، بلکه تمام گفتمانهای یک برهه نیازمند همدیگرند.
در تاریخگرایی نوین برای معنایابی متن، سه حوزه را باید مورد بررسی قرار دهیم: زندگی نویسنده (که در چه عصری با شمولیت کدام گفتمان میزیسته)؛ قواعد و احکام موجود در متن؛ بازتاب وضعیت تاریخی یک اثر. اگر یکی از موارد سهگانهی فوق را نادیده بگیریم در ورطه تاریخگرایی سنتی افتادهایم.
تفاوت تاریخگرایی سنتی و نوین در این است که نوین میگوید متن، محصول اجتماعی است؛ حال اینکه سنتی معتقد است که هر دورهی تاریخی نشاندهندهی یک جهانبینی سیاسی واحد است. در تاریخگرایی نوین ما باید از تعمیم دادن کلی پرهیز کنیم و به جزئیات بعضاً بیربط بپردازیم، تا از قِبَلِ آن، حقایق بین تاریخ مکشوف گردد و روابط پیچیده بین تمام گفتمانهای موجود در عصر تاریخی مربوطه آشکار شود (۵).
جانِ کلام اینکه افرادی چون میشل فوکو، استیون گرینبلَت، لوئیس مانتروز، کترین گلیگر، جاناتان دالیمور، جروم مکگَن، فرنک لنتریچا (۶) و… بر اساس نظریه تاریخگرایی نوین بر این باورند که تاریخ یک مفهوم ثابت و تمامشده نیست که به صِرف تولید یک مفهوم، تمام گردد؛ بلکه دارای تفاسیر متعدد است و در جریان زمان، مفاهیم متعدد و نامحدودی در آن جاری و ساری میگردد. لذا ما نباید به این برهان اکتفا کنیم که چون در مکتوبات کهن از عنوان زبان لارستانی استفاده شده است، پس مفهوم و تفسیر آن تمام شده و نمیتوان به غیر از زبان لارستانی، عنوان دیگری از دل تاریخ بیرون کشید؛ که برعکس، و این خود دارای مفهومهای متنوعی است که میتوان این احتمال را داد که یکی از مفهومهای آن، این باشد که قبل از به ثبت رسیدن زبان لارستانی در کتب، زبان اچمی بوده است.
————–
(۱) سوره بقره، آیه ۱۱۱: اگر راست میگوئید، دلیل و برهان محکم بیاورید.
(۲) سوره اسراء، آیه۳۶: و چیزی را که بدان علم نداری دنبال نکن.
(۳) اقتداری، احمد؛ رحمانی، صادق؛ کتاب «زبان لارستانی»
(۴) م ۳۸۱ قمری، صاحب کتاب من لایحضره الفقیه، از اثرگذارترین افراد در مکتب شیعه
(۵) چارلز برسلر، «درآمدی بر نظریهها و روشهای نقد ادبی»
(۶) نظریهپردازان تاریخگرایی نوین
مطالب مرتبط در این صفحه:
http://www.gerishna.com/tags/%D8%A7%DA%86%D9%85%DB%8C
http://www.gerishna.com/archives/98769
http://www.gerishna.com/archives/102579
http://www.gerishna.com/archives/95731
http://www.gerishna.com/archives/95779
الناز
۲۰ فروردین ۱۳۹۹
ضربالمثلیهستکهمیگن
“ازماستکهبرماست”
حالاکه “ازایناستکهبرماست”.
وقتیخودیتونقبولکردهاستعماررا!
دیگهچهانتظاریازاستعمارگر داری؟
فاتحه.
مهر
۱۹ فروردین ۱۳۹۹
آغایحمیدرضامقیمکرمان!
اولکهعالمانماگراشیهایعنیچی؟!
ازجانبخودتصحبتکن.نگو ما گراشیها.
دوم ایناشخاصیکهشمابانام “عالمانماگراشیها”
نامبردی و علیالخصوص”شماسهنفر”
(چوناحمدخانکهازدنیارفته)بریدکتابیکهآغایدرواع
معرفیکردهبود”چهرهیاستعمارگر وچهرهیاستعمارزده”
را یهمطالعهایبکنینتابراتونروشنبشهشماواینعالمانشما
کجا وایسادین!!
سوم این”عالمانشما” ازخطا و اشتباه پاکنآیا؟؟!!
یعنیآنهامعصومن و هرچهنوشتنددرستوبینقصه
کهبخواهیدبههرچیآنهاگفتنداستنادکنید؟!
چهارم کامنتدوممحمودعظیمیزیریادداشتعارفرفیعی
هم بهترهشماهابخونین انصافا درستگفته.