هفت‌برکه غلامحسین محسنی*: در مصاحبه‌ای در مورد تاریخ و نام زبان منطقه که در گریشنا بازنشر شده است (اینجا)، مهندس عابدی‌راد گفته‌اند: «اگر مناطق از حوزه فرهنگی لارستان جدا شوند، چیزی برای ارائه ندارند.» مناطق مورد نظر ایشان، شهرها و آبادی‌های جنوب فارس. از شرق بوشهر تا بخشی از جنوب کرمان است. مردمان ساکن در این محدوده‌ی جغرافیایی پیش از تشکیل امپراتوری هخامنشی در این مرز و بوم زندگی می‌کرده‌اند. اکنون هم ساکنین این مناطق فرزندزادگان همان مردم می‌باشند. هرچند گروه‌های قومی، عرب، کرد، لر و… هم به صورت اختیاری و یا اجباری به این بخش از کشور مهاجرت کرده‌اند. ولی اکثریت ساکنین بومی و پارسی‌نژاد می‌باشند. در حالی‌که مردم لار را به اقوام هندی و جَت نسبت داده‌اند. حال چگونه می‌شود اکثریت مردم یک منطقه بزرگ، فرهنگ یک شهر مهاجر را پذیرا باشد؟! دیگر اینکه برابر اسناد و مدارک موجود، این شهر لار است که هویتش را از مناطق پیرامون خود گرفته است.

Gholamhosein Mohseni نگاهی کوتاه به تاریخ چند سده‌ی اخیر شهر لار گویای موضوع خواهد بود. برابر اظهار نظر مورخین و پژوهشگران، پیدایش شهر لار به دلیل قرارگیری آن در مسیر راه تجاری مرکز فارس (شیراز) به کناره‌ی خلیج‌فارس و بندر و جزیره هرموز (جرون) بوده است. راه اصلی که شیراز را به جزیره هرموز متصل می‌کرد (جزیره هرموز سابقه تاریخی هفتصدساله پادشاهی محلی دارد، که مهندس عابدی‌ راد آنرا به شهر خود می‌چسباند!) از بخش شرقی فارس دارابگرد (شبانکاره) می‌گذشته است. ملوک شبانکاره که خوی نظامی‌گری داشتند، مسیر تجاری یاد شده را ناامن نمودند. در نتیجه، رفت‌وآمد به بخش غربی سرزمین ملوک شبانکاره، که لار هم بخشی از آن قلمرو بود، منتقل گردید. از نظر آب‌وهوایی هم «پیدایش شهر لار» در مکان کنونی حدّ فاصل نواحی گرم و مرطوب ساحلی و معتدل مرکز فارس، خود عاملی برای تشکیل ایستگاه بین راهی تجارت بوده است. در سفرنامه اروپاییان آمده است که قوافل تجاری در محل لار بار خود را به شتران گرمسیری نواحی جنوب می‌دادند که توان طی طریق در پس‌کرانه خلیج‌ فارس را داشته‌اند.

شکوفاترین دوران تاریخی لار که با آبادانی، عمران و وسعت قلمرو همراه بوده است، مرهون حکامی از همین مناطق یاد شده پیشین می‌باشد. برخی از آنها را به صورت گذرا بر می‌شمریم: حکام شبانکاره‌ی داراب، حاجی و علی‌خان کالی، نصیرخان کالی، حکام بستکی، میر اوزی، کربلائی علیرضا گراشی و فتحعلی‌خان گراشی. در دوره‌ی نایب حکومتی فتحعلی‌خان گراشی، لار از آبادترین و باشکوه‌ترین شهرهای جنوب و همچنین وسیع‌ترین بخش‌های فارس شمرده می‌شده است. حال باید پرسید که چند تن از حکام پیشین لار (می‌توان تا عصر پهلوی‌ها را هم شامل کرد) لاری بوده‌اند؟

امنای ذی‌نفوذ شرع نیز که امور قضا و آموزش امور دینی مردم لار را بر عهده داشته‌اند، همچون حکام، لاری نبوده‌اند. برخی از آنها که کماکان مورد مباهات اهالی شهر قرار دارند، از دیگر شهرهای منطقه و کشور بوده‌اند. برای نمونه سید محمد زاویه (جدّ اعلای مورخ لاری) از نیریز آمده بود. سادات کشفی که در لار تأثیرگذار بوده‌اند نیز اصالتی استهباناتی و نیریزی دارند. آخوند محمدباقر و فرزندانش که بیش از نیم قرن امور دینی لار را در دست داشته از جویم به لار مهاجرت کرده بودند (جویم در سال ۱۳۱۶ه. خ. به لار پیوسته است). آخوند سید اسدالله افقهی که به گراشی مشهور بود نیز از گراش بود. آقا سید عبدالحسین موسوی مشهور به سید لاری که به عنوان رهبر مشروطیت در منطقه شناخته می‌شود و افتخار اولین خاستگاه حکومت اسلامی را برای لارستان به ارمغان آورده‌اند، نیز دزفولی یا شوشتری بوده‌اند. که فرزندان و فرزندزادگان ارجمند ایشان کماکان نیز به ترویج علوم دینی و رتق و فتق امور دینی مردم می‌پردازند. حضور تجار منطقه در شهر لار هم نیاز به توضیح ندارد و تاکنون ادامه دارد.

نکته دیگری که باید افزود این است که نویسندگان تاریخ برای لار تلاش کرده‌اند هویت تاریخی، مذهبی و عرفانی خود را از شهرها و آبادی‌هایی که نسبت به شهر لار قدمت و دیرینگی بسیار بیشتری دارند، کسب نمایند. برای نمونه، ما تا اواسط سده هشتم هجری نامی از لار در منابع تاریخی و جغرافیایی نمی‌بینیم؛ پس برای پر کردن این خلأ در کتاب «خنج گذرگاه تاریخی لارستان»، تمام هویت چندصدساله‌ی خنج تاریخی را به‌نحوی به لارستان نسبت داده‌اند. ولی در واقع لارستان در این زمینه هویت خود را از خنج به دست آورده است. برای مثال، جهانگرد مراکشی «ابن بطوطه» به هدف دیدار از خنج و زیارت شیخ ابودلف محمد از لار گذشته است، و خود نیز آن را عنوان کرده است. در حالی‌که خنج در گذشته بخشی از ولایت قشقایی بوده، و در سال ۱۳۳۱هـ.خ به لار پیوسته است. یا کتاب «بیرم دارالاولیای لارستان» که در آن تلاش شده ورود سید عفیف‌الدین زندوی (شاه ‌زندو) در قرن چهارم و فتوحات وی و همچنین تذکره‌ها و آرامگاه‌های موجود در بیرم به نحوی به لار نسبت داده شود. در حالی که براساس تذکره شاه ‌زندو، امیر محی‌الدین از جانب ایشان به فتح قلعه گراش نایل می‌شود و فرمانده قلعه را که شخصی بنام صارم‌بن خوره مجوسی بوده به اسلام دعوت می‌کند. و یا کتاب «جغرافیای تاریخی کاریان» که هزینه‌ی چاپ و نشر آن توسط شورای اسلامی شهر لار تأمین شده است، به ‌منظور نسبت دادن آتشکده معروف آذرفرنبغ در کاریان و قلعه معروف آن به لارستان و بهره‌برداری از آن برای اثبات تاریخ کهن لارستان به چاپ رسیده است. در حالی‌که می‌دانیم، کتب تاریخی و جغرافیایی از قرون نخستین هجری نام کاریان را ثبت نموده‌اند، ولی از لار خبری نیست. باید افزود کاریان در سال ۱۳۱۶ هـ.خ به لار پیوسته است.

مهندس عابدی‌راد گفته‌اند: «اعراب مسلمان به قلمرو لارستان وارد نشده‌اند.» آشکار است که ایشان کتابی را که خود یکی از نویسندگان آن می‌باشد («تاریخ مفصل لارستان») به درستی نخوانده‌اند، بخصوص بخش‌هایی مثل آمدن «اعلای حضرمی» از سوی بحرین به جنوب فارس و آمدنش تا نواحی مرکزی آن، جنگ‌های اعراب مسلمان در منطقه، و جای‌گیری طوایف عرب در کناره خلیج ‌فارس به نام «سیف». تازه خود نوشته‌اند که در سال صد هجری به روزگار عمر بن عبدالعزیز، ایرج پادشاه لار مسلمان شده و «او را خطاب اخی و برادر می‌نمودی» و نماینده خلیفه به لار آمده و در لار مسجدی با ۲۶۰ ستون ساخته‌اند! از آمدن «احمدبن حسن ازدی» به ناحیه جویم و پایه‌گذاری شهر جویم ابی احمد؛ تصرف آتشگاه کاریان به دست اعراب مسلمان؛ پایه‌گذاری روستای «هَرم» بنام «هرم‌ بن حیان» در بخش «تاریخ لارستان در قرون نخستین اسلامی» و «روند گسترش اسلام در منطقه لارستان کهن» از کتاب «تاریخ مفصل لارستان» می‌توان به عنوان مشت نشانه‌ی خروار مثال آورد.

ایشان همچنین گفته‌اند مغولان به لارستان نیامده‌اند! باید گفت «شاه‌مظفر شبانکاره‌ای» در جنگ با مغولان به شهادت رسید. و ملوک شبانکاره که لار بخشی از قلمرو آنها بود، در تسلط مغولان قرار گرفت. «خاندان طیبی» چندین سال مقاطعه‌کار مغولان در فارس بوده، و جزیره کیش و سیراف کرسی حکومتی آنها بوده است. آمدن چند بار مغولان نکودری به جنوب فارس و غارت این نواحی که «تاریخ شاهی» به صورت کامل نقل کرده است، خود حدیث درازی‌ست.

شاید این نکته به ذهن متبادر شود که پس چرا تمام این حکام و امنای شرع و تجار در لار مستقر شده و در این شهر به حکمرانی، سلطه‌ی دینی و تجاری خود ادامه داده‌اند؟ جواب این پرسش در پیش آمد. ولی اضافه می‌نمایم، موقعیت استراتژیک لار در آن دوران (سده هشتم هجری به بعد، به ویژه عصر شاه‌ عباس اوّل صفوی) توانسته این مزیت را برای شهر لار به ارمغان آورد. چیزی که در حال حاضر به مدد توسعه‌ی راه‌ها و پیشرفت روزافزون هر کدام از مناطق به برکت جمهوری اسلامی، نیاز به آن احساس نمی‌شود.

در پایان باید متذکر شد با بررسی سطحی تاریخ و کتب تاریخی منطقه هم می‌توان به این نتیجه رسید که نه ‌تنها مناطق هویت خود را از لار نگرفته، که درست بر عکس، با توجه به پیشینه‌ی درخشان‌تر هر کدام از مناطق که برای مدتی زیرمجموعه لار بوده‌اند، لارستان از آنها هویت گرفته است. در جواب جناب مهندس عابدی‌راد باید گفت: لارستان با از دست دادن این مناطق که محصول عملکرد نادرست خود آنها در طول تاریخ بوده است، چیزی برای ارائه به آنها ندارد. پس طبیعی است که برای این که جلو از دست دادن هویت عاریتی خود را بگیرد، تمام تلاشش را به کار گیرد. چرا که با از دست دادن مناطق، هویت خود را از دست می‌دهد.

*پژوهشگر تاریخ و نویسنده کتاب «خطه‌ی لار: بررسی متون تاریخی در پیوند با لارستان»

 

مطالب مرتبط:

تمام مطالبی که در مورد نام زبان منطقه در این صفحه جمع‌آوری شده است.

و …

 

http://www.gerishna.com/archives/103312

http://www.gerishna.com/archives/103420

http://www.gerishna.com/archives/103069

http://www.gerishna.com/archives/103277