هفتبرکه – مریم مالدار: هفتهی گذشته یادداشتی با عنوان «حالا دسمال چه ببرم؟» در هفتبرکه منتشر شد (اینجا) که در آن از خوانندگان خواسته بودیم خاطرات و شنیدنیهای خودشان را از رسم «دسمال بُرده» برایمان تعریف کنند. این یادداشت واکنشهای جالبی را در پی داشت، از جمله نظرات طنز و خاطراتی که شاید همهمان روزی در دورهمیهایمان از بزرگترها شنیدهایم و خندیدهایم.
هر چند امروزه به قول کاربران و جوانان اینستاگرامی، گزینههای جذابی مانند گل و گیاه، کتاب، لوازم دستساز هنری، عروسکهای گراشی و… را جایگزین سِر کَند و شکلات برای هدیه کردهاند، هنوز هم وقتی حرف از مهمانی و دید و بازدید میشود، این جملات پای ثابت گفتوگو است: «حالا چه اَبرُم؟» «اما خجالتوش مونی. دست خالی اچوم». «اما نه انتااوم. چَد کَش چسوم خونهشو برنش، خوشو نهانتسن. خونهمو هم بلد نیستن اصلا». «ایشنیا چی شنادنن». «یک اَبی کند شه تاک بکو» و…. همهی اینها نشان از پایستگی همان رسمِ «حالا چه ابرم» است.
اینجا برخی از خاطرههایی را که زیر پست دسمال نوشته شده جمعآوری کردهایم تا کمی لبخند بر لبانتان جاری شود.
خانم رحمانیان نوشته: «کوچیک که بودیم یه چیزی بود بهش میگفتن کارامل. جعبه تخت و سبکی بود. تقریبا اون موقع تاریخ ماریخی هم در کار نبود. معمولا بازش نمیکردن و میبردن خونه یکی دیگه به همراه کمپوتهای گاها باد کرده. اگرم اون کارامل رو باز میکردیم یه مشت شیرینی سیاه شده کک زده بود. چون ما هیچوقت توش رو ندیدیم نفهمیدیم ماهیتش چی بود اصلا.»
آناتا هم ماجرای دور و درازی در این رسم گراشیها دارد. یکی از کاربران گفته: «یه بار تو عروسی یه بسته آناتا بهم دادن ولی دیدم خیلی سبکه، تکونش دادم دیدم توش بادام سبز ریختن و شکلاتاشو بیرون آوردن.»
خانم جوشن از تکنیک رونالدینیویی در عروسی برادرش گفته: «عروسی داداشم یکی یه بسته کیتکات آورده بود. بازش کردیم دیدیم آناتا گذاشتن».
یکی دیگر از خوانندگان هم نوشته بود: «عروسی خواهرم، بسته آناتا آوردن. تیکههای سنگ پایینش گذاشته بودن ردیف بعدیش پاکت فقط ردیف بالایی آناتا بود».
حدود بیست و چند روز دیگر مانده تا آمدن حجاج از مکه. اگر قرار است برایشان شیرینی ببرید، تاریخ انقضایش را حتما چک کنید و به جملهی «تک شلوغی حالا کِه چَدو» بسنده نکنید. زینب پورشمسی نوشته: «یادمه واسه اومدن مامان بابام از مکه، یکی یه جعبه توویکس آورده بود ۲۱ سال پیش تاریخش تموم شده بود.»
خیلیها هم از هدایای محلی برای زن زادمو (زائو) یا عیادت از بیمار نوشتهاند: «عیادت از بیمار حلوا آرد برنج، زیتون، ماست و تخم مرغ محلی»
فاطمه گفته: «قدیم که میرفتن سراغ گرته زن زادمو، به قول گراشیها (زن تازه زایمان کرده)، جوجه خونگی میبردن که بهش میگفتن جیجه. یادمه اصلا همچین جایی رو با مامانم نمیرفتم چون جوجه رو زیر بغل میزد منم میترسیدم بهم بپره.»
یک نفر دیگر در جواب کامنت بالا نوشته: «برا زن زائو گلدون میبردن. یادمه بالای کمد پر گلدون تاک و تاک بود.»
از قرار معلوم نه تنها جیجه، بلکه مرغ و یا خروس هم یکی از گزینههای زنده و کاربردی بوده است. یکی نوشته: «یادمه خیلی وقت پیش یکی اومد خونهمون محبت کرده بود یه مرغ چاق و چله «کارخونهای» نه محلی پاش هم بسته بود برامون آورده بود گذاشتش تو باغچه خونمون. مرغ هم با پای بسته بال بال میزد.»
کاربری به نام امیر به نقل از کسی تعریف کرده: «یکی هم تعریف میکرد یکی اومد خونمون دیدم یه چیزی زیر چادرش قایم کرده میگفت در حال دست گرفتن و سلام احوالپرسی بودیم که یک دفعه کله خروسی از زیر چادر طرف اومد بیرون… من از ترس خروسه دو میزدم خروسه هم از دست زنه فرار کرد و اومد بیرون و دنبالم میکرد. اون فرار و خروسه هم الفرار… طرف که خروس برام آورده بود میگفت چرا اینجوری میکنی؟ برات خروس آوردم اونم گفته تو رو خدا، نه دستمالت میخوام نه خروست. از خونه ما ببرش بیرون.»
خیلیها هم در ستایش پول نوشتهاند. همان بهتر که حالا مردم پول میبرند تا طرف مقابل هر چه خواست بگیرد. هم تمیز است و هم شیک و البته کاربردی. اما متاسفانه پول هم پایان ماجرای دسمال نیست…
مرتضی گفته: «اما عیش دادامو پیل شواردسو. بعد چش موکه دو سه تا پاکت خالی وا… یعنی خیلی باحال وا. البت شوگوتن تک عیشن کسی نادو از بس شلوغن.»
یا باقری نوشته: «و پاکت پولهایی که خالی بود و یا هزاری یا دوهزاری که میگذاشتن تا پلوی مکهای که میخورند از گلویشان پایین رود و عذاب وجدان نداشته باشند»
تعدادی هم به یاد ارزانی زار زده بودند: «یاد ساندو چهار هزار تومنی…» که اگر بخواهیم سر قیمت زار بزنیم و به تحریر در آوریم، دایرهالمعارف سنگینی میشود! «فلوت ۱۸ هزار تومانی» یا «کیتکات ۲۰ هزارتومانی» و تمام برندهای خارجی و حتی ایرانی که قیمتهایشان سر به فلک کشیده.
البته که هیچوقت این موضوعات و خاطرهها قدیمی نمیشود و همواره برخیها به قول گراشیها «ادنن وله شِز وَر اَواشخن».
عبدالعزیز
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
اگه کسی خسیس هست بگو نبره، چرا متلک میندازی دیگه، چه عیبی داره دستمال بردن؟
سعید
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
سلام
این رسم و رسوم نه تنها ما بلکه رسم تمامی ملتهای خاورمیانه است. چه قدیمی ها و چه نسل جدید. این رسم تمام ایرانی ها , عرب ها , ترکها, پاکستانی و افغان و تاتار و ترکمن و آذری و حتی روسها است. و تمامی این هدایا از مرغ و تخم مرغ گرفته, میوه ,پنیر, ظرف و ظروف و گل و دسته گل, فرش و کلیم, تا سکه و طلا و غیره همه عرف و عادتها شبیه به هم اند ولی بی شمارند. البته با توجه به اتفاق یا اون مراسم که در پی خواهد آمد یه کم ماهیت هدیه فرق میکنه (مثل ما).
1-تولد, یک سالگی, دندونی , سنت و …
2-سربازی
3-دختر دیدن, خواستگاری, نامزدی, جهیزیه, .. عروسی و حنا بندان و نصب پرچم بر سر در خونه و بردن و آوردن عروس و تراشیدن داماد و بعد عروس ( جا خالی نی) و صدها عرف و عادت دیگه.
4- عزا
5- خونه جدید (اجاره و یا خرید)
6- بازگشت از سفر ( کار, زیارت و ….)
موفقیت ها
ورزشی
کارنامه
و هزار و یک دلیل و بهانه واسه ابراز محبت و ارادت و یا بیعت
یکی از رسومی که واسه ما شاید جالب باشه . هدیه دادن لباس و اسباب بازی مستعمل بچه ها به کودک همسایه و دوست . بدون در نظر گرفتن وظعیت مالی طرف مقابل است. یعنی اگه شما قبول نکنین کاری کمی زشت محسوب میشه. شما هم فردای اون روز میتونین اون رو به کسی دیگه هدیه بدین یا دزدکی دور بریزین. ( تصور کنین اگه این عمل رو تو شهر خودمون کسی انجام بده ,شکم هدیه آورنده در چهار جهت جغرافیایی پاره میشه 🙂 )
هم شهری
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
کی میخواد این دستمان بردنا حذف بشه امان از دست دست خانمها
قبلا میگفتیم پیرزنها اینجوری هستن حالا جوونها هم اینجوری شدن فقط الگو برداری و چشم و هم چشمی