هفتبرکه – مریم مالدار: بعد از داداملاکه، جملهی «اشبیا تا گوریش واگرم» از ترسناکترین جملههای بچگی ما بود، آن هم از زبان فردی میانسال یا کهنسال که بر تشک زریکرگی سَوز و پیازی تکیه داده بود، دستان حناییاش را بر دوش قلیان گذاشته و هر چه نفس داشت در نی قلیان میدمید تا صدای کوکِ قلقل در اتاق غوغا کند. بیآنکه حتی به عمق جمله پی برده باشیم، در آن هالهی دود و تصویر، آتش شیطنت ما خاموش میشد و یک جا سُکنا میگرفتیم. انگار که طلسم شده باشیم.
هنوز ترسِ همان چهره که گاهی به نشانه جدی بودن در تصمیم با انگشتانی که با حنا سر پلنگه منقش شده بود به سر قلیان نزدیک میکرد تا داغی خاکستر آتش را به جان بخرد و بگوید با هیچکس شوخی ندارد در ذهن ما جای دارد. چیزی که شاید بچههای حالا حتی اسمش را هم نشنیده باشند. وقتی پای حرف بزرگترها مینشینی، میفهمی آن همه خوف از یک جمله خیلی هم بیراه نبوده است.
«گوری واگرته» در واقع یک روش درمانی بسیار قدیمی برای درمان عفونت گلو و لوزههای چرکی بود. زمانی که خبری از پیشرفت علم پزشکی نبود و مردم برای درمان مجبور بودند خودشان با شمِ خواص مواد و تجربه دست به کار شوند. از آنجایی که در طب قدیم، خاکستر ماهیت ضدعفونیکنندهای دارد، مردم از گرمه یا خاکستر کمک میگرفتند و عفونت را از بین میبردند. روشهایی که دیگر کاملا منسوخ شده است.
گوری واگرته آداب خاصی نداشت و یک درمان سرپایی بود. اما برای بچهها مثل رفتن به یک شکنجهگاه بود. بچه را نزد افراد قدیمی و کارکشته میبردند تا عملیات درمان را شروع کند. ابتدا فرد انگشت میانی را به خاطر بلندی و رسیدن به ته حلق، درون گَرمه یا همان خاکستر فرو میکرد و در مرحله بعد با کمک مادر و یا همراه، بچه را گرفته و دهانش را باز میکرد و فک را میگرفت سپس انگشتگرمهای را درون حلق بچه فرو میکرد، جوری که انگشت به لوزه میرسید.
گوری واگرده بدون رحم و مهربانی انجام میشد و گاهی سه وعده «صبح، ظهر و شب» هم تکرار داشت تا گرفتگی صدای بچه و چرک گلو کاملا رفع میشد.
با تشکر از دکتر عبدالرضا ایزدی برای همکاریشان. شما بگویید؛ تا حالا گوری شما شواگرتن؟ از تجربههایتان برایمان بنویسید.
شهروند
۶ آذر ۱۴۰۲
کثیف ترین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! تو اینترنت خواص خاکستر رو بخونید….
خاکستر
۵ آذر ۱۴۰۲
چه کسی گفته خاکستر ضدعفونی کننده هست؟
بلکه کثیف ترین عصاره هست