هفتبرکه – مبینا پزشک: در عصر فناوری و ارتباطات، عصری که نور و روشنایی به نمادی از پیشرفت و توسعه تبدیل شده است، پدیده ای تلخ و ناخوشایند به نام بیبرقی سایهای سنگین بر زندگی ما انداخته است. قطعی مکرر و طولانیمدت برق، فراتر از خاموشی چراغها و سکوت وسایل برقی، داستان پردردی از اختلال در زندگی روزمره، تهدید آسیبهای اقتصادی و از دست دادن فرصت کار است. بیبرقی همچون مهمان ناخوانده به خانهها و مغازهها سرک میکشد و نظم عادی زندگی را مختل میکند.
در گرمای طاقتفرسای تابستان که کولرها از کار افتاده و امید به خنک شدن به یأس تبدیل شده، این گزارش سعی دارد تا با انعکاس بخشی از صحبتهای کسبهی شهر به عنوان افرادی که از لحاظ اقتصادی به طور مستقیم با این مشکل دست و پنجه نرم میکنند، تصویری واقعیتر از مشکلات ناشی از بیبرقی را ترسیم کند.
پیش از این مشکلات بیبرقی را از زبان تولیدکنندگان در شهرک صنعتی گراش نیز شنیدهایم (اینجا بخوانید). مجید افشار هم یک گزارش تصویری از خاموشی مغازهها در بیبرقی تهیه کرده است که در ادامه میبینید.
چراغهای خاموش آموزشگاه هنر
در آموزشگاه هنرهای موسیقی و تجسمی – نمایشی برشید، خاموشی ناخواسته نه فقط فضا را، بلکه روح آموزش را نیز در بر میگیرد. بیبرقی فرصتها را به یغما برده و زمانی را که میتوانست به روشنایی علم و دانش صرف شود به هدر میدهد.
وارد قسمت اصلی آموزشگاه شدم. نگاهم به اتاق مدیریت گره خورد. مدیر آموزشگاه با جمعی از مدرسان گرم صحبت بود. چهرههای جدی نشان از آن داشت که موضوعی مهم محور گفت و گویشان است. بر خلاف تصورم، کلاسهای آموزشگاه غرق در سکوت بود. به جای آوای سازها، زمزمههای آرام توجه را به خود جلب میکرد.
شریفه هاشمی، مدیر آموزشگاه هنری برشید، از دردسرهای بیبرقی گفت: «زمانی که برق قطع میشود، آموزش مختل میشود. همچنین هزینه سوخت دستگاهها بالاست و بازدهی در زمان خاموشی نامطلوب است.»
بوی کاغذ و قلم و بیبرقی
با وجود تاریکی نسبی، وارد نوشتافزار شدم. در حالی که قطعی برق، بر صورت مرد فروشنده خطوطی از خستگی انداخته بود، اما لبخندش هنوز گرم و صادقانه بود. تلفنی با مشتری صحبت میکرد: «برق که بیاد خبرتون میکنم. حتما تشریف بیارین کارتون رو انجام میدیم.»
قفسههای پر از دفترچه با جلدهای پاستیلی، مداد رنگی با طرح عروسک کارتونی و جامدادیها با رنگهای تند و شاد، چشمانم را نوازش میداد. بوی ملایم کاغذ و جوهر، من را به دوران کودکی میبرد؛ زمانی که ذوق نوشتن و نقاشی، تمام دنیایم را پر کرده بودند. محمود آذرآیین، مسئول نوشتافزار نوین، از اختلال در خدماتشان به خاطر قطعی برق گفت: «هنگامی که برق قطع میشود پرداختهای الکترونیکی و اینترنتی هم دچار مشکل میشود. حتی سبب سوختن پرینتر رنگیام شده است.»
دردسرهای قطعی نامنظم برق
در مغازه را گشودم. زنی با پیشبند سفید در تلاش برای آوردن نسیمی خنک به درون مغازه، پردههای فروشگاه را بالا میکشید. او با دقت ذغالها را در کنار هم میچید و پسر جوانش با لبخندی که از رضایت نبود و گرما خستگیاش را دوچندان کرده بود، کباب را به سیخ میکشید.
حبیبه فیروزی، مسئول ساندویچی و کبابی فیروزی، در مورد پیوند برق و کسبوکارش توضیح داد: «بر خلاف زمانبندی، برق زودتر یا دیرتر از موعد قطع میشود و این نامنظمی، برنامههایمان را به هم میریزد.»
تعمیر موبایل در پیادهرو
قطعی برق وظیفهشناسیاش را کم نکرده بود. مغازهاش تاریک بود اما نور چراغ قوه بر چهره پرمشغلهی مرد میتابید. جلوی مغازه موبایلفروشی در روشنایی کوچک چراغ قوهاش در پیادهرو نشسته بود و موبایلی را تعمیر میکرد.
سعید روزبه، مسئول موبایلفروشی سعید، از عدم امکان ارائه خدمات نرمافزاری در بیبرقی گفت: «قطعی برق بیشتر مواقع در زمانی اتفاق میافتد که درِ مغازه بسته است و ما مجبور هستیم در مغازه را با تأخیر باز کنیم. علاوه بر آن، کار ما تماما با سیستم است. زمان قطعی برق، کار ما عملا با مشکل مواجه میشود.»
قطع برق و دور ریختن خوراکیها
بوی شیرین خمیر و شکلات در سکوت سنگین قنادی پیچیده بود. چراغها خاموش بودند و سایههای بلند، قصهی تلخ قطعی برق را بر صورت آشفته مرد نقاشی میکردند. قطعی برق همانند ضربهی چکش بر روحش، تمام برنامههایش را به هم زده بود. دغدغهاش به موقع تحویل دادنِ کیکی بود که برای مراسم جشن تولد سفارش داده شده بود.
مجید پرچمی، مسئول قنادی ایلیا، که از قطعی برق حسابی کلافه شده بود، در مورد هزینههای مربوط به تعمیرات و نگهداری محصولات قنادی گفت: «قطع ناگهانی برق میتواند به تجهیزات قنادی آسیب برساند. هزینههای تعمیر یا تعویض آنها هم بالاست. اگر هنگام پخته شدن کیک یا شیرینی برق قطع شود، بیشتر خوراکیها باید دور ریخته شوند.»
تاریکی مغازه، خاموشی کسبوکار
با قدمهای آهسته وارد مغازه شدم. گرمای هوا و بوی تند عطر، اولین چیزهایی بودند که به مشامم رسید. اما چیزی که توجه مرا به خود جلب کرد، پسر نوجوانِ خوابآلودی بود که پشت میزی کوچک، در گوشهای تاریک از مغازه، چرت میزد. سرش روی دستهایش افتاده بود و موهایش به هم ریخته و آشفته بود. ظاهرش خسته و کلافه بود. قطعی برق، مثل سایهای شوم، بر چهره کمرنگش نشسته بود. انگار با خاموشیِ برقِ شهر، به نحوی روح او نیز خاموش شده بود. در حال خارج شدن از مغازه بودم که ناگهان کیفم به لبهی یکی از ظروف چینی روی قفسه گیر کرد. ظرف در آستانهی سقوط بود. با عکسالعملی سریع و ناگهانی، آن را چنگ زدم و از سقوط نجات دادم.
مهدی باقرپور، مسئول فروشگاه لوازم خانگی باقرپور، که با این حرکت توجهش به من جلب شده بود، شروع کرد به صحبت در مورد دردسرهای بیبرقی: «قطعی برق در مغازه باعث میشود که سیستم تهویه هوا از کار بیافتد. کل پاساژ تاریک شده و گرمای هوا و عدم بالا و پایین کشیدن درب برقی در هنگام قطع برق هم که جای خود را دارد. جدا از اینها بیبرقی به کولر و وسایل برقی دیگر از جمله کامپیوتر و… ضرر میزند.»
بیبرقی پشت درهای بسته
در دل تاریکی مغازه املاکی، دو مرد پشت میزی نشسته بودند. نور موبایلها سایههایشان را بر روی دیوار کنارشان حک کرده بود. یکی از آنها مردی با موهای جوگندمی بود که چهرهاش نشان از تجربه و پختگی داشت. دیگری جوان و آراسته با ظاهری مرتب بود. با ورود من، گفتوگویشان ناتمام ماند.
مرد مسن در مورد مشکلات بیبرقی که اخیرأ گریبانگیر مغازهشان شده توضیح داد: «مشکل اصلی ما در بالا و پایین کشیدن درهای برقی است. بعضی اوقات باید یک ساعت و گاهی دو ساعت منتظر بمانیم تا برق وصل شود و ما بتوانیم در مغازه را ببندیم و به کارهای دیگرمان برسیم.»
قطعی برق یعنی خرابی میوهها
سبدهای میوه و سبزیجات روبهروی مغازه میوهفروشی با نظم چیده شده است. برق نیست و گرما میوهها را در آغوش میفشارد. دلیل وجود میوههای مختلف، کولرها روشن بوده است و هوای داخل مغازه هنوز تقریبا خنک است، اما این خنکی به زودی جای خود را به گرما خواهد داد. در این میان هر میوه گویی فریادی خاموش از نیاز به نجات دارد.
مهرداد باقری که مسئول میوهفروشی فروتلند است، از دردسرهای بیبرقی گفت: «قطع برق در میوهفروشی باعث خرابی سریع میوهها میشود. برای کارتخوان هم مجبوریم فقط از کارتخوان سیار استفاده کنیم.»