هفت‌برکه – غلامحسین محسنی: در ذرّه‌بین پیش (۲۹) از چگونگی لقب «خانی» گرفتن «آقافتحعلی گراشی» آوردیم و نوشتیم که پس از پایان برخورد با سلطان مسقط [سال ۱۲۸۴ هـ.ق.] در بندرعباس و بازگشت «حسام‌السلطنه» به شیراز، «بنا به توصیه او بسیاری از سرداران فارس را خلعت و لقب دادند از جمله لقب «خانی» به «فتحعلی» فرزند «علیرضا دهباشی» بود. (عین حکم مزبور در تملک یکی از نوادگان فتحعلی‌خان می‌باشد.[۱])

به نظر نمی‌رسد این حکم، همان پیکره‌ی منتشر شده در ذرّه‌بین ۲۸ باشد،که از سوی «ناصرالدین شاه» صادر گردیده است. چرا در آن «آقافتحعلی» آمده است. و در بخش پایینی تقدیرنامه برای «حاجی‌رستم‌خان» پسر ایشان حکم «سرهنگی» همراه با لقب «خانی» دیده می‌شود. هرچند حکمی جدا نیز در دست است. لیکن در «تاریخ قوام‌الملک» آمده: آقافتحعلی جراشی سال ۱۲۹۴ ه.ق. لقب خانی گرفته است (ص۴۶).

درباره‌ی اندام، شکل ظاهر و چگونگی رفتار فتحعلی‌خان، «ویلیام استاک انگلیسی» که از راه شیراز، فیروزآباد، قیر، کاریان، بیدشهر و اوز در مارس ۱۸۸۱ م. / ۱۲۹۹ ه.ق. به لار آمده، می‌نویسد: «اقامتگاه‌مان را در باغ نشاط برگزیدیم. باغ نشاط نیم مایل [۸۰۰ متر] بیرون از شهر بود. بعدازظهر فتحعلی‌خان به دیدار من آمد. او مردی بلندقامت و به‌اندام بود و ریشی سیاه داشت. مردی شریف و متعصب به نظر می‌رسید. او یکی از آن شخصیت‌های خشک و اصیل اسلام بود. شخصیتی مؤدب داشت، رفتارش موقر بود، در سخن گفتن رسمی حرف می‌زد، حتی در رفتارش هم اشرافیت معلوم بود. او در باره شهر لار و مردم آن چنین نظر می‌دهد: حقیقت این است که لار جای انسان‌های با اهل گفتگو نیست. لبّ کلام، گفتگوها ظاهراً فقط راهزنی است. مشکل بتوان گفت چقدر از این حرف‌ها واقعیت و چقدر صرفاً لاف و گزاف است. مردان «لار» به زرنگ بودنشان مفتخرند. این جماعت یک‌سره لاف می‌آیند که «فتحعلی» به نیروی نظامی رسمی احتیاج ندارد، زیرا هر لحظه اراده کند می‌تواند نیروی کافی فراهم کند. دیدنی‌های «لار»، دژی بر فراز یکی از دو تپه پشت شهر که تپه‌ای است شیبدار و آهکی، روزگاری بر فراز این تپه استحکامات بسیاری بنا شده بود، اما در حال حاضر تنها دژی کوچک و گِلی بر نوک تپه به جا مانده است و در آن خانواده یک تفنگچی سکونت دارند. کنار تپه زیر دژ، بنای طاقدار مقبره مادر نادرشاه افشار است [!] نزدیک تپه دو حمام ایرانی در دل صخره به چشم می‌خورد. قدمگاه یا مزار بر تپه مقابل با آب‌انباری. بازار قدیم که گفته می‌شود کار همان معماری است که بازار هرات [شهر هرات (افغانستان) در روزگار صفویه] را بنا کرده، این بازار را همتراز بازار شیراز می‌دانند، اما از نظر طراحی از آن کم‌مایه‌تر است. و در حال حاضر متروک شده است. بازار اکنون به کلی خالی از سکنه است. منقول است در لار تقریباً ۱۲۰۰ منزل مسکونی وجود دارد، جمعیت بالغ بر شش هزار نفر است. لار یک قنات کوچک با آبی شوردارست[۲].

درباره‌ی توان بالای حکمرانی و محبوبیّت «فتحعلی‌خان گراشی» نزد مردم لار از این نقل قول می‌توان برداشت درست و منطقی کرد.

«شادروان کرامتی»، «فتحعلی‌خان گراشی» را اینگونه توصیف می‌نماید: «شخصی متشخص و باهیبت بود و هیکل و اندامی آراسته و دانش و کیاستی بسزا داشت. در حکمرانی به سیاست و به آرامی زرینه موصوف و بخت و طالعی میمون به او مسلم و همواره موکب اقبال دو اسبه پیشاپیش او در حرکت و جولان می‌بود در قلمرو او احدی یارای تمرد و عصیان نداشت و اگر کسی در خیال، مخالفت می‌اندیشد بقوه نیش خامه دو زبان از میان بر می‌داشت یا بیدرنگ مطیع و منقادش می‌کرد. در عصر او امور سترگ و حوادث بزرگ ظاهر و اصلاح پذیرفت…» (تاریخ دلگشای اوز، ص۱۲۲).

و «مورخ لاری» نوشته: «(فتحعلی‌خان) شخصی بوده اصلاح‌طلب و اهل کمال خوش داشته و سیاسی و با علماء و با اقبال بوده و خیلی راغب بر اصلاحات و تعمیرات بوده چنان که بازار لار تعمیر و میدان و دو کاروانسرای عالی در لار بنا نهاده و معمور کرده است» (تاریخ لارستان نسخه ب، ص۴۷).

در نقل قول بالا از «باغ‌ نشاط، مقبره مادر نادر و بازار قیصریه لار» نام برده شده است. جا دارد در این باره هم روشن‌گری لازم بنماییم. «باغ نشاط لار که در سمت شرقی نزدیکی شهر واقع گشته دارالحکومه لارستان بوده که از ساختمان علی‌خان لاری است» (تاریخ لارستان، مورخ، نسخه ب، ص۲۰۸). وی ادامه می‌دهد: «…تا آن دوره صحبت لاری هم در حیات بوده که اشعاری هم برای ماده تاریخ ساختمان آن کاخ بساخته که با گچ در آن کاخ که اکنون خراب شده نقش کرده بودند که فقط یک مصراع تاریخ ساختمان آن مؤلف (مورخ لاری) در خاطر دارد که در این جا می‌نگارد که می‌گوید (همچو سقف آسمان این بزم‌گه برپاستی) و چون حروفات این بیت بحساب ابجدی درآورده شود، یک هزار و دویست و پنجاه و شش (۱۲۵۶) عدد می‌شود که اکنون یک صد و بیست و شش سال است که از تاریخ ساختمان باغ نشاط لار که از ساختمان‌های علی‌خان ثانی‌لاری است می‌گذرد…» (تاریخ لارستان).

«بازار قیصریه»، این بازار که به نام «بازار قیصریه» (همچون بازار قیصریه تبریز و اصفهان) خوانده می‌شود، در سال ۱۰۱۳ هـ.ق. به دست «قنبرعلی‌بیگ ذوالقدر جهرمی» که از سوی «امام‌قلی‌خان» وزیر لار بود، آغاز به ساخت شده است. و در سال ۱۰۱۵ ه.ق. بر پایه اشعاری که زیر قبّه آن نوشته شده، پایان یافته است. دو مصراع [«ویران‌سرای لار به سعی وزیر دهر» و «دارلامان لار شد احیا از این بنای» (۱۰۱۵ ه.ق.)] از آن اشعار به روشنی تاریخ ساخت را به نمایش گذاشته است. دیگر این که جهانگردان و بازرگانان اروپایی که پیش از این تاریخ به لار سفر کرده و از آن گذشته‌اند، هیچ کدام از بازار سرپوشیده در شهر لار یاد نکرده‌اند. پس نسبت دادن آن به قبل از «صفویه» در تاریخ جایگاهی ندارد. بازسازی و افزودن چهار گوشه در محل برخورد دو راسته (صلیب) آن در سال ۱۳۱۰ ه.ق. پس از سفر «استاک» به لار، به دست «فتحعلی‌خان گراشی» صورت گرفته است.

درباره «مقبره مادر نادر» هم «مرحوم شیخ علی ستاری» در «درّه‌التواریخ» خود داستانی دارد که خواندنی‌ست. او می‌نگارد: «در سال ۱۱۵۴ ه.ق. نادر (شاه افشار) لشکری فرستاد که خراج سال‌های گذشته بگیرد. اهل لار چند تن جهت دفع شرّ دشمن مکری که کردند گنبدی که حال معروف به برج مادر نادری بنا کردند و گنبد را سیاه‌پوش کردند و عزا بر پا نمودند. بدین واسطه نادر رحم آمده از سر خراج گذشت». این داستان، افسانه‌ای بیش نیست. با این حال تاریخ تقریبی ساخت بنا روشن می‌نماید.

در سال ۱۳۰۱ ه.ق. با درگذشت «میرزاعلی‌محمدخان قوام‌الملک (دوم)»  پسرش «محمدرضاخان قوام‌الملک سوم» جای او را می‌گیرد. و حکومت جنوب فارس (لارستان، بستک و جهانگیریه، شیبکوه و بنادر آن) به قوام تازه داده می‌شود. قوام سوم هم در ربیع‌الاول همین سال با اردوی نظامی و توپ و «آتش‌پاره» به دارابگرد می‌آید. فتحعلی‌خان گراشی هم به داراب آمده باقی مالیات خود را پرداخت کرده، به لار باز می‌گردد.

قدرت و نفوذ «فتحعلی‌خان گراشی» حاکم لار برای حفظ امنیت و نگهداری راه‌های تجاری، از این قول «خفیه‌نویسان انگلیس» آشکار است. در صفر ۱۳۰۰ ه.ق. / دسامبر ۱۸۸۲ م. «پنجعلی ابوالویردی قافله‌ای را در لار می‌چاپد که قریب چهار پنج هزار تومان اموال لاری در آن قافله بوده. فتحعلی‌خان لاری به جناب قوام‌الملک عرض می‌کند. ایشان به پنجعلی می‌نویسند که برود نزد فتحعلی‌خان رفع ادعای مردم را بکند. پنجعلی می‌رود نزد فتحعلی‌خان، بارخانه و تعارف زیادی هم برای فتحعلی‌خان می‌برد. از قرار مذکور می‌گویند فتحعلی‌خان پنجعلی را مسموم کرده و پنجعلی مرده است». حکومت هم از این قدرت فتحعلی‌خان برای سرکوب یاغیان و نگهداری آرامش در منطقه سود برده است.

«وقایع‌اتفاقیه» در گزارش دیگری می‌نویسد: چون «شیخ‌حسن‌خان» پسر «شیخ‌مذکورخان کنگانی» در «گله‌دار و آن صفحات» اغتشاش نمود، سرباز و سوار همراه «فتحعلی‌خان گراشی» مأمور کردند که در هر نقطه از گرمسیرات باشد گرفته به شیراز بفرستند. نیز در این رابطه: «شیخ‌ ابراهیم» پسر دیگر «شیخ‌ مذکورخان» به وسیله «فتحعلی‌خان جراشی» حاکم لار گرفته به شیراز آورد. البته نافرمانی هم از سوی ضابطین دیده شده است. برای نمونه: «شیخ‌احمد آل‌حرم» به «فتحعلی‌خان جراشی» نایب‌الحکومه لار سرکشی دارد. متصل نزاع می‌کنند. تاکنون (محرم ۱۳۰۳ هـ.ق.) نزدیک به هشتاد نفر از دو سو کشته شده‌اند. هنوز شیخ‌احمد بدست نیامده است.

گزارشی هم از استعفای «فتحعلی‌خان جراشی» از حکومت لار به دستاویز افزودن پانزده ‌هزار تومان بر مالیات لار در شعبان ۱۳۰۴ ه.ق. / می ۱۸۸۷ م. دیده می‌شود. گزارش دیگری هم در ۱۳۰۶ ه.ق. / ۱۸۸۹ م. درباره درگیری میان «بهادرخان» برادرزاده «داراب‌خان، ایل‌بیگی قشقایی» که ضابط خنج و افزر بوده، با «حاجی‌رستم‌خان» پسر «فتحعلی‌خان جراشی» نایب‌الحکومه لار آمده است. این درگیری بر سر آن صورت گرفته که ضابط خنج و افزر «خواسته تعدی مالیاتی بر مُلک حاجی‌رستم‌خان» بکند. مردم آن ده او را جواب کرده‌اند. بهادرخان با گروهی به «خاک لار» رفته، با کدخدا و چند نفر از لار درگیر می‌گردند. چند نفر از دو سو کشته و زخمی می‌شوند. «صفدرمیرزا» پیشخدمت‌باشی «معتمدالدوله» پادرمیانی کرده، در صدد اصلاح بر می‌آید. (وقایع اتفاقیه، صفحات ۱۷۸،۱۹۱،۱۹۴و۲۵۰و۲۸۹و۳۳۱و۳۳۳)

دنباله دارد.

[۱]– لارستان و جنبش مشروطیت، دکتر محمدباقر وثوقی، مؤسسه فرهنگی همسایه ۱۳۷۵ ص۵۶]

[۲]– تاریخ مفصل لارستان (همان)، ج۱، ص۹۴۹ تا ۹۵۵

 

دیگر نوشته‌های غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.

Zarrebin30 Katibeh