هفتبرکه (گریشنا): ۱۷ ژوئن برابر با ۲۸ خرداد، روز جهانی بیابانزدایی بود. بیابانزایی به همراه خشکسالی از مهمترین تهدیدات زیست محیطی در ایران است. فاضل نریمانی در ورق زدن تاریخ فداغ، به برگی رسیده است که نشان میدهد مردمان ما چقدر در حفاظت از منابع طبیعی حساس بودهاند و چگونه درایت یک فداغی باعث شد که سرنوشت دشت بالنگستان تغییر کند.
فاضل نریمانی: سال ۶۲ بود؛ در بحبوحه جنگ. مردم فداغ بدون آب لولهکشی روزگار سختی را میگذراندند. تصمیم بر این بود که منبع آبی برای ده در نظر گرفته شود و چاه آبی لازم بود. مکاتبات و رایزنیها انجام شد؛ تا این که با تصمیم اداره کل آب شیراز، کارشناس مربوطه به روستا اعزام شد.
«مهندس فرارویی» هنوز هم نام و یادش از ذهن بزرگان روستا فراموش نشده است. هیاتی از بزرگان و معمرین برای تشخیص محل حفر چاه آب، مهندس را همراهی کردند. اولین مقصد «پشته بونه» بود. مهندس بعد از بررسیهایی که داشت اعلام کرد حجم آب در این منطقه خیلی کم است، بنابراین حفر چاه برای درازمدت توجیهای ندارد.
با پیشنهاد همراهان، دومین منطقه معرفی شد: «تنگ خان». بازدید مهندس فرارویی از این منطقه نیز نتیجه دلخواه را نداشت. علت عدم استقبال مهندس، پایین بودن سطح آب اعلام شد. بدیهی بود با سطح امکانات آن زمان، حفر چاه در سطح بسیار پایین فقط هزینهها را بالا میبرد.
منطقه سوم پیشنهادی دشت زیبا و سرچشمه پرآب «بالنگستان» بود. منطقهای که به محض ورود مهندس، نظر او را جلب کرد. آب گوارا و فراوان بالنگستان چیزی نبود که بشود به سادگی از آن گذشت. با شوق و ذوق فراوان نظرش را اعلام کرد: «آب این منطقه از نظر کیفیت در سطح مطلوبی قرار دارد؛ میزان آب پمپاژ شده از سرچشمه عالی است؛ بدون نصب دستگاه پمپاژ میشود آب را به روستا انتقال داد و این یعنی کاهش پنجاه درصدی هزینه انتقال. در خصوص درختان و پوشش گیاهی بالنگستان تضمین میکنم بعد از راهاندازی شبکه آبرسانی، سه برابر حجم کنونی را تشکیل دهد.» میگویند مهندس با شور و شوق تعریف میکرد و توضیح میداد.
با حضور معتمدین و مسئولین و البته دعوت از مهندس فرارویی، جلسهای برگزار شد . مهندس در آن جلسه هم همه حرفهایش را تکرار کرد و اصرار داشت هرچه سریعتر این کار عملی بشود. سوالات متفاوتی از مهندس پرسیده میشد، اما در بین جمعیت یک نفر زیرکانهتر داستان را رصد میکرد. حاج غلامحسین خرمنژاد سوالی از جمع و بالاخص مهندس پرسید که تلنگری بجا در ذهنها ایجاد کرد!
سوال این بود: «حفر چاه بر روی کیفیت و کمیت آب چشمه بالنگستان تاثیری هم دارد؟»
مهندس: بله. به مرور از میزان آب کاسته میشود.
در حالی که همه منتظر توضیح بیشتر مهندس بودند، حاج غلامحسین پیش دستی کرد و اجازه توجیه نداد! جملهای را بر زبان آورد که هنوز که هنوز است بعضی از بزرگان شهرمان به عنوان نماد بالای درایت و کیاست یک فداغی در ذهن خودشان به یادگار حفظ کردند! حاج غلامحسین اینگونه جواب مهندس رو داد: «میدونی این درخواست شما برای ما چه مفهومی داره؟ حرف شما شبیه اینه که پسری از من رو بگیری؛ سرش رو ببری! و در عوض یک پسر جوان رعنا به من بدهی!»
و تمام…
پرونده حفر چاه در دشت زیبای بالنگستان بسته شد…
بعدها رایزنیها و کارشناسیهای فراوان دیگری انجام شد تا این که محل فعلی چاه آبفا مشخص و تایید شد. داستان حفر چاه آبفا در دشت تنگه شاه نعمت الله حکایت دیگری است که مشخصه آن از خودگذشتگی بالای چند تن از اهالی فداغ است. فرصتی باشد انشالله بیان خواهد شد.
همشهری
۲۹ خرداد ۱۳۹۵
ماشاءالله و احسنت جناب باز باران
باز باران ..
۲۹ خرداد ۱۳۹۵
چن سال اینده ها روزنامه ها تیتر میزنند
چه شد که کلات گراش نابود شد؟
شهرداری فرزند رعنای گراش رو سر می برد که فرزندی چلاق به همشهریان هدیه کند