بستن

ذره‌بین تاریخ ۴۷: پارس در روزگار باستان

هفت‌برکه غلامحسین محسنی: در بخش پیش، از جایگاه جغرافیایی پارس در فلات ایران و چگونگی تقسیمات جغرافیایی آن از نگاه جغرافی‌نگاران باستان آوردیم

پارس در روزگار شاهنشاهی ماد

«هرودُت» مورخ نام‌آشنای یونانی در سده پنجم پیش از میلاد، «پارس» را یکی از ایالت‌های پادشاهی ماد معرفی می‌نماید و می‌افزاید، حاکم ایالت پارس از سوی پادشاه ماد منصوب می‌شود. می‌توان گفت تقسیم قلمرو بر اساس واحدهای جغرافیایی (فضایی که اقوام در تصرف داشتند) پیش از برپایی شاهنشاهی ماد در میان «آریایی‌ها» متداول بوده است.

هخامنشیان پارسی

با تشکیل شاهنشاهی هخامنشیان به دست «کورش بزرگ (دوم) » در ۵۵۰ پیش از میلاد، برای اداره این امپراتوری پهناور روش دیگری جایگزین سازمان پادشاهی ماد گردید. قلمرو شاهنشاهی به بیست ایالت تقسیم شد. در رأس هر یک از ایالات شهربان (والی) که از صاحب‌منصبان عالی‌رتبه‌ی افراد خانواده‌های بزرگ پارسی بودند، انتخاب می‌شدند.

در پادشاهی «داریوش اول» (۵۲۲ – ۴۸۶ پیش از میلاد) که برای نخستین بار از تقسیمات کشوری در تاریخ ایران سخن گفته شده، مملکت به مناطق اداری– خراج‌گزار تقسیم شد و آن را «خشترپاون» و به یونانی «ساتراپ» می‌گفتند. تعداد این ایالات و حدود آنها هرگز ثابت نبوده، و بستگی به پیروزی‌های نظامی داشته است.

در شاهنشاهی خشایارشا (۴۸۶ – ۴۶۶ پ. م.) برخی از شهرستان‌ها (سرزمین‌های خراج‌گزار) [شهرستان در دوره‌ی هخامنشیان به معنی کشور است، که جایگزین پادشاهی‌های مستقل بسیار بزرگتری بوده‌اند] در هم ادغام شد. مثلاً شهرستان‌های جنوب خاوری پارس همچون ساگارنی‌ها، سارانگی‌ها، تامانی‌ها، اوتی‌ها (یوتی‌ها) ، میکی‌ها و جزایر تبعیدگاهی در خلیج فارس که سرزمینی پهناور تشکیل می‌دادند، به یک شهرستان خراج‌گزار تبدیل گردید.

در دوره‌ی دراز شاهنشاهی هخامنشیان (۲۲۰ ساله) به خلیج پارس نیز توجه ویژه داشته و از آن بهره‌مندی کرده‌اند. وجود بنادر متعدد در حاشیه آن همچون «لیان» از کهن بنادر ایلامی و شهری بنام «تموکن (تااوکه = رن‌می‌سه) » [هر چند حدود ۴۵ کیلومتر با ساحل فاصله داشته] و نیز «بندر سیراف» و «گوگانا» [جای آن هنوز پیدا نشده است] ، «اپوستانه» و «هرموزی» (هرموز کهنه، جایی در نزدیک میناب کنونی) به عنوان بنادر ساحلی، نشانه‌ی اهمیت سیاسی و تجاری این آبراه است.

از شهرهای نام برده شده‌ی پارس در این روزگار می‌توان به شهر «پارسه» که یونانیان «پرسپولیس» می‌خواندند و «پارساکه (پاسارگاد) ، گابس (برخی آن را همان «جی» اصفهان امروزی می‌دانند) و «اوکا» (که اثری از آن باقی نیست) در بخش شمالی پارس یاد شده است. از شهرهای جنوب خاوری پارس می‌توان از «هرموز» (شهر و بندر هرموز) ، «تاروآ» در ناحیه «یوتیا» و ده کوچک «کولاشگرد» در شمال بندرعباس کنونی که در روزگار سلوکی یکی از «اسکندریه» ها گردید اشاره کرد. در روزگار «آنیتوخوس اول» شهری به نام انطاکیه نیز بنا شد و در جنوب خلیج فارس هم «جزیره بحرین» که به یونانی «تی‌لس» خوانده شده و به «جزیره مروارید» معروف بود.

شاهان هخامنشی و به ویژه داریوش، پارس را یک قلمرو سلطنتی دانسته، و از مردم آن مالیات نمی‌گرفته‌اند. تنها هر زمان که شاهنشاه به پارس سفر می‌کرد، پیشکش‌هایی از سوی مردم فرستاده می‌شده است. این نشان از اهمیت پارسیان برای خاندان‌های حکومت‌گر دارد و افتخاری هم برای مردمی که پادشاه از میانشان برخاسته است.

بیگانگان در کشور

با فروپاشی سلسله‌ی هخامنشی به دست «اسکندر مقدونی» در سال۳۳۰ پ. م. و استقرار «سلوکیان» ، در وضعیت ایالات یا ساتراپ‌ها تغییر چندانی شاهد نیستیم. لیکن امتیازاتی که پارس داشت، از میان رفت و از لحاظ اقتصادی و سیاسی، پارس و به طور کلی ایران به همراه «میانرودان» به یکی از سه مرکز اصلی امپراتوری یعنی «سلوکیه» در ساحل «دجله» پیوسته شد. «دیاکونوف» می‌نویسد: در حکومت سلوکیان، حکمران «الیمائید» که به نام «کامناسکیر» نامیده می‌شده، «کشورش در دوران رونق پادشاهی وی از گابین (اصفهان کنونی) تا خلیج فارس امتداد داشته است». با این برداشت، پارس در قلمرو این حکمرانی قرار داشته است.

بازگشت ایرانیان (پارت‌ها) به قدرت

با برقراری امپراتوری اشکانیان در سال۲۴۸ پ. م. و تداوم آن به مدت ۴۷۵ سال، تقسیمات کشوری نیز متفاوت گردید. امپراتوری به ایالات والی‌نشین و ایالات یا ممالک پادشاه‌نشین تقسیم شد. این موضوع را «پرفسور گیرشمن» به گونه دیگری بیان می‌کند. وی از نوشته‌های باستان، هجده مملکت تابع پارتیان نام برده است که یازده قلمرو، ممالک «برتر» و هفت قلمرو دیگر ممالک «فروتر» محسوب می‌شوند. به غیر از این ۱۸ ایالت (ساتراپ)، تعدادی از استان‌های تابع هم جزء قلمرو رسمی پادشاه اشکانی به حساب می‌آمد. «امارت (فرمانروایی) پارس» که پادشاهان کوچک محلی از زمان سلوکیان به صورت مستقل آن را اداره می‌کرده‌اند، نیز وجود داشت.

«فرمانروایی پارس» حتی در عهد اشکانیان قسمتی از نواحی جنوبی «کرمان» را هم ضمیمه خود کرده بود. از این نظر سازمان اداری اشکانیان ساختار یکپارچه و یک‌دست نبود و بسیاری از این پادشاهی‌نشین‌های تابعه از قبیل «پارس» و «ایلام» به نام خود سکّه ضرب می‌کرده‌اند. بر این پایه، شاهنشاهی اشکانیان را «ملوک الطوایف» (فرمانروایان، مالکان بزرگ و سران عشایر که بر مردم و طوایف زیر دست خود فرمانروایی کنند) خوانده‌اند، که خاندان «ارشک (اشک) » در رأس آن قرار داشته است. ایالات والی‌نشین در این دوره ۱۸ و ممالک پادشاه‌نشین ۸ واحد سیاسی را تشکیل می‌داده است. پارس یکی از ممالک پادشاه‌نشین شناخته شده است.

شاهنشاهی ساسانیان پارسی

با برپایی شاهنشاهی «ساسانی» در سال۲۲۴‌م. به دست «اردشیر پاپکان» که خود از «کوره دارابگرد» پارس برخاسته بود، باز پارس و پارسیان در رأس قدرت امپراتوری قرار گرفتند. پایتخت ابتدا شهری در پارس به نام «گور (فیروزآباد) » در «اردشیرخوره» انتخاب شد. سپس «استخر» به پایتختی برگزید شد، و بعدها به «تیسفون» در ساحل خاوری «رود دجله» منتقل گردید.

از دوره ۴۱۰ ساله (۲۲۶ تا ۶۳۶‌م.) سلطنت ساسانیان، اطلاعات بیشتری از چگونگی تقسیمات کشوری ایران در دست داریم. یکی از آثار، کتاب «جغرافیای موسی‌خورنی» که بر مبنای کتاب «جغرافیای بطلمیوس» به زبان ارمنی در سال حدود ۲–۴۸۱‌م. تألیف شده است. اثر دیگر رساله کوچکی به زبان پهلوی بنام «شهرستان‌های ایران» است. این رساله احتمالاً در قرن سوم هجری / نهم میلادی نوشته شده، که اطلاعات جامعی درباره‌ی جغرافیای تاریخی ایران و وضعیت استان‌های آن در روزگار ساسانی به ما می‌دهد. «سعید عریان» از جمله کسانی است که رساله «شهرستان‌های ایران» را ترجمه، و در «مجله چیستا» منتشر نموده‌اند. ایشان معتقد‌ند «سال نوشته شدن متن حدود ۷۵۴ میلادی، ۱۳۷ ھ.ق.» است.

در این اسناد، در تقسیمات کشوری به ویژه در دوره‌ی «خسرو اول (انوشیروان) » ، سرزمین ایرانیان، «ایرانشهر»، بر حسب جهات چهارگانه، شمال، جنوب، خاور و باختر تقسیم شده است. از آغاز سده‌ی پنجم میلادی، فرمانروایان این «کوست‌ها» که مرزبان نامیده می‌شدند، از خانواده‌های نزدیک سلطنتی بودند و لقب و عنوان شاهی داشتند. باید افزود که اینگونه تقسیمِ «ایرانشهر» به چهار بخش در چهار جهت امری‌ست کاملاً مصنوعی و غیر جغرافیایی. هر یک از این بخش‌ها «کستک (کوستک = کوست Coste)» به معنی «جهت- طَرف» خوانده می‌شد. «کوستک» سرزمینی بسیار گسترده بود که دارای چند ساتراپ بوده است. پارس در «کوست نیمروج (نیمروز) » یا همان جنوب، همراه با ۱۸ ایالت دیگر قرار داشت که «شرح این بخش از امپراتوری دقیق‌ترین وصف درباره‌ی ایالات ایران است» . در این تقسیم‌بندی، برخی از جزایر جنوبی از قبیل «هگر (هجر) » ، «میش مهیک (ماهیک) » ، خود یک ایالت از ۱۹ ایالات جنوبی منظور شده‌اند. در رأس هر یک از کوست‌ها فرمانروایی جداگانه بود، که «پادکوست = پادکوسپان = پادوسپان = پازوسپان (مرزبان) » نامیده می‌شد. همچنین ایالات، خود به اجزایی چند تقسیم می‌شد، که هر یک را «استان» می‌گفته‌اند؛ مانند «استان دارابگرد» که از روی سکّه‌ای ضربِ همان دوره می‌توان به آن پی برد. بخش‌های کوچکتر از استان را «شهر*» و مرکز آن را «شهرستان» و حاکم آن را نیز «شهریگ» می‌گفته‌اند. رئیس ده را «دیهیگ (ده‌سالار) » و روستا و مزارع و توابع آن را «روستاگ» نام نهاده‌اند.

دنباله دارد.

پانویس:

* واژه «شهر» ، در آن روزگار جایگاه ویژه‌ای داشته و همطراز با کشور و دولت نیز به کار می‌رفته است. در محدوده کوچکتر «استان و شهرستان» نیز کاربرد داشته است.

 

دیگر نوشته‌های غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0 نظر
scroll to top