هفت‌برکه: حنظله ربانی شاعری است از دهستان کال در بخش اشکنان، شهرستان لامرد؛ هم به دانش‌آموزانش ادبیات می‌آموزد، و هم در انجمن‌ها و محافل ادبی مختلف در جنوب فارس، دنبال آموختن است. این دبیر ۳۷ساله، ۱۷ سال است که در مقاطع متوسطه اول و دوم ادبیات تدریس می‌کند. به گفته‌ی خودش، «از کودکی و دوران‌ دوم ابتدایی، جرقه‌های شعری در وجودم زده شد اما به دلیل نداشتنِ محیط و بستر مناسب جهت پرورش و شکوفایی و نبود استاد راهنما، موفق به رشد و ادامه‌ی مسیر نشدم. یادم هست در دوران ابتدایی، دو دفتر نقاشی شعر نوشته بودم و کنارش نقاشی کشیده بودم. آن زمان حتی درکی از وزن و قافیه هم نداشتم‌.»

حنظله ربانی بازگشتش به سمت شعر را هم اینگونه روایت می‌کند: «سال‌ها گذشت و از شعر و آموزش فاصله گرفتم. تا این که در سال ۹۲ و در سن ۲۵ سالگی و بر حسب اتفاق، وارد عرصه‌ی شعرسرایی شدم. در ادامه در سال ۹۵ موفق به حضور در دوره‌ی آفتابگردان‌ها شدم و تحت تأثیر حضور در کارگاه‌های شعر این دوره که زیر نظر موسسه شهرستان ادب برگزار می‌شد، دنیای جدیدی از نظر نگاه و نگرش شعری در من ایجاد شد و خوانش کتاب‌های خوب آموزشی مثل روزنه و  تار و پود، تأثیر عمیقی در پوست‌اندازی اشعارم داشت.»

حنظله ربانی در ادامه، هفت پرسش صادق رحمانی را برای هفت‌برکه این‌گونه پاسخ‌گو شد.

 

رحمانی: چه تجربه یا لحظه‌ای نخستین جرقه‌های شعر را در تو روشن کرد و چگونه در فضای فرهنگی کال این مسیر را ادامه دادی؟

ربانی: بنده در دوره‌ای وارد فضای شعری منطقه شدم که بسیاری از افراد در روستای کال و منطقه‌ی اشکنان سال‌ها پیش از ورود من فعال بودند و شعر می‌گفتند؛ امّا به دلیل آگاهی کم، نبود فضای استاندارد و درک حرفه‌ای از شعر، تصوری درست از شعر ایده‌آل نداشتند و هر متن موزونی را شعر تلقی می‌کردند. من در چنین فضایی وارد شدم و خدا را شکر با کمک امکانات فضای مجازی و سرِ شور و انگیزه‌ای که داشتم، خود را به شاعران مطرح کشور نزدیک کردم، ارتباط گرفتم و در کلاس‌های حرفه‌ای شعر زیر نظر اساتید مجرّب شرکت کردم. رشد و پیشرفت من در شعر، تأثیر زیادی بر دوستان خوب و نزدیکم گذاشت.

اولین جرقه‌ی شعری‌ام برمی‌گردد به فعالیتی که در کتاب فارسی دوم ابتدایی یا پیک نوروزی همان سال برای تکلیف در نظر گرفته شده بود؛ تصویر یک آدم‌برفی بود و مصرعی داده بودند و خواسته بودند بچه‌ها آن را ادامه دهند. دقیقاً از همان‌جا دست‌ورزی من آغاز شد.

 

رحمانی: پیشینه‌ی شعر در کال و اشکنان برایت چه معنایی دارد؟ خودت را ادامه‌دهنده‌ی سنت محلی می‌دانی یا می‌کوشی مسیر تازه‌ای باز کنی؟

ربانی: روستای کال و منطقه‌ی اشکنان سرزمینی «شعرخیز» محسوب می‌شود. دهستان کال از دیرباز شخصیت‌هایی شاعر را در دامان خود پرورانده است. به جرأت می‌توان گفت مطرح‌ترین شخصیت شاعر منطقه، دوبیتی‌سرای مشهور جنوب، یعنی سید محیای قتالی است که آرامگاه ایشان نیز کنار مرقد عارف نامی روستایمان، سید کامل پیر، قرار دارد. افزون بر سید محیا، شخصیت‌های دیگری نیز در روستا داشته‌ایم که سخن منظوم یا همان «بیت» می‌سروده‌اند. در خود اشکنان و اهل نیز شاعرانی در گذشته دست‌به‌قلم بوده‌اند؛ از جمله ملا عبدی اهلی و بسیاری شخصیت‌های دیگر.

طبق آموزه‌های اساتید و شخصیت‌های تأثیرگذار در شعر، به نظرم اگر آورده‌ی تازه‌ای در شعر نداشته باشیم، همان بهتر که از شعر گفتن دست بکشیم. شعر گفتن مانند اختراع در صنعت است؛ شاعر باید دائماً در فکر نوآوری و کشف باشد. این نوآوری می‌تواند در فرم، محتوا، انتخاب موضوع یا نوع دغدغه‌ی انسانی رخ دهد. پس از حضور در دوره‌ی «آفتابگردان» و رنسانسی که در نگاه و اندیشه‌ام نسبت به شعر رخ داد، تاکنون پیوسته در فکر کشف شعری و متفاوت ظاهر شدن بوده‌ام و تلاش کرده‌ام مرجع تقلید شاعری در منطقه باشم، نه مقلّد صرف.

 

رحمانی: رابطه‌ات با محیا، شاعر دوبیتی‌سرای محلی، که با احترام و محبت از او یاد می‌شود، چگونه در شکل‌گیری نگاه و زبان شعری‌ات اثر گذاشته است؟

ربانی:‌ سید محیای قتالی، شاعر بزرگ دوبیتی‌سرا و از مفاخر ادبی جنوب است. اگر صادقانه بگویم، شخصاً و با توجه به ذوق و سلیقه‌ی شخصی‌ام چندان با دوبیتی‌های این شاعر بزرگ نتوانسته‌ام ارتباط بگیرم و پیوند عاطفی برقرار کنم. شاید علتش این باشد که بر اساس تجربه‌ی زیسته‌ام، در شعر و به‌ویژه قالب رباعی، انتظار من را برآورده نکرده است. شعری که «آنِ شاعرانه» نداشته باشد و فاقد اتفاق شاعرانه و شگرف باشد، نمی‌تواند نگاه مرا به خود معطوف کند.

من سید محیا را بیش از آن‌که به سبب شعرش، به‌خاطر جایگاه عرفانی‌اش می‌ستایم. قالب دوبیتی ظرفیت فراوانی برای مضمون‌سازی دارد. ببینید فایز دشتی چگونه در همین قالب مضمونی ماندگار می‌آفریند:

دل فایز به عمدا می‌کنی تنگ

که تا جای کس دیگر نباشد

این تصویر از دلتنگی را چگونه به رخ مخاطب می‌کشد. حال چند اثر از سید محیای عزیز ما برخوردار از چنین هنرسازه‌هایی است؟ به هر روی، سید محیا را دوست دارم، چرا که در زمانه‌ی خود نقش مهمی در شعر ایفا کرده و ابیات فراوانی در ذهن و زبان مردم جنوب به یادگار گذاشته است.

 

رحمانی: در انجمن شعر هفتگی، بیشترین دغدغه‌هایی که طرح می‌کنی چیست و نقش تو در پیشبرد نقد و گفت‌وگوی جدی میان اعضا چگونه است؟

ربانی: واقعیت این است که متأسفانه به‌خاطر عدم حمایت مسئولان روستا و منطقه از برنامه‌های ادبی، ما به‌معنای واقعی انجمن فعالی نداریم. با این‌همه، گاهی به دعوت برخی مدارس کارگاه شعر برگزار می‌کنم و بعضی وقت‌ها هم در نشست برخی انجمن‌های ادبی منطقه شرکت می‌کنم.

در این نشست‌ها بیشترین توصیه‌ام به دوستان این است که تلاش کنند «متشاعر» نباشند و خود را به‌عنوان شاعر واقعی به ادبیات کشور معرفی کنند. نخستین قدم نیز دوری از شتاب‌زدگی در انتشار آثار است. سخن موزون گفتن کاری آسان است، اما شعر خوب گفتن نیازمند ریاضت، تمرین و مجهز شدن به امکانات و شگردهای شعری است. شاعر خوب نخست باید با خود صادق باشد و به‌جای جلب رضایت مخاطب عام، به دنبال رضایت مخاطب خاص باشد. نباید هر شاعری را الگو قرار داد، نباید از نقد شدن ترسید، اما در عین حال نباید به حرف هر منتقدی گوش سپرد. منتقدی ارزش گوش‌دادن دارد که ضمن دانش شعری، شاعر خوبی نیز باشد.

متأسفانه بسیاری از شاعران تازه‌کار به‌دنبال گرفتن تأیید از اساتید دانشگاه هستند که صرفاً سواد دانشگاهی دارند و در شعر مهارتی ندارند یا شعر ضعیف می‌گویند. پیروی از چنین منتقدانی بسیار خطرناک و گمراه‌کننده است.

در زمینه‌ی نقد نیز همیشه کوشیده‌ام صادق باشم و هم جنبه‌های مثبت را بگویم و هم معایب را با لحنی صمیمی و امیدوارکننده گوشزد کنم. حتی اگر اثری هیچ نکته‌ی مثبتی نداشته باشد، وظیفه‌ی اخلاقی ماست که با جملاتی امیدبخش، شاعر را برای تولیدات تازه دلگرم کنیم. البته برای هر اثر و هر شاعری نیز نباید وقت گذاشت، به‌ویژه کسانی که گوش شنوا ندارند و دنبال یادگیری نیستند.

 

رحمانی: در آموزش مقدماتی شعر به دانش‌آموزان، چه اصل یا حساسیتی برایت حیاتی‌تر است؟ آیا هدفت بیشتر انتقال فن است یا پرورش شیوه‌ی دیدن و اندیشیدن؟

ربانی: رویه‌ای که در کارگاه‌ها به کار می‌برم همان پیروی از این بیت مشهور است:

چون که با کودک سر و کارت فتاد

پس زبان کودکی باید گشاد

با هر مخاطبی که روبه‌رو می‌شوم، سعی می‌کنم با آسان‌ترین روش و نزدیک‌ترین راه و با زبان خودِ بچه‌ها آموزش بدهم. به‌ویژه در مواجهه با دانش‌آموزان، به‌صورت غیرمستقیم و در قالب بازی و با زبان خود آن‌ها پیش می‌روم. مهم‌ترین کاری که باید پیش از شروع آموزش انجام دهیم، این است که به کودکان بیاموزیم چرا شعر مهم است و اگر شعر نباشد، چه چیزهایی از زندگی ما حذف می‌شود. از همان آغاز، ذهن بچه‌ها را با مثال‌های ملموس با «دگرگونه‌بینی» و «دگرگونه‌اندیشی» آشنا می‌کنم و آن‌ها را به‌سوی کشف‌های تازه‌ی خیال سوق می‌دهم. مشهورترین جمله‌ای هم که به طنز در کارگاه‌ها می‌گویم این است: «تا می‌توانید در شعر دروغ بگویید؛ اما دروغ‌های قشنگ و شاعرانه!»

 

رحمانی: اینکه هنوز مجموعه‌شعری منتشر نکرده‌ای، بیشتر از سر تأمل است یا تردید؟ چه چیزی مانع یا مشوق انتشار نخستین کتابت است؟

ربانی: چاپ کتاب بیش از هر چیز به انتظار و توقع خود شاعر بستگی دارد. شاعری ممکن است جذب مخاطب برایش اهمیت نداشته باشد و صرفاً بخواهد کتابی به نام خودش داشته باشد. در این مدت چند پیشنهاد چاپ از سوی انتشارات مختلف داشتم، امّا چون هنوز خود و آثارم را پخته نمی‌دانم، از چاپ کتاب خودداری کرده‌ام.

معتقدم هر شاعری که بخواهد در هر قالبی کتاب منتشر کند، باید دست‌کم دویست اثر قابل ‌قبول داشته باشد. متأسفانه آثار من به‌دلیل کم‌کاری از نظر کمّی نیز برای چاپ مناسب نیستند. دوست دارم مجموعه‌شعری که چاپ می‌کنم، طیف وسیعی از مخاطبان عام و خاص را راضی کند؛ نه اینکه کتابم به‌محض چاپ شدن «جوانمرگ» شود.

 

رحمانی: برای آینده‌ی کار ادبی و آموزشی‌ات چه چشم‌اندازی داری؟ آیا می‌خواهی سنت شعری محلی را به شیوه‌ای تازه با جریان‌های معاصر پیوند بدهی؟

ربانی: قصد دارم پیش از چاپ مجموعه‌ی رباعی‌ام، یک دوره کامل رباعیات شاعران مطرح قدیم را مطالعه و بررسی کنم و پس از آن، یکی دو سال به‌صورت جدی رباعی کار کنم. در کنار فعالیت‌های شخصی نیز همچنان در مسیر کشف استعدادهای شعری منطقه و پرورش نوجوانان شاعر فعال خواهم بود. انجمن‌های ادبی زمانی می‌توانند به انجمنی قدرتمند تبدیل شوند که از ظرفیت استعدادهای جوان استفاده کنند.