هفتبرکه – مریم مالدار: روز جهانی تخم مرغ برای توجه دادن مردم به ارزش غذایی آن است، اما این مطلب روی ارزش فرهنگی تخم مرغ تمرکز میکند. به مناسب این روز مهم، مروری میکنیم بر حضور پررنگ این ماده غذایی پرارزش در فرهنگ عامه گراش، یعنی در سینی حنا، برای رفع چشم زخم، در شب چله و در شعرهای محلی.
ای حنابند ای حنابند / حنای خوبُش ببند
بزرگترها تکیهزده و دفزنان مشغول خواندن واسونکهای محلی هستند. باقی افراد هم گرداگردشان نشستهاند و دست میزنند و کل میکشند. انگار که همه کل شعر را از برند و زیر لب زمزمه میکنند. بوی سَندُلِس (اسپند)، دود قلیان و حنا در سالن آنقدر در هم آمیخته که انگار این بو هم جز لاینفک «شاو حناو نسو» (شب حنابندان) است.
یکی از خانمها میگوید: «طافه دما انتان» (طایفه دوماد اومدن). و با کِل اعلام ورود میکنند. اینور خانه هم خانمهای طایفه عروس با کِل کشیده و رساتر پاسخ میدهند. این پاسخ کِل شبیه علامت مخصوص حاکم بزرگ میتیکومان است که از حنجرهی زنان طایفه عروس نشات گرفته و نماد تاییدیه و احترام به حضور ایل و تبار داماد است تا تشریففرما شوند.
ناگهان یکی از اقوام داماد با دستپاچگی میگوید: «اله زیدتر مجمیه حناو شَه جلاو واکنی» (یالله زودتر سینی حنا رو ببرین جلو). صدای کل و دف بلندتر میشود و مردها سینیهای طبق را روی سر میگذارند و وسط حیاط صف میدهند.
چیزی که امشب حیاتی و مهم است، سینی حنای تزیین شده است؛ هرچند خیلیها آمدهاند به طواف سینیهای دیگر و نامحسوس مشغول شمارش وسایلی هستند که در سینیها قرار دارد و تکتک جزییات کار را برانداز میکنند که ملکهی ذهنشان شود.
باقی سینیها با تمام مخلفاتش چند دقیقه بعد تار و مار میشود، گویی که هرگز نبوده است. اما مجمیه حناو مقابل بئی (عروس) میخکوب شده و ناچار باید همهی خوراکیهایش را بین بچهها تقسیم کرد. همهی بچهها جمعاند تا پاستیل، بلبله (آبنبات چوبی)، کاکائو و تخممرغهای پختهشده رنگرنگی و یا کادوپیچ بگیرند. عروسی و عزای بچهها دقیقا همینجا کنار مجمیه حناو است. چرا پاستیل من قرمز نیست؟ چرا تخم فلانی خوشگلتر است؟
هنوز آنقدر عروسیها لاکچری نشده که به جای تخممرغ آبپزِ رنگشده، کیندر تخمی (کیندر جوی) بگذارند، اما خانم محمدی که کارش تزیین است و عکسها را فرستاده میگوید: «عکسها برای چهار پنج سال پیش است و حالا دیگر کمتر کسی تخممرغ کنار حنا میگذارد.»
انگار که همهچیز در عروسیهای گراش رنگ میبازد، مثل حناو سَرپِلنگه، بادی و… حالا هم تخممرغ واقعی!
تخم مرغ برای چشم زخم
احتمالا در جریان نوشتن اسامی افراد روی تخم مرغ برای باطلکردن زخم چشم هستید. حالا اینکه تخم مرغ روی اسم چه فرد نگونبختی بشکند قطعا از روی بدشانسی است!
اما شکستن تخممرغ در خیلی جاها همان کار تخته نمک، پاکت نمک، خرزهره و امثالهم را میکند. انگار که صاحبان مراسم تا مهمانان را فیتیلهپیچ نکنند دستبردار نیستند!
اما شکستن تخممرغ جلوی پای داماد هم رسمی است که در کنار یا به جایِ ذبح گوسفند راه افتاده، آن هم در شب جاراو (شب زفاف) تا عروس و داماد از چشم زخم دور بمانند.
تخممرغِ شبچله
این یک روایت و رسم قدیمی است با روایتهای مختلف از گپتریا. قدیمترها شبچله که ما آن را یلدا مینامیم به جای خوردن انار، چغندر، هندوانه و… موظف بودهاند تخم مرغ بخورند و در صورت امتناع، کرشک (هسته کُنار)!
بگذارید زیاد معطلتان نکنم. روایت اول این است که دختر خانواده و زن پسر خانواده باید به تعداد فرزندانش تخم مرغ آبپز کند و برای مادر و مادرشوهر خود ببرد. به عنوان مثال، اگر چهار فرزند داشت، باید هشت عدد تخم مرغ آبپز میکرد و چهار تایش را برای مادرش میبرد و چهار تای دیگر را برای مادرشوهرش. حالا همین نخ را بگیرید ببرید سالیان پیش که معمولا تعداد فرزندان بالا بوده است! مادر و مادرشوهر باید این تخم مرغها را به نیت سلامتی فرزند و نوههایش بخورد. اما دستور سروش این بوده که باید به شکل درسته هم بخورد! یعنی بعد از آنکه پوست تخم مرغ گرفته شد، آن را برش ندهد و درسته در دهان بگذارد و با فشار فک و دندان آن را بخورد! اما اگر مادر و یا مادر شوهری از خوردن تخم مرغ امتناع کرد، باید هسته کنار بخورد! هر چند این پارادوکس طبع گرم و سرد تخم مرغ و هسته کنار هم بسیار جالب است.
روایت دوم نیز دقیقا به همان شکل و شمایل و دستور سرو بالاست، با این اختلاف که دختر و زن پسر باید به تعداد فرزندانش تخممرغ آبپز کند و خودش میل کند!
اما در روایت سوم، بردن تخم مرغ آبپز برای مادر و مادرشوهر صحیح است، اما کسانی که تعداد فرزندان بیشتری داشتهاند و از نظر مالی توانایی خرید آن تعداد از تخم مرغ را نداشتهاند، به جای تخممرغ، هستهی کنار میبردند!
در روایت چهارم، همهی حرفها صحیح است، اما منظور از شب چله، یلدا و زمستان نیست بلکه چلهی تیرماه است.
حالا بین این همه خوراکی و نعمت خدا، چرا هستهی کنار؟ جوابش را افراد خیلی خیلی قدیمی میدانند که یا در خاک خفتهاند و یا آلزایمر وبالِ حافظهشان شده است و من در تکمیل دقیق گزارش عاجز ماندهام! اما اگر بین افراد خانواده کسی را داشتید، درست و خطا بودن روایتهای بالا را به ما هم بگویید.
تخم مرغ در بالاخانه
حالا که تا اینجای یادداشت بودهاید، حسن ختام روز جهانی تخممرغ را گراشیزه کنم با این شعر:
مرغِ تخم اشنزن تک بالاخونه
اگه یار ما شوه بده و خونه
دو تا مرغ سفید تکه تکه
دو تا تخم اشنزن تک طاخ برکه
دو تا مرغ سفید دونه ناری
دو تا تخم اشنزن کف نیالی
و کربون جمه بُتّه و بتهات
مرغِ تخم اوشنزن بر وخت اونتت
اگر فکر میکنید این شعر طولانیتر است ادامهی آن را در کامنت برای ما بنویسید.
مصطفی سرخی
۲۴ مهر ۱۴۰۳
سه تا جیجَه مَوِه و دو تا بالی
مرغ تخم اُشْنَزن پُشت نیالی
ُوَه کوربون لَپی حُرما و اَرده
مرغ تخم اشنزن تخم دو زرده
زمسّو شَئْی بیا وشُوْوِه چِلَه
مرغ تخم اوشنزن تِکْ کُنج پله
شِرِیْ چون کَندْ کلومِ حاجی فاطمه
مرغِ تخم اوشنَزن لئی بونهِ برکه