هفتبرکه (گریشنا): تیم فوتبال جوانان هلال احمر پنجشنبه هفته پیش توانست با سه پیروزی متوالی در مرحله نهایی زیرگروه جوانان کشور، جواز حضور در لیک دسته یک کشور را به دست آورد. سرمربی این تیم، و بقیه تیمهای پایهی هلال احمر، مرد جوانی است که کمتر وارد حاشیه میشود: محمدجواد آذربادگان.
محمدجواد فرزند مرحوم قربانعلی آذربادگان و متولد ۸ فروردین ۱۳۶۰ است. از او دعوت کردیم که به موسسه هفتبرکه بیاید تا با او دربارهی خودش، تیمش و هدفش به گفتگو بنشینیم.
پیش از مربیگری، به عنوان بازیکن هم افتخارات زیادی داشتی، درست است؟
من به صورت جدی از نوجوانان و جوانان و بزرگسالان استقلال شروع کردم و در تمام این ردهها هم مقامهای قهرمانی را به دست آوردهام. در ۱۶سالگی در لیگ دسته یک استان برای استقلال به زمین رفتهام. در دبیرستان، عضو تیم منتخب دانشآموزان متوسطهی استان فارس بودم که به مسابقات تبریز اعزام شدیم. در آن سال چند بازیکن در تیم ما بودند مثل سیامک کوهنورد، حسین کوشکی، متوسلزاده که الآن شناختهشدهاند. چند دوره هم به عنوان بازیکن کمکی در تمام تیمهای گراش از جمله ستاره آبی و گراشجوان بازی کردهام. در همه پستها هم بازی کردهام، از دروازهبان تا نوک حمله! دروازهبان فوتسال هم بودهام و در لیگ برتر استان برای تیم فوتسال اوز جوان بازی کردهام.
چه شد که بازی کردن را کنار گذاشتی؟
وقتی در تیم منتخب استان بودم، زانویم آسیب دید و رباط صلیبی پاره کردم. با غلامحسین افشار به تیم برق شیراز هم رفتیم، ولی به علت مصدومیت نتوانستم به فوتبال ادامه بدهم. مدتی داوری هم کردم، ولی باز هم زانویم اذیت میکرد.
پس برای پیروزی یا هلال احمر بازی نکردهای؟
نه، فقط به عنوان مربی با این تیم بودهام.
از چه زمانی؟
در سال ۸۶ با چند نفر از دوستان در کلاس مربیگری D آسیا در اوز شرکت کردم. در سال ۸۹ هم مدرک مربیگری C آسیا را در شیراز گرفتم. از آن موقع بود که کار با تیمهای پایه هلال احمر را شروع کردم.
البته من اسفندماه سال گذشته مدرک A ایران را در شیراز گرفتم، که معادل مدرک B آسیا است. همین هفته هم در یک کلاس دانشافزایی استعدادیابی زیر نظر فریدون معینی، مسئول کمیته استعدادیابی فدراسیون فوتبال، شرکت کردم.
شروع کار مربیگریات با تیم هلال احمر چگونه بود؟
آن موقع که مدرک C آسیا را گرفتم، هلال احمر فقط تیم بزرگسالان را داشت و نونهالان و نوجوانان و جوانان را نداشت. ما با قاسم فرسوده، مدیر عامل تیم، صحبت کردیم و او را راضی کردیم که میتوانیم کار کنیم. فرسوده هم استقبال کرد، ولی به این هدف که بازیکن بسازیم برای تیم بزرگسالان. پس ما از پنج سال پیش که با عبدالرضا حسینپور شروع کردیم، هدفمان این بود که نوجوانان و جوانان را به لیگهای بالاتر برسانیم. عکسهایش هم موجود است. مثلا عکسی که از سال ۱۳۹۱ گرفتهایم، و نشان میدهد بازیکنهایی که الآن در این تیم جوانان حضور دارند، ثمرهی همان پنج سال پیش هستند؛ بازیکنهایی مثل ابراهیم کامیاب، رضا سوزنده، احمدرضا محمودی، محمدعلی کرباسی، رضا دانشور، امیر اکبری، علی فخری، امیرحسین جهانبانی و محسن محمدی.
فکر میکنی در این راه موفق بودهاید؟ افتخاراتی که با این تیم کسب کردهاید چه بوده؟
ما در این پنج سال، سه دوره قهرمان جوانان استان شدهایم. دو دوره قهرمان نوجوانان.
در همان سال اول که در مسابقات لیگ دسته یک استان شرکت کردیم، در مرودشت قهرمان شدیم. سال بعد میزبانی را در گراش گرفتیم و با قهرمانی توانستیم سهمیه لیگ برتر جوانان استان را بگیریم. در سال بعد، قهرمان گروه یک شدیم و در مسابقه با قهرمان گروه دو یعنی حافظ شیراز مساوی کردیم و نایبقهرمان لیگ برتر استان شدیم. سال بعد هم دوباره قهرمان شدیم. سال بعد به مقام چهارم رسیدیم. و سال بعد دوباره قهرمان شدیم.
در همان سال، در مسابقات امید قهرمان شدیم. سال بعد که میزبانی را ستاره آبی برای گراش گرفت، ما اول شدیم و در مرحله بعد به مقام سوم رسیدیم. در مورد تیم نوجوانان هم در سال اولی که شرکت کردیم، سوم شدیم و سال بعدش نایب قهرمان و دو سال بعدش هم هر دو سال قهرمان شدیم.
و در همهی ردهها هم خودت سرمربی هستی؟
ما در هلال احمر کمبود نیرو داریم. ما پنج شش نفر بیشتر نیستیم: آقای فرسوده، من و آقای چوبین و آقای کهندلی. آقای حسینپور هم چون داور لیگ و ناظر داوری است، مسئول آموزش و مدرسه فوتبال است. سیدجواد موسوی تدارکات تیم و حجت عابدی هم سرپرست تیم هستند و در کار فنی دخالتی نمیکنند.
قاسم فرسوده چه؟ در کار شما دخالت میکند؟
اتفاقا خیلی از کارهایی که او میکند و تجربههایش و احترام و ارتباطاتی که دارد، به درد تیم میخورد.
برگردیم به همین مسابقات که در گراش برگزار شد و شما اول شدید و به لیگ دسته یک صعود کردید. نظرتان درباره سطح این مسابقات چیست؟
سطح مسابقهها که بالا بود. مثلا بازیکن تیم ملی در تیمها بود، مثل محمد قادری که در تیم ملی با شماره ۱۷ فیکس بازی میکرد، بازیکن تیم بندرعباس بود که در دور قبلی حضور داشت. سرمربی تیم ذوب آهم اصفهان، هاشم سلطانی بود که یکی از بازیکنان خوب تیم استقلال تهران بود و سابقه بازی در این استقلال و ذوب آهن را داشت. فولاد یزد تا همین چند روز پیش در لیگ دسته یک بازی میکرد. شهرداری بندرعباس که تیم بزرگسالانش سابقهی حضور در لیگ برتر فوتبال ایران را دارد.
اینها تیمهاییاند که از لحاظ تدارکات هم خیلی خوب کار می کنند، درست است؟
بله. الآن تیم ذوب آهن را به بهترین خوابگاهی که در منطقه وجود دارد، یعنی خوابگاه اوز بردیم. آنجا را خیر ساخته است و همه امکانات را هم دارد مثل تخت و چند سرویس بهداشتی و سلف سرویس و نمازخانه و … ولی باز هم از آنجا ایراد می گرفتند و انتظار جایی در حد هتل را داشتند. این نشان میدهد که این تیمها از چه امکاناتی استفاده میکنند.
حالا ممکن است این اعتراضات دردسری هم ایجاد کند؟ یا این که این امکانات مورد تایید ناظر فدراسیون بود؟
اتفاقا اعتراض کرده بودند به عبدی، مسئول برگزاری بازیهای فدراسیون. ولی ناظر که برای بازدید آمد، تایید کرد که در حد مسابقات کشوری هست. ما تیم اردبیل را در آبشار اسکان داده بودیم که فقط هشت تخت داشت و برای بقیه پتو برده بودیم. یا تیم نجفشهر را در سالن دیانت در مسکن مهر اسکان داده بودیم که یک سالن ورزشی است که موکت شده است و ما تختهای سالن ریاست جمهوری را بردیم آنجا و پتو هم از هلال احمر گرفتیم.
پس درگیر بحث تدارکات هم بودهای؟
بیشتر اینها با آقای فرسوده و عابدی و حسینپور بود. آقای منفرد که مسئول سالن آقای دیانت بود، و خود فرمانده سپاه و رییس هلال احمر هم خیلی کمک کردند. به صورت جهادی همه چیز را راه انداختیم. مثلا یخچال و تلویزیون را از خانهی خود بچهها بردیم برای مهمانان. خودمان هم البته مجبور شدیم برای این که ساعت خواب و تغذیه بازیکنها را زیر نظر داشته باشیم، همه را در خانه مرتضی کمالی جمع کردیم.
در مقایسه با شهرهای دیگر، این امکانات چطور بود؟
ما در استان فارس هر جا رفتهایم وضع بهتر نیست. ما در میمند، در سالن ورزشی روی تشک کشتی خوابیدهایم، یا در کوار چند سال در نمازخانه سپاه در هوای سرد خوابیدهایم؛ یا در فسا در یک باغ خوابیدهایم. بهترین جا در استان فارس، خوابگاه هلال احمر در شیراز است. آن هم یک سالن زیر سکوی ورزشگاه است که تخت دو طبقه دارد و حمام و دستشویی درستی هم ندارد.
پس اگر بخواهی مهمترین مشکلات میزبانی را بگویی، اولین چیزی که درخواست میدهید خوابگاه است. درست است؟
مهمترین چیز همان خوابگاه است. مثلا لیگ دسته یک از ماه مهر شروع میشود. احتمالا تیمها را به چهار گروه هفت تا هشت تقسیم میکنند، و مرحلهی بعدش را مثلا با حضور هشت تیم به صورت مجتمع برگزار میکنند. که خوب قاعدتا ما نمیتوانیم برای میزبانی هشت تا تیم درخواست بدهیم. ما در همین مرحله هم اگر چهار تیم مهمان بودند، نمی توانستیم میزبانی کنیم. چون هر تیم که اضافه بشود، بیشتر از سی نفر اضافه میشود که ما جایی برای اسکانشان نداریم. داورها و ناظرها و استعدادیابها را هم اضافه کنید.
حمایتها از طرف مردم و مسئولین چطور بود در این دوره؟
مردم که خوب حمایت کردند و هنوز هم هر جا میرویم تبریک میگویند. تماشاچیها هم به غیر از بازی آخر که زمانش عوض شد، خوب استقبال کردند.
از بازی بازیکنها در این دوره راضی هستی؟
تقریبا خوب بود. ما در هشت بازی این دو مرحله، شش برد و دو مساوی داشتهایم و شاید تیمهای دیگر اینطور رکوردی نداشته باشند که بدون باخت به لیگ دسته یک صعود کرده باشند.
دو تا از بازیکنانتان هم به تست تیم ملی نوجوانان دعوت شدهاند که هر دو در میانه میدان بازی میکنند: ابراهیم کامیاب که هافبک وسط است، و محمدی که دفاع وسط است. این نشان میدهد ستون فقرات تیمتان خیلی محکم است.
بله. البته ما بازیکنان خوب دیگری هم مثل سوزنده و جهانبانی و محمودی و احمدی داریم. به ما گفتهاند که در ماه خرداد دوباره برای گرفتن تست میآیند.
برنامهتان برای حضور در لیگ دسته یک چیست؟
اگر بازیکنهای تیم اردبیل را دیده باشید، میبینید که نسبت به بازیکنهای ما جثهی بسیار بزرگتری داشتند. ما اینجا بدنسازی کار نمیکنیم و کلا در گراش جا نیفتاده است، چون برنامهی سخت و سفتی دارد و باید یک ماه مداوم تمرین کرد. ولی الآن که به مرحله بالاتر رسیدهایم، باید روی بدنسازی کار کنیم. آقای مقیم، استعدادیاب استان، هم گفت که بازیکنهای ما فیزیک بدنی کوچکی دارند، به خاطر همین باید ماهیچههای قویتری داشته باشند. در فوتبال هم قدرت بدنی حرف اول را میزند. پس من از همینجا از همه بازیکنان میخواهم که حتما در برنامه بدنسازی مرتب شرکت کنند.
خوب، چند نکتهی انتقادی که درباره تیم شما مطرح میشود را نیز بازگو کنیم. یکی از انتقادها این است که تیم هلال احمر به بقیه تیمها نوک میزند و بهترین بازیکنان آنها را میگیرد و این باعث میشود بقیه تیمها ضعیف بمانند یا دچار مشکل شوند. این را قبول داری؟
شما باید هر تیمی را با تیمهای در سطح خودش مقایسه کنید. این روال کار است که به صورت اتوماتیک، بازیکنی که خوب است، اگر بخواهد پیشرفت کند، باید برود به تیمهای سطح بالاتر. مثلا به نظر شما همین دو نفر کامیاب و محمدی، اگر رفتند به تیم ملی، میآیند در لیگ دسته یک بازی کنند؟ مطمئنا تیمهای بهتری مثل تراکتور و سپاهان آنها را میگیرند و از دست ما هم خارج میشوند. من میگویم در گراش، الآن پنج سال است بازیهای جوانان اصلا برگزار نشده است و بازیکنسوزی میشود.
البته همین نکته را هم به گردن هلال احمر میاندازند. میگویند این تیم چون در لیگهای بالاتر بازی میکند، باعث میشود بازیهای گراش به هم بریزد.
چنین اتفاقی تا الآن نیفتاده است. یک سال به ما گفتند تیمتان شرکت کند، ولی به عنوان تیم مهمان. یعنی نتیجههای تیم ما در جدول نیاید. بعد دوباره بعضی تیمها گفتند نه، ما با این تیم بازی نمیکنیم چون امتیازش حساب نمیشود و این حرفها. یعنی اتفاقا ما باید از دست هیات فوتبال شاکی باشیم، نه برعکس!
باز هم یکی از اعتراضات رو به هیات فوتبال مطرح میشود. اعتقاد دارند هیات فوتبال خیلی زیاد از تیم هلال احمر حمایت میکند و همه برنامهها را بر اساس این تیم میریزد و امکانات را در اختیار این تیم میگذارد.
هیچ بودجهای از هیات فوتبال به ما نرسیده است. حمایت که باید باشد، چون هلال احمر نماینده گراش است. هر جا میرویم، فقط گراش را میبینند، و نه تیم ما را. همین الآن هم در سایت فدراسیون نوشتهاند محمدی و کامیاب از گراش. اسمی از هلال احمر نبردهاند. وقتی اسم گراش مطرح باشد، باید هیات فوتبال همکاری کند. پس ما کجا برویم؟ برویم قراردادمان را با هیات فوتبال لار و اوز ببندیم؟
بعد هم، بازیهای لیگ برتر استان، تاریخشان مشخص است. از شهریور شروع میشود تا اواخر بهمن. ما چندین بار گفتهایم که وقتی برنامهریزی میکنید، روی همین تاریخها برنامهریزی کنید.
البته من این را هم بگویم. تمام تیمهای استان از بازیکنهای باشگاههای دیگر استفاده میکنند. ولی هیچوقت چنین حرفهایی برایشان پیش نمیآید. ما به خاطر این مساله ضرر بزرگی کردیم و در یک دوره، هفت امتیاز از ما کسر شد. به خاطر سعید چترآبگون که همزمان هم در تیم گراشجوان بازی میکرد و هم در تیم ما، عدهای رفتند و همهی مدارک و عکسها را تحویل تیم رقیب دادند. تیم جهرم هم اعتراض کرد و هفت امتیاز در همان ابتدای فصل از ما کسر شد. البته با این وجود، ما در آن سال دوم شدیم.
انتقاد دیگر این است که شما بازیکنها را میگیرید، اما آنها را به سطحهای بالاتر نمیفرستید و خودتان هم بازیکنسازی نمیکنید.
من همان اول صحبتهایم گفتم. من عکسی از بازیکنان مدرسه فوتبال در سال ۱۳۹۱ برایتان میآورم که بیش از شش نفر از بازیکنان فعلی ما در آن حضور دارند. بعد از آن هم تعدادی بازیکن از مدرسه فوتبال خودمان به تیم اضافه شدهاند. ما بازیکنهایی هم داریم که از تیم دیگری به تیم ما آمدهاند و وقتی به تیمشان برگشتهاند، تبدیل به ستاره و آقای گل گراش شده است. مثلا بهنام شیرشمسی که از تیم جوشن بود و نزدیک به سه سال در تیم ما بازی کرد.
در فوتبال باید تمرین کرد. بدون تمرین هیچ است. وقتی یک بازیکن تنه به تنه یک بازیکن خوب میزند، ساخته میشود. وقتی یک بازیکن در تیمی باشد که در هیچ جا شرکت نکند و بازی نداشته باشد، که پیشرفتی نمیکند. فرض کن شما بازیکن تیمت را به هلال احمر ندهی، و در گراش هم هیچ بازیای برگزار نشود. خوب این بازیکن سنش میسوزد. شما بازیکنسوزی میکنی، نه هلال احمر. ما بازیکنهای بسیار خوبی داشتهایم که میتوانستند به سطوح بالاتر بروند، مثل سعید بلاغی، بهروز گنجی، مصطفی رادمرد، بهنام شیرشمسی، مسعود محمدی و خیلیهای دیگر.
ما شیوهی کارمان را از سالهای قبل که چند بار به خاطر بازیکنان مهمان دچار دردسر شدیم، عوض کردیم. گفتیم باید بازیکن را خودمان بسازیم و ازش استفاده کنیم. بازیکن از تیم دیگر اگر میخواهد بیاید، با رضایتنامه کامل بیاید، وگرنه نمیخواهیم.
بازیکنی به خارج از گراش هم فرستادهاید؟
بله. علی زاهدی که الآن در تیم بندر کنگ در لیگ برتر و امید کشور بازی میکند یک نمونه است. وقتی به برق جدید گل زد، مربی این تیم گفته بود چنین بازیکنی در استان فارس هست و ما ندیدهایم!
پس به نظرتان حالا بعد از پنج سالی که مدرسه فوتبال را شروع کردهاید، دستآوردتان خوب بوده است؟
بله. البته متاسفانه در گراش کسی به فوتبال به عنوان یک شغل نگاه نمیکند. ما استعدادهایی در همین سطح هم داشتهایم، ولی همین که به سن سربازی میرسند، فوتبال را رها میکنند.
یک مورد دیگر را هم بگویم. قبلا به ما میگفتند شما سه سهمیه دارید که بازیکن بفرستید شیراز تا از آنها تست بگیریم. بعد از بین بیشتر از صد و پنجاه بازیکنی که برای تست آمده بودند، چند نفر را در کمتر از یک نصف روز انتخاب میکردند که بیشتر هم بازیکنان شیرازی بودند. اصلا معلوم نبود توپ به بازیکنان ما برسد و در آن چند دقیقه، فرصت خودنمایی داشته باشند یا نه. ولی الآن استعدادیابی که سیزده سال عضو کادر فنی تیم ملی پایه و چند سال سرمربی و کمکمربی وینگادا در تیم ملی امید بوده است، یعنی آقای مقیم، برای دیدن بازی بازیکنهای گراشی به گراش میآیند، آن هم به مدت سه روز. خوب این به نفع گراش است. ولی بعضیها اینها را نمیبینند و فقط تا زیر پایشان را میبینند.
و یک مورد دیگر. این را هم باید بگویم که هلال احمر باعث اضافه شدن خیلی چیزها به استادیوم شهدا بوده است. نمونهاش این است که به خاطر همین بازیهای اخیر، هیات فوتبال صاحب یخچال شده است. به خاطر بازیهای قبلی صاحب کولر شده است. ما برای بازیهای جوانان میزبان شده بودیم، و یکی از موارد لیگ برتر استان این بود که تیمها باید رختکن داشته باشد. به خاطر همین بود که از دو درصد نفت و گاز هزینه کردند و ساختمان رختکن را ساختند و الآن همه از آن استفاده میکنند.
حالا به عنوان سوال آخر. رمز موفقیتت در چیست؟ با این که کمبود نیرو دارید و در چند رده هم سرمربی هستی، اما مقامهای خوبی به دست آوردهای.
بعضی وقتها وقتی چیزی را به سختی به دست میآوری، قدرش را بیشتر میدانی. بعضیها فکر میکنند اینها کار آسانی است و کار خاصی صورت نگرفته است. ارزش کار را کم نشان میدهند. من میگویم اگر این افراد نبودند و این حرفها را درباره هلال احمر نمیزدند، تیم ما به این موفقیتها نمیرسید.
من تابهحال چندین بار نزدیک بوده که همه چیز را رها کنم. میگفتم اصلا برای کی دارم زحمت میکشم! من از خانواده و همکارم توقع تقدیر ندارم، ولی توقع دارم که وقتی تیم جوانان و امید من در لیگ برتر استان قهرمان شده است، حداقل یک تماس تلفنی بگیرد و بگوید دستتان درد نکند. حداقل از یک مدیر باشگاه دیگر توقع دارم، چون او باید بداند که ما کار بزرگی کردهایم. ولی میدیدم به جای این حرفها، برعکسش را میگویند. همین باعث میشد ترغیب شوم. میگفتم بگذار برسیم به جایی که دیگر نتوانند این حرفها را بزنند. وقتی با رقیبهای بزرگتری میجنگی، دیگر این حرفها معنی ندارد.
و حرف آخر؟
اول که تشکر از سایت گریشنا که همیشه خبرهای ما را خوب پوشش میداده است. از فرماندار گراش که هم در بندرعباس و هم در گراش برای دیدن بازی ما آمد، و از امام جمعه گراش که در آن هوای گرم به استادیوم آمد هم تشکر میکنم. امیدوارم این باعث خیر شود و جایگاهی برای ورزشگاه ساخته شود.