بستن

هدیه آقارضای آرایشگر: یک سال آرایش رایگان برای آقا دامادها

هفت‌برکه: وقتی روی صندلی آرایشگاه می‌نشینم، اولین سوالی که می‌پرسد این است: «متاهلی یا مجرد؟» مجردها از زیر دست سید قسر در نمی‌روند. با شوخی، متلک و در نهایت دادن بسته پیش‌نهادی، آن‌ها را به ازدواج تشویق می‌کند. 

پیش از تصویب قانون جوانی جمعیت و مشوق فرزندآوری، آقارضا از چند سال قبل، هدیه خود را برای آقا دامادها دارد: «هدیه‌ای که در توانم باشد همین است. دامادها اصلاح شب دامادی را به عنوان «دستگیری» مهمان من هستند. اگر مشتری خودم باشند، تا یک سال هم اصلاح‌شان رایگان است. فرزندشان هم پسر باشد اصلاح پسرهای‌شان تا یک سال رایگان است. آخرین‌ کسی که به این لیست وارد شد فاضل فتحی بود.»

۳۳ سال آرایشگری

سید رضا زیارتی پیش‌بند من را می‌بندد و داستان آرایشگر شدن را شروع می‌کند: «سربازی که تمام شد، چند وقتی رفتم کار بنایی؛ اما دیدم کار من نیست. شش ماهی رفتم اوز و مجانی کار کردم تا کار یاد بگیرم. استاد من آقای برزگران، دیگر آرایشگر نیست و بیرون‌بر غذا دارد. اولین پروانه آرایشگاه را سال ۱۳۶۹ گرفته‌ام ولی بین کار مدتی هم رفتم کویت.»

آقای  زیارتی کارش را از مغازه‌ای در بلوار معلم شروع کرده است. سپس ۱۵ سال با حیدر قاسمی در سه راه آبیاری همکار بوده است. مدتی در ساختمان باباغلام در اول خیابان بسیج بوده و حالا چند سالی است که «پیرایش آریانا» به انتهای خیابان بسیج منتقل شده است. مغازه‌ای که با وجود نداشتن تابلو، مشتریان ثابت خود را دارد و هر چند دقیقه تلفن زنگ می‌خورد و آقا رضا نامی را در دفتر نوبت‌دهی خودش یادداشت می‌کند. «مشتری‌ها خودم را دارم. از بیدله و ناساگ هم مشتری دارم.»

دامادها تنها مشتریان رایگان او نیستند. «از وقتی کار را شروع کردم با خودم عهد کردم کسی که در بستر و در خانه است چه داشته باشد و چه نداشته باشد حق‌الزحمه نگیرم.»

ساعت کاری پیراش آریانا از ساعت ۳ ظهر شروع می‌شود و تا ساعت ۱۲ شب ادامه دارد. آقا رضا می‌گوید: «بچه‌های من در کار سانترال هستند. هر کس باید به سراغ کاری برود که علاقه دارد.»

دلخوشی آقا رضا در ۵۳ سالگی سه نوه‌ای است که دارد. «ساعت ۱۲ بعد از پایان کار آن‌ها را می‌برم بیرون و با هم هستیم.»

بحث سیاسی ممنوع، شوخی مجاز

آقا رضا مثل آرایشگرهای دیگر «خش‌گپ» است. اما یک خطر قرمز هم دارد: «بحث سیاسی در آرایشگاه ممنوع است. شوخی هم زیاد می‌کنیم و ولی با هر کسی با زبان خودش حرف می‌زنم. بحث دینی هم که تا جایی بلدم صحبت می‌کنم. بحث فوتبالی هم داریم. خودم پرسپولیسی هستم. ولی دوآتشه نیستم. ولی مشتری‌های استقلالی که می‌آیند اذیت‌شان می‌کنم و لج‌شان را در می‌آورم.»

در حالت عادی تلویزیون لامپی آرایشگاه روی شبکه آوا تنظیم است تا وقتی که نوبت به فوتبال، والیبال یا کشتی برسد.

کار اصلاح مهدی زارع تمام است. بازرس اصناف با یک خاطره مغازه را ترک می‌کند: «الان قیمت اصلاح ساده ۵۰ هزار تومان است. روی صندلی نشسته بودم که یک نفر به آقا زنگ زد و گفت کارت اشتباه نکشیده‌ای؟ ۲۰ تومان بیشتر نکشیدی. آقا گفت طرف وسط سرش مو نداشت و به اندازه ۲۰ هزار تومان اصلاح کرده بودم.»

آقای زیارتی می‌گوید: «زمانی که من آرایشگری را شروع کردم هر اصلاح ۵۰ تک تومانی بود. الان شده است ۵۰ هزار تومان است. خیلی‌ها ندارند و باید هوای آن‌ها را داشته باشیم. خدا خودش از جایی می‌رساند و فکر می‌کنم برکت توی زندگی‌ام به خاطر همین است.»

به خدا می‌گویم دمت گرم که امروز هم زنده‌ام

برخلاف خیلی از جوان‌های گراشی‌ که به دنبال راهی برای رفتن به کشورهای حوزه خلیج فارس هستند. سید رضا زیارتی که هم کار در کویت و هم کار در گراش را تجربه کرده است معتقد است، «کار خارج تا آدم سرمایه و باعث و بانی نداشته باشد، به چیزی نمی‌رسد.»

«هنوز دود جنگ بلند بود که با یک کاغذ رفتم کویت. در بین آرایشگری ۱۸ سال هم کم و زیاد رفتم کویت. یک سال می‌رفتیم و آن زمان ۲۰۰ هزار تومان می‌دادند. تا وقتی کویت بودم حتی نتوانستم یک موتور بخرم. الحمدالله بعد که آمدم سر کار آرایشگری، زمین خریدم، ماشین قسطی نوشتم، برای بچه‌ها موتور گرفتم. اگر آدم قانع باشد و انصاف به خرج دهد کم‌کم به همه چیز می‌رسد.»

با روشن کردن سشوار آقای زیارتی فلسفه زندگی خودش را در چند جمله برایم خلاصه می‌کند: «صبح که چشمم را باز می‌کنم می‌گویم خدایا دمت گرم که امروز هم زنده‌ام. . زندگی را برای خودم و خانواده سخت نمی‌گیرم. اگر آدم بخواهد می‌تواند تغییر کند. گاهی غرور به ما اجازه نمی‌دهد که زیبایی‌های زندگی را ببینیم.»

مدل آلمانی گراشی

آرایشگری با مد روز همراه است. آقا رضا یک خاطره از دهه هفتاد می‌گوید: «از کویت آمده بودم و آن زمان آلمانی ممنوع بود. توی این مدل موهای دور را کوتاه می‌کردیم ولی نمی‌دانم چرا ممنوع بود. من هم برای یک نفر موی آلمانی زدم و فردا صبح سرباز سپاه دم در خانه ما بود. بدشانسی لباس آستین بلند هم دم دست نداشتم و با آن وضع رفتم سپاه. گفتند چرا مدل غربی زدی؟ گفتم غربی نیست و این مدل گراشی است. از همه آرایشگرها تعهد گرفته بودند اما من چون کویت بودم تعهد نداده بودم. جالب این که اون فرد که گیر داده بود هم پیش خودم اصلاح می‌کرد از آن به بعد هر وقت می‌آد برای نوبت، می‌گفتم نوبت پر است.»

سید به جز سابقه جبهه، جانباز بدون کارت است. درباره جانبازی‌اش هم با شوخی و جدی صحبت می‌کند که بین خودمان می‌ماند. می‌گوید: «برای کمیسیون جانبازی جدی پیگیر نشدم. آن زمان به خاطر این‌ها نرفتیم. شامل زمین هم نشدم. بچه‌هایم هم خدمت کامل رفتند.»

کار اصلاح نیم ساعت طول می‌کشد و در پایان کار با ۵۰ هزار تومان هم موها کوتاه شده و هم به قول جوان‌ها یک جلسه تراپی را پشت سر گذاشته‌ای. از مغازه «آقا» که بیرون می‌آیم و می‌روم سراغ اینستاگرام، متوجه می‌شوم که آرایشگرها استوری کرده‌اند که ۲۸ آبان روز جهانی آرایشگر است و این هم مناسبت دیگری برای گفتگو با سیدرضا زیارتی آرایشگاه قدیمی و خوش اخلاق است.

| مدیر رسانه‌های هفت‌برکه | مدیرمسئول پایگاه خبری هفت‌برکه | مدرس دوره‌های آموزش خبرنگاری

1 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 نظر
scroll to top