گریشنا :عبدالنبی سلامی، متولد ۱۳۲۹ در کازرون، پژوهشگر ارشد فرهنگ مردم است. طرح اولیه گنجینه ی گویش شناسی فارس را از سال ۱۳۷۰ آغاز کرد. او از سال ۱۳۶۹ با فرهنگیارانی که با مرکز فرهنگ مردم صدا و سیما همکاری داشتند، نامه نوشت و از آنها خواست تا به پرسش نامه ای را که به صورت موضوعی تهیه شده بود، پاسخ بدهند. واژه های اعضای بدن، ابزار کار، وسایل خانه و … از جمله این سؤالات بود.
سلامی از سال ۱۳۸۱ ، پای در میدان پژوهش گویش های محلی فارس نهاد و روستا به روستا با مردم همراه و همکلام شد. حاصل این تلاش ها، کتابی شد که در سال ۱۳۸۳ منتشر شد، حدود ۲۳۰۰ واژه و صد جمله از نه گویش را به صورت مقایسه ای عرضه کرد. صادق رحمانی درباره ی فعالیت های گویش پژوهی با او گفت و گو کرده است، بخوانید:
– آقای سلامی درباره ی اولین کتابی که در حوزه ی گویش شناسی فارس منتشر کرده اید، توضیحی بفرمایید:
__ باید به عرض برسانم که استان فارس مهد زبان های فارسی باستان و فارسی میانه است. با این وصف، به جز برخی گویش ها، بر روی گویش های محلی بسیاری، مطالعه صورت نگرفته است، من در کتاب اول گویش های دوانی، دَهله ای، عَبدویی، کازرونی، کلانی (لری) ، کَنده ای ، کوزگی، ممسنی و ماسرمی را به صورت تطبیقی در کنار هم قرار دادم و فرهنگستان زبان و ادب فارسی، آن را منتشر کرد و این شیوه مورد توجه قرار گرفت.
– هر کتاب شامل چند گویش است و چه مسائلی مورد تطبیق قرار می گیرد.
__ در هر کتاب نُه گویش را با هم بررسی کرده ام. در کتاب دوم، گویش های بنافی، پاپونی، دوسیرانی، ریچی، سمغانی، کلانی (تاجیکی) ، گرگنایی، هُسقانی و نودانی و در کتاب سوم نیز نه گویش دیگر فارس مورد بررسی و تطبیق قرار گرفته است. – همان طور که می دانید، لارستان قدیم نیز یکی از سرزمین هایی است که قدمت گویش هایش به فارسی میانه می رسد و هنوز مردمان لارستان با این گویش ها حرف می زنند، شعر می گویند و روزگار می گذرانند، در این حوزه هم فعالیت کرده اید؟
_ کتاب چهارم گنجینه ی گویش شناسی فارس، حوزه ی فرهنگی لارستان را در برمی گیرد. در این کتاب از نُه گویش، شش گویش منطقه ی لارستان قدیم، آمده است:
۱. اسیری ۲. اَهِلی ۳. خنجی ۴. زینل آبادی (گراشی) ۵. قلاتی (اوز) ۶. کاریان. البته تحقیق من به حوزه ی جغرافیایی تعلق ندارد، بلکه گویش های بستکی را که اکنون در منطقه هرمزگان قرار دارد، متعلق به حوزه ی زبان لارستانی می دانم.
– البته اندکی این تقسیم بندی باید بیشتر مورد مداقه و طبقه بندی صحیح تری قرار گیرد، با این وصف این سؤال پیش می آید که چرا برای تحقیق به سراغ یکی از روستاهای گراش ، یعنی زینل آباد رفته اید؟
__ در شهرها به دلیل ارتباط بیشتر با صدا و سیما و آموزش و پرورش، واژه ها صیقل یافته تر و نوتر شده است. واژه های خالص تر را باید در روستاها جست و جو کرد. واژه ها را باید از مردان و زنان سالخورده پرسید. حتی از بی سوادترین آنها، اما در مقوله ی فعل ها و مصدرها و جمله ها تحصیل کردگان، کار سازترند.
_ آیا برای ثبت و ضبط واژه ها ، اختلاف نظری بین گویشوران پیش آمده است.
__ بله! من واژه ها را همان لحظه ای که از گویشور می پرسم، آوانویسی می کنم و آن واژه را از چند نفر دیگر هم می پرسم تا به دقیق ترین آوا دست پیدا کنم . گاهی اوقات برای رسیدن به واژه های قدیمی تر، جدل و بحث های طولانی بین پرسش شوندگان صورت گرفته است. شیوه ی کار من، به صورت میدانی و حضوری است. فقط در بخش تاریخی شهرها، به صورت کتابخانه ای است. با این همه دقت، گاهی ممکن است، کار من از نظر آرایی کمبودهایی هم داشته باشد، ولی تمام سعی ام این است که کمترین اشکال را داشته باشد، چون این پژوهش ها، ماده ی اولیه ی تحقیق های بعدی است و چنانچه ایرادی باشد، باید به بنده یادآوری شود تا در اصلاح آن بکوشم.
_ به نظر می رسد ، گویش بیرمی، با گویش های دیگر منطقه لارستان، متفاوت است، در این باره توضیحاتی بدهید.
__ ساکنان اولیه ی بیرم، همان اچمی زبان ها هستند، چون پیرمردها، با زبان اچمی به هم ریخته صحبت می کنند، ولی زبان امروز مردم بیرم، ساختاری فارسی – لری دارد و تحت تأثیر واژه های اچمی است. خود مردم منطقه بیخه ی احشام (بیرم) اظهار می دارند که حدود چهارصد سال پیش، از دشتستان بوشهر – به دنبال مرتع بهتر به بیرم آمده اند.
_ طبقه بندی گویش ها بر اساس شهرها، قابل تأمل است، با این حال درباره ی گویش فیشوری در کتاب شما اثری دیده نمی شود، این امر ناشی از چه مسئله ای است؟
__ درباره ی گویش فیشوری باید تحقیق مستقلی صورت گیرد، پیش از این در کتاب استاد احمد اقتداری، مطالب قابلی را دیده ام. من در کتاب پنجم کلاً به لارستان و گراش خواهم پرداخت و گویش های لاری، اوزی، پاقلاتی، اشکنانی و بیخه ای (بیرمی) را با توجه به شیوه ی معمول این گنجینه ی گویش ها، مورد تطبیق قرار می دهم. آنچه مورد تطبیق واژگانی قرار می گیرد، این موضوعات است:
اعضا و وابسته های بدن انسان، ابزار کار، وسایل خانه، بیماری ها، نام بستگان، پیشه وران، پوشیدنی ها، گیاهان، پرندگان، واحد مقایاس ، مزه ها و رنگ ها. پس از آن فصل های لازم و متعددی و مصدرها و در پایان هم جمله های فارسی و معادل آن ها در گویش ها را با هم مطابقت می د هیم.
مثلاً این جمله ها را در گویش های مختلف آوانویسی کرده ایم:
– این پیراهن قشنگ را از کجا خریدی؟
– چرا امروز به مدرسه نرفتی؟
– اگر من این کار را کرده باشم، حق داری هر چه دلت می خواهد بگویی.
– این مرد کیست؟
و جملات دیگر.
_ برای شما آرزوی موفقیت دارم