بستن

ذره‌بین تاریخ ۳۳: انقراض قاجاریان و پایان حکومت خوانین گراشی بر لار

هفت‌برکه – غلامحسین محسنی: در ذرّه‌بین تاریخ پیشین (شماره ۳۲) نوشتیم که در سال ۱۳۱۹ ه.ق / ۱۹۰۲ م. «محمدحسن‌میرزا معتضدالسلطنه» به حکومت لارستان فرستاده شد. لیکن او به دلیل اینکه مردم را خیلی اذیت کرد و چاپید، با نایب‌الحکومه لارستان «حاج علی‌قلی‌خان» پسر فتحعلی‌خان گراشی کنار نیامد. پس به فکر دستگیری و کشتن او افتاد. چون حاج‌ علی‌قلی‌خان به قلعه‌ی ‌گراش پناه برد، مردم شهر لار حاکم را نخواسته، و از قلعه لار بیرون کردند.

با بازگشت «معتضدالسلطنه» به شیراز، او را از ریاست قشون فارس برکنار و به تهران احضار کردند. همچنین در پایان سال ۱۳۱۹ ه.ق. «شعاع‌السلطنه» از حکمرانی فارس برکنار و «آصف‌الدوله حاجی ‌غلامرضاخان شاهسون اینالو» به حکومت فارس ‌رسید. که در صفر ۱۳۲۰ ه.ق / می ۱۹۰۲ م. وارد شیراز شد. در نتیجه حکومت «لارستان، سبعه، داراب و ایلات خمسه» به «نصرالدوله میرزا محمدعلی‌خان» پسر قوام‌الملک رسید.

در نوروز (شوال) همین سال، «نصرالدوله» برای وصول مالیات، «معتمد دیوان حسن‌خان کواری»، پیشکار خود، را با جمعیت زیاد به لار ‌فرستاد. با ورود او به لار، «رئیس محمدباقر اشکنانی» یاغی شده، در قلعه (اشکنان) جای گرفت. معتمد دیوان هم سیدی نزد او فرستاده تا از در فرمانبرداری در آید. لیکن رئیس‌محمدباقر، سید را کشت و قلعه اشکنان را نسپارد. معتمددیوان هم به شیراز باز‌گردید.

همچنین «فضل‌اله‌خان شکوه‌نظام» پسر فتحعلی‌خان گراشی، که پس از پناهندگی برادرش حاجی ‌علی‌قلی‌خان به «قلعه گراش» (که از معتضدالسلطنه فرار کرده بود) نایب‌الحکومه شده، شبانه به خانه‌ی «سید ابراهیم لاری» که وکیل کارهای لارستان بوده، ریخته و به اسم فتنه‌انگیزی در لار، او را به همراه پسرش و یک جوان دیگر کشته است[۱]. بدین صورت، بی‌نظمی و اغتشاش از دوره‌ی «شعاع‌السلطنه» در منطقه زیاد شد.

در ذیقعده ۱۳۲۰ ه.ق / فوریه ۱۹۰۳ م. آصف‌الدوله از حکمرانی فارس برکنار و «میرزا احمدخان علاءالدوله»، پسر محمدرحیم‌خان امیرنظام، به فارس گسیل گردید. «حاجی ‌علی‌قلی‌خان» که از سال گذشته به قلعه گراش پناه برده بود، همچنان تا ماه‌های آخر سال ۱۳۲۱ ه.ق به قلعه‌داری ادامه می‌داد. «میرزا محمدباقرخان» منشی قوام‌الملک با سوار و سرباز و توپ به لار فرستاده ‌شد. در درگیری میان آنها چند نفر از دو طرف کشته ‌شدند. میرزامحمدباقر هم در قلعه لار ‌ماند. تجّار لاری تلگراف زیاد به طهران کرده، که «ما حاجی ‌علی‌قلی‌خان را می‌خواهیم و به ما کمال مهربانی و محبت را دارد. محض این که قوام‌الملک با او بد است می‌خواهد او و ما را تمام نماید[۲]». قشونی که با توپ جهت گرفتاری حاجی ‌علی‌قلی‌خان آمده بود و دور قلعه گراش را در محاصره داشتند؛ لاری‌ها، توپ آنها را گرفته و شکستشان دادند. همچنین «حاجی ‌میرزااحمدخان» تاجر لاری را در شیراز به جرم هواداری از حاجی‌ علی‌قلی‌خان گرفتند. پس از چند روز با پادرمیانی، او را آزاد ‌کردند. «از قرار مذکور حاجی ‌میرزااحمدخان قراری در کار حاجی ‌علی‌قلی‌خان داده که رفتن مأمورین (برای دستگیری او) موقوف شد[۳]».

در نتیجه قوام‌الملک هم برای دریافت مالیات سالیانه و هم سر و سامان دادن به لارستان به لار سفر می‌کند. تاریخ جهانگیریه، آمدن «محمدرضاخان قوام‌الملک» به لار و بستک را در سال ۱۳۲۳ ه.ق دانسته است، که طی آن از سوی حکمران فارس، نامه تشکر هم برای «صولت‌الملک بستکی» فرستاده شده است. قوام، به هر صورت بود، حاجی ‌علی‌قلی‌خان گراشی را «تأمین داده، از قلعه به زیر ‌آورد. و نیابت حکومت لار از برادرش (فضل‌اله‌خان) گرفته، به وی باز‌گرداند.»

«مورخ لاری» نوشته: «در همین بین، شکوه‌نظام نیز یک سال به حکومتی لار نایل آمده». همچنین در نسخه (ت) «تاریخ لارستان» خود [مورخ لاری هفت نسخه‌ی مختلف از «تاریخ لارستان» دارد که توسط نگارنده اصلاح شده و آماده انتشار است] نوشته: «یکی از اعیان لار که موسوم به سیدابراهیم (نام‌برده‌ی بالا) بود که هم اعیان و هم ندیم و هم مسخره‌چی مجالس حکام آن دوره بود و هم سر و سودائی با محمدرضاخان قوام و اعیان شیراز داشت، رفیق و جلیس حاجی علی‌قلی‌خان حاکم لار بود و او واسطه معامله حکومت لار با محمدرضاخان قوام می‌بود…». باید افزود، بر پایه نوشته «مورخ لاری» با برکناری فضل‌اله‌خان شکوه‌نظام از حکومت لار، میان او و حاجی ‌علی‌قلی‌خان دشمنی ایجاد شده است. چرا که ‌نوشته: «بوسیله لاری‌ها و سیدابراهیم لاری که یکی از اعیان لار بود مجدد علی‌قلی‌خان گراشی از طرف قوام حاکم لار گردید. وی با برادرش [فضل‌اله‌خان] و اقوامش بنای جنگ گذاشت و چند نفر از کسان اقوام خودش بکشت از آن جمله نبی‌قلی‌خان و بیگلرخان گراشی بودند[۴]». بر این اساس، گزارش پیشین «وقایع ‌اتفاقیه» از کشته شدن «سیدابراهیم لاری» در آن تاریخ نادرست می‌نماید.

گزارش دیگری می‌گوید: در روز روشن در کاروانسرای لار سید ابراهیم در حال خرید و فروش بدست شکوه‌نظام بقتل رسید. که نشان می‌دهد، قربانی اختلافات دو برادر (حاج علی‌قلی‌خان و فضل اله‌خان)گردیده است. «سدیدالسلطنه» می‌نویسد: همراه با بازگشت حاکم به شهر «تقریباً در هزار و سیصد و بیست [باید ۱۳۲۱ ه.ق باشد] حاج‌ علی‌قلی‌خان گراشی حکمران لارستان دو ثلث آن قلعه [قلعه لار] را خراب کرده که دیگر سرکشان را شایسته توقف نشود[۵]». آنگاه از سوی قوام، فضل‌اله‌خان شکوه‌نظام را هم به نیابت حکومت منطقه جویم برگزیده، و خود در پایان سال ۱۳۲۱ ه.ق به شیراز باز‌گشت.

حاج‌ علی‌قلی‌خان از آن پس با قیام «حاج‌ سیدعبدالحسین لاری» روبه‌رو شده، از حکمرانی کنار گذاشته شد. و سرانجام به نوشته «سدیدالسلطنه» که «پست لارستان هر هفته دوشنبه وارد [لنگه] شده و سه‌شنبه از لنگه به لار می‌رود. با این پست خبر فوت حاج‌ علی‌قلی‌خان که تا [ذیقعده] سنه ۱۳۲۶ حکومت لارستان داشته از لار نگاشته بودند [از گزارش مسافرت از عباسی به لنگه مؤلف نوشته ۱۳۳۱ ه.ق][۶]».

از اواخر سال ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۲ ه.ق به «مدت شش سال «لار» در تحت حکومت ملت لارستان به ماند و در این مدت قلیل بیست و چهار حکومت ملّی از خود لارستان در لار تشکیل و تغییر و تبدیل یافت و به واسطه عدم علم و سیاست با وجود شدت داشتن نفاق هیچ وقت کار مستقیمی را نکردند که به مقاصد خود نایل گردند[۷]».

سپس «حبیب‌اله‌خان قوام‌الملک» به دستور «مخبرالسلطنه» حکمران فارس به لار یورش آورد و در گردنه «کورده» نزدیک لار «سیدعبدالحسین لاری» را شکست داده، وی را به فرار واداشت. آنگاه به شهر آمده، اوضاع را سر و سامان داد. یعنی ابوالجمعی فتحعلی‌خان گراشی «خطه سبعه و لارستان را تجزیه کرده هر ناحیه به ضابط و کلانتر جداگانه سپرده هر یک را در قلمرو خود استقلال داده. ابراهیم‌خان قوام‌الملک حالیه هم اقتفا [پیروی] به این تدبیر می‌نماید. حال حکومت لار اطلاق می‌شود به شهر لار و حومه آن[۸]» [«ابراهیم‌خان قوام‌الملک پنجم» پس از مرگ پدرش (حبیب‌اله‌خان) در سال ۱۳۳۴ ه.ق در خفر به قوام‌الملکی رسیده و قلمرو پدرش را صاحب گردید. در پادشاهی «رضاشاه پهلوی» او را به عنوان وکیل مجلس به تهران کشاند تا از مرکز قدرتش دور باشد…. بعدها پسرش (علی قوام) داماد رضاشاه شد. (تاریخ قوام‌الملک ص۶)].

«مورخ لاری» در نسخه (ب) «تاریخ لارستان» از این پراکندگی می‌نویسد: «حکومت گراش و فداغ و ارد و نصیرآباد لارستان به خوانین گراش و کلانتری قصبه اوز به خواجه زین‌العابدین اوزی و حکومت بلوک بیدشهر به رضاقلی‌خان بیدشهری و کلانتری بلوک جویم و بنارویه به آقالَرخان عرب و کلانتری مزیجان به خوانین مزیجان و کلانتری صحرای‌باغ و هرمود به رئیس‌علی‌نقی هرمودی…» داده شد. و در نسخه (ت) می‌نویسد او «بستک و نواحی آن به محمدتقی‌خان بستکی و اشکنان، بیرم و نواحی آن به باقرخان یا پسرش علی‌خان اشکنانی و سبعه‌جات که هفت محال است هر محالی به یکی از خوانین و رؤسای و کلانتران محلی آنجا وگاوبندی و بنادر شیبکویه به شیخ مذکورخان‌ گاوبندیی و غیر و ذالک می‌داد ولی بلوک خنج و گله‌دار آن دوره در ابواب‌جمعی صولت‌الدوله قشقایی بود…» داد و سپس به شیراز باز گردید.

از آن تاریخ (۱۳۳۲ ه.ق / ۱۹۱۴ م.) حکومت لار و حومه به دست «نوه‌های فتحعلی‌خان به نام‌های محمدجعفرخان گراشی ملقب به مقتدرالممالک و میرزاعلی‌محمدخان گراشی ملقب به اقتدارالسلطان و زادان‌خان گراشی که آخرین حاکم ملوک‌الطوایفی در لارستان می‌باشد. [محمدجعفرخان گراشی ملقب به مقتدرالممالک با تخلص (شیدا) دارای دیوان شعری به همین نام است، که در سال ۱۳۸۶ توسط مؤسسه فرهنگی همسایه به چاپ رسید است. «وی به سال ۱۳۳۸ هجری قمری در بلوک صحرای‌ باغ لارستان در یک جنگ محلی (با طوایف لُر و نفر) کشته شده است» (دیوان شیدای گراشی ص ۸).] این خوانین بعد از مشروطیت نیز توانستند تعامل مناسبی با اهالی منطقه به خصوص لار داشته باشند. به نحوی که آخرین آن‌ها یعنی زادان‌خان به درخواست سید عبدالمحمد آیت‌اللهی، فرزند سیدعبدالحسین لاری، با حضور در قلعه گراش، به حکومت لار دعوت می‌شود (وثوقی و دیگران، ۱۳۸۵).

اما پایان حکومت این خاندان که با پایان حکومت ملوک‌الطوایفی و انقراض سلسله قاجاریه نیز همراه بود، در سال ۱۳۰۸ ه.ش (۱۹۲۹ م.) در زمان اقتدار رضاشاه پهلوی اتفاق افتاد. هم‌زمان با قلع و قمع حکام محلی و تشکیل حکومت مرکزی مقتدر در ایران، اختلاف بین حاکم گراش [باید لار باشد] یعنی حسن‌قلی‌خان گراشی و زادان‌خان بالا گرفت؛ و قلعه گراش، هنگامی که زادان‌خان، که به اتهام کشتن حاج‌ علی وکیل تحت تعقیب بود و به آن جا پناه برده بود، توسط وی تسخیر می‌شود؛ و حسن‌قلی‌خان را به قلعه راه نمی‌دهد، با گزارش حسن‌قلی‌خان، قشون دولتی به منطقه آمده و موجب رخ دادن جنگ هیجده روزه موسوم به «جنگ قلعه گراش»، بین قشون دولتی و حاکم گراش می‌گردد. این غائله با فتح قلعه گراش و تخریب آن و اعدام چند تن از گراشی‌ها من‌جمله برادر زادان‌خان به نام اصلان‌خان در میدان لار و فرار زادان‌خان خاتمه می‌یابد.

لازم به توضیح است کشته شدن حاج‌ علی وکیل به خاطر وکالت وی از حاج ‌حسین کمپانی ملقب به حاج ‌امین لاری بود؛ که گمان می‌رفت چک نامبرده توسط یک گراشی با همدستی حاکم گراش جعل شده؛ و باعث ورشکستگی وی گردیده است. زادان‌خان پس از خاتمه جنگ با گردآوری قشونی از گراش و بیخه‌جات توانست باغ نشاط لار را محاصره کرده و یاورمحمدتقی‌خان عرب حاکم لارستان را به قتل برساند. پس از مدتی، مجدداً حکومت گراش به وی سپرده شد، ولی این وضعیت دوام نیاورده، به تهران تبعید گردید[۹]».

 

پانویس‌ها:

[۱]،۲،۳- وقایع‌اتفاقیه، ص۶۹۴ ، ۷۷۴. و۷۱۰-۷۰۹

[۴]– تاریخ لارستان، نسخه ج، ص۲۰۹

[۵]– سرزمین‌های شمالی پیرامون خلیج‌فارس و دریای عمان در صد سال پیش، محمدعلی‌خان سدیدالسلطنه بندرعباسی، استخراج و تنظیم و تحشیه و تعلیقات احمد اقتداری، انتشارات جهان معاصر، ۱۳۷۱، ص۲۲۷ و ۲۲۸

[۶]– سرزمین‌های شمالی پیرامون خلیج‌فارس، ص۲۳۲ و ۲۳۳

[۷]– تاریخ لارستان، نسخه الف، ص۵۳

[۸]– سرزمین‌های شمالی پیرامون خلیج‌فارس، ص۲۲۹

[۹]– جامعه‌شناسی گراش، عبدالعلی صلاحی، نشر اناالحق، ۱۳۹۵، ص۶۱ و ۶۲

 

دیگر نوشته‌های غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0 نظر
scroll to top