هفتبرکه – صادق رحمانی – یکم فروردین ۱۴۰۲
۱
آن چه را که از رادیو به یاد دارم، به دههی اول زندگیام در گراش برمیگردد؛ سال۱۳۵۰ وقتی هفتساله بودم و در اتاق زمستانخانه باید آماده میشدم تا به مدرسهی دولتی برقروز بروم. هوای بیرون سرد بود و هنوز خُردک شرری در اجاق باقی مانده بود. پدرم نماز صبحش را خوانده بود و حالا در پی خبرهای روز ایران و جهان موج رادیوی فیلیپس را کوتاه و بلند میکرد. از همان رادیوهایی که جلد پوستی قهوهای داشت. در آن روزگار این نوع رادیو را از قطر میآوردند. سرانجام موج رادیو لندن را که صاف و شفاف بود، پیدا میکرد و به خبرهای بامدادی گوش میداد. من هم نان و شیر داغ خورده بودم و مهیای رفتن به مدرسھ.شیر تازه هر روز ما از خانهی نوروز قاسم میآمد و وقتی چوبخط ما پر میشد، پدرم آن را حساب میکرد. ساعت یک ربع به هفت و قبل از رفتن به مدرسه، موج رادیو روی برنامهی کودک بود. من عاشق برنامهی «بابا ابر» بودم. بخشی از برنامهی کودک به نام «بابا ابر» بود. «بابا ابر» بچهها را سوار ابر میکرد و در آسمان ایران به گردش میبرد. «بابا ابر» از آن بالا به هر شهر و روستا که میرسید، آن جا را معرفی میکرد. از سرِ اتفاق یک روز به آسمان شهر خودمان آمد و دربارهی گراش و قلعهی آن برای بچهها توضیح میداد. درست یادم است که میگفت: از قلعهی گراش تا قلعهی اژدهاپیکر لار یک راه زیر زمینی وجود دارد. فکرش را بکن ما در آن عوالم بچگی باور کرده بودیم و همیشه با خودم دربارهی این راه زیرزمینی خیالاتی میکردم. حتی گاهی که با همکلاسیها به بالای کلات میرفتیم به دنبال روزنهای میگشتم تا این حقیقت را کشف کنم! بعدها فهمیدم که افسانهای بیش نیست. افسانهای که هنوز هم یادآوریاش برایم خوشایند است. اصلاً افسانهها چنین کارکردی دارند که تصویرهایی را در ذهن تثبیت کنند.
۲
داشتم دربارهی رادیو لندن میگفتم. پدرم به گوش دادن رادیو لندن و دریافت خبرهای آن عادت داشت؛ مثل خیلیهای دیگر که در گراش بودند و تمایلات فرهنگی یا سیاسی داشتند. یکی از دلخوشیها و سرگرمیهای او شنیدن اخبار بود، ولی وقتی به موسیقی فواصل برنامه میرسید آن را خیلیخیلی کم میکرد تا دوباره کلام گوینده شروع شود.
«رادیوی فارسی بیبیسی در شامگاه ۲۹ دسامبر سال۱۹۴۰، دی ۱۳۱۹، با پخش یک ساعت برنامه در هفته، کارش را آغاز کرده بود. برنامههای فارسی رادیوی بیبیسی گرچه در ابتدا به پخش خبرهای مرتبط با جنگ جهانی دوم محدود میشد، اما با پایان جنگ و افزایش زمان پخش برنامهها، مجموعهی متنوعی از مجلههای غیرخبری و فرهنگی هم به برنامهها افزوده شده بود.
یکی از پرشنوندهترین برنامههای رادیوی فارسی بیبیسی، برای چندین دهه، «پیک شبانگاهی» بود که گویندهاش لطفعلی خنجی در آن به سؤالهای شنوندگان پاسخ میداد. آقای خنجی در این برنامه نقش دائرهالمعارف را برای شنوندگان در ایران و افغانستان بازی میکرد که سؤالهای فراوانی داشتند، اما بدون امکانات ارتباطی امروزه، راهی برای یافتن پاسخ به پرسشهایشان نداشتند. از «مثلث برمودا» گرفته تا فاصلهی تهران تا ماه، از نام همسر رئیس جمهوری آمریکا تا جدیدترین راههای درمان بیماریها، همه و همه موضوعاتی بودند که شنوندگان رادیو لندن برای دههها از لطفعلی خنجی میپرسیدند تا در پیک شبانگاهیاش به آنها پاسخ بدهد.»
لطفعلی خنجی که در بحرین به دنیا آمده بود، ساکن تهران شد و به کشور انگلستان سفر کرد، امّا بر خلاف نام فامیلی و تبار خنجیاش هنوز به خنج نیامده است. لطفعلی با «السلام علیکم» برنامه را آغاز و با «یااااا هو» -که ربطی به یاهوی اینترنتی ندارد- آن را به پایان میبرد. از او صدایی دلنشین و جا افتاده، نثری پاکیزه، طنزی زیرپوستی و تواضعی فرهیخته به یادم خواهد ماند.
۳
در روزهای پایانی رژیم پهلوی دوم و روزهای پر شور انقلاب، اگر با تاریک شدن هوا سری به کوچههای گراش میزدی، صدای رادیو لندن را از برخی خانههای همسایه میشنیدی. میدانیم که ۴۲ سال پیش مردم گراش درِ خانههایشان را بهجز موقع خواب شبانه باز میگذاشتند و صدای رادیو تا ته بلند بود و مردمِ نگران از سرنوشت انقلاب و ایران، آخرین خبرهای روز را نه از رادیوی پهلوی، بلکه از رادیو لندن پیگیری میکردند.
سایت «تاریخ ایرانی» نیز از شنیدن مرتب و سر ساعتِ امام خمینی در نجف اشرف و کسب اخبار از این رادیو خبر داده است.
در سالهای پایانی عصر رضاشاه، رادیو مهمترین رسانه تأثیرگذار در حیات سیاسی و اجتماعی ایران و جهان به شمار میرفت. رادیو لندن ۸۰ سال پیش از این با بودجهی وزارت خارجه انگلیس آغاز به کار کرد و با توجه به اهمیت راهبردی ایران و نقش تبلیغات در این بخش از جهان، عمدهترین مأموریتهای آن خنثیسازی تبلیغات رادیو برلین، و آمادهسازی ذهن ایرانیها برای برکناری رضاشاه و اشغال ایران بود. این رادیو توانست حضور رادیو فارسی برلین را در ایران کمرنگ و محو کند و سیاستهای استعمارگرانهی بریتانیا را در قبال ایران پیاده کند.
این رادیو سرانجام تا دو – سه روز آینده به فعالیت خود پایان میدهد. این تعطیلی بهانهای شد تا هم اکنون که برای عید دیدنی از تهران به گراش آمدهام، خاطرات خود را قلمی کنم. بیبیسی دربارهی دلایل این تعطیلی سخن چندانی نگفته است، اما گفته است که با تعطیلی رادیوی فارسی بر حضور در فضای مجازی تأکید خواهد کرد.
از دبی
۳ فروردین ۱۴۰۲
با سلام . خبر تعطیلی بنگاه دروغ پراکنی بی بی سی ان شاء الله نوید برچیده شدن و نابود شدن تمام دنیای زور و زر و تزویر باشد .نابودی شان را به فال نیک میگیریم و بابتش در قبال جنایتهای که کردند شادی و خوشحالی از خودمان بروز میدهیم …والسلام
عبدالرضا فعلی
۳ فروردین ۱۴۰۲
یادش بخیر ، منم سالیان سال رادیو بی بی سی و پیک شامگاهی رو با صدای جذاب و دلنشین اقای خنجی گوش
میدادم.
برنامه شب هفتم با اجرای بهزاد بلور هم یکی از برنامه های خوب و شاد رادیو بی بی سی بود.
بخش فارسی رادیو کویت هم ظهر پخش میشد و اونم خوب بود.
یادش بخیر
عزیز نوبهار
۳ فروردین ۱۴۰۲
در اکثر خانه رادیو پیدا میشد و پدران خانه اخبار بی بی سی لندن گوش می دادند و جوانان هم رادیو دهلی(البته در اسمش شک دارم) گوش می دادند .زنان و ساعت ۸ شب سخنان راشد .فکر کنم نیم ساعت حرف می زد .هم زمان بساط قلیان و چای و فال و نقل هم برپا بود .