هفتبرکه – عزیز نوبهار: نام «خلیج فارس» تنها یک واژه جغرافیایی نیست؛ نشانی است از هویتی تاریخی، فرهنگی و ملی که قرنها بر نقشه جهان نشسته و در اسناد معتبر بینالمللی به ثبت رسیده است. برای من، این نام پیوندی عمیق با وطن دارد؛ پیوندی که سالها در سفرها و اقامتهای کاریام در خارج از ایران، بارها آزموده و گاه به چالش کشیده شد.
دهه شصت میلادی، زمانی بود که بسیاری از همشهریهای ما در دو سوی خلیج فارس به فعالیت اقتصادی مشغول بودند و هنوز جنبش سیاسی پان عربیسم برای بسیاری شناخته شده نبود. پدر مرحومم، حاج عبدالحسین، که در آن سال به شارجه و مسقط و قطر رفتوآمد داشت نقل میکرد: «در یکی از سفرهای کاری، هنگام تحویل کالای وارداتی از گمرک، با مشاهده مهر «خلیج ع.ر.ب.ی» بر روی اسناد، از تحویل کالا خودداری کردیم. ماجرا بالا گرفت تا این که با پیگیری سفارت ایران و درگیری با مسئول محلی که اهل مصر بود، در نهایت مهر «خلیج فارس» را برگرداندند و آن مأمور هم اخراج شد.» پدرم این نوع تحریفها را از نتایج سیاستهای دوره جمال عبدالناصر میدانست؛ سیاستهایی که سعی داشتند با روایتسازی تاریخی، هویت منطقه را بازنویسی کنند.
چنین اتفاقی سالها بعد و در سال ۱۳۸۷ (۲۰۰۸ میلادی) برای خودم تکرار شد. انگار هیچ چیز تغییر نکرده باشد. هنگام پرواز با شرکت هواپیمایی کَتیپاسفیک به مقصد هنگکنگ، متوجه شدم که روی نمایشگرهای پرواز، نام جعلی بهجای «خلیج فارس» درج شده است. با همراهی دوست فرهیختهام که به زبانهای چینی و انگلیسی تسلط داشت، موضوع را با مهمانداران هواپیما در میان گذاشتیم. آنها با ادب عذرخواهی کردند و قول پیگیری دادند. یا اینکه در شهر شنزن چین، جاذبهای گردشگری بهنام «پنجرههای جهان» Windows of the World وجود دارد که آثار فرهنگی کشورها را در ابعاد کوچکتر بازسازی کردهاند. زمانی که به بخش ایران رسیدیم، متأسفانه دیدیم که مسجد شیخ لطفالله و تخت جمشید ایران را با عنوان هنر عربی Arabic Art معرفی کردهاند. اینبار هم با پیگیری و گفتوگو، مسئولان نمایشگاه پذیرفتند و عنوان را اصلاح کردند.
این دو تجربهی شخصی است که نشان میدهد این تحریف تاریخی، مربوط به امروز و دیروز نیست و سابقهی طولانیتری دارد. همچنین نشان میدهد مردم ما چقدر به این تحریف حساسند و از کوچکترین موارد هم به راحتی نمیگذرند و سعی میکنند نقش خودشان را ایفا کنند. امیدوارم دولتمردان هم با جدیت و اقتدار بیشتری چنین کنند.
تحریف نام «خلیج فارس» فقط به خطای فردی یا سهلانگاری ختم نمیشود. گاه در بالاترین سطوح سیاسی، با اهدافی کاملاً تجاری، چنین تحریفهایی تکرار میشود. بهعنوان نمونه، دونالد ترامپ، رئیسجمهور فعلی ایالات متحده آمریکا، در آستانه سفرش به خاورمیانه، آگاهانه از نام جعلی استفاده کرد. به باور من، این اقدام صرفاً ناشی از جهل تاریخی نبود؛ بلکه رفتاری تاجرانه و سودمحور بود برای جلب رضایت کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و عقد قراردادهای اقتصادی پرسود.
در برابر چنین تحریفهایی، ایران باید واکنشی قاطع، مستند و دیپلماتیک نشان دهد. اعتراض رسمی به نهادهای بینالمللی، اطلاعرسانی رسانهای، و بهرهگیری از ظرفیتهای فرهنگی و علمی برای تثبیت نام تاریخی «خلیج فارس»، از جمله اقدامات ضروری است.
اما در ورای واکنشهای بیرونی، یک فرصت طلایی در این میان نهفته است: این مسئله میتواند به نقطه اتصال احساسات ملی ایرانیان بدل شود؛ نقطهای که حاکمیت میتواند با تکیه بر آن، گامی جدی برای آشتی ملی بردارد. حفظ تمامیت ارضی، هویت تاریخی و مرزهای رسمی کشور، فصل مشترک همه جریانهای سیاسی، قومیتی و اجتماعی در ایران است. شاید «خلیج فارس»، این نام همیشه زنده، بتواند بهانهای باشد برای گفتوگوی دوباره ما با خودمان؛ با ایرانِ همدل، یکصدا و سربلند.
و یک پیشنهاد: گراش شهری است که در افکار عمومی مردم استان فارس و شهرهای پیرامون با ویژگیهای اقتصادی شناخته میشود و کمتر بر روی برند علمی و فرهنگی شهر سرمایهگذاری شده است. اما نباید از نظر دور داشت که این شهر از سویی موطن فتحعلیخان، حاکم لارستان و بنادر دریای پارس، بود و از سویی دیگر محل زندگی و زادگاه حاجی علیرضاخان گراشی که فتح بندر لنگه در دوره قاجار را در کارنامه دارد. این پیشینه تاریخی نشاندهندهی پیوند این شهر با جغرافیای خلیج فارس است. صد البته که مهمترین عامل پیوند شهرمان با خلیج همیشه فارس، استاد احمد اقتداری، پدر مطالعات خلیج فارس، و افتخار همه ما گراشیهاست. با این همه به نظر میرسد علیرغم این میراث گرانبها، جز در مواردی، به اهمیت برندسازی فرهنگی شهر گراش پرداخته نشده است. به طور خاص، ساخت المان آرامگاه استاد احمد اقتداری چند سالی است که مطرح شده اما پیگیری خاصی در این باره صورت نگرفته است. لذا از همه مسئولان اجرایی شهر، بهخصوص شورای محترم شهر و شهرداری، درخواست میشود که نسبت به این پروژه فرهنگی مهم اقدام کنند.