هفتبرکه – مجید افشار: حاج ماندنی پورشمسی متولد ۱۳۳۲ است و از ۷۰ سال عمر خود، ۵۶ سال برقکار بوده است. جریان برق در این خانواده از پدر به هفت پسرش منتقل شده و پسران او در الکتریکی گلستان و شرکت کلات، راه پدر را ادامه میدهند.
یادگیری با باتری و سرپیچ
ماندنی در مورد علاقه خود به کار برق میگوید: «من کلاس اول مدرسه نرفتم و از کلاس دوم در سه سال، کلاسهای دوم و سوم و چهارم، درس خواندم. در مدرسه ابدی دانشآموز بودم. صبحها که میرفتم مدرسه، مادرم یک ریال به من میداد و من با این یک ریال چیزی نمیخوردم و میرفتم از مغازه میر عبدالحسین میرزمانی در سابات روبهروی مسجد آخوند، یک روز لامپ میخریدم، یک روز سیم میخریدم و یا باتری میخریدم. خانه ما برق نداشتیم و در اتاق زمستانخانه که کامل سیاه بود، جالامپی یک و نیم ولتی کوچک زده بودم و با باتری آن را روشن میکردم. هر باتری برای چند شب دوام داشت و دوباره با همان پول توجیبی باتری میخریدم. یادگیری من هم کاملا تجربی و از باتری و چراغ قوه و سرپیچ بود.»
کارمند شرکت برق با روزی ۱۵ ریال
ماندنی کار برقکشی را از سال ۱۳۴۶ و ترک تحصیل در کلاس چهارم ابتدایی شروع کرد. میگوید: «در آغاز با سلیمان حسینی با حقوق روزی ۱۵ ریال در شرکت برق گراش کار میکردم. مدتی گراش کار کردیم و بعد که در گراش کار کم بود، ۴۵ روز هم رفتیم هود و بیدشهر و بلوکات. روزی یک یا دو خانه برقکشی میکردیم یا پایه در کوچه نصب میکردیم و درآمدمان روزی دو تومان و بیشتر بود. هر چه نیاز داشتیم سلیمان با موتورسیکلت میآورد.»
سفر کاری به قطر و دبی
حاج ماندنی هم مثل خیلی از گراشیها تجربه کار در کشورهای حوزه خلیج فارس را در پیشینه دارد: «بعد دنبال کار سربازی افتادم و معاف شدم و بدون گذرنامه و با شناسنامه رفتم قطر و با مرحوم حاج غلامعباس حسنزاده در مغازه برادرم در ریحان قطر کار میکردم. ضمن کار، به علاقهام هم میرسیدم و خردهکاریهای برقکشی را هم انجام میدادم. بعد از دو سال برگشتم گراش و دوباره دو سفر ششماهه رفتم دبی و از سال ۱۳۵۴ دیگر سفر خارج نرفتم.»
دو دهنه مغازه با سرمایهی ۴۰ هزار تومان
حاج ماندنی در مورد اولین کار رسمیاش در گراش میگوید: «عیالم خیلی موافق نبود که در گراش کار کنم، ولی چهل هزار تومان سرمایه داشتم. لوازم برقی خریدم و تنهایی کار را شروع کردم. یادم است ۳۶ هزار تومان یک خاور پر از جنس از شیراز و تهران آوردم. کرایه ماشین هم هزار و دویست تومان دادم. دو دهنه مغازه کنار حسینیه اعظم در جایی که الان بیرونبر شهر غذا است اجاره کردم و این شروع کار من در گراش بود. توی روزهای اول انقلاب هم هر روز راهپیمایی داشتیم، صبح و پسین.»
مغازه حاج ماندنی تا چند ماه پیش در ابتدای خیابان امام، روبهروی پاساژ مرکزی بود. ماندنی پورشمسی میگوید: «آنجا زمین اوقافی بود و تعدادی نخل مرده داشت. از اوقاف اجاره کردیم و با حاج غلامعباس و برادرم حاج علی، شراکتی ساختمان را ساختیم و کار را شروع کردیم. از سال ۱۳۶۰ تا سال ۱۴۰۱، آنجا بودیم.»
هفت پسر در دو شرکت برقی
حاج ماندنی هفت پسر دارد که همه آنها زیر دست پدرشان وارد کار صنعت برق شدهاند: «من دیگر بازنشسته شدهام و بچههایم به مدیریت حاج حسینعلی و حاج عبدالنبی به ساختمان جدید در کمربندی ابتدای خیابان شهدای گمنام آمدهاند و محمد جواد و مهدی هم اینجا هستند. برای فروش تجهیزات برقی و گسترش شبکه هم دیگر پسرانم مجتبی، شکرالله و علی، شرکت برق کلات را راهاندازی کردهاند و بیشتر با اداره برق همکاری دارند. هر چند دو عده هستند ولی با هم کار میکنند.»
به جز پسران حاج ماندنی، برادران او هم با برق مرتبط هستند: «مشت عوض هنوز در کار برق است. حاج محمدعلی بازنشسته شده ولی روی تاکسی کار میکند.»
بسیجی قدیمی، نخلدار و خادم امام رضا(ع)
حاج ماندنی از بسیجیهای قدیمی گراش است: «بیشتر مسئولیت کارهای برقی مراسمها با سید حسین زیارتی بود و ما هم تا جایی که میشد همکاری میکردیم. جنگ که شروع شد هم با پایگاه امام حسین(ع) همکاری میکردم و به ویژه شبها آنجا بودیم. گاهی تا چهل نفر هم از طرف پایگاه گشت میزدیم.»
حاج ماندنی در دوره بازنشستگی به علائق دیگر خود میرسد: «روزی یک بار یا دو روزی یک بار به گلستان یا شرکت کلات سر میزنم. البته اینجا بیشتر مینشینم و کاری ندارم. بقیه وقتها به صحرا و نخلها سر میزنم و به نخلها سرکشی میکنم. مراسم باشد هم شرکت میکنم. مشهد هم به عنوان خادم امام رضا(ع) میروم.»
اولینها در صنعت برق گراش
حاج ماندنی در مورد نخستینها در صنعت برق گراش میگوید: «اول کسی که در گراش مغازه داشت، مرحوم محمدحسنخان شکوه بود. دکان کوچکی جای مغازه راستی داشت و محمدحسنخان با سلیمان حسینی شریک بودند. یک نفر هم به نام همت احمدنیا بود که اهل جهرم بود که دوچرخهای داشت و در گراش برقکشی میکرد. یک نفر دیگر به نام میرزا بود. البته مغازه برقکشی و لوازم آن در گراش نبود و بیشتر سیار کار میکردند.»
حاج ماندنی ذکری هم از غفور پورغفور، مسئول کارخانه برق گراش، میکند و مثل دیگر گراشیها با عنوان مهندس از او یاد میکند: «مهندس پورغفور تجربی بود اما از همه وسایل برقی سر در میآورد. از بلندگو گرفته تا موتور برق و پمپ چاه را تعمیر میکرد. من هم هر وقت چیزی لازم بود پیش ایشان سوال میکردم. یک بار کارخانه برق یاتاقان زده بود و در گراش تراشکاری نبود. با سمباده کار را انجام دادیم. خدا او را بیامرزد که برای برق گراش خیلی زحمت کشید.»
عبدالرضا فعلی
۱۳ دی ۱۴۰۲
ماشاالله…
انشاالله سالم و تندرست باشند ، ماشاالله پسرانشون هم خوش اخلاق و خوش برخورد با معرفت اند.
احمد
۱۲ دی ۱۴۰۲
What happened