بستن

ذرّه‌بین تاریخ ۱۶: پایان حکومت خاندان «گرگین لاری» بر لار

هفت‌برکه – غلامحسین محسنی: در بخش پیش نوشتیم که حاکم لار و وابستگانش در مسیر راه خلیج فارس به مرکز کشور اخلال کردند و کاروان‌‌های تجاری را در لار مورد دستبرد و چپاول قرار می‌دادند؛ تا جایی که زن و فرزند بازرگان اروپایی را به اسارت گرفتند. چون خطر به هم خوردن روابط خارجی و تجاری کشور در میان بود، «شاه عباس صفوی» به فرمانفرمای فارس، «اله‌ویردی‌خان» دستور صریح داد که لشکر به لار ببرد و «ابراهیم‌خان» را زنده یا مرده نزد وی بفرستد.

نوشته‌اند سه چیز باعث محفوظ ماندن لار شده بود و کسی میل گرفتن لار را نمی‌کرد. [و این می‌تواند پایه‌ی اساسی گمنامی، ناآشنایی و غیر قابل دسترس بودن شهر لار را تا پیش از صفویه توضیح دهد.] نخست آنکه در حوالی لار، غله و کشت وزرع نیست، به سبب کمی بارندگی، که خان فارس غله و آذوقه با خود آورد. دیگر آنکه نواحی لار از رودخانه و کاریز و آب چشمه خالی‌ست و گذران مردم به آب باران است که سالی یکی دو بار برکه‌ها را پر می‌کنند. اگر دشمن برسد، سموم در آن برکه‌ها ریزند تا جمع را عاجز کنند. این بار نیز این کار کرده بودند. و سه دیگر، لار دارای قلعه‌ی محکمی با برج کیخسروی در کمال استحکام بود. و میر درگاه هم قلعه‌ای ساخته بود در کمال استواری. حاکم لار به این سه چیز خاطرجمع شده بود و راه عصیان می‌پیمود.

حکمران فارس در جمادی‌الثانی ۱۰۱۰ ه.ق. / ۱۶۰۱ م. با پانزده هزار سوار و پیاده از شیراز به لار رفت و با آنکه خان لار از در اطاعت در آمد و اموال بازرگان ونیزی و کاروانیان را باز فرستاد، لیکن به فرمان شاه، از تسخیر قلعه‌ی لار دست بر نداشت (زندگانی شاه عباس، فلسفی، ج ۳ ص ۱۸۵).

درباره‌ی چگونگی آمدن خان فارس به سوی لار و تصرف قلعه آن، «روزنامه ملاجلال» اینگونه نوشته است: «اله‌وردی‌خان از راه چول (شول، محلی در ۹ فرسخی شمال باختری شیراز) متوجه خوزستان شده، تا لاریان خبردار نشوند. با ارابه بسیار پر از آب به جره (کنار راه فرعی کازرون به فراشبند) رفتند. پس از گرد آمدن لشکر، به ایلغار تمام از بیابان گذشته به تنگ جک‌جک (چک‌چک، تنگه‌ای در چند کیلومتری باختر گراش، بین راه فرعی کنونی گراش به اَرَد) که محلی تنگ بود، و جمعی از لاریان را به جهت حفاظت در آن تنگ گذاشته بودند؛ رسید. خان گروهی از تفنگچیان را به سرداری کیوان‌بیگ به راندن لاریان فرستاد. جنگی بزرگ در گرفت. لاریان شکسته شدند. سپاه حکمران فارس به «لَرد احمدیانی» که روبه‌روی شهر لار و برج کیخسروی بود فرود آمده، به تهیه اسباب قلعه‌گیری مشغول شدند. در عرض پنج روز اسباب قلعه‌گیری فراهم کرده، به پای برج و حصار قلعه بردند. در آغاز درگیری نظامی، قاضی ابوالقاسم از اعیان و اشراف لار به همراه برادرش به اردوی حکمران فارس ‌پیوست. این اتفاق سبب بروز ترس و هراس ابراهیم‌خان شد. خان لار با لشکرش از دروازه پُشتو بیرون آمده، درگیری آغاز گردیده؛ گروهی از دو طرف کشته شدند. رئیس قنبرکَهره که از اعیان آن حدود بود و دارای پنج‌هزار جوان خوب، با پنج نفر دیگر از سرداران لار کشته شدند. شکست بر لاریان افتاد. ابراهیم‌خان و لاریان خود را به قلعه‌ انداختند. قزلباشان آنها را دنبال نمودند. ابراهیم‌خان از درِ امان در آمد. و تاریخ فتح لار، «طلسم کیانی» شکست به حساب ابجد سال ۱۰۱۰ هـ.ق واقع شد. آنگاه اله‌ویردی‌خان دستور داد اگر ابراهیم‌خان به دیدار ما نمی‌آید، گویند ما به قلعه می‌آییم. حاکم لار به حضور آمد. هنگامی که برخاست تا باز گردد، او را نگه داشتند. روز دیگر به دستور خان فارس برج کیخسروی و قلعه میردرگاه و حصار بُنه شهر در کل منهزم ساختند (تاریخ عباسی، ص  ۲۱۳ تا ۲۱۵).

با تصرف شهر و قلعه، خزاین و اموال و اسباب هم به ضبط در آمد. چون مردم شهر از قزلباش هراسناک بودند، قاضی ابوالقاسم لاری را مأمور رتق و فتق مهمات شهر نموده، کیوان‌بیگ غلام خاصه‌ی خان فارس را حاکم و داروغه لار قرار داد. و در هفدهم رجب به همراه ابراهیم‌خان و بقیه دودمان او به شیراز بازگشت. سپس به همراه ابراهیم‌خان حاکم برکنار شده‌ی لار به سوی بلخ روی نهاد. و در ییلاق بادغیس به حضور شاه عباس رسیدند. در اردو بیماری اسهال شیوع یافته، و ابراهیم‌خان به این بیماری مبتلا گردید. معالجه اطبا مفید نیفتاد، در سی و پنج سالگی به عالم بقاء پیوست. و دولت از آن دودمان منقرض گشته، و از آن طبقه جز نامی در عالم نماند.»

در آغاز سال ۱۰۱۲ هـ.ق.، دو تن به نام «زاهد یعقوب» و «حاجی‌ حسن» با گروهی از مردم «ایلود و فرامرزی» بر سر «قاضی عبدالحی» که برای محاسبات دیوانی به میان آنها رفته بود، ریختند. وی را ‌کشته، و اموال او را غارت می‌نمایند. سپس به‌ سوی لار آمدند. داروغه شهر از موضوع باخبر گردیده، با گروهی اندک به مقابله برمی‌خیزد. چون جمعیت مهاجمین زیاد بوده، داروغه «بیرام‌بیگ» توان مقاومت نداشته، به «جویم» می‌گریزد. لاریان به گمان اینکه اله‌وردی‌خان به‌سوی خراسان راهی شده، دست به شورش زدند. و به استقبال مردم ایلود و فرامرزی آمده، آنها را به شهر می‌آورند. و پیکی در پی «امیر خورشید» که از نزدیکان خوانین لار بود فرستاده، او را در لار حاکم می‌گردانند. خطبه به نام امیر خورشید خوانده، سکه به نامش می‌زنند. زاهد یعقوب را هم وزیر نموده، به اطراف پیغام و حکم فرستاده؛ خواستار لشکر و آذوقه می‌گردند. در شهر نیز به تعمیر قلعه اقدام نموده، در مدت کوتاهی قلعه را بهتر از اول می‌سازند.

چون این خبر به خان فارس می‌رسد، گروهی به فرماندهی «بیگ‌وردی‌بیگ» روانه لار نمود؛ تا از گردآوری سپاه و آذوقه‌ی لاریان جلوگیری نمایند. «امام‌قلی‌خان» حاکم لار هم سپاهی گران به کمک فرستاد و خود نیز متوجه لار می‌شود. بیگ‌وردی‌بیگ در جویم به داروغه پیوسته، راهی لار می‌گردند.

در بنارویه «سید حمدی قتالی» که به نگهداری راه برخاسته بود، با گروهی بسیار از لاریان راه را بر آنها بسته، وارد جنگ می‌شوند. شکست به لاریان رسیده، سید حمدی و جمعی بسیار از لاریان کشته می‌گردند. از سوی دیگر امام‌قلی‌خان با نیروی خود به همراه بیگ‌وردی‌بیگ به لار آمده، قلعه را به محاصره می‌گیرند. در این میان، جاسوسی را دستگیر می‌کنند. اوگزارش می‌دهد، در تنگ «پاسخند» گروهی جمع شده آهنگ ورود به قلعه لار را دارند. امام‌قلی‌خان، دسته‌ای به سرداری بیگ‌وردی‌بیگ به مقابله آنها فرستاده، جمعی از آنها کشته و برخی اسیر می‌شوند.

با این دو زد و خورد، تزلزل بر لاریان وارد شد. چون از همه سو به قلعه یورش برده می‌شود، محمدمظفر ایلودی و محمدبیگ بلخی با دو سه نفر دیگر از بیم کشته شدن، حاجی‌حسن ایلودی که سردار لشکرشان بود، سر بریده به خدمت امام‌قلی‌خان می‌آورند.

در این شورش نزدیک به دو هزار نفر کشته می‌شوند. با پایان این غائله، «نظرعلی‌بیگ لُر» را داروغه لار نموده، امام‌قلی‌خان در دارابگرد به پدر (اله‌وردی‌خان) می‌پیوندد.

روشن است که شهر لار از زلزله سال ۱۰۰۱-۲ تا ۱۰۱۲ ه.ق فرصتی برای بازسازی نداشته است. دو جنگ اخیر هم خرابی و کشتار بسیاری به شهر و مردم آن وارد آورده است. بدین خاطر می‌باشد که «مورخ لاری» پنداشته زلزله، سال ۱۰۱۳ ه.ق. اتفاق افتاده است. البته که دستاورد این درگیری‌ها و کشتارها چیزی کمتر از زلزله نبوده است.

آنگاه خان فارس تصمیم می‌گیرد، حاکمی با توان بالا برای کنترل شهر و بازسازی آن به لار گسیل دارد. پس «قنبرعلی‌بیگ ذوالقدر جهرمی» به این کار گمارده می‌شود.

دنباله دارد.

مطالب دیگر غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.

1 نظر

  1. آفرین بر شما، ادامه بدهید و دست ریا کاران را بیشتر رو کنید. دست آن کسانی تنها در پی بزرگ نمایی لار هستند و میخواهند بگویند فقط لار بوده و بقیه شهرها هیچ نبوده باید هر روز بیشتر از دیروز رو شود.
    باید مردم اطلاعات شان از این ریا کاران بیشتر شود.
    آفرین ادامه بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 نظر
scroll to top