هفت‌برکه – راحله بهادر: ۲۷ شهریور در تقویم ایران روز ملی شعر و ادب فارسی است. هفت‌برکه به همین مناسبت به مرور هفت اثر منتخب از هفت نویسنده‌ی گراشی پرداخته است. در جغرافیای شعر و ادب گراش نام شیدای گراشی و قهرمان‌خان اقتداری را که مرثیه‌ها و اشعار مذهبی و عرفانی‌شان در مجالس عزاداری مذهبی به گوش آشنا است، احتمالا همه شنیده‌ایم. آثار و اشعاری که در اینجا مرور می‌کنیم درونمایه‌های مذهبی، عاشقانه، بومی، فولکلور و اجتماعی دارند و گواه غنای شعر و ادب در گراش از روزگاران قدیم تا به امروز است.

14030627 Shaer Ketab 2

دیوان شیدای گراشی و منتخبی از باغستان حاج رستم خان گراشی (۱۳۷۶)

به اهتمام احمد اقتداری

دیوان شیدای گراشی را نشر همسایه در سال ۱۳۷۶ در ۵۱۳ صفحه منتشر کرده است و مقدمه، تصحیح و تحشیه دکتر احمد اقتداری را دارد. کتاب با عکسی از محمدجعفرخان گراشی مقتدرالممالک متخلص به شیدای گراشی در سال ۱۳۳۴ نشسته بر صندلی و شاخه گلی در دست شروع می‌شود. کتاب چنان که از عنوان آن پیداست دو بخش دارد، بخش اول دیوان شیدای گراشی (پسر) و بخش دوم منتخبی از باغستان حاج رستم خان گراشی (پدر شیدای گراشی).

در مقدمه‌ی کتاب درباره‌ی زندگی‌نامه‌ی شیدا می‌خوانیم که او نوه‌ی فتحعلی‌خان بیگلربیگی لارستان و بنادر است و سال ۱۲۹۶ متولد شده و در سال ۱۳۳۸ در صحرای باغ لارستان در یک جنگ محلی کشته شده و تنها ۴۲ سال سن داشته و عنوان شهید گرفته است. عرض ارادت شیدا به اهل بیت را دکتر احمد اقتداری اینطور توصیف کرده است: «مرحوم شیدای گراشی خود نوحه می‌سروده و در روزهای عزاداری خود سر و پا برهنه در میان مردم گراش به سینه‌زنی و نوحه‌خوانی می‌پرداخته و خود نوحه‌خوانی برای دسته‌های سینه‌زنی را با اشعار سروده‌ی خود بر عهده می‌گرفته است. (ص ۹)»

دکتر اقتداری سپس می‌نویسد: «محمدجعفرخان به همراه پدرش حاج رستم خان سالیانی در لارستان حکومت داشته‌اند و در زمان حکومت، وظیفه‌ی تولیت املاک موقوفه‌ی مرحوم فتحعلی‌خان بیگلربیگی را بر عهده داشته است». او مردی آشنا به موسیقی و مردم‌دار، دلسوز و مهربان بوده است.

دیوان شیدا دارای غزل، قصیده، رباعیات، قطعات، پندنامه، اخوانیات و بیت‌های منفرد است. دکتر اقتداری درباره‌ی سبک و نبوغ ادبی شیدا نیز می‌نویسد: «لغت‌شناسی و احاطه بر گنجینه‌ی بزرگی از لغات فارسی و عربی و آیات و احادیث و اخبار و مضامین تاریخی و جغرافیایی در قصاید شیدا شگفت‌انگیز است.»

در غزل شماره ۶۹ دیوان شیدا می‌خوانیم: «این روی ماه منظر او در برابر است / یا آفتاب بر سر سرو صنوبر است.»

تعدادی از غزلیات شیدای گراشی را می‌توانید در ویکی‌نبشته (اینجا) هم بخوانید.

در بخش دوم که اشعار حاج رستم خان گراشی، پدر شیدا آورده شده، دکتر اقتداری صفحات را با شرح مفصلی از خاندان فتحعلی‌خان بیگلربیگی گراشی لارستانی، وقفنامه‌ی املاک او، احوال حاج رستم خان گراشی و رساله‌ی منظوم «باغستان» آغاز می‌کند و سپس کتاب با منظومه باغستان که اشعار حاج رستم خان است در بخش دوم پایان می‌یابد. چند صفحه‌ی آخر کتاب نیز رونوشت‌هایی از اسناد خطی مربوط به دو شاعر و خاندان فتحعلی‌خان گراشی آورده شده است.

Sheidaye Gerashi Divan scaled

گل و برگ، تفسیر سوره‌ی مبارکه مائده از قرآن کریم (۱۳۸۸)

ترجمه و تالیف: حاج رستم خان گراشی لارستانی

این کتاب منحصر به فرد را که به صورت چاپ عکسی است و یادداشت و پیوست آن به قلم دکتر احمد اقتداری نوشته شده، نشر همسایه در سال ۱۳۸۸ در ۵۶۷ صفحه منتشر کرده و از این جهت با کتاب‌های معمولی متفاوت است که نسخه‌ی خطی صفحات که مولف آن را نوشته عینا چاپ شده است. کتاب شامل سه بخش است. بخش اول کتاب گل و برگ به قلم و دستخط حاج رستم خان. بخش دوم چند صفحه اشعار عرفانی او و بخش سوم یادداشت دکتر احمد اقتداری بر این کتاب است. این کتاب در واقع یک کتاب دیگر را هم در خود دارد با نام «منظومه عرفانی باغستان» که اشعار عرفانی شاعر در مدح ائمه‌ی اطهار و به خصوص امام رضا (ع) است و با تصمیم دکتر اقتداری همراه با اثر حاج رستم خان به صورت یک جا چاپ شده است.

چنان که در کتاب از زندگینامه‌ی حاج رستم خان می‌خوانیم: «او فرزند ارشد مرحوم فتحعلی خان گراشی، بیگلربیگی لارستان و بنادر، ملقب به «سرهنگ» در گراش لارستان فارس به دنیا آمده است. وی به روزگار ناصرالدین شاه قاجار، مظفرالدین شاه قاجار، مدت‌ها به نیابت از پدر و مدتی پس از وفات پدر حکمران لارستان بوده و در شهرهای گراش و لار زندگی می‌کرده است. (ص ۶)» و تاریخ ولادت او به نوشته‌ی احمد اقتداری احتمالا ۱۲۶۶ قمری و وفاتش هم تاریخ نامشخصی دارد و احتمالا تا سال ۱۳۴۳ زنده بوده است (ص ۶). حاج رستم خان پدر شاعر شهید محمدجعفرخان ملقب به «شیدای گراشی» است.

دکتر اقتداری سپس جنبه‌های مختلف زندگی و قلم حاج رستم خان را در بخش‌های مجزا تحت عنوان کلی «یادداشت احمد اقتداری بر کتاب گل و برگ» بررسی کرده است، بخش‌هایی از جمله: ذکر شجره‌نامه‌ی خاندان دهباشی گراشی، سبک و نبوغ ادبی حاج رستم خان، تفسیر «باغستان» و رساله «قوطی عطار» و بخش‌های دیگر. صفحات پایانی کتاب نیز شرح حال مفصلی از مرحوم فتحعلی خان گراشی لارستانی، پدر مولف کتاب است.

داستان انتشار این کتاب را از زبان دکتر اقتداری در مقدمه اینطور می‌خوانیم: «سال‌ها پیش، استاد فقید مرحوم مفغور محمدتقی دانش‌پژوه از وجود کتابی به نام «گل و برگ» ترجمه و تالیف (رستم ابن فتحعلی‌خان گراشی لارستانی) در کتابخانه‌ی مجلس شورای ملی (کتابخانه‌ی مجلس شورای اسلامی) خبر داد. بیش از چهل سال گذشت و من توفیق دیدن آن کتاب را نیافتم. (ص ۱)» و سپس توضیح می‌دهد که نسخه‌ای از کتاب خطی حاج رستم خان به همت و هزینه‌ی مرکز دایره‌المعارف اسلامی برای او فراهم می‌شود.

در دو بیت از اشعار عرفانی حاج رستم خان در بخش دوم کتاب می‌خوانیم: «این روز دید چشمم و روزم بسر نشد / ای روزگار من که تو در خاک خفته‌ای // دیگر بهیچ دیده نه میبینم که دیدنت / ای پربها که در صدف دل نهفته‌ای».

Haj Rostam Khan Gol o Barg scaled

سرود آفتاب (۱۳۸۲)

علی‌اصغر رحمانی

این کتاب، اشعار شیخ علی‌اصغر رحمانی، از روحانیون قدیمی و مردمی گراش در دهه‌ی ۵۰ و ۶۰ است که به کوشش فرزندش صادق رحمانی گردآوری شده و نشر همسایه در سال ۱۳۸۲ در ۳۱۴ صفحه منتشر کرده است. شیخ رحمانی متولد ۱۳۰۲ در جهرم و اصالتا اهل جویم است و روضه‌خوانی‌های گرم و گیرای او در حافظه‌ی نسل قدیم ثبت است.

چند صفحه‌ی نخست کتاب، ادای احترام به «حاج حسین کامروا» حامی مالی این کتاب و شجره‌نامه‌ی خاندان شیخ رحمانی است. در مقدمه‌ی کتاب به قلم صادق رحمانی، او درباره‌ی چگونگی سکونت پدرش در گراش می‌نویسد: «سال ۱۳۶۶ قمری به دعوت مردم به «گراش» می‌آیی و جماعت –به قول امروزی‌ها- تحویلت می‌گیرند… و ۳۵ سال در «گراش» می‌مانی و روضه می‌خوانی. (ص ۱۴).» و در چند خط آخر که برای او یادآور تصویر رویارویی با مرگ پدر و خاطره‌ی آن روز تلخ است نیز می‌خوانیم: «همه رفته‌اند انگار. خودم را از دیوار مسجد صاحب‌الزمان می‌کنم سرم را بلند می‌کنم. چهارده زمستان گذشته است. صدای عبدالباسط بلند است و بوی غربت می‌آید. (ص ۱۴).»

اشعار کتاب در چهار بخش قصائد، مراثی، دوبیتی و غزلیات دسته‌بندی شده است. در بخش غزلیات که شیخ رحمانی تخلص «اهلی» را برای خود برگزیده، در غزل «به غیر عشق» می‌خوانیم: «به غیر عشق نباشد مرا گناه دگر / من اختیار نکردم به جز تو شاه دگر (ص ۲۵۸)»

چند صفحه‌ی آخر کتاب نیز عکس‌های خانوادگی و بقعه‌ی پیر پنهان محل دفن شیخ علی اصغر رحمانی در گراش است. شیخ رحمانی در دی ماه سال ۱۳۵۸ فوت کرد.

Ali Asghar Rahmani Soroode Aftab scaled

سبزها قرمزها، صد رباعی نیمایی و شعرهای دیگر (۱۳۸۵)

صادق رحمانی

محمدصادق رحمانیان که با نام شاعری صادق رحمانی شناخته می‌شود در تیرماه ۱۳۴۴ در گراش به دنیا آمد. او علاوه بر تحصیلات حوزوی، مدرک دکتری زبان و ادبیات فارسی را از دانشگاه آزاد اسلامی تهران واحد علوم و تحقیقات در سال ۱۴۰۲ دریافت کرد. او علاوه بر سردبیری چندین روزنامه و نشریه محلی، ویراستاری چند کتاب و تدریس در دانشکده‌ی صدا و سیما، مدتی مدیر شبکه رادیویی فرهنگ نیز بود و هم اکنون مدیرمسئول فصلنامه‌ی ادبی چامه است. کتاب شعر «انار و بادگیر» (۱۳۷۳) که حاصل سرایش به زبان مادری است برای مردم گراش و منطقه‌ی جنوب شناخته شده است. از دیگر آثار این شاعر «با همین واژه‌های معمولی» (۱۳۷۲)، «در این شب آهسته» (۱۳۸۷) و «آبی روشن، آبی خاموش» (۱۳۹۶) را در زمینه‌ی شعر و در زمینه‌ی پژوهشی کتاب‌های «سیمای لارستان» (۱۳۷۵) و «تاریخ مفصل لارستان» (۱۳۸۵) را می‌توان نام برد.

کتاب سبزها قرمزها را نشر همسایه در سال ۱۳۸۵ در ۱۲۰ صفحه منتشر کرده و در قالب رباعی نیمایی که مشابه هایکو ژاپنی است سروده شده و اشعار تصویری آرام‌بخشی از تجربه‌ی نو و قالب تازه‌ی شعری در ادب فارسی را نشان می‌دهد که آفریده‌ی صادق رحمانی است. در واقع قالب رباعی نیمایی ابداع خود رحمانی است و شهرت ادبی او بیشتر به اشعار این کتاب بر می‌گردد. رحمانی رساله‌ی دکترایش را نیز در مورد شعر کوتاه در فارسی نوشته است.

اشعار کتاب متاثر از فضاهای شهری، بناهای قدیمی و تاریخی و احساس نوستالژیک شاعر نسبت به فضاهای قدیمی در گراش و همچنین آدم‌ها و مکان‌ها در جاهای دیگر است و با داشتن رنگ بومی و ارجاعات مداوم به اجزای آن برای خواننده‌ی جنوبی خوشایند است.

این کتاب چهار بخش دارد. در بخش اول آن، هر رباعی پس از سرایش، با یک توضیح از فضای یک مکان و بنای قدیمی در گراش که شاعر احساسش را از آنجا الهام گرفته و ردپایی در خاطرات کودکی و یا جوانی رحمانی دارد، بسته می‌شود. بخش دوم اشعار متاثر از خاطرات پراکنده‌ی شاعر با آدم‌ها و همراهان قدیمی او و اشیا است. بخش سوم چند شعر از دفتر «همه‌ی چیزها آبی است» و اشعار دیگری با توضیحی درباره‌ی فضای الهام‌گرفته از آن است. بخش چهارم و پایانی کتاب اما متفاوت از سه بخش قبلی، مقاله‌ها و یادداشت‌های مفصل چند تن از نویسندگان ادبی از جمله سیدعلی میرافضلی، دکتر علیرضا فولادی، سعید یوسف‌نیا، مرتضی امیری اسفندقه، شهرام میرشکاک و محمد خواجه‌پور است که هر یک درباره‌ی اشعار این کتاب نقدی نوشته‌اند. برای مثال میرافضلی در اولین مقاله‌ی این بخش که نام آن «تجربه‌ای نو در شعر کوتاه ایرانی» است و اشاره به قالب هایکویی اشعار کتاب دارد، با توضیح پیشینه‌ی سرایش تک‌بیت‌ها در شعر کلاسیک فارسی و سپس توضیح مفصل درباره‌ی فرم شعری هایکو و محتوا و ویژگی‌های آن و شباهت‌هایش با رباعی در ادبیات فارسی، درباره‌ی اشعار رحمانی در این کتاب می‌نویسد: «نوعی نگاه تلخ و حسرت‌بار خیاموار در اغلب شعرهای این مجموعه جاری است. (ص ۸۲)»

در نخستین رباعی نیمایی این مجموعه شعر با نام «آرامگاه» می‌خوانیم: «بوی قرآن در این عصر جمعه / سرخوش، آرام چونان درختان؛ / بقعه‌ی آبی پیر پنهان. (ص ۷)»

گفتگوی صادق رحمانی با هفت‌برکه درباره‌ی این کتاب را می‌توانید اینجا بخوانید.

Rahmani Sabzha Qermezha scaled

حوصله‌ام عطسه می‌زند (۱۳۹۴)

محمدجواد راهپیمائیان

محمدجواد راهپیمائیان از شعرای باسابقه‌ی گراش متولد سال ۱۳۵۶ و ساکن امارات است. از او تاکنون چند مجموعه شعر منتشر شده که نشان می‌دهد راهپیما شاعری است که ذوق ادبی سرشاری دارد. کتاب «حوصله‌ام عطسه می‌زند» را نشر مصدق در سال ۱۳۹۴ منتشر کرده و ۸۰ صفحه است. دیگر کتاب او «دل دریایی من» را نیز که یک مجموعه غزل است را در سال ۱۳۸۴ نشر زیتون منتشر کرده است.

او در حال حاضر در امارات اقامت دارد و مشغول به کار است اما همزمان مشغول آماده کردن دو مجموعه شعر دیگر، یکی غزلیات و دیگری رباعیات است. راهپیما در گفتگو با هفت‌برکه می‌گوید: «با توجه به اینکه فضای زندگی در دبی کاملا فضای اقتصادی و تجاری است، کار کردن در مورد شعر و ادبیات بسیار سخت و پیچیده است. البته این نکته باید مورد توجه باشد که همواره فعالیت در وادی هنر، ذهنی آرام و وقتی دلنشین می‌طلبد لذا شکل گرفتن یک کار هنری در اینجا با این حجم کاری چیزی شبیه معجزه‌ی هنری است.»

کتاب حاضر شامل غزلیات و رباعیات است و در یکی از رباعیات آن می‌خوانیم: «آخرش هیچ و پوچ و بی‌معنی / یعنی از حرف‌های تو سیرم / یعنی از پیش من برو گمشو / یعنی از دوری‌ات نمی‌میرم. (ص ۶۸).»

Rahpeimaeian Housaleh Atseh

تن‌ها (۱۳۹۹)

مصطفی کارگر

مصطفی کارگر متولد سال ۱۳۵۹ گراش و از مدیران موسسه‌ی خبری فرهنگی پندری گراش است. کارگر مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تفت در یزد دارد و اکنون در دانشکده‌ی علوم‌پزشکی گراش مشغول به کار است و در مدارس نیز تدریس می‌کند. مصطفی کارگر شاعر پرکاری است و تاکنون سه مجموعه شعر منتشر کرده است که همگی با محوریت دفاع مقدس است. مجموعه شعر «سلام گل سرخ» (۱۳۸۰)، «تن‌ها« (۱۳۹۹) و «آ» (۱۳۹۹) حاصل تجربیات شاعری او است. از او اشعار بسیار دیگری در کتاب‌های مختلف نیز منتشر شده است. کارگر مسئول انجمن شعر چشمه نیز است که از دی‌ماه ۱۳۹۷ آغاز به کار کرد و تاکنون نزدیک به ۱۰۰ جلسه از برگزاری آن می‌گذرد. کارگر در کنار نشر آثار، فعالیت‌های ادبی دیگری چون همکاری در انتشار سرود و ترانه را نیز دارد. او در آینده‌ای نزدیک قصد دارد دو مجموعه شعر دیگر، یکی مجموعه رباعی و دیگری مجموعه چهار ترکیب‌بند عاشورایی، را منتشر کند.

مجموعه شعر «تن‌ها» را نشر صریر در سال ۱۳۹۹ در ۱۱۰ صفحه منتشر کرده است و شامل چهار دفتر است؛ دفتر نخست غزل‌ها، دفتر دوم مثنوی‌ها، دفتر سوم و دفتر چهارم رباعی‌ها. بسیاری از اشعار کتاب به شهدا تقدیم شده است، شهدای دفاع مقدس، شهدای منا، شهدای گمنام و شهدای مدافع حرم در میان این نام‌های والامقام دیده می‌شود.

در نخستین رباعی از دفتر رباعیات این کتاب می‌خوانیم: «ما پاک چو قطره‌های باران هستیم / سرمست سلام سبز یاران هستیم / بعد از گذر جنون ایام، هنوز / مبهوت نبرد حق‌تباران هستیم (ص ۱۰۵)»

گفتگوی هفت‌برکه را در کائت خودمونی با مصطفی کارگر می‌توانید در اینجا بخوانید و ببینید.

Mostafa Karegar Tanha

با احتیاط حمل شود (۱۳۹۴)

مریم انصاری

کتاب شعر شاعر جوان گراشی مریم انصاری ۲۴ غزل دارد و نشر فصل پنجم آن را منتشر کرده و طراح جلد آن، گرافیست خوش‌ذوق گراشی سعید سرخی است. انصاری متولد دی‌ماه ۱۳۶۹ است و این کتاب نخستین تجربه‌ی شاعری او است. فضای غزلیات مریم انصاری در این کتاب امروزی، روزمره و به سبک دل‌نوشته است و شیرینی و سادگی زبان آن خواننده را با خود همراه می‌کند. این کتابِ شعر عاشقانه‌ی امروزی در ۴۸ صفحه غزلیات زیبایی دارد که شرح دلتنگی‌ها، کند و کاو شاعر در زبان شاعرانگی و تجربه‌اندوزی ادبی و خلوت خودش است.

در یکی از غزلیات کتاب می‌خوانیم: «از لبی غیر از لب تو هر زمانی بشنوم / دوستت دارم! گلم! مریم! نمی‌چسبد به من / هم قد تو نیستم پس بوسه‌ی مردانه‌ات / تا سر و گردن نکردی خم نمی‌چسبد به من (ص ۲۰).»

یا در غزل دیگری که تصاویر دلپذیر و تازه‌ای دارد و غزل پایانی این کتاب است می‌خوانیم: «در شعرهام دخترکان هند / با سبک چشم‌های تو می‌رقصند / در شعرهات عازم میدان‌اند / یک عده جنگجوی خراسانی ( ص ۴۷).»

هفت‌برکه در زمان انتشار این کتاب گفتگویی با مریم انصاری انجام داده است که می‌توانید آن را اینجا بخوانید.

Ansari Ba Ehtiat Haml Shavad scaled