هفت‌برکه: آیین رونمایی و نقد رمان کوتاه «از این شهر می‌روم…» نوشته‌ی مجتبی بنی‌اسدی، جمعه‌شب ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ با حضور جمعی از دوستداران ادب و فرهنگ در سالن اجتماعات مجموعه‌ی آبشار اندیشه برگزار شد. این رمان اولین اثر بلند داستانی مجتبی بنی‌اسدی است که در ۱۲۲ صفحه از سوی نشر صاد منتشر شده است. مصطفی کارگر، مجری برنامه، قبل از دعوت برای رونمایی کتاب گفت: «این برنامه اولین برنامه‌ی رسمی‌ موسسه‌ی پندری است». موسسه فرهنگی هنری پندری گراش اردیبهشت امسال در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است (خبر در هفت‌برکه).

14030326 Ketab BaniAsadi 1

رییس فرهنگ و ارشاد: رونمایی کتاب، حمایت مادی و معنوی از آن است

پس از قرائت قرآن با صدای حجت عالمی و پخش سرود ملی، مصطفی کارگر، مجری برنامه، به مهمانان خوش‌آمد گفت. سجاد فتحی، رئیس اداره‌ی فرهنگ و ارشاد اسلامی گراش، نخستین سخنران مراسم بود و در سخنان کوتاهی گفت: «خوشحالم که شاهد نقد کتاب دوستم هستم و امیدوارم اسم کتاب صرفا یک نام باشد. عمر برگزاری این مراسم‌ها به بیش از یک دهه نمی‌رسد. سوال این است که متولی این مراسم کیست و هدفش چیست؟ و تا چه حد به دیده شدن کتاب و ترویج کتابخوانی کمک می‌کند؟ این مراسم‌ها از دو بخش حائز اهمیت است: در بخش فرهنگی، معرفی بهتر کتاب است؛ در بخش اقتصادی، به فروش کتاب کمک می‌کند. پس حداقل بودن مراسم رونمایی از نبودنش بهتر است.»

بنی‌اسدی: چاپ کتاب هدیه‌ی نشر صاد بود

و سپس از سجاد فتحی، دکتر فرجی، مهدی حلیمی شهردار، مهدی‌زاده، استاد نوروزی، فروزش، بخشدار مرکزی، و بنی‌اسدی نویسنده‌ی کتاب دعوت کرد تا از کتاب رونمایی کنند.

داستان این رمان کوتاه که رنگ و محتوایی بومی و موضوعی اجتماعی دارد، درباره‌ی زندگی مردی به نام عبدالله در گراش است. بنی‌اسدی در سخنان کوتاهی گفت: «هفته‌ی پیش مصاحبه‌ای با خانه‌ی ادبیات بوشهر انجام دادم و گفتم ما در شهرمان یک هواشناس تجربی داریم به نام عبدالله احمد و جالب است که جاهای دیگر هم ایشان را می‌شناسند. در رمان هم از زبان عبدالله می‌خوانیم «باران دست خداست. ما فقط حدس می‌زنیم.» می‌خواهم بگویم اگر آقای محسنی نبود شاید این رمان متولد نمی‌شد چون عبدالله شخصیت اصلی رمان هم یک هواشناس تجربی است. همه‌ی رمان تخیلی است به جز نام شخصیت اصلی.

«سال ۱۴۰۰ عبدالله محسنی یک پیش‌بینی کرد و یک باران خیلی شدید در گراش آمد. همان سال در جشنواره‌ی خودنویس شرکت کردم که از نویسندگانی که تازه‌کار هستند حمایت می‌کند. در آنجا پنج طرح فرستادم و پیش‌بینی‌هایی که محسنی کرد هم اتفاق افتاد و جرقه‌ای برای دوستانم در پندری شد. از او دعوت و مصاحبه کردم و آن گفتگو را خودم تنظیم کردم و آن مصاحبه شد طرح رمان من. پنج صفحه برای انتشارات صاد ارسال کردم و بین نهصد طرح ارسالی، بیست طرح انتخاب شد که یکی هم طرح من بود و جایزه‌ی آن، انتشار کتاب از سوی نشر صاد بود.» او سپس از حمایت‌های پدر و مادرش تشکر و قدردانی کرد.

سپس احمد نوروزی استاد بازنشسته‌ی ادبیات، در صحبت‌های کوتاهی گفت: «روال ما در موسسه‌ی آبشار اندیشه و موسسه‌ی توسعه و عمران گراش این است که اگر خبردار شویم کتابی از نویسندگان بومی منتشر شده به حد وسع از آنها حمایت می‌کنیم به همین دلیل به مبلغ پنج میلیون تومان کتاب را خریداری می‌کنیم تا کتابخوانی توسعه پیدا کند و به افرادی می‌دهیم که اهل کتاب هستند.»

14030326 Ketab BaniAsadi 2

بیغرض: عدم باورپذیری سبک رئالیستی داستان

نوبت به نقد کتاب رسید و دکتر بهروز بیغرض، شاعر و منتقد ادبی و دبیر کانون ادبی سیمرغ دانشگاه هنر تهران از لار، اولین منتقد کتاب بود. او گفت: «من را برای بخش تلخ کار یعنی نقد دعوت کرده‌اند.»

بیغرض با اشاره به سبک رئالیستی داستان و تناقض آن با زمان و مکان واقعی ادامه داد: «وظیفه‌ی نویسنده در نوشتن هر اثر داستانی، کشاندن مخاطب به جهان داستان و مشارکت دادن او در جهان داستان است. اگر رسالت نویسنده را این تعریف کنیم، نویسنده‌ی داستان رئالیستی نیز اصلی‌ترین اصلی که رعایت می‌کند اصل واقع‌نمایی است، یعنی خلق جهانی که اگر چه شخصیت‌هایش در جهان واقعی وجود ندارند، اما امکان حضور آنها در جهان واقعی معدوم نیست و این تبدیل می‌شود به محاکات واقعیت در داستان رئالیستی. ما یک راست‌های کوچولو می‌گوییم در خدمت آن دروغ بزرگ داستان. داستان کتاب دور از مرکز اتفاق می‌افتد و پیرنگ آن هم باید زمینه‌مند باشد و در اقلیم جنوب اتفاق می‌افتد. در همین راستا، نویسنده کشمش بیرونی داستان را در ابتدای داستان شروع می‌کند تا ذهن خواننده تمایل پیدا کند این کشمکش را دنبال کند. صحنه‌ی آغازین داستان صحبت عبدالله با کشاورزان به ستوه آمده از پیش‌بینی‌های نافرجام او است. داستان بنا بر شواهد روایی در دهه‌ی هشتاد و نود در گراش اتفاق می‌افتد. داستان اقلیمی وقتی از اقلیمش اسم برده می‌شود و گراش داستانی در آن دهه، وضعیت منحصر به فردی دور از واقعیت آن دهه دارد و باعث می‌شود فاصله‌ی نجومی داشته باشد با گراش واقعی.»

او با نام بردن از برخی مختصات زمانی، مکانی و شخصیت‌پردازی در داستان و تناقض آن با اصول سبک رئالیستی گفت: «گراشی که در داستان ترسیم می‌شود، پارادوکسیکال است، گراشی که مردمش بیشتر کشاورز هستند که ادامه‌ی حیات‌شان به باران وابسته است و برای آن حاضر هستند کارهای زیادی بکنند، مثلا جنی‌شدن که یادآور روستاهای عقب‌افتاده است. این باورپذیر نیست. نویسنده باید توجه کند شهرهای منطقه‌ی ما به لحاظ توسعه‌ی‌ شهری با تحولات توسعه‌ی شهری آشنا شده‌اند و از بقیه جلوتریم. از این جهت باید دقت کنند اگر جهان داستانی را می‌سازیم باید شرایط همان زمانه را بسازد. یا ضد قهرمان داستان، نعمت، که دوست دارد باران نبارد و زمین‌ها را تبدیل به آپارتمان کند، برای من این باورپذیر نیست. این فضا مربوط به رمان‌های دهه‌ی چهل و پنجاه مانند رمان «جای خالی سلوچ» است، اما چنین چیزی را نمی‌توانیم برای گراش امروز تصور کنیم. در دوران ما، دهه‌ی هشتاد با دهه‌ی چهل متفاوت است و یک نوع زمان‌پریشی در داستان اتفاق می‌افتد. تلاش نویسنده برای زبان اقلیمی فیگوراتیو الکن مانده است. در این داستان یا زبان و گویش اصلی استفاده شده که باید دائما پاورقی را چک کرد و یا زبان فارسی معیار که بازتاب مناسبی برای اقلیم‌نمایی نیست.»

پس از نقد اول، فرزاد رجاییان یک اجرای رادیویی از دو صفحه و نیم از کتاب را با همراهی یک موسیقی ملایم خواند و مهمانان را به فضای داستانی رمان برد.

قاسمی‌زادگان: بومی‌نگاری قوی

مهمان دوم، مریم قاسمی‌زادگان بود که با تحسین فضای بومی و شخصیت‌های بومی آن گفت: «در این کتاب با داستان بلندی مواجهیم که از همان ابتدا ما را وارد فضای بومی منطقه می‌کند. نویسنده حتی اگر اسمی از گراش نبرده بود، با انتخاب شغل شخصیت اصلی داستان و نام شخصیت داستان به کتابش هویت گراشی داده است؛ یعنی اگر نویسنده آن اصطلاحات را هم وارد کتابش نمی‌کرد، ما باز هم با یک فضای بومی گراشی روبه‌رو بودیم. یا انتخاب نام فولاد که برای مردم گراش یادآور گله‌ی فیلاد آن شخصیت قدیمی است. من به عنوان یک گراشی که درک زیستی مشترکی با فضای داستان دارم از خواندن کتاب آقای بنی‌اسدی ذوق‌زده شدم و به نگرانی‌ام در این مورد که آیا یک فرد غیربومی هم می‌تواند ارتباط برقرار کند این طور پاسخ دادم: من از مثلا «بافته‌های رنج» علی‌محمد افغانی لذت می‌برم. کتاب‌هایی که فضای داستانی‌شان مربوط به یک منطقه‌ی خاص است، پس مخاطب غیربومی کتاب هم از این کتاب لذت می‌برد.»

او سپس با تحسین زبان سالم، فضای داستانی و شخصیت‌پردازی روایت گفت: «این کتاب با زبان سالم و به دور از پراکنده و زیاده‌گویی برای روایت‌گویی اثر ارزشمندی است و می‌توان امیدوار بود که رمان‌هایی توسط این نویسنده نوشته شود که در میان آثار ماندگار ادب فارسی قرار بگیرد. مورد بعدی اتمسفر داستان است که نویسنده برای بازگویی دغدغه‌های دینی، اقتصادی و فرهنگی به سراغ یک فضای دور شهری نرفته است و فضای ساده‌ای را انتخاب کرده است. همه‌ی شخصیت‌های کتاب نماینده‌ی قشری از مردم هستند و عبدالله با سادگی، فولاد با دلرحمی و نعمت با بلندپروازی و بی‌رحمی‌اش و مادر عبدالله با سادگی از این نمونه هستند. در کتاب دو شخصیت زن بیشتر نداریم: بی‌بی و مادر عبدالله که سایه‌وار هستند و حضور کمرنگی دارند.»

عبدالله محسنی: من هم گفتم از این شهر می‌روم

سپس کلیپی از گفتگوی عبدالله احمد محسنی، کارشناس هواشناسی شناخته‌‌شده‌ی گراشی و منطقه‌ی جنوب، منتشر شد که درباره‌ی علاقه‌اش به هواشناسی و آغاز کارش صحبت کرد. او گفت: «سال ۱۴۰۰ من پیش‌بینی کرده بودم که چهارشنبه و پنجشنبه باران می‌زند اما پنجشنبه باران نیامد و برخی شروع به متلک‌پرانی کردند. من گفتم اگر پنجشنبه باران نیامد من از گراش می‌روم و ربع ساعت قبل از ترک گراش باران شروع شد و آن کلمه‌ی معروفم یعنی زرشک را آنجا گفتم!» که اشاره به نام کتاب و شباهت بخشی از روایت داستانی و شخصیت آن با گفته‌ی عبدالله است. محسنی با اشاره به تحقیق و مطالعه‌ی نویسنده‌ی رمان در این زمینه ادامه داد: «نویسنده قبل از نگارش رمان از من سوالاتی پرسید و فهمیدم خبرهایی است.»

مقدسی: رمان روایت تقابل موفق سنت و مدرنیته است

مهمان سوم، نظام‌الدین مقدسی، شاعر، نویسنده و مدرس داستان‌نویسی اهل خنج بود که کتاب را در دو بخش محتوایی و تکنیکی تحلیل کرد و گفت: «در ابتدا من فکر می‌کردم کتاب یک دلنوشته است چون برخی کسانی که در این منطقه کتاب می‌نویسند فکر می‌کنند داستان نوشته‌اند، اما دلنوشته است. اما از خواندن این کتاب شوکه شدم. پایان‌بندی، فضای روایی و شخصیت‌پردازی بسیار خوب است و پیشنهادم این است که نویسنده می‌تواند این داستان را ویرایش و تبدیل به یک داستان بلند کند.»

او ضمن مخالفت با صحبت‌های بی‌غرض درباره‌ی تناقض زمان روایی داستان با جهان واقعی دهه‌ی هشتاد، با تحلیل محتوای داستان گفت: «داستان به هر حال تخیل است و اینکه گراش امروز مثل چیزی که در رمان است نیست دلیل نمی‌شود باورپذیر نباشد و تکنیک نویسنده باعث این باورپذیری می‌شود ولی با شما موافقم که اصل باورپذیری در داستان مهم‌ترین اصل است. چون اگر جایی خواننده احساس تناقض کند از داستان زده می‌شود. اینجا من با یک رمان بومی طرف بودم که هم یک رمان انتقادی است و تقابل سنت را با مدرنیته نشان می‌دهد و یک نقد بسیار جدی است و البته افکار سنتی در فضای مدرنیته شده هنوز وجود دارد و هم وجود اصطلاحات بومی و محلی در داستان و مطمئنم اگر جاهای دیگر این رمان را بخوانند با آن همذات‌پنداری خواهند کرد.»

او سپس با برشمردن نقاط قوت رمان گفت: «کاستی‌هایی در رمان است اما تلاش‌های نویسنده برای تحقیق درباره‌ی موضوع قابل تحسین است و اینکه داستان صرفا تخیلات نویسنده نیست. توضیحات پاورقی‌ها هم مفصل بود. در این رمان تمسخر افراد با افکار متفاوت با عامه وجود دارد و باید مراقب آن و تاثیر آن بر جامعه بود و مسئله‌ی دوم رفتن افراد به امارات و دوریِ دور و دراز پدر از خانواده و سختی‌های زندگی روستایی است. تکنیک زاویه‌ی دید که استفاده شده و چرخش آن از دانای کل به اول شخص، مدرن است و تحلیل زمانی مناسب و فصل‌بندی کوتاه که خیلی خوب انجام شده و همچنین جزییات‌پردازی داستان که آن را باورپذیر کرده است. شخصیت‌پردازی قوی، تعداد اندک شخصیت‌ها و پایان‌بندی باز داستان از دیگر وجوه مثبت اثر است.»

14030326 Ketab BaniAsadi 11

بنی‌اسدی: تحقیق و مطالعه‌ی کتاب گراشی‌ها

بعد از اینکه از مهمانان با فالوده پذیرایی شد، مجتبی بنی‌اسدی بار دیگر در صحبت‌های کوتاهی از تحقیق و مطالعاتش پیرامون موضوع رمان و بهره‌گیری از کتاب‌هایی با موضوعات بومی که همشهری‌هایش نوشته‌اند صحبت کرد و گفت: «من در این کتاب از کتاب‌های گراشی‌ها با موضوعات فرهنگ بومی خیلی استفاده کردم و یکی از مهم‌ترین‌ آنها خواندن یک گزارش مفصل از آقای محمدحسن روستایی بود که تحلیل دقیق از هواشناسی و نزول باران بود.»

خرید رمان و تجلیل از نویسنده‌ی جوان

پایان‌بندی جلسه نیز تقدیر و تجلیل از نویسنده‌ی کتاب از سوی اداره‌ی آموزش و پرورش، اداره‌ی فرهنگ و ارشاد اسلامی، هیئت هفتگی محبان اهل‌بیت، موسسه‌ی مهر و امید و موسسه‌ی فرهنگی و هنری پندری بود که با حضور مهدی حلیمی، دانشور رئیس شورای اسلامی، دکتر فرجی رئیس آپ، سجاد فتحی رئیس اداره‌ی فرهنگ و ارشاد و محمدحسن روستایی نویسنده‌ی گراشی برگزار شد. از منتقدان برنامه، دکتر بیغرض، مقدسی نویسنده‌ی خنجی و مریم قاسمی‌زادگان هم با اهدای هدیه تجلیل شد.

در این برنامه برای حمایت از کتاب مجتبی بنی‌اسدی، شهرداری شصت جلد از این کتاب را خریداری کرد و سفر به مشهد برای او هدیه‌ی تکمیلی بود. بنیاد فرهنگی نوبهار نیز با خرید سی جلد و خانم فعلی مدیر مدرسه قمری نیز با خرید دوازده جلد از این کتاب حمایت کردند.

در حاشیه‌ی مراسم، رمان بنی‌اسدی با ۲۰ درصد تخفیف در بیرون از سالن به فروش رسید.

14030326 Ketab BaniAsadi 20