هفت برکه – گریشنا: امروز سیزده خردادماه، مصادف با سوم ژوئن، «روز جهانی دوچرخه» است. دوچرخه یکی از قدیمی‌ترین وسایل حمل و نقل است که به مرور جایش را به خودرو و موتورسیکلت با شکل‌ها و مدل‌های مختلف داد. در حال حاضر دوچرخه بیشتر وسیله‌ای برای تفریح و ورزش محسوب می‌شود. اما هستند کسانی که هنوز هم دوچرخه را به عنوان وسیله‌ی نقلیه ترجیح می‌دهند. 

مجید افشار، خبرنگار هفت‌برکه، به سراغ بعضی از دوچرخه‌سواران گراشی که بیشتر مواقع با دوچرخه رفت‌وآمد می‌کنند رفته است، آن‌هایی که با یک تیر دو نشان می‌زنند و علاوه بر فکر کردن به مقصد، به سلامتی خودشان نیز فکر می‌کنند. البته افراد زیاد دیگری نیز می‌توانستند در این گزارش بیایند، که در آینده‌ی نزدیک به سراغشان خواهیم رفت. تجربیات، مشکلات و خاطرات دوچرخه‌سواران باسابقه‌ی گراش را از زبان خودشان بخوانید.

علی خواجه‌پور: ۶۰ سال دوچرخه‌سواری، حتی در دبی!

حاج علی خواجه‌پور از باسابقه‌ترین دوچرخه‌سواران گراش است. خودش می‌گوید: «۶۰ سال است که از دوچرخه استفاده می‌کنم. قبلا دوچرخه‌ی بیواره‌ها را برمی‌داشتیم و توی محله بیدله، توی رودخانه، سوار می‌شدیم و یاد می‌گرفتیم.»

حاج علی به فعالیت مداوم و خستگی‌ناپذیری معروف است. احتمالا یکی از دلایلش، دوچرخه‌سواری باشد. «وقتی سوار نشم، احساس گیجی دارم. ولی وقتی سوار دوچرخه می‌شوم، دست و پایت نرم می‌شود و به خوراک می‌آیم.»

حاج علی کم‌حرف هم هست. درباره‌ی دلیل استفاده از دوچرخه، خیلی کوتاه جواب می‌دهد: «هم کار را رواج می‌دهد و هم زودتر می‌رسیم و معطلی نداریم. رانندگی ماشین را اصلا بلد نیستم و سوار هم نشده‌ام. توان مالی برای خرید موتورسیکلت دارم، ولی با دوچرخه راحتم. مردم می‌گویند چرا چرخ قدیمی را رها نمی‌کنی و موتورسیکلت سوار نمی‌شوی؟ می‌گویم موتور به کار ما نمی‌آید!»

او می‌گوید خیالش از امنیت دوچرخه‌اش راحت است، چون قفل‌دار است. در مورد مسیرهای دوچرخه‌سواری‌اش هم، او درون شهر یا بیرون شهر برایش فرق ندارد: «صحرا باشد، هر جا باشد، سر موقع خودش برمی‌گردی. بیشترین مسیر من، مسجدهاست. قدمگاه ابوالفضل هم که می‌روم، باید دوچرخه را بالا ببرم. اما هر جا که دورتر هم باشد می‌روم. مثلا کوه پشت دانشگاه، تگ آو، سر چاه. هر جای که لازم باشد با دوچرخه می‌روم.»

حاج علی تا چند سال پیش در امارات مشغول به کار بوده است. او آنجا هم از دوچرخه استفاده می‌کرده است. «من در دبی هم سوار دوچرخه می‌شدم. برای مسجد و حسینیه رفتن، راه دور بود. ۲۰ کیلومتر با دوچرخه می‌رفتم. یک بار از دبی تا ابوظبی رفتم. ولی آنجا جاده‌اش خوب است. یک بار هم در دبی در مسجد امام حسین(ع) افتادم و پایم خورد شد و ۶ ماه در گچ بود.»

علی باقرپور: برایم موتور خریدند، اما استفاده نکردم.

علی باقرپور ۲۰ سال سابقه‌ی دوچرخه‌سواری دارد. او بی‌علاقه بودن به رانندگی با موتورسیکلت را یکی از دلیل‌های خود برای استفاده از دوچرخه می‌داند و می‌گوید: «از دوچرخه استفاده می‌کنم، اول برای این که یک نوع ورزش است و برای سلامتی خودم مفید است. و دلیل بعد این است که واقعیتش علاقه به موتورسیکلت ندارم و با دوچرخه راحت‌ترم.»

باقر‌پور نیز مسیر ثابتی برای دوچرخه‌سواری ندارد و بر حسب نیاز‌های روزمره،‌ مسیر او از خانه به سمت مقصدش تعیین می‌شود. از آنجایی که یک بار دوچرخه او سرقت شده، باقر‌پور برای پارک کردن دوچرخه‌اش نهایت احتیاط را دارد و می‌گوید: «جای پارک گیر می‌آورم. وقتی بازار و شهر کار دارم، دوچرخه را خانه پدرم پارک می‌کنم. یا جایی که تحت نظر باشد یا دوربینی نصب باشد. یک بار دوچرخه‌ام را دزدیدند. روبه‌روی خیابان امام بود. به خاطر همین زیاد احتیاط می‌کنم و جایی که دوربین باشد پارک می‌کنم.»

او تاکید می‌کند که مشکل مالی ندارد، اما باز هم ترجیحش دوچرخه است: «توان مالی ما به موتورسیکلت می‌رسد. تازه چندین سال پیش برادرم حسن موتورسیکلتی را برایم خرید. اما استفاده نکردم و او آن را پس برد! با دوچرخه راحت‌ترم.»

او خاطرات زیادی از دوچرخه‌سواری دارد، از زمانی که دیدگاه مردم به دوچرخه خوب نبود و وقتی او را می‌دیدند به طریقی اذیتش می‌کردند، تا زمانی که کم‌کم دوچرخه‌سواری در جامعه جا افتاد و مشکلات او کمتر شد. او خاطره‌ش را اینطور تعریف می‌کند: «زمانی که کمیته امداد بودم، خیلی از جوانان فکر می‌کردند چون من سوار دوچرخه می‌شوم، افغانستانی هستم. قبلا هر کسی به هر دلیلی، مثلا نداشتن توان مالی یا به دلیل علاقه‌مندی به دوچرخه یا به دست آوردن سلامتی، با دوچرخه رفت‌وآمد می‌کرد را اذیت می‌کردند. مثلا پاکت آب می‌انداختند. یا یک بار هلم دادند. یا در حال حرکت، با تسمه می‌زدند! ولی حالا درک می‌کنند و دیدگاه مردم به دوچرخه‌سواری عوض شده. چند نفر به خاطر این که من دوچرخه دارم و با آن رفت‌وآمد می‌کنم، دوچرخه خریده‌اند و علاقه‌مند شده‌اند. در بازار هم تبلیغ می‌کنم و به همه توصیه می‌کنم که دوچرخه بگیرند.»

رضایی: با دوچرخه‌سواری، سنگ کلیه‌ام را هم دفع می‌کنم

آقای رضایی سال ۷۲ دوچرخه‌ای را به قیمت ۴۵۰ تومان خرید و هنوز هم آن دوچرخه را دارد و از آن استفاده می‌کند. او می‌گوید: «خیلی زیاد از دوچرخه استفاده می‌کنم. من ناراحتی کلیوی شدید دارم و هر دو ماه، یک بار یک سنگ از من دفع می‌شود. به همین خاطر از دوچرخه استفاده می‌کنم. هم خودرو دارم و هم موتورسیکلت، اما نه علاقه دارم و نه سوار می‌شوم.»

او از علاقه‌ش به دوچرخه‌سواری در روز بارانی نیز صحبت می‌کند: «روز بارانی خیلی علاقه به رفت‌وآمد با دوچرخه دارم. من در مسکن مهر زندگی می‌کنم و محل کارم گراش‌سنتر است. روزی ۴ مرتبه این مسیر را طی می‌کنم. حتی روز جمعه یا تعطیل هم سوار دوچرخه‌ام می‌شوم و یک دور در شهر می‌زنم و برمی‌گردم.»

وقتی از نظر مردم در مورد دوچرخه‌سواری می‌پرسم، جواب می‌دهد: «۹۰ درصد مردم، حتی کسانی که خوردوهای مدل بالا و قیمتی دارند، کنارم می‌ایستند و می‌گویند کاش من جای شما بودم که از دوچرخه استفاده کنم، ولی ما خجالت می‌کشیم. من هم می‌گویم خجالت یعنی چه؟ شما هم می‌توانید استفاده کنید. افراد کمی هم هستند که با چهره‌ای مغرور می‌گویند شما چرا زحمت به خودت می‌دهی؟ موتورسیکلت بگیر. مگر موتور‌سیکلت چقدر قیمت دارد؟ اما هر کسی درد خودش را خودش می‌داند. من دوچرخه‌سواری چاره دردم است. چرا باید آن را رها کنم؟ خودرو من هم بیشتر اوقات دست خانمم است و او از آن استفاده می‌کند.»

رضایی برای نشان دادن تاثیری دوچرخه‌سواری بر سلامتی کلیه‌اش، با مدرک نشان می‌دهد که اگر این کار را نمی‌کرد، چقدر مشکل داشت: «شما اگر از دکتر دانش، دکتر دارا و دکتر محمدی (سه پزشک متخصص کلیه) سوال کنی و بگویی رضایی چطور آدمی است، من را می‌شناسند. آنها هر موقع من را می‌بینند، می‌گویند: «نکند که اسم رمضان را ببری ها! رمضان بر تو حرام است.» به همین خاطر نمی‌توانم روزه بگیرم و کفاره می‌دهم.»

مصطفی جاوید: مردم متلک‌هایی می‌زنند، ولی ما کاری نداریم

مصطفی جاوید که در طول زندگی‌اش با بیماری‌های دیابت، چربی خون و سرطان روده جنگیده است، از ۶ سال سابقه‌ی دوچرخه‌سواری خود می‌گوید: «قبلا به خاطر این که بیماری دیابت و چربی خون داشتم، پیشنهاد دادند که از دوچرخه استفاده کنم. چهار سال قبل هم من دچار سرطان روده شدم. مدتی در بستر بیماری بودم و نمی‌توانستم از دوچرخه استفاده کنم. اما بعد که آرام‌آرام سر پا شدم، باز دوچرخه‌سواری را شروع کردم.»

او می‌گوید شغلی ندارد اما برای انجام کارهای شخصی‌اش، اگر نیاز به رفت‌وآمد داشته باشد، با دوچرخه‌‌اش کارها را انجام می‌دهد: «من به خاطر بیماری‌ام، در این مدتی که از آن استفاده می‌کنم، فایده زیادی از این ورزش دیدم. نمی‌دانم بقیه چه نظری دارند. هر چند از لحاظ توان مالی، از وقتی که موتورم را فروختم، دیگر نتوانستم موتورسیکلت بخرم. ولی از وقتی دوچرخه استفاده می‌کنم حتی به فکر خرید موتور هم نیفتادم. توان مالی یک طرف، ولی بیشتر به خاطر سلامتی خودم از دوچرخه استفاده می‌کنم. پسرهایم موتور دارند. حتی آنها اصرار می‌کنند با دوچرخه نرو، خیابان شلوغ است. ولی من شوق و علاقه به دوچرخه دارم. از لحاظ پارک کردن هم مشکلات آن از مشکلاتی که رانندگان موتورسیکلت و خودرو در شهر دارند، کمتر است.»

او در مورد نگاه مردم هم می‌گوید: «مردم مسخره نمی‌کنند، ولی بعضی‌‍‌ها می‌گویند: آقای جاوید، مردم ترقی می‌کنند از پایین به بالا، تو از بالا به پایین آمدی؟ چطور شده؟ ما اینجور هستیم، قبلا آن طور بودیم و الان شرایط ما عوض شده و …. این حرف‌ها هست و نمی‌شود جلوی دهن مردم را بست. متلک‌هایی می‌زنند، ولی ما کاری به کار کسی نداریم و هر کسی دیدگاه خودش را دارد.»

وقتی از او می‌خواهم خاطره‌ای تعریف کند، او نیز از سرقت دوچرخه‌ا‌ش می‌گوید که حدود ۱۰ تا ۱۲ سال پیش اتفاق افتاده بود.

Mostafa Javid Docharkheh01

 

عوض پورشمسی: دوچرخه اندازه‌ی یک پزشک متخصص برای من کار می‌کند.

عوض پورشمسی از برق‌کاران قدیمی گراش است که از چندی پیش دوچرخه‌سوار شده است. او دلیل خود را برای رو آوردن به دوچرخه‌سواری اینطور توضیح می‌دهد: «هر وقت دوچرخه‌سواری می‌کنم، یک آرامش خاصی دارم. از لحاظ پزشکی برآورد کردم، خیلی تاثیرگذار بوده و از مریضی جلوگیری می‌کند. قبلا که زیاد سوار موتورسیکلت و ماشین می‌شدم، خیلی احساس خستگی و سرگیجه داشتم. ولی الان اندازه‌ی یک پزشک متخصص برای من کار می‌کند و موثر است! البته بیشتر برای من حکم تفریح را دارد و از طرفی برای سلامتی‌ام هم موثر است. »

او با اشاره به این که هیچ مسیر دوچرخه‌سواری در گراش وجود ندارد، می‌گوید: «مسیر ما جایی است که خلوت‌تر باشد، مثل حاشیه‌ی پارک‌ها و بلوارهای اطراف شهر. جای مختص دوچرخه‌سواری در گراش مشخص نیست. هر جا مسیر ما بخورد و خلوت‌تر باشد می‌رویم دوری می‌زنیم.»

محمد محمدپور: از سوار موتورسیکلت شدن می‌ترسم

محمد محمد‌پور یکی از افراد مسنی است که دو سالی است که برای رفت‌وآمد خود رکاب می‌زند. او می‌گوید: «من تقریبا دو سال است که این دوچرخه را خریدم و با وجود این که سواد انگلیسی دارم، هیچ وقت نخوانده بودم که این دوچرخه ساخت کجاست. تا این که یک ماه پیش فهمیدم نوشته است ریلی و ساخت انگلیس است و پرچم این کشور روی بدنه آن کشیده است.»

محمدپور در مورد استفاده‌اش از دوچرخه نیز می‌گوید: «این دوچرخه را پیش عباس شکوه خریدم. وقتی می‌خواهم بروم بازار، خیابان، زیارت اهل قبور و غیره، از دوچرخه استفاده می‌کنم. بچه‌هایم موتورسیکلت دارند، ولی من از سوار شدن روی موتورسیکلت می‌ترسم.»

Mohammad Mohammadpour Docharkheh01

 

احمد شیخی: سن که بالا رفت، آدم باید برنامه ورزشی داشته باشد

برای بعضی افراد، سه‌چرخه را به دوچرخه ترجیح می‌دهند. احمد شیخی، راننده خط واحد مینی‌پوس شهرداری گراش، یکی از این افراد است. او از دو سال و نیم پیش، استفاده از سه‌چرخه را شروع کرده است: «سن که بالا رفت، آدم باید برنامه ورزشی داشته باشد. نه این که چربی بخورد و بخوابد. ورزش یعنی سلامتی و نشاط. آدم شاد می‌شود. وقتی یک دوری بزنی در گراش، مثلا در بلوار خلیج فارس، بدن آدم نرم می‌شود. ورزش خیلی خوب است.»

او مسیرهای رفت‌وآمدش را اینطور توضیح می‌دهد: «از میدان ولایت تا هلال احمر؛ از هلال احمر تا بلوار خلیج فارس مقابل سایپا. حدود ۱ ساعت. بعد از ظهر هم ساعت ۳ یا ۴ یک دوری در سطح شهر می‌زنم. این برنامه را خودم پیاده کردم. نه قند خون و نه چربی بالا دارم. از زمانی که با خال نجات (آشفته) در تیم ستاره‌آبی بازی می‌کردم، این برنامه را ادامه دادم. حتی ۲۰ تا ۳۰ پله در خانه می‌روم بالا و می‌آیم پایین. این برنامه‌ها را هنوز دارم.»

او نیز سعی می‌کند به نظرات مخالف یا تمسخرآمیز بعضی از مردم توجهی نشان ندهد: «بعضی‌ها می‌گویند این چی است؟ من جواب سوالشان را نمی‌دهم. گراش همه نوع آدم دارد. من اهمیت نمی‌دهم و کار خودم را دنبال می‌کنم.»

Ahmad Sheikhi Docharkheh