هفت‌برکه: طاهره فروزش، فرزند مرحوم حاجی محمد و زینب دلاوران، اولین زن گراشی است که از ۷ شهریور ۱۴۰۱ در سمت بخشدار مرکزی گراش قرار گرفت. به بهانه‌ی روز زن، یک گفتگوی صریح و صمیمانه با او داشتیم.

طاهره فروزش از انگشت‌شمار زنان گراشی است که سمت سیاسی دارد. فروزش، بزرگ‌ترین حامی خودش را خانواده و همسرش می‌داند؛ نگاه جنسیتی بخشی از جامعه را به زن مورد انتقاد قرار می‌دهد؛ آب پایدار و راه‌های دسترسی را بزرگ‌ترین مشکلات بخش مرکزی می‌داند؛ نقش مدیریتی را برای زنان یک نقش سنگین و جانفرسا توصیف می‌کند و نهایتا اهالی روستا را همچون خواهرها و برادرهای خودش توصیف می‌کند. فراز و فرودهای سه سال دوره‌ی مدیریت او را در این گفت‌وگو می‌خوانیم.

Foroozesh Taereh

بخش اول: مشکلات و چالش‌های بخش مرکزی

هفت‌برکه: معرفی کوتاهی از خودتان برای همشهریانی که با شما آشنا نیستند بفرمایید:

فروزش: من طاهره فروزش، متولد سال ۱۳۵۹. از مهرماه ۱۳۹۱ کارمند فرمانداری گراش بودم و از ۷ شهریور سال ۱۴۰۱ هم مسئولیت بخشداری مرکزی گراش را بر عهده گرفتم. لیسانس روابط بین‌الملل از دانشگاه شهرضا و فوق لیسانس مطالعات منطقه‌ای از دانشگاه آزاد تهران مرکز. دو دختر دارم که یکی الان دانشجو است و دیگری کلاس نهم است.

هفت‌برکه: به عنوان زنی که هم مسئولیت در خانه و هم مسئولیت اداری دارید، یک روز کاری شما چطور است؟

فروزش: یک روز کاری من الان با چند سال پیش خیلی فرق می‌کند، الان از صبح که سر کار می‌آیم، بچه‌ها خودشان زودتر بیدار می‌شوند و کارهایشان را انجام می‌دهند؛ صبح تا ساعت ۳ و نیم، چهار سر کار هستم، تا وقتی به خانه می‌روم. ناهار را بچه‌ها خودشان درست می‌کنند و ظرف‌ها را می‌شویند. من فقط ناهار می‌خورم و استراحتی می‌کنم و بعد اگر جلسه‌ای باشد یا روتین باشگاه داشته باشم، می‌روم. شب هم که وقت استراحت است. این وسط کارهایی که علایق شخصی‌ام است، مثل شیرینی‌پزی و یا آشپزی هم انجام می‌دهم.

Foroozesh Taereh02

هفت‌برکه: الان سه سال است به جز مسئولیت اداری، مسئولیت مدیریتی هم دارید. در این سه سال فکر می‌کنید از لحاظ شخصی چه تغییر نگاهی نسبت به کار اداری پیدا کرده‌اید؟ سخت‌تر شده یا آسان‌تر؟

فروزش: من تا قبل از اینکه بخشدار شوم، شناختی که نسبت به تک تک روستاها داشته باشم را نداشتم. یک شناخت کلی داشتم مثل تقسیمات کشوری، چند تا روستا هستند  و چقدر جمعیت‌شان است. اما از وقتی که بخشدار شدم و با آنها زندگی و رفت و آمد کردم، واقعا به مسائل و مشکلات روستایی‌ها اشراف پیدا کردم. خیلی مواقع وقتی کمبودها را می‌بینم واقعا برایم سخت می‌گذرد. گاهی هر قدر تلاش می‌کنی به نتیجه برسد، مسیر طولانی است و گاهی هم نتیجه رسیدن واقعا خسته‌کننده می‌شود. در گذشته به عنوان یک کارشناس بودم و شاید همه چیز را کلی‌تر می‌دیدم، ولی الان نه مستقیم‌تر است. شاید آن موقع من یک دهیار را سالی یک بار هم نمی‌دیدم، اما الان کامل اشراف دارم و روزانه ارتباط دارم، هم از طریق فضای مجازی، هم تلفنی و هم حضوری، کامل در ارتباطم.

Foroozesh Taereh04

هفت‌برکه: با توجه به اشراف‌تان به بخش مرکزی، به نظرتان در حال حاضر مهم‌ترین مسئله‌ بخش مرکزی گراش چیست؟

فروزش: هر روستا یک مشکل خاص خودش را دارد. الان اصلی‌ترین مشکلی که برای بخش مرکزی داریم راه دسترسی است که واقعا گردنه بالنگستان، گردنه پرخطری است. از این سمت جاده چک‌چک به سرانجام نمی‌رسد که این هم واقعا معضلی است. من بارها گفته‌ام، معاون وزیر، آقای دکتر اکبری هم که آمدند هم گفتم؛ اگر مسیر آمدن احیانا کوه ریزش کرد و مسدود شد، در روستاها آوار شود، چه کسی است کمک‌شان می‌کند؟ راه دسترسی برای ما حیاتی است. هر روستایی مسائل و مشکلات خودش را دارد. بحث اشتغال در روستاها خیلی مهم است. بحث حوزه‌ی صنایع دستی واقعا مغفول مانده است و شاید هنوز خیلی گراشی‌ها نمی‌دانند، تولیدی‌های منطقه کنگ و ریشه، محمدزینا، فداغ خیلی از نیازها و محصولات هرمزگان را تامین می‌کنند.

هفت‌برکه: در حوزه بخش مرکزی، یکی از مسائلی که معمولا مورد اعتراض مردم است، مسئله‌ی آب است و البته یک سری اقدامات انجام شده است. چه اقداماتی شده و چه اقدامات دیگری باید در حوزه آب انجام شود؟

فروزش: منطقه فداغ و بخش مرکزی به خاطر وجود لایه‌های مارن، آب‌ها عموما سطحی است و در عمق ۳۰-۴۰ متری به آب می‌رسد، ولی آب آن کیفیت لازم را ندارد. الان هم در حال حاضر چند چاه آب از عمادشهر، آب بخش مرکزی را تامین می‌کند. با توجه به شرایط جوی و کاهش بارندگی، سطح کیفی آب‌ها خیلی پایین آمده است و مشکل آب مشکل همیشگی بخش مرکزی است. تا قبل از ادوار گذشته به شدت خیلی قطعی آب داشتند؛ به خصوص در تابستان که واقعا داد همه درمی‌آمد و ما هم چون هدفمان این بود که این مشکل را به نحوی حل کنیم، چند راه را همزمان پیگیری کردیم. یکی اینکه یک خیر گراشی پیدا کردم و چاهی حفر کردیم و الان چاه بهره‌برداری شده و امسال خدا را شکر در تابستان و در ایام پیک جمعیتی بخش مرکزی مانند نوروز و محرم و صفر و عید فطر، مشکل قطعی آب و بی‌آبی نداشتیم؛ این گام اول که انجام شده است.

در مرحله دوم ما کارشناسان اداره آبفا استان را آوردیم و یک بازدید برای اقدامات بعدی کردند. پیشنهادی که دادند این بود که با توجه به اینکه بند خاکی شاه‌نعمت‌الله فداغ الان آب دارد و خیلی مواقع هم آب دارد، ما یک دستگاه تصفیه‌کننده آنجا قرار دهیم، آب تصفیه شود با EC زیر هزار و با آبی که در جریان است مخلوط شود تا کلا EC را که میزان املاح موجود در آب است، پایین ببرد و کیفیت آب بهتر شود. EC ممکن است باعث شود آب شور یا تلخ و یا گچی شود. تفاهم‌نامه دوجانبه آن با آبفا و بخشداری هم نوشته شد تا کارهای اولیه آن را آبفا و آزمایشگاه انجام دهد و خیری پیدا کنیم و دستگاه خریداری شود و آب وارد شبکه شود. متاسفانه در شروع، ما به آغاز تابستان خوردیم و امید داشتیم که سد پر شود و بارندگی شود که آبی که الان است آب باکیفیتی شود. متاسفانه بارندگی نداشتیم و آن منطقه باران نبارید و این کار ما را سخت کرد.

یک طرح دیگر هم داشتیم که تفاهم‌نامه آن را نوشتیم؛ بحث یک چاه قدیمی در خلیلی که رفتیم و بررسی کردیم و چاه بلااستفاده بود. تفاهم‌نامه را نوشتیم تا آن را احیا کنیم و کیفیت آب بررسی شود؛ چون اختلاف نظرهایی برای کیفیت آن وجود داشت. این اختلاف‌نظرها باعث شد ما با حساسیت پیش برویم. تیم ژئوفیزیک را آوردند و بررسی کردند و پیشنهاداتی ارائه شد. این بخش هم هزینه از خیر تامین شده است و قرار شده شبکه آب و برقش با آبفا باشد.

در کنار این دو موضوع به عنوان مسکن، دنبال آب پایدار هم بودیم که بحث خط انتقال آب بود که جلسات متعددی برگزار شد چون قرار بود لوله جابه‌جا شود و از مسیر بخش مرکزی گذر کرد. استارت خورد، کلنگ‌زنی شد و کارهای آن شروع شد و الان نمی‌دانم بالاخره به چه سرانجامی برسد، اما بخش زیادی از آن، حدود ۱۰۰ کیلومتر از بخش مرکزی می‌گذرد.

هفت‌برکه: برای طولانی مدت برنامه چیست؟

یک مسئله دیگر اینکه با دکتر بروجردی که در مورد آب منطقه صحبت کردیم، ایشان بیشتر روی خط دوم سد سلمان تاکید داشتند و ماده ۲۳ آن را هم گرفتند و تامین اعتبار اولیه هم شد؛ این پروژه‌های سطح ملی حداقل ۵ تا ۱۰ سال زمان می‌برد. خدا را شکر امسال با چند چاهی که در عمادشهر داشتیم و دو چاه در فداغ و یک چاه در خلیلی، مشکل آب اصلا نداشتیم. مشکل کیفیت وجود دارد چون ناگزیر هستیم. آبی است که در زیرزمین وجود دارد و ما چیزی به آن اضافه نمی‌کنیم. اما این مشکل EC و اینها را داریم اما لااقل آب موجود است.

هفت‌برکه: در روستاهای بخش مرکزی حومه گراش، جایی مانده که نیاز به اتصال به خط داشته باشند یا اینکه آب همه آنها تامین شده است؟

فروزش: روستاهایی که دهیاری دارند همه به خط وصل هستند. روستاهایی خط سد سلمان از آنها رد می‌شود. اسماعیل آباد هم الان فقط کد آبادی دارد که  هنوز وصل نیست. بقیه آنها روستا نیست، سکونتگاه است.

هفت‌برکه: در بخش مرکزی چالشی که داریم در تقسیمات کشوری، شش مسیری که برای بخش شدن فداغ ممکن است ما در یک یادداشت هم بررسی کرده‌ایم. شما به عنوان کسی که روی این موضوع احاطه دارید، در این زمان سه‌ساله آیا اقدامی برای بخش فداغ شده است و کدام یک از این مسیرها می‌تواند به نتیجه برسد؟

فروزش: چالش اصلی بخش شدن فداغ، بحث تعداد روستاها و دهستان‌ها است. خیلی مکاتبه شد و در تمام جلساتی که با دکتر حسین‌زاده و دکتر بروجردی داشته‌ایم این موضوع را مطرح کردیم. حتی مجددا از خودشان خواسته شده که مدارک و مستندات بیاورند. در یک دوره‌ای گفتند در جلسه‌ای در وزارت کشور گفته شده که شما دهستانی با نام دهستان کنار زیارت دارید و الان مشکل‌تان ساختن یک دهستان دیگر است. این پیش‌فرض را که شنیدیم، گفتیم همه تمرکز می‌کنیم روی محمدآباد و سلطان‌آباد. از استانداری و وزارت کشور پیگیری کردیم، اما متوجه شدیم دهستانی به نام کنار زیارت وجود ندارد. بحثی که قبلا وزارت کشور به آن دلیل بخش شدن فداغ را رد کرده بود، بحث تک‌دهستانی شدن بخش مرکزی بود. وقتی اینطور فکر می‌کردیم، بخش مرکزی دهستان خلیلی را دارد و جزو فداغ می‌شوند و بعد بخش مرکزی دهستانی ندارد. تک‌دهستانی بودن این ذهنیت را ایجاد می‌کرد که حتما یک دهستانی وجود دارد. در دیداری که با مسئول تقسیمات کشوری وزارت کشور داشتند این بحث پیش آمده بود و ما گفتیم حداقل یک گام جلو رفته‌ایم. گفتیم باقی را به نحوی تجمیع کنیم و بتوانیم به نحوی یک دهستان ایجاد کنیم که متاسفانه به نتیجه نرسیدیم و در نهایت گفتند چنین دهستانی وجود ندارد. پیشنهادات دیگر هم مثل گراش غربی و گراش شرقی یا مثلا بخش مرکزی برود فداغ مستقر شود و این پیشنهادات است، اما اصل مساله را حل نمی‌کند. ما می‌خواهیم یک بخش به ما اضافه شود. اگر قرار است بخش مرکزی به فداغ برود چه کار مفیدی شکل گرفته است؟ طرح‌های دیگر حل مشکل نمی‌کند.

Foroozesh Taereh05

هفت‌برکه: آیا در گراش کسانی مخالف بخش شدن فداغ هستند؟

فروزش: خودشان و آن تیمی که از چند سال قبل در تهران و وزارت کشور پیگیری می‌کنند اشراف کامل دارند که احدی در گراش مخالف بخش شدن فداغ نیست، اما موانع قانونی اجازه نمی‌دهد.

هفت‌برکه: اگر قرار است طرحی برای بخش شدن فداغ به وزارت کشور برود و بعد در هیئت دولت مصوب شود، این طرح کدام یک از این گزینه‌ها است؟ دو دهستان در گراش تشکیل شود، اسم عوض شود، کدام یک از اینها قرار است اتفاق بیفتد. آخرین بار همزمان با بخش شدن جویم بود که گفتند طرح شدن فداغ رد شده است. آیا بعد از آن طرح جدیدی نوشته شده است؟

فروزش: اصلی‌ترین خواسته فداغ این است که خودشان بخش مستقل شوند و تمام تلاش ما هم همین است. چون با انتقال و تغییر نام هیچ اتفاق عجیب و غریبی نمی‌افتد. اصلی‌ترین برنامه این بوده که بخش مرکزی و بخش فداغ جداگانه تشکیل شود. پیگیری‌هایی که کردیم، دکتر بروجردی گفتند مجددا تمام مکاتباتی که کردید بفرستید تا من مجددا در وزارت کشور پیگیری کنم. الان استارت کار زده شده. چون خودشان هم چندین گزینه می‌آورند. علی‌الحساب وزارت کشور برای ما تایید نمی‌کند. باید اول اینجا مشکل را حل کنیم و دهستان‌ها تشکیل شود و وقتی دست‌مان پر است دوباره پرونده را به جریان بیندازیم و به وزارت کشور بفرستیم و مراحل قانونی انجام بگیرد. حداقل اول باید موانع قانونی رفع شود.

هفت‌برکه: همزمان طرح شهر فداغ هم مطرح است. با این طرح موافق هستید؟

طرح بخش فداغ تداخلی با طرح شهر فداغ  ندارد. شهر شدن به نفع خودشان است. الان یک دهیاری با یک نیرو، به کارها نمی‌رسد. امکانات و فضای فداغ در حد یک شهر است چون یکی از بزرگ‌ترین روستاهای استان فارس هم است. الان با یک دهیار و قواعد دهیاری نمی‌تواند آنقدر توسعه پیدا کند که به عنوان یک شهرداری باشد. پیشنهاد خودشان این است و ما هم از تقسیمات کشوری پیگیری کردیم. گفتند یک فرم‌های طرح توجیهی است که باید تکمیل شود. ما سریع جدول آن و اطلاعات را تکمیل کردیم و به تقسیمات کشوری فرستادیم. آن موقع گفتند فرم‌ها قرار است عوض شود. هر وقت وزارت کشور فرم جدید فرستاد ما برایتان می‌فرستیم. این اتفاق حدود یک سال بیشتر طول کشید تا اینکه چند روز قبل فرم جدید ارسال شده و ما برای شوراها و دهیار فرستادیم تا تکمیل کنند و برایمان بفرستند.

بخش دوم: مشکلات گراش؛ از باغ‌شهرها تا سکونت‌گاه‌ها   

هفت‌برکه: در سکونت‌گاه‌هایی که نزدیک گراش است، یکی از چالش‌های همیشگی بخشدارهای مرکزی گراش حداقل در ۱۰-۱۵ سال اخیر اول بحث کاربری زمین‌ها است که به سمت باغ‌شهری‌های و خدماتی که به آنها می‌دهند رفته و یکی کسانی که در سکونت‌گاه‌ها اقامت دارند. آخرین وضعیتی که برای چند سکونت‌گاه است و قرار است رسمی شود چیست؟ محمدآباد و سلطان آباد که بیشتر ساکن دارند و جایی مثل امیدیه که کمتر سر و صدا دارند یا انتهای خیابان آبیاری. چه اقدامات و تصمیماتی گرفته شده است؟

فروزش: متاسفانه میل به ایجاد باغ‌شهرها در منطقه‌ی خودمان خیلی بیشتر از بخش مرکزی است. این موضوع چالش‌های خیلی زیادی برای بخشداری ایجاد کرده است. اراضی ملی که تحت عنوان سکونت‌گاه تصرف شده و الان بالاخره هموطن و همشهری ما هستند و برخورد قهری نمی‌شود کرد. اراضی ملی است و توقع ایجاد می‌شود. از این طرف منابع طبیعی می‌گوید زمین‌های من است. چالش‌های زیادی ایجاد کرده است. به نظر من اول باید در بحث اصلاح قوانین برویم که دست خودمان نیست. شاید شرایط باغ‌شهری درست کردن در منطقه‌ی خودمان با چیزی که از نظر پایتخت‌نشین‌ها حساب می‌شود متفاوت باشد و قوانینی که آنجا وضع می‌شود برای خودمان خیلی مواقع کاربردی ندارد. بحث محمدآباد و سلطان آباد تحت عنوان روستاهای تنگ آب که هنوز اسمش مصوب هم نیست، پروسه‌ی طولانی بود و سال‌ها هم به آن پرداخته نشده بود به دلایلی که گفتم. خیلی از آنها امکان و توان خرید زمین در شهر را ندارند.

در کنار آن اقلیتی است که استفاده‌ی دیگری از آن اراضی می‌کنند. دو جنبه‌ی متفاوت دارد. خیلی پیگیری شد. جلسات متعددی در اداره کل بنیاد داشتیم و رفتیم تا وقتی که مرحله به مرحله جلو رفتیم و من تنها هم نبوده‌ام. یک کار جمعی از فرماندار تا نماینده و شورا دست به دست هم دادند تا بعد از سال‌ها توانستیم این دو سکونت‌گاه را به یک سرانجامی برسانیم. جلسات آخری با بنیاد یک سری موانع داشتیم و باید رفع می‌شد و باید به شورای حقوق بیت‌المال می‌رفت. مکاتبات را انجام دادیم و فرستادیم. نهایتا به این مرحله رسید که به شورای امور برنامه‌ریزی و کارگروه امور زیربنایی برود و آنجا تاییدیه نهایی گرفته شود. هنوز طرح هادی در امور زیربنایی مصوب نشده است. طرح آماده و تایید شده از سوی کمیته تصویب؛ فقط تایید نهایی مانده است. با توجه به مساعدت شورای تامین در چند مرحله ما زیرساخت‌های اولیه برق چون آنجا بیشتر بود، توانستیم تعداد زیادی از خانه‌ها استعلام بگیریم و انشعاب برق بگیریم. برای انشعاب آب و گاز چون زیرساخت نرفته نیاز به ایجاد آن است و دوما باید روستا باشد که دست ادارات برای طراحی و اختصاص بودجه باز شود.

هفت‌برکه: فکر نمی‌کنید خود طرح هادی هم خیلی طول کشید. سال گذشته در بهمن‌ماه بود که مدیر کل بنیاد مسکن آمد و گفته بود طرح آماده است و یک سال گذشته و هنوز تایید نشده.

فروزش: ما چند ماه است که منتظر شورای برنامه‌ریزی و کمیته امور زیربنایی هستیم. حتی فرماندار هم برای دفاع از طرح هادی در جلسه شرکت کردند ولی به دلیل نقص مدرک برگشت خورد. این طرح از بنیاد عبور کرده و تایید شده تا آنجا نهایی شود. الان از اعتبارات روستاهای فاقد دهیاری برای زیرسازی معابر هزینه‌ای کرده‌ایم و سعی می‌کنیم تا زمانی که طرح هادی می‌آید یک سری کارها انجام بگیرد.

هفت‌برکه: برای این دو سکونت‌گاه و باغ‌شهری‌ها این مساله است که چه جاهایی خدماتی مانند آب و برق و گاز بگیرند و چه جاهایی نباید بگیرند. سر این موضوع یک سری گلایه‌ها و سوتفاهم‌ها است. روند این موضوع چطور است؟

فروزش: شورای تامین مصوبه‌ای کرد که اداره برق استعلامی از بنیاد مسکن و بخشداری بگیرد. بخشداری در خصوص استحکام بنا و بنیاد در خصوص اینکه داخل طرح هادی پیشنهادی است یا نه. آن طرح اولیه که چارچوبش مشخص شد. خیلی از این خانه‌ها در طرح اولیه جزو طرح هادی نبودند و قاعدتا وقتی بنیاد نامه می‌زد، اینها خارج از طرح هادی است، اداره برق دستش بسته بود. یک عده‌ای هم می‌آمدند اعتراض می‌کردند که چرا خانه‌ی همسایه من برق داده‌اند و به من نداده‌اند. خب طرح هادی اینجا می‌گذرد. خط است و نمی‌شود کاری کرد. ما در طرح هادی پیشنهادی که نهایی شد، آمدیم یک بخشی زیادی از مشکلات را رفع کردیم. تقریبا تمام خانه‌های موجود آن موقع را در طرح هادی آوردیم و باغ شهری‌های اطراف جدا شد. الان تقریبا می‌شود گفت حد و مرزها مشخص است.

هفت‌برکه: چند پرونده از ساکنین محمد آباد و سلطان آباد را بررسی کردید؟

فروزش: عددش را نمی‌دانم اما تعداد زیادی بود. این چند ماه من هنوز هم درگیر هستم. چون بحث خانه‌هایی که استحکام بنا نداشتند مشکل داشتند و ما یک پیشنهاد جایگزین دادیم و شواری تامین دوباره مصوب کرد و دوباره پرونده‌ها را به جریان انداختیم تا به نحوی بتوانیم تعهدنامه‌ای از آنها بگیریم که برای مقاوم‌سازی اقدام کنند و برق موقت بدهند تا مشکلات‌شان برای الان رفع شود. تمام این مکاتبات با توجه به اینکه من خودم دست تنها هستم و نامه‌هایش را تایپ می‌کنم و پرینت می‌گیرم و تحویل می‌دهم، کار سنگینی است. برآورد روی ۲۵۰ تا ۳۰۰ پرونده است، اما هنوز خیلی‌ها مراجعه نکرده‌اند. مثلا مصاحبه‌شان اداره تامین هجدهم فروردین بوده، اما الان تازه نامه اداره برق را آورده. ببینیم به چه تعدادی می‌رسد.

هفت‌برکه: خارج از بحث سلطان آباد و محمد آباد، قاعدتا کسانی که طرح‌های اقتصادی دارند یا باغ‌شهر دارند و مراجعه می‌کنند، چه شرایطی دارد کسی که قطعه‌ای زمین دارد بتواند آب و برق را استفاده کند؟ برای برخی ابهام دارد.

فروزش: اولویت این است که یک طرح اقتصادی آنجا باشد و درآمدزایی و اشتغال داشته باشد و ما استعلام‌های متعددی می‌گیریم؛ استعلام اوقاف، جهاد کشاورزی، منابع طبیعی؛ شهرداری و تک‌تک اینها باید تاییدیه بدهند و باید جمع شود تا یک مثلا خانه کارگری کشاورزی باشد و شرایطش را داشته باشد تا برق دریافت کند. به باغ‌شهری که اصلا نمی‌دهیم. تمام تلاش‌مان این سال‌ها این بوده که خارج از ضوابط و مقررات کاری انجام ندهیم.

هفت‌برکه: به نظر خودتان با توجه به مشکلات در این بخش چه تغییراتی باید ایجاد شود؟ خدمات دادن باید راحت‌تر شود و یا به دلایل محیط زیستی یا دلایل دیگر باید سختگیری بیشتری شود؟ چون مثلا واگذاری‌های اوقاف جاهایی شرایط را پیچیده‌تر کرده است.

فروزش: شاید این قوانینی که در سال‌های گذشته وجود داشت، مانند دادن انشعاب آب و برق در سال‌های گذشته، نقش خیلی پررنگی در توسعه باغ‌شهری داشته است. معتقدم اگر ما آب و برق از اراضی بگیریم، این حجم ساخت و ساز غیرمجاز انجام نمی‌شود و این آب و برق مشوقی برای باغ‌شهرسازی است. قاعدتا همه برای خودشان نمی‌سازند. یک سری دلال بوده‌اند در این حوزه. زمین بایری را برمی‌دارند و به هر نحوی آب و برق می‌گیرند. قوانین آن زمان باعث توسعه‌ی تصرف اراضی و تغییر کاربری و کشش به سمت باغ‌شهری زیاد شده است. اراضی تحت عنوان طرح‌های کشاورزی واگذار شده است. به واسطه‌ی همین اتفاقات قطعه‌بندی و فروخته شده است و این مشکلات را دارد. پیشنهادی که من دادم این بود که اول باید ساماندهی شود.

شاید در شهرهای دیگر من خیلی ندیده‌ام؛ این حجم ساخت و ساز به این راحتی و به صورت غیرقانونی و وقتی می‌پرسم می‌گویند ساختیم و گفتیم بالاخره مجبورند آب و برق هم بدهند!

هفت‌برکه: یعنی خیلی از اوقات فرد می‌داند این ساخت و ساز غیر مجاز بوده است؟

بله، وقتی اینجا دعوا می‌کنند، می‌گوییم روزی که ساختی خدمات را کی می‌دهد؟ نهادی که پروانه ساختمانی به شما داده، به دستگاه خدمات‌رسان نامه می‌دهد تا به شما خدمات دهد. شما پروانه ساختمان را بخشداری داده یا شهرداری یا فرمانداری. می‌گوید هیچ کدام! وقتی سه دستگاه اصلی صدور پروانه، به شما پروانه ساخت نداده، چه کسی باید به شما خدمات‌رسانی کند؟ جالب است که بخش زیادی از اینها می‌دانند؛ با اشراف به اینکه جایی که ساخت و ساز می‌کند، خدمات نمی‌گیرد و غیرقانونی است. یک عده برای فروش، یک عده برای تفریح، یک عده برای اجاره و یک عده هم برای سکونت. بخشی واقعا شرایط زندگی در گراش و خرید زمین را ندارند. باز هم توجیه او منطقی نیست. باید ساز و کاری در نظر گرفته می‌شد، مثل شهرک ۸۰۰ هکتاری یا تجمیع در یک روستا. اما این ازهم‌گسیختگی و رها شدن باعث شده یک حجم گسترده از ساخت و ساز در جاهای غیرقانونی داشته باشیم. در حریم شهر گراش قسمت به قسمت ساخت و ساز می‌شود و مدیریت کردنش سخت است و نیاز به عزم جدی و قانون لازم‌الاجرا برای همه دارد.

Foroozesh Taereh06

بخش سوم: نقش زنان در ساختار اجتماعی و سیاسی

هفت‌برکه: در کل فعالیت‌هایی که در این سه سال داشته‌اید، اگر بخواهید کارهای شاخص‌ترتان را به مردم اعلام کنید، در عملکردتان به عنوان بخشدار کدام یک از این حوزه‌ها موفق‌تر است؟

فروزش: اول ما بدانیم بخشداری چه جایگاهی و چه نقشی دارد؟ حالا اینکه من بیایم بگویم ما این مقدار متر مربع آسفالت کرده‌ایم این فقط کار من نیست. در اصطلاح شیمی من به عنوان کاتالیزور یا هماهنگ‌کننده بوده‌ام. در حوزه‌های مختلفی کار شده است. در این سه سال در حوزه‌ی بهسازی معابر بسیار خوب عمل شده است. اما عملکرد شخص بخشدار نیست. در حوزه آب بسیار اقدامات خوبی صورت گرفته است، اما عملکرد شخص بخشدار نیست. پیگیری‌هایی که برای زمین چمن و برق و روشنایی و اشتغال و تسهیلات و آموزش و پرورش در همه‌ی این موارد یک کار جمعی است. در اوایل حضورم دیدم یک سری مدارس مشکلاتی دارند، مجمع خیرین مدرسه‌ساز را به عنوان یک تور بردیم و از مدارس تک‌تک بازدید کردند و خیلی مشکلاتی که به راحتی می‌شد حل شود، حل کردند. شاید در جریان نبودند و خبر نداشتند. اقدامات خیلی خوبی در حوزه آموزش و پرورش صورت گرفت.

برای اولین بار توانستیم از شورای برنامه‌ریزی شهرستان اعتبار بگیریم که مبلغی گذاشته شود برای برق‌رسانی به الحاقیه‌های روستاها. یک معضلی بود که سالیان سال کاری نمی‌شد برایش کرد. با پیگیری‌های مداوم و دوندگی خودم و همه‌ی همکاران به یک نتیجه‌ی اولیه رسید. حوزه‌های متعددی ورود کردیم. اینکه بگویم تونل بالنگستان حوزه‌ی کاری من است یا فلان جا آسفالت شده؛ کار من تنها نیست. شخصا من هیچ کاری را نرفته‌ام بیل و کلنگ به دست بگیرم. همه با هماهنگی و همکاری و همدلی با ادارات متعددی بوده که همیشه همراه ما بوده‌اند. واقعا کمک بود. اتفاقات بسیار خوبی در بخش مرکزی افتاد که بخش زیادی خودشان و همکاری‌شان نقش داشت. خودشان و اهالی روستاها و دهیارها و شورها پا به پای ما می‌رفتند و اگر کاری به نتیجه رسیده همه نقش داشته‌اند.

هفت‌برکه: به نظر می‌رسد رویکرد کلی نظام این است که نقش‌های مدیریتی بیشتری به بانوان بدهند. از جمله کسانی که همدوره شما بوده‌اند و حتی به سِمَت فرمانداری هم رسیده‌اند. چطور وارد پست مدیریت بخشداری شدید و در آینده خودتان را در ساختار وزارت کشور کجا می‌بینید؟

فروزش: بستگی دارد. اینکه شما در گراش باشید یا خارج از شهر گراش. زمانی که من به گراش برگشتم، دوران آقای دکتر غلامپور بود. اینجا خیلی جایگاهی برای زنان قایل نمی‌شوند. در بوشهر، گناوه که بودم، همان موقع پیشنهاد معاونت عمرانی را دادند و فقط یک سال بود رفته بودم. قبول نکردم. وقتی برگشتم، اولین پیشنهاد آقای غلامپور گفتند در این یک ماه یک سری ظرفیت‌هایی در شما دیده‌ام. در این سال‌ها چندین مسئولیت به من پیشنهاد شد و قبول نکردم. اصولا آدمی نیستم که پست و این چیزها برایم مهم باشد. در دولت بعدی که آقای طاهرزاده فرماندار بودند، اسم من را به عنوان بخشدار مرکزی دادند. اگر بخواهم چشم‌اندازی در گراش ترسیم کنم، شرایط برای مدیریت یک خانم خیلی خیلی سخت است.

هفت‌برکه: در این مدت نگاه سایر مدیران به شما چطور بود؟ جایگاه را پذیرفته بودند یا نه؟

فروزش: نمی‌دانم. روزهای سختی را گذرانده‌ام و گاهی نمی‌خواهم حتی یک لحظه از آن برگردد. خیلی سخت است در یک جامعه‌ای بخشدار و خانم هستی که در آن نگاه جنسیتی به شدت پررنگ است، نگاه مردسالاری پررنگ است، و هنوز نه در سطح مسئولین و مدیران؛ مثلا مردم گاهی وقتی وارد اتاق می‌شوند، می‌گویند آقای بخشدار کجاست؟! هنوز این نگاه را ندارند که یک نفر خانم می‌تواند بخشدار شود.

اتفاقاتی که برای من افتاد، روزهای سختی برایم بود. خیلی‌ها به من گفتند تو یک مسیری را باز کردی برای اینکه زن‌ها نقش خودشان را پیدا کنند و جایگاه خودشان را بشناسند؛ اما این مسیر برای من خیلی پرهزینه و خیلی سنگین بود. الان که فکرش را می‌کنم، می‌بینم ارزشش را نداشت که من از هستی و زندگی و آرامش و جوانی‌ام بگذرم، برای اینکه مسیری هموار شود. به قول فارسی‌ها، نمی‌ارزید! انسان‌ها متفاوت هستند و برخی اولویت‌هایشان چیزهای دیگری است. قطعا شخصیت آنها با شخصیت من متفاوت است. من شخصیت جنگنده‌ای دارم، اما وقتی نشد دیگر رها می‌کنم. یعنی واقعا دیگر خیلی جنگیده‌ام که رها می‌کنم. خانم‌ها هر کسی که هر علاقه و توانایی دارد، در هر حوزه‌های می‌تواند رشد کند. بالاخره من کمی راه را صاف کردم و زیرسازی کردم! حالا آسفالتش با نسل‌های بعدی است! ولی شرایط گراش -چون پیشنهاد مسئولیت‌های دیگر هم داشتم- آنقدر هنوز هموار نیست برای اینکه یک خانم بتواند در مدیریتش به تمام اهدافش دست پیدا کند. حتی در کوچک‌ترین موراد نگاه جنسیتی را می‌دیدم. مخصوصا سال اول خیلی سخت بود تا برایشان تثبیت شد.

هفت‌برکه: با توجه به تجربه‌ی خودتان، به دخترهایتان پیشنهاد می‌دهید که وارد ساختار اداری شوند یا از مسیر دیگری بروند؟

فروزش: بچه‌های الان خواسته‌های والدین زیاد برایشان مهم نیست و هر مسیری خودشان دوست دارند، می‌روند. نسل جدید نسل تاب‌آوری نیستند و نسل جدید می‌خواهد زود به هدفش برسد. نسلی که یک فایل ده ثانیه‌ای را ضرب‌در دو می‌گذارد، نسلی نیست که بتواند با یک مدیری چالش هفت-هشت ساله داشته باشد. الان هم راه‌های اشتغال آنقدر متنوع است که محدود به کارهای اداری نمی‌شود. حمایت‌های مالی کارهای اداری هم آنقدر کم است که جذابیتی برای نسل جدید ندارد. ولی هر کسی تمایلی دارد. روزی که من از اینجا رد می‌شدم و می‌گفتم فرمانداری و وزارت کشور حق من است و باید در فرمانداری کار کنم، آنها هم اولویتی دارند.

هفت‌برکه: وقتی وارد ساختار اداری شدید، حضور اجتماعی کمتری پیدا کردید. قبل از آن حضور اجتماعی شما بیشتر بود. دلیلش چه بود؟

فروزش: قبل از ورود به فرمانداری، عضو کاداگ بودم و فعال بود و حتی در انتخابات هم نقش‌آفرینی کرد و نهاد دانشجویی خوبی بود. از آن طرف من چند جا تدریس می‌کردم؛ از بسیج تا جاهای دیگر، پیام نور اوز، لار، حوزه خواهران. یک ارتباط گسترده‌ای با مردم و با دانشجویان داشتم که واقعا جزو علایقم بود. زمانی که وارد وزارت کشور شدم، از همان سال اول، مسئولیت دفتری فرمانداری هم به من دادند. مسئولیت دفتری آن موقع واقعا حجم کار زیاد بود. همزمان یک فرزند یک سال و نیمه و یک دختر کلاس اولی داشتم و چند جا تدریس می‌کردم و دوران آقای کریمی‌فرد، از دورانی بود که جلساتش تا ۱۰-۱۱ شب هم طول می‌کشید. من ساعت ۷ بچه را به مهد می‌بردم. بعد می‌آمدم اینجا و بعد ۱۰ تا ۱۲ مرخص می‌گرفتم و دانشگاه آزاد لار تدریس می‌کردم و برمی‌گشتم بخشداری و ساعت ۵ عصر به خانه برمی‌گشتم. همه جلسات شب و بعد از ساعت کاری بود و همه‌ی جلسات خودم کارشناس هم بودم. یک حجم زیادی از کار روی سرم ریخته شد. کم‌کم مجبور شدم کمش کنم و دانشگاه را کنار گذاشتم و کاداگ هم فعالیتش را کم کرد و اعضایش سر کار رفتند. این درگیری باعث شد از فعالیت اجتماعی در شهر جا بمانم. باید ظرفیت برگشت به فعالیت اجتماعی وجود داشته باشد.

Foroozesh Taereh07

بخش چهارم: نقش خانواده و نقش زنان در جامعه

هفت‌برکه: نقش خانواده برای اینکه بتوانید در ساختار اداری بمانید و کار کنید چقدر بوده است؟

فروزش: خیلی. همسر من در تمام ماموریت‌ها، بازدیدها و جلسات با من است. اگر حمایت ایشان نبود، و علاوه بر آن هزینه‌ای که از زندگی‌مان برای این مسئولیت دادیم، آنقدر زیاد بود که من لنگ بودم. زمان کوتاهی آقای زارعی زحمت کشید و با ما همراهی کرد. من باید بازدید بروم، ماموریت و سفر کاری به استان، من نه راننده دارم و نه امکاناتش و به یک نیروی بومی هم بیشتر زور می‌گویند. آقای نظری همسرم، خودشان الان یک پا بخشدار هستند.

هفت‌برکه: آشنایی شما برای ازدواج چطور بود؟

فروزش: همسایه روبروی ما بودند. دانشگاه بودم و از آن بچه‌هایی بودم که سرش پایین است. زنگ زدند و گفتند فلانی آمده خواستگاری. مادرش تعریف می‌کند، بچه که بودی، صبح به صبح می‌آمدی و زیر نخل خلاله جمع می‌کردی و می‌رفتی، سلام هم نمی‌کردی! ولی من یادم نیست. از قدیم‌الایام همسایه بودیم.

هفت‌برکه: کمی هم از محله‌تان بگویید. می‌گویند بیدله پولدار زیاد دارد، اما محله‌اش همچنان محله‌ی محروم است.

فروزش: پولدار کاری که باید را انجام داده و نباید توقع داشته باشیم صفر تا صد را او انجام دهد. شهرداری و نهادهای خدمات‌رسان هم نقش دارند و باید کار کنند.

هفت‌برکه: با توجه به اینکه بهانه این مصاحبه روز زن است، می‌خواهیم یک صحبت هم با زنان گراش در بخش کاری داشته باشید.

فروزش: زن در جامعه باید اول نقش خودش را پیدا کند. به یقین برسد که نقشش چیست. اینکه نقش برای خودمان زن‌ها ساخته شود و دیکته شود، چیزی نیست که ما به دنبال آن باشیم. یک زن مسلمان با آن مکتب و پیش‌زمینه دینی که دارد، باید به آن شناخت و توانمندی و نقش‌آفرینی و تاثیرگذاری خودش برسد. الان من متاسفانه موضوعاتی می‌بینم که اولویت دختران جامعه‌ی ما شده است و احساس می‌کنم این نقش ساخته شده و دیکته شده به ما است و ما باید به این هدف و نقش برسیم و این آسیب‌زا است و به نظر من اول انسان به خودشناسی برسد و بعد به آن نقش و جایگاه خود در جامعه دست پیدا کند. خودش برای خودش بنویسد و برایش دیکته نشود.

می‌گویند زن‌ها در گراش خیلی انزوا و افسردگی دارند. زن باید خودش به فکر باشد. نه اینکه فکر کند فلانی باید من را بهتر کند. یا فلان شرایط پیش بیاید. این ناشی از این است که ما هنوز هدفی برای خودمان و زندگی‌مان تعریف نکرده‌ایم. من بزرگ شوم و بروم سر خانه و زندگی‌ام و بچه بزرگ کنم و بعد هم بگویم چرا زود ازدواج کردم و از زندگی لذت نبردم. این به خاطر این است که ما شروع زندگی‌مان از نوجوانی هدف و برنامه‌ای برای زندگی‌مان در نظر نگرفته‌ایم و خیلی مواقع نوجوان‌های الان سر در گم که هستند، به خاطر این است که دنبال این هستند که نقشی برایشان تعریف شود. این از سمت خود فرد است. از سمت جامعه هم باید یک فرصت برای رشد و تعالی و خلاقیت زن و فرصت دیده‌شدن زن هم در نظر گرفته شود. وقتی این دو تعادل نداشته باشد، به این می‌رسیم که زن باید به استادیوم برود. اولویت و آرمان یک زن می‌شود استادیوم رفتن. در حالی که حقیقتا اولویت و آرمان هر زنی استادیوم رفتن است؟! این به این دلیل است که آن اهداف عالیه، نتوانسته‌ایم برایش ساختار ایجاد کنیم و یک اهداف کوچک، خرد و سطح پایین در نظر می‌گیریم و زن‌ها به این سوق داده می‌شوند.

تقلیل خواسته‌های متعالی زنان به حوزه‌هایی مثل استادیوم، حجاب اختیاری، حوزه‌هایی که تعالی زن را ندارد، به نظر من خیلی آسیب‌زا است. این آسیب هم از جانب کسانی است که خیلی به این سمت تشویق می‌کنند و هم از جانب کسانی است که خیلی چکشی برخورد می‌کنند و این فضای رشد برای زن و دختر ما آماده نمی‌شود و این تداخل شاید اصلی‌ترین معضل خودمان است. در نسل جوان اگر یک پارک علم و فناوری بود و دختر من همان آزمایش شیمی که در ذهن دارد، انجام دهد، اگر فضای علمی باشد و من پژوهش کنم، فردا یک پژوهش‌گر می‌شوم. این محدودیت‌ها زمانی است که سطح زن و جامعه‌ی امروز را پایین آورده‌ایم. جامعه باید فضای تعالی را برای زنان آماده کند.

Foroozesh Taereh03

بخش پنجم: سخن پایانی

هفت‌برکه: صحبت پایانی. چه در مورد سوالات و چه با مردم.

فروزش: من خیلی مدیون شوراها و دهیارها و اهالی روستاها هستم. واقعا انسان‌های شریفی هستند. همه‌ی آنها مثل برادر و خواهر من هستند و اگر توفیقی شکل گرفت به خاطر حمایت‌های آنها بوده است. در شهر گراش، برخی یا اغلب ادارات خیلی با بخش مرکزی همکاری کردند و حقیقتا به عنوان برادر خودم دیده‌ام و با آنها تعامل داشته‌ام و سعی کرده‌ام هیچ وقت درگیری ایجاد نشود. اگر درگیری بوده، شاید به خاطر سوتفاهم بوده. قدردان همه‌ی آنها هستم. از فرمانداران وقت تشکر می‌کنم. شاید طاهره فروزش که الان اینجا است، شروعش از مدیریت آقای کریمی‌فرد بوده است. گام به گام تربیت کردند و یاد دادند به اینجا برسد. اعتمادی که به من شد. علیرغم اینکه نمی‌خواستم و خیلی تحت فشار بودم. اصلا خاطره‌ی مصاحبه‌ی کاری من طنز بود. اگر در این جامعه آدمی و فردی هستم، به خاطر لطف و محبت مردم بوده و آنها این ظرفیت را ایجاد کردند؛ وگرنه من از خودم چیزی ندارم و قدردان همه هستم. اگر در روستایی قصورات و کوتاهی بوده، شاید می‌شده کاری انجام شود، و من نتوانسته‌ام، من شرمنده‌ی آنها هستم. من معذرت‌خواهی می‌کنم. شاید می‌توانستم بیشتر دوندگی کنم و نتیجه‌ی بیشتری بگیرم ولی کمبود منابع است و آدم به همه‌ی خواسته‌هایش خیلی مواقع نمی‌رسد.