بستن

شارگ ۱۳: اندر باب مدارس بی‌کولر و پرورش مرغابی

هفت‌برکه: یادداشت‌های یکی از خوانندگان پیگیر گریشنا که از اسم مستعار «دکتر الف‌بچه» استفاده می‌کند، با کمترین ویرایش به صورت هفتگی در ستون «شارَگ» منتشر می‌شود.

دکتر الف‌بچه:‌

«دخترم، اگر در سختی به جایی نرسیدی، شاید در راحتی هم به جایی نمی‌رسیدی. یعنی اینکاره نیستی.» چارلی چاپلوس

من در تمام سال‌های خدمت بی‌شاهبه‌ام در امر آموزش، هیچ‌گاه به اندازه‌ی هفته‌ی اخیر دچار دل‌آزردگی نشده بودم. خبر دادند که یک مدرسه (ما چه می‌دانیم، شاید هم بیشتر) در گراش از نعمت برق و کولر محروم هستند و دانش‌آموزان باید در حیاط کلاس زیر سایه تشکیل بدهند. بعضی‌ها هم از این مساله نتیجه گرفته بودند که همین چیزهاست که باعث می‌شود بچه‌ها اشتیاقی به درس خواندن ندارند و در کنکور قبول نمی‌شوند و قورباغه سر کلاس در می‌آورند. به قول بقال نیشابوری، «گر بمیرم این دم از غم هم رواست.» ما را چه شده است؟ چه شد که به اینجا رسیدیم؟

شوهرعمه‌ی محترم اینجانب نقل می‌کرد: «وقتی در سبخه دبی انبارداری می‌کردیم، تا وقتی که در انبارها کولر نصب نبود، کارگرهای هندی عین اسب کار می‌کردند. اما وقتی کولر نصب کردیم، عین اسب آبی می‌خوابیدند. ما هم کولرها را باز کردیم تا حساب کار دستشان بیاید.» این پدربیامرز با این که به خاطر این کارهایش از سبخه دپورت شد، اما نظراتش فقط به درد عمه‌ی من نمی‌خورد و درس زندگی به بنده حقیر هم می‌آموخت: آدم در سختی بیشتر تلاش و یادگیری می‌کند.

راستش را بخواهید من از همان روز اول هم به این سیستم آموزش هوشمند که تخته‌ی تلویزیونی ببریم سر کلاس و قلم نوری رویش بکشیم و اینها مشکوک بودم. حالا که می‌بینم آموزش و پرورش از تعمین برق مدرسه هم ناتوان است، خیالم راحت شد که دانش‌آموزان ما با چنین قرتی‌بازی‌هایی آشنا نمی‌شوند. چه معنی دارد؟ بچه‌های امروزی کم با مباییل و تپلب و لبتاب کار می‌کنند که یک چیز دیگر هم یادشان بدهیم!

به نظر من باید از همان شیوه‌ی شوهرعمه‌ی حقیر استفاده کرد و تمام امکانات را از مدارس جمع کرد. فقط یک چهاردیواری باشد و یک تخته سیاه و دو تا عدد گچ یک‌رنگ و یک زیلو که بچه‌ها رویش بنشینند. مگر امصال بنده‌ی حقیر که این‌همه مدارکات دانشگایی و سوابقات اجرایی در کارنامه‌ام داریم، از همین زمین‌های خاکی شروع نکرده‌ایم؟ بگذارید دانش‌آموزان سختی بکشند تا ببینید چقدر استعدادهایشان شکوفا می‌شود. اگر نشد هم به درک! اگر ترک تحصیل کردند هم به درک!! حتما اینکاره نیستند. آموزش و پرورش با این همه مشغولیت که دارد، باید به فکر دانش‌آموز هم باشد؟ این دیگر چه توقعی است!!!

اصلا چه کسی گفته که مدرسه فقط برای دانش‌آموزان است؟ پس مگر آیا این همه ادارات که در مدرسه‌ها مستقر شده‌اند را نمی‌بینید؟ به اعتقاد بنده، دانش‌آموزی که به شوق کولر به مدرسه می‌آید، همان بهتر که نیاید و خرج روی دست اداره محترم آموزش و پرورش نگذارد. به قول شاعر: «هر کس به کولر نازد / ما هم به کولر نازیم؟»

اگر هم مدارس از دانش‌آموز خالی شد، اداره محترم می‌تواند آن را اجاره بدهد به ادارات دیگر و کیفش را ببرد. اسم اداره را هم عوض می‌کنیم و می‌گذاریم اداره آموزش زیرآبی و پرورش مرغابی.

کوچک خدوم مردم

دکتر الف‌بچه

مطالبی و عکس‌هایی که خوانندگان گریشنا و نشریه افسانه ارسال کرده‌اند.

3 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 نظر
scroll to top