هفت‌برکه غلامحسین محسنی: در بخش پیشین (ذره‌بین تاریخ ۳۴) از چگونگی دعوت و حضور «سید عبدالحسین مجتهد» در لار به قول تنی چند از تاریخ‌نگاران نوشتیم. اینک به دنباله‌ی آن می‌پردازیم.

برای روشن‌تر شدن موضوع دعوت «سیّد» به لار، به نوشته ‌«شیخ ‌عبدالحمید مهاجری» که «آدمیّت» آن را بازگو کرده، نگاهی می‌افکنیم. او در کتاب «گلشن حسینی» می‌نگارد: «حاج ‌علی [وکیل] که یکی از بزرگان و نامداران لارستان بود با جمعی از اعیان و اشراف به عزم زیارت عتبات عالیات آهنگ مسافرت می‌کنند، و در سامره بحضور انور میرزای شیرازی می‌رسند، و از او خواهش می‌کنند که یکی از مجتهدین که بتواند احکام شرعیه را در فارس اداره کند به آن صوب گسیل دارد، حاج مذکور می‌گوید فعلاً چنین کس را در نظر ندارم مهلت دهید تا در این باب فکری کنم،… [لاریان] در نجف خدمت مرحوم سیّدمرتضی کشمیری می‌رسند و او صاحب ترجمه [سید لاری] را معرفی می‌کند ولی سیّد نمی‌پذیرد، ناچار به سامره بر می‌گردند و با اصرار از مرحوم میرزا می‌خواهند که به سیّد (که شاگردش بود) دستور دهد به فارس برود، مرحوم میرزا هم به او می‌نویسد که این پیشنهاد را قبول کند و سیّد ناگزیر امر استاد را گردن می‌گذارد» (آدمیت، ۱۳۳۹).

از سال‌های آغازین حضور «سیّدعبدالحسین مجتهد» در لار، «مورخ لاری» که «ظلم‌ستیزی» و «صراحت» یکی از بارزترین ویژگی‌های نوشته‌های اوست (وثوقی، ۱۳۷۱)، می‌نویسد: حاجی ‌سیّد عبدالحسین معروف… از عتبات عالیات در زمان مرحوم حاجی ‌میرزا محمدحسن شیرازیِ معروف، به لار آمد. ولی او تا مرحوم میرزای شیرازی در حیات بوده مداخله در امور شرعیه نمی‌کرده و وجوهات هم قبول نمی‌نموده و در لار مرحوم حاجی ‌سید ابوالحسن نامی که از علما و تجّار و ملاک لار بوده وکیلِ مرحوم میرزای شیرازی بوده که وجوهات شرعیه تحویل می‌گرفته، و برای آن مرحوم به عتبات می‌فرستاده…. فقط مرحوم حاجی ‌سیّد عبدالحسین آن دوره مقتدای جماعت لار بوده که بعد از فوت مرحوم میرزای شیرازی (۱۳۱۲ ه.ق.) وی در کلیه امور شرعیه مداخله کرده و وجوهات هم تحویل می‌گرفته و به رأی و میل خودش رفتار می‌نموده (…) وی در بدو مشروطیت، مشروطه‌خواه شده و در مشروطه‌خواهی سخت قیام کرده و پس از استقرار مشروطیت وی مخالفت با مشروطه کرده و از مشروطه برگشته» (نسخه الف). «سیّد» در چند سال آغازین ورود، به دلیل حضور پر قدرت «فتحعلی‌خان»، فعالیت اجتماعی و سیاسی نداشته‌اند. «با درگذشت او (فتحعلی‌خان) سرفصل جدیدی در تحولات لارستان به وجود آمد که سیّد و یارانش بخوبی از آن بهره‌بردای نموده، نهایتاً قدرت را در دست گرفتند» (وثوقی، ۱۳۷۵).

در یک برداشت کوتاه، برای حضور «مرحوم سیّد عبدالحسین لاری، نجفی، شوشتری (دزفولی) مجتهد، و موسوی» (وثوقی، ۱۳۷۵) در شهر لار دو انگاشت ناهمگون آوردیم. تاریخ‌نگاران محلی پیشین همچون مورخ لاری، شیخ‌ علی ستّاری، محمدهادی کرامتی، محمداعظم بنی‌عباسیان و دکتر احمد اقتداری؛ که در آن روزگار می‌زیسته، و شاهد بوده‌اند، بر این باورند که: به علت فوت مرحوم «آخوند ملامحمدباقر جویمی» از علما و مجتهد معروف لار، مردم نیازمند مجتهدی شدند تا مشکلات شرعی و فقهی آنها را حل و فصل کند. در آغاز فردی بومی به حکم «قوام‌الملک» به قضاوت نشست. او به دلیل رشوه مورد پسند مردم قرار نگرفت. آنگاه «شیخ ‌علی رشتی» که به دعوت «حاجی ‌اسداله» (برادر بزرگ فتحعلی‌خان) به گراش آمده بود، به لار می‌آید. وی هم به علتی در می‌گذرد (در بخش نخست آوردیم). آنگاه در سال ۱۳۰۹ هـ.ق. حاکم وقت، از جمعی تجّار لاری که به کربلا و نجف می‌رفتند، خواست از «مرحوم میرزای شیرازی تقاضا کنند؛ فقیهی واجد شرایطی را به لار فرستاده، تا جواب‌گوی سؤالات شرعی مردم باشد». در آغاز سال ۱۳۱۰ هـ.ق. مرحوم «سیّد عبدالحسین» به شهر لار وارد می‌شوند. «شیخ‌ عبدالحمید مهاجری» هم همان را نوشته است.

اما تاریخ‌نگار کنونی «دکتر محمدباقر وثوقی» دلایلی که در بخش پیش بازنوشته شد، آورده‌اند، که با واقعیت همخوانی ندارد. باز نویسد: «درگیری بین خوانین لارستان از یک ‌سو، رقابت‌های شدید بین فرزندان حاکم متوفی لارستان فتحعلی‌خان از سوی دیگر، ناامنی راه‌ها و عدم تامین مالی و جانی خصوصاً برای قشر قدرتمند تجّار لارستانی…» (وثوقی، ۱۳۷۵)! پرسش این است، بر چه پایه برای «ناامنی در راه‌ها و عدم تأمین مالی و جانی» تجّار از عالِم دینی باید یاری بخواهند؟! مگر عالم دینی وظیفه‌ی تأمین امنیت راه‌ها و تأمین مالی و جانی مردم (تجّار) را به عهده داشته‌اند؟! این انگاشت بر پایه‌ی آنچه خود نوشته هم نادرست است! نخست این که «سیّد» سه سال پیش از درگذشت حاکم لار (فتحعلی‌خان) به شهر آمده است؛ پس نمی‌توان «خلاء قدرت» و «رقابت‌های شدید بین فرزندان حاکم متوفی» باشد! دو دیگر، خود نوشته: «در حکومت سی و چند ساله خود (فتحعلی‌خان) طرح‌های عمرانی بسیاری را به پایان رسانید… که بازرگانان لارستانی در این زمان بیشترین سود را بردند…» (وثوقی، ۱۳۸۰). آیا این اقداماتِ حاکم لار، «ناامنی را به شدّت بالا برده و نارضایتی شدید تجّار را سبب گردیده» که «خواهان تغییر در ترکیب قدرت سیاسی» شده باشند؛ یا باژگونه‌ی آن؟! دیگر این که تشکیل «انجمن تجّار لاری» مورد اشاره، که مُهر آن خود برای اولین بار منتشر کرده‌، با عنوان «عموم تجّار خطه‌ی لار» سال ۱۳۲۶ ه.ق. را نشان می‌دهد؛ نه سال ۱۳۰۹ه.ق که «سیّد» به لار دعوت شده است! نیز خود اذعان دارد «فتحعلی‌خان ‌گراشی، بیگلربیگی لارستان، با اطلاع از این موضوع (نبود روحانی برای حل مسائل شرعی و فقهی مردم) درصدد دعوت روحانی برآمد…» (وثوقی). ایشان پا را فراتر گذاشته، مدعی شده‌اند «انجمن تجّار لاری با دعوت آیت‌الله لاری به ایران موضع خود را در مقابل حکومت سیاسی قاجاریه و حکام محلی اعلام کرد» (وثوقی)!

می‌توان اینگونه پنداشت، که دکتر وثوقی با زبانی دیگر می‌گوید: تجّار لاری انقلاب مشروطیت بر علیه قاجاریه را در پادشاهی ناصرالدین‌شاه آغاز کرده‌اند، آن هم سال ۱۳۰۹ ه.ق.! در راستای این برداشت افزوده: چون تجّار لاری «خواهان تغییر در ترکیب قدرت سیاسی بوده… آگاهانه و با دیدی کاملاً روشن» از «تبعات پیامد آن» سیّد را به لار دعوت کرده‌اند. لیکن نتیجه «به دلیل تندروی‌های سیاسی نتوانست برآورنده تمامی خواسته‌های تجّار باشد»! در حالی که برابر آنچه «کتاب آبی» گزارش کرده، و «دکتر وثوقی» آن را بازنویس نموده: «قریب ۴۰۰ نفر از تجّار و سایرین با خانواده‌های خود در ماه نوامبر (۱۹۱۲ م. / ۱۲۹۰ ه.خ / ۱۳۳۰ ه.ق) از لار به لنگه وارد شدند. آنها اظهار می‌دارند که چون از چندی به این طرف تجارت موقوف بوده آن جا را ترک نموده و قصد سکونت در لنگه و دبای [=دوبی] دارند» (کتاب آبی، ۱۳۶۳ و وثوقی). آیا این نتیجه نشان می‌دهد که تجّار لاری «با دیدی کاملاً روشن» و آگاهی از «تبعات پیامد آن» سیّد را به لار دعوت کرده‌اند؟! چه روشن دکترِ تاریخ، تاریخ را تحریف می‌نماید! تنها می‌توان افسوس خورد.

برای آگاهی از قدرت و نفوذ «فتحعلی‌خان ‌گراشی» نایب‌الحکومه لارستان باید افزود، در حکومت او خطه لار به حداکثر وسعت گسترش یافته است، چیزی که تا پیش از آن سراغ نداریم. برای شناخت توانمندی او، کافی است به «واقعه فجیعه و حادثه عظیمه» در «تاریخ دلگشای اوز» نگاهی افکنیم. درباره‌ی این واقعه که سال ۱۳۱۰ ه.ق [اتفاقاً سیّد هم در لار حضور داشته‌اند] رخ داده، در این کتاب آمده: گروهی از تجّار اوزی که در رأس آنها «مصباح ‌دیوان ‌اوزی» بوده، تلاش می‌کنند «اوز» را از زیر سلطه فتحعلی‌خان خارج نموده، و به مایملک صدر اعظم وقت در بیاورند. فتحعلی‌خان حتی با وجود دستخط «ناصرالدین‌شاه قاجار» پادشاه ایران، هم حاضر به قبول این جدایی نمی‌گردد. این موضوع در «متن تلگرام اهالی اوز بشاهنشاه و صدراعظم» آمده، و نوشته‌اند: «نایب لارستان تمکین فرمان همایونی نکرده اوز محصور داشته…». و به ریش‌سفیدان اوز پیام می‌دهد «من دست‌بردار از خانه خودم نمی‌شوم. استشهادی نموده‌ام باید مهر کنند که سوای فتحعلی‌خان احدی را تمکین نخواهیم کرد» (کرامتی، ۱۳۷۰). و اینگونه خواسته‌ی خود را به کرسی می‌نشاند. با این قدرت و تسلط فتحعلی‌خان بر لار و منطقه‌ی زیر نفوذش، آیا می‌توان پذیرفت که «تجّار لاری» بدون خبر و رخصت وی اقدام به دعوت روحانی نموده باشند؟!

با درگذشت فتحعلی‌خان گراشی حاکم لارستان در سال ۱۳۱۲ ه.ق. / ۱۲۷۳ ه.خ. «مرحوم سیّد بر جنازه او نماز خوانده» (مورخ‌ لاری، نسخه ‌خ). اقدام پس از آن ایشان، «تکاپوی تأسیس حوزه علمیه خویش و جذب نیروها بود» (وثوقی، ۸۵ و ۱۳۷۵). که هم‌زمان با جانشینی «حاجی ‌رستم‌خان» به جای پدر بوده است. البته در کتاب «آیت‌الله سیّد عبدالحسین لاری و جنبش مشروطه‌خواهی، ص۸۵، سال شکل‌گیری حوزه‌ی علمیه ۱۳۱۰ ه.ق. نوشته است!

درباره تاریخ تأسیس حوزه علمیه در لار برابر کپی نامه‌ای که در اختیار دارم، به تاریخ ۲۲ ربیع‌الثانی ۱۳۴۴ ه.ق. / ۱۸ آبان‌ماه ۱۳۰۴ ه.خ. / ۹ نوامبر ۱۹۲۵م. رئیس وقت معارف لار (سید محمود کشفی) نوشته‌اند: این مدرسه (ساختمانی که قرار بوده به ‌عنوان دبستان از آن بهره‌بردای شود) از بناهای مرحوم علی‌خان لاری (‌علی‌خان پسر عبداله‌خان و برادر نصیرخان دوم) است. برای تدریس مرحوم آخوند ملامحمدباقر مجتهد لاری [جویمی] که جدّ امّی دعاگوست مهیّا داشت… در اوایل ریاست مرحوم حاج ‌سیّد عبدالحسین تعمیری شد تا چند سال دایر بود. از سنه ۱۳۲۷ رو به خرابی گذاشت. تا قبل از افتتاح مدرسه صورت طویله بود… بر پایه این سند پیش از حضور «سیّد» در لار، «آخوند ملامحمدباقر جویمی»هم تدریس داشته است. یعنی در دوره «فتحعلی‌خان» در لار (و در گراش هم به همت «حاجی‌ اسدالله») حوزه علمیه برپا بوده است و «سیّد» آن را ادامه داده‌اند.

همچنین «حیدرقلی بذرافشان» می‌نویسد: دفتر محل تدریس و دفتر محکمه مورد استفاده آخوند ملا محمدباقر که بنیاد فرهنگ لار در سال ۱۲۹۶ در این مکان افتتاح می‌شود و نیز اولین مدرسه دولتی نیز در این خانه تأسیس گردید (یادی از گذشته‌های ولایتم).

پس از درگذشت فتحعلی‌خان، «عین‌الملک» فرزند حاکم فارس از سوی «ناصرالدین‌شاه» به لار گسیل شده، تا دارایی‌های حاکم درگذشته را تصاحب نماید. «وقایع اتفاقیه» در این‌باره گزارش می‌دهد: در تاریخ «جمادی‌الثانی ۱۳۱۲ ه.ق مطابق دسامبر ۱۸۹۴ م. از قراری که از لار نوشته‌اند نواب عین‌الملک کاری [کارش] پیشرفت نکرده، دکاکین شهر لار را بسته‌اند و تمام لاری‌ها به واسطه این جریمه که می‌خواهند از پسران فتحعلی‌خان بگیرند روگردان شد‌ه‌اند…». روشن است که تجّار و کسبه شهر با حاکم جدید (حاجی‌ رستم‌خان) همچون گذشته همکاری لازم را داشته‌اند.

سیّد «تقریباً چهار سال پس از ورود به لار در سال ۱۳۱۴ (ه.ق.) رساله «آیات‌ الظالمین» را که پرداختی کاملاً سیاسی می‌باشد به رشته تحریر در آورده است، و این امر بدون داشتن زمینه قبلی امکان‌پذیر نبوده است» (وثوقی). شاید «سیّد» در سر هوای دیگری داشته، لیکن نمی‌توان گفت تجّار لاری و حاکم وقت از آن آگاه بوده‌اند.

از سال ۱۳۱۴ ه.ق کشمکش‌های فرزندان فتحعلی‌خان برای به دست آوردن حکومت لار آغاز شده است. در این گیرودار، سیّد هم برای دستیابی به قدرت وارد عمل گردیده‌اند. «اعلامیه ضد یهودی او، که احتمالاً بین سال‌های ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۰ هجری به طور گسترده در سطح منطقه توزیع شده است…»، عاملی برای همراه نگهداشتن تجّار لاری بوده است، چرا که حذف رقیب از صحنه اقتصادی خوش‌آیند تجّار قرار می‌گیرد. پس از انتشار اعلامیه «سیّد در سال ۱۳۱۵ (ه.ق) از راه لنگه عازم مکه معظمه شد…» (آدمیت، ۱۳۳۹). شاید این سفر اجباری بوده باشد، چرا که یهودیان لار با همراهی حاکم شهر (حاجی ‌علیرضاخان) که جانشین حاجی ‌رستم‌خان گردیده، طی شکایتی به «مظفرالدین‌شاه» خواهان اقدام نیروهای دولتی برای جلوگیری از بازگشت سیّد به لار شدند.

میانه‌ی سال ۱۳۱۶ ه.ق. / آگوست ۱۸۹۸ م. خفیه‌نویس انگلیس گزارش می‌دهد: «سیّد عبدالحسین مجتهد که در لار متوقف بود و او را از آن جا بحکم حکومت اخراج کردند رفته بود به مکه معظمه، حال مراجعت کرده می‌خواسته که داخل لار شود، حاجی‌ رضاخان (حاجی ‌علیرضاخان) پسر فتحعلی‌خان لاری که الحال نایب‌الحکومه لارستان است پنجاه سوار جلو او فرستاده مشارالیه را برگردانیده است، او هم رفته به بندرعباس الحال در آن جاست». «مورخ لاری» در این باره می‌نویسد: «…ولی مرحوم سید محمدعالم بحرینی که در آن وقت حاکم شرع بندر لنگه و مقتدای آنجا بوده به سید لاری کمک نموده تا حکم از تهران و شیراز آمده حاجی سید عبدالحسین لاری به لار برگشته» (نسخه ‌ج). سپس «در (سال) ۱۳۱۸ به زیارت مشهدرضا رفت» (آدمیت، ۱۳۳۹).

دنباله دارد.

 

منابع:

[۱]– دانشمندان و سخن‌سرایان فارس، محمدحسین آدمیت، چاپ اول، ج ۳، ۱۳۳۹.

۲- تاریخ لارستان، سیدعلاءالدین مورّخ لاری، محمدباقر وثوقی، راهگشا، ۱۳۷۱.

۳- تاریخ لارستان، مورّخ لاری، نسخه خطی «الف، ج».

۴- لارستان و جنبش مشروطیت، دکتر محمدباقر وثوقی، همسایه، ۱۳۷۵.

۵- از ایران چه می‌دانم؟/۲۰ لارستان. دکتر محمدباقر وثوقی، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۸۰.

۶- بررسی مبانی فکری و اجتماعی مشروطیت ایران، قدرت‌های اجتماعی «گرمسیرات فارس» در آستانه انقلاب مشروطیت، محمدباقر وثوقی، (وثوقی،…).

۷- کتاب آبی، گزارش‌های محرمانه وزارت امور خارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران، به کوشش احمد شبیری، نشر نو، چاپ دوم، جلد ۷، ۱۳۶۳.

۸- تاریخ دلگشای اِوَز، شادروان حاج‌ محمدهادی‌ کرامتی، به کوشش محمدشریف ‌کرامتی، نوید شیراز، ۱۳۷۰.

۹- اسناد و مکاتبات آیت‌الله سیّدعبدالحسین ‌لاری، محمدباقر وثوقی، انتشارات مؤسسه، تحقیقات و توسعه علوم انسانی، ۱۳۸۵.

 

«هفت‌برکه آمادگی انتشار نقدها بر این نوشته و همچنین طرح دیدگاه دیگر در مورد این بخش از تاریخ معاصر را دارد تا بستری برای گفتگو و بحث علمی فراهم گردد.»

دیگر نوشته‌های غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.

Zarrebin 35 Madreseh Elmieh