بستن

گزارش تصویری: پایان قصه‌ی مجید

هفت‌برکه: هر مرگی یک داستان پشتش دارد اما بعضی مرگ‌ها دراماتیک‌ترند. مجید راستی خیلی جوان بود و ورزشکار. او هنوز ازدواج هم نکرده بود. با اخلاق و رفتارش محبوب همگان بود، از جمله در میان همکارانش در بیمارستان گراش و هر کسی که کمترین آشنایی با او داشت. او در کارش هم تبحر داشت و جایش حالاحالاها در اتاق عمل بیمارستان خالی می‌ماند. اوج تلخیِ داستان آنجاست که او در چند متری اتاق عمل سکته قلبی کرد و پیش از آنکه نجات بیابد، به مرگ مغزی دچار شد. و نقطه‌ی عطف رستگاریِ داستان هم این است که حتی بعد از مرگ، با اهدای اعضایش، زندگی‌اش در بدن چندین نفر دیگر ادامه دارد (خبر در هفت‌برکه).

چنین پایان دراماتیکی سزاوار چنین بدرقه‌ی باشکوهی است. پیکر او از میان اشک و گل‌های پرسنل بیمارستان امیرالمومنین علی(ع) گراش از جلوی ساختمان اورژانس تا گلزار شهدا به روی موج دست‌ها لغزید و با دستان دکتر احمد عبدالهی در منزلگاهش ماوا گرفت. گراشِ قدردان و سوگوار، دیروز یکی از فرزندانش را به خاک سپرد.

مجید افشار لحظه‌هایی از این شکوه تلخ را به تصویر کشیده است.

سردبیر پایگاه خبری هفت‌برکه عضو هیات مدیره موسسه فرهنگی هنری هفت‌برکه گراش دکترای ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0 نظر
scroll to top