هفت‌برکه غلامحسین محسنی: در بخش پیش (ذره‌بین ۳۸) از تلاش «سید لاری» برای به زیر فرمان در آوردن حکام مناطق جنوب فارس نوشتیم. او نخست با نامه‌نگاری آغاز کرد اما از ضابطان و کلانتران منطقه پاسخ مثبت دریافت نکرد. سران مشروطه‌خواه بندر بوشهر هر چند خود اقدام به در دست گرفتن حکومت نمودند، پیداست فراخوان سید لاری هم تأثیری بر آن داشته است. با گرد آمدن نیروهایی از کوهستان داراب، بیخه‌جات و برخی روستاهای اطراف شهر، لار حالت جنگی به خود گرفته؛ رفت‌وآمد مردم و قوافل به لار بسته شد. در نتیجه «مردم لار از کار و کاسبی باز مانده و در مضیقه و پریشانی افتادند». آنگاه نیروهای سید به بندرلنگه یورش آوردند، که با شکست همراه گردید. اکنون دنباله آن.

تلاش برای برپایی حکومت‌ اسلامی در لار به دست سیّد عبدالحسین

در ربیع ‌الاول ۱۳۲۷ ه.ق. «شیخ ‌زکریا نوایگانی»یکی از شاگردان برجسته «سید لاری» با بیرون راندن یهودیان از داراب در شرق فارس بر آن شهر دست یافت. «در ۳ مارس ۱۹۰۹ (م / ۱۰ صفر ۱۳۲۷ ه.ق.) راپرت واصله از شیراز راجع به اغتشاش داراب… ملا عبدالحسین [سیّد عبدالحسین ‌لاری] که در دو سال قبل (سال ۱۳۲۵ ه.ق.) یهودیان را از لار خارج کرد حاکی است که: این شخص، خود را طرفدار مشروطه‌خواهان می‌داند و… در داراب هم شیخ ‌زکریا رویه عبدالحسین را پیش گرفت. چرا که سیّد لاری کاغذی نوشته است به شیخ‌ زکریا و او را تشویق کرده بود، به اقدام در ترویج اسلام و این که کشته شدن در راه دین، سعادتی است که نباید از آن رو گردانید» (کتاب ‌آبی، ۴۴۱).

هر چند قوام، شیخ ‌زکریا را مجبور نمود که داراب را ترک نماید و دو نفر از طرفداران او را اعدام کرد، ولی به محض دور شدن قوام، شیخ ‌زکریا به داراب بازگشته، انتقام قوام را از یهودان گرفت. ۲۳ فوریه: جمعیت متعصب، محله را محاصره و… محله را غارت و آتش‌ زده و آنها را مجبور به تغییر مذهب نمودند. و ایشان بدون پناهگاه ماندند. و ۱۷ نفر برای خلاصی از مرگ تغییر مذهب دادند…. (دکتر لوئی، ۸۳۵،۱۳۳۴).

کوشش «سید لاری» برای گسترش قلمرو حکومتی خود

پس از آن «سیّد عبدالحسین ‌لاری» نامه‌ای به «حاجی ‌میرزا محمدرضا مجتهد» در کرمان نوشته، به این مضمون: «که اگر مشروطیت را در کرمان دائر می‌کنی که اقدام و حرکت کنید و الا خودم مأمور روانه کرمان دارم» (کرمانی ۳۶۱،۱۳۵۷). چون پاسخی نشنید، شیخ را بدان سو گسیل کرد. «نیروهای شیخ ‌زکریا پس از درگیرهای شدید در سیرجان و شهر بابک و به آشوب کشیدن منطقه، به کرمان رسیده آن جا را محاصره نمودند» (وثوقی ۱۳۹،۱۳۷۵).

«استاد فقید باستانی ‌پاریزی» از این رویداد یاد کرده، می‌نگارد: «هنوز خاطرات حمله سواران بهارلو از ذهن مردم کوهستان پاریز و خاطرات قشون اسلامی و تفنگچی‌های شیخ ‌زکریا دارابی (نوایگونی) که خود را مرید سیّد عبدالحسین‌ لاری و قشون اسلامی می‌دانست- از دل مردم سیرجان زدوده نمی‌شود» (باستانی ‌پاریزی ۳۱۹،۱۳۷۹).

با این حال در مورد نفوذ سیّد لاری در کرمان «حسن‌ امداد» نوشته‌اند: «جناب ‌آقا میرزا ابوالحسن، فتح‌الله‌خان پیشکار عدل‌السلطنه وزیر کرمان را به منزل خود احضار نموده، بر حسب حکم حضرت سید لاری او را به درخت آویخته، گلوله باران کرد و جان اهالی آن سامان را از استبداد او راحت نمود» (حسن ‌امداد، ۵۲۰،۱۳۸۷).

همزمان با بیرون راندن یهودیان از داراب (ربیع ‌الاول ۱۳۲۷ ه.ق. / ۱۹۰۹ م.) مجمعی در شیراز با شرکت تمام طبقات تشکیل گردید. در این نشست، پس از گفتگوی بسیار، مشروطیت را ستوده و اعلام گردید از این پس فارس با نظام مشروطه اداره می‌شود. همچنین پیک‌هایی به سوی «شیخ ‌زکریا» در داراب و «سیّد لاری» در لار و «صولت‌الدوله قشقایی» گسیل شده که آنها نیز مشروطه را تأیید کنند و به سکون و آرامش متقاعد شوند. در این‌باره، «ملک‌زاده» در «تاریخ مشروطیت» نگاشته: «کوشش مشروطه‌خواهان مقیم شیراز، مستبدین را به زانو در آورده، و آنان را برای قبول حکومت ملّی و مشروطه آماده نمود، جلساتی در شیراز منعقد گردید که در آن جلسات رؤسای خاندان قوام هم شرکت داشته و همه متحدالقول شدند که راهی جز حکومت شورای و افتتاح مجلس ملّی نیست».

«کتاب‌آبی» نیز درباره‌ی این اتحاد گزارش می‌دهد: «ظاهراً با وجود اتحاد آشکار ناامیدانه بین شیرازی‌ها بیش از هر وقت نفاق موجود است و همچه می‌نماید که یک خطر واقعی در پیش باشد…».

در جلسه‌ی دیگر «انجمن ایالتی» تازه که در یکی از عمارات حکومتی بر پا گردید، یکی از مصوبه‌ها این بود: «۴-راه اصفهان به نصرالدوله سپرده شود که به دست ایل خمسه تمشیت آن را عهده نماید» (کتاب‌آبی). و می‌افزاید: «انجمن ایالتی دو اقدام مهم نمود: نصرالدوله (اول، برادر حبیب‌الله‌خان قوام‌الملک چهارم، پسر محمدرضاخان) را با ۲۰۰ نفر پیاده و یک عراده توپ برای اسکات [آرام کردن] و جلوگیری از چپاول انبار غله‌ها به نی‌ریز فرستاد و بموجب حکم علیحده مشارالیه را به ریاست ایل خمسه گماشت…» (کتاب‌آبی، ۵۶۸).

آشکار است که «سیّد عبدالحسین‌ لاری» پاسخ مناسبی به پیک گسیل شده از سوی «انجمن ایالتی» (ربیع‌اول ۱۳۲۷ ه.ق.) نداده باشند. از سوی دیگر، یورش به نایب‌الحکومه لار و کشته و زخمی کردن او و همراهانش، نیز کشتار خوانین گراشی و کلانتران اوز و پیشور و… (ذیقعده ۱۳۲۶ ه.ق) دیده می‌شود.

 

اقدامات سازمانی «سیّد لاری» برای حکومت

درست در همین تاریخ (سال ۱۳۲۷ ه.ق.) تمبر پست به نام «پست‌ ملت‌ اسلام» و سپس «پست ‌ملت ‌لار»، «که بجای تمر [تمبر] دولتی به پاکات پستی می‌زدند» چاپ کردند [«انتشار این دو نوع تمبر این نکته را یادآور می‌شود که سید قیام خود را نخست به نام «ملت ‌اسلام» خوانده سپس که قدرت بیشتری یافته، آن را به نام «ملت ‌لار» چاپ زده است که نوعی خودمختاری به ذهن متبادر می‌سازد» (امداد، ۵۲۲،۱۳۸۷). باید افزود چون واژه‌ی «ملّت» به کار برده‌اند، از «خودمختاری» می گذرد! [آنچه کنجکاوی را برمی‌انگیزد، سیّد از واژه «لارستان» دلخواه لاریان بهره نبرده است!]. و نیز نقش کلاه که از نقره ساخته بودند چاپ کردند، که روی آن عبارت «الاسلام یعلوا ولا یعلی علیه» نقش کرده بودند و مانند سربازهای قدیم، مجاهدین لار به کلاه خود نصب کرده بودند.

در «درّه ‌التواریخ» آمده: «اغلب سپاه عمامه سفیدی از مَلمَل (نوعی پارچه نخی سفید و نازک) بر سر نموده، چاپی از نقره نصر من‌الله بر آن نوشته علامت ملت مشروطه بودی».

حاجی ‌سیّد عبدالحسین نیز قانون اساسی و قانون بلدی نوشته بود و در شیراز [در صفر سال ۱۳۲۶ ه.ق. در مطبع اسلامیه] (وثوقی، ۲۹،۱۳۷۵) چاپ شده و در لار انتشار داده بودند. که هر یک جزوه کوچکی بود و روی جلد آنها (قانان اساسی و قانان بلدی) به خط درشت نوشته شده بود و مانند عرب‌ها جمع در جمع بسته بود. و نیز به بمبئی نوشتند که منگنه [دستگاه ضرب سکه] بخرند و برای لار بفرستند تا مسکوکات طلا و نقره هم بنام لار بزنند… (مورخ‌لاری).

«اگر چه او موفق به چنین کاری نگردیده است اما اقدام به این عمل با چاپ نمونه نقش سکه مبارکه اسلام در ‹مشروطه‌مشروعه می‌تواند قطعی تلقی گردد›». «ایشان معتقد به نوعی حکومت مشروطه مشروعه بود که هیچ ربطی به مشروطه مشروعه حاج ‌شیخ ‌فضل‌الله ‌نوری نداشت و در جهت مخالفت سیاست دار و دسته مجتهد نوری و محمدعلی‌شاه حرکت می‌نمود» (امداد ۵۱۹،۵۲۲،۱۳۸۷). به اضافه «نشان پرچم مثلثی شکل چریک‌ها را با آیه قران کریم… مزین ساخت و نقش روی شمشیرها را از دو قوس دو شمشیر پیوسته بصورت نیم دایره با عباراتی عربی تعبیه نموده است. تمام این اقدامات نشانگر یک حکومت خودمختار [بخوان، مستقل] و در یک گوشه از یک مملکت است که اگر با قدرت ادامه پیدا می‌کرد معلوم نبود چه عواقبی در بر داشت» (امداد، ۵۲۴،۱۳۷۸).

«‌امداد» برای آشنایی با شیوه تفکر و عقیده «سیّد» به نقل از «رساله قانون در اتحاد دولت و ملت» می‌نگارد: «کسی را حق عقد مجلس و نه تعیین و نه حق انتخاب، نه ابتدا و نه استدامه نیست، مگر به اذن و رخصت حاکم شرع مسلم‌العداله از ‹مشروطه‌خواهان› نه مستبدین که در هر بلاد به اغراض فاسده و اسم مشروطه در مقابل مسجد. مجلس اسمی‌علی‌التقوی تأسیس مجلس و مسجد ضرار و جمع اشرار بر عجل خوار تفریقاً بین‌المؤمنین و ارصاد اًلمن حارب‌الله و رسوله نمود‌ند. چنین مستبدین محکوم به حکم ‹مسفدین فی‌الارض و محاربین با مسلمین› هستند».

فرمانروای فارس در خاطرات خود می‌نویسد: «یکی از اشکالات فارس دعوی سیّد عبدالحسین لاری است که در لار علم استقلال برقرار کرده، تمبر پست وضع کرده است…» (مخبرالسلطنه، ۲۵۵،۱۳۴۴).

دکتر وثوقی می‌نویسد: «او [سیّد] مانند بسیاری دیگر از دست‌اندرکاران نهضت، از مبانی سیاسی مشروطیت آگاهی چندانی نداشت» (وثوقی، ۱۲۱،۱۳۷۵). در حالی که سال پیش «اولین رساله سیاسی او [سیّد] با عنوان «تشویق و تحریض مشروطه مشروعه*» در شیراز بچاپ رسیده و منتشر گردید» (وثوقی، ۱۱۷،۱۳۷۵)!

با این حال «در روند حوادث پس از استبداد صغیر و روی کار آمدن جناح قدرتمند بختیاری‌ها در مرکز… آرزوهای ایشان را بر باد داده و چرخش سیاسی جدید [عدم همکاری با انقلابیون مشروطه‌خواه که در پایتخت و مرکز ایالت حکومت را بدست داشتند. مجلس شورای ملّی و حتی عدم توجه به] «علمای نجف» که طی نامه‌های جداگانه، خواهان ایجاد آرامش و عدم تحرک سیاسی سیّد گرد»[یدند،] دوره‌ای طولانی از آشوب و ناامنی را برای فارس به ارمغان آورد» (وثوقی ۱۵۹،۱۳۷۵و۱۸۹).

افزون بر این‌ها، جنگ با «حبیب‌الله قوام‌الملک» در داراب شوال ۱۳۲۶ ه.ق. که با شکست قوامیان همراه بود. همه این موارد دست به هم داد تا «انجمن ایالتی فارس» مانع حمله‌ی «نصرالدوله قوام» که گویا از سوی «محمدعلی‌شاه» فرمان تصرف لار داشته است، نشوند.

دنباله دارد.

منابع:

۱- شبیری، احمد. کتاب‌آبی، گزارش‌های محرمانه وزارت خارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران، نشرنو، ۱۳۶۳.

۲- لوی، دکتر حبیب. تاریخ یهود ایران، کتابفروشی یهودا بروخیم، ۱۳۳۴.

۳- ناظم‌ الاسلام کرمانی. تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، ۱۳۵۷.

۴- وثوقی، دکتر محمدباقر، و دیگران. لارستان و جنبش مشروطیت. مؤسسه فرهنگی همسایه، ۱۳۷۵.

۵- پیغمبر دزدان، دکتر باستانی‌پاریزی، نشر علم، ۱۳۷۹، چاپ نوزدهم.

۶- امداد، حسن. فارس در عصر قاجار. انتشارات مؤسسه فرهنگی و پژوهشی دانشنامه فارس، ۱۳۸۷.

۷- مورخ ‌لاری، تاریخ لارستان، نسخه خطی (نسخه الف).

۸- مخبرالسلطنه، مهدی‌قلی هدایت. خاطرات و خطرات، کتابفروشی زوّار، ۱۳۴۴.

 

«هفت‌برکه آمادگی انتشار نقدها بر این نوشته و همچنین طرح دیدگاه دیگر در مورد این بخش از تاریخ معاصر را دارد تا بستری برای گفتگو و بحث علمی فراهم گردد.»

دیگر نوشته‌های غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.

Zarrebin39 Tambr va Neshan