بستن

ذره‌بین تاریخ ۳۵: شروع اقدام سید عبدالحسین برای دستیابی به قدرت

هفت‌برکه غلامحسین محسنی: در بخش پیشین (ذره‌بین تاریخ ۳۴) از چگونگی دعوت و حضور «سید عبدالحسین مجتهد» در لار به قول تنی چند از تاریخ‌نگاران نوشتیم. اینک به دنباله‌ی آن می‌پردازیم.

برای روشن‌تر شدن موضوع دعوت «سیّد» به لار، به نوشته ‌«شیخ ‌عبدالحمید مهاجری» که «آدمیّت» آن را بازگو کرده، نگاهی می‌افکنیم. او در کتاب «گلشن حسینی» می‌نگارد: «حاج ‌علی [وکیل] که یکی از بزرگان و نامداران لارستان بود با جمعی از اعیان و اشراف به عزم زیارت عتبات عالیات آهنگ مسافرت می‌کنند، و در سامره بحضور انور میرزای شیرازی می‌رسند، و از او خواهش می‌کنند که یکی از مجتهدین که بتواند احکام شرعیه را در فارس اداره کند به آن صوب گسیل دارد، حاج مذکور می‌گوید فعلاً چنین کس را در نظر ندارم مهلت دهید تا در این باب فکری کنم،… [لاریان] در نجف خدمت مرحوم سیّدمرتضی کشمیری می‌رسند و او صاحب ترجمه [سید لاری] را معرفی می‌کند ولی سیّد نمی‌پذیرد، ناچار به سامره بر می‌گردند و با اصرار از مرحوم میرزا می‌خواهند که به سیّد (که شاگردش بود) دستور دهد به فارس برود، مرحوم میرزا هم به او می‌نویسد که این پیشنهاد را قبول کند و سیّد ناگزیر امر استاد را گردن می‌گذارد» (آدمیت، ۱۳۳۹).

از سال‌های آغازین حضور «سیّدعبدالحسین مجتهد» در لار، «مورخ لاری» که «ظلم‌ستیزی» و «صراحت» یکی از بارزترین ویژگی‌های نوشته‌های اوست (وثوقی، ۱۳۷۱)، می‌نویسد: حاجی ‌سیّد عبدالحسین معروف… از عتبات عالیات در زمان مرحوم حاجی ‌میرزا محمدحسن شیرازیِ معروف، به لار آمد. ولی او تا مرحوم میرزای شیرازی در حیات بوده مداخله در امور شرعیه نمی‌کرده و وجوهات هم قبول نمی‌نموده و در لار مرحوم حاجی ‌سید ابوالحسن نامی که از علما و تجّار و ملاک لار بوده وکیلِ مرحوم میرزای شیرازی بوده که وجوهات شرعیه تحویل می‌گرفته، و برای آن مرحوم به عتبات می‌فرستاده…. فقط مرحوم حاجی ‌سیّد عبدالحسین آن دوره مقتدای جماعت لار بوده که بعد از فوت مرحوم میرزای شیرازی (۱۳۱۲ ه.ق.) وی در کلیه امور شرعیه مداخله کرده و وجوهات هم تحویل می‌گرفته و به رأی و میل خودش رفتار می‌نموده (…) وی در بدو مشروطیت، مشروطه‌خواه شده و در مشروطه‌خواهی سخت قیام کرده و پس از استقرار مشروطیت وی مخالفت با مشروطه کرده و از مشروطه برگشته» (نسخه الف). «سیّد» در چند سال آغازین ورود، به دلیل حضور پر قدرت «فتحعلی‌خان»، فعالیت اجتماعی و سیاسی نداشته‌اند. «با درگذشت او (فتحعلی‌خان) سرفصل جدیدی در تحولات لارستان به وجود آمد که سیّد و یارانش بخوبی از آن بهره‌بردای نموده، نهایتاً قدرت را در دست گرفتند» (وثوقی، ۱۳۷۵).

در یک برداشت کوتاه، برای حضور «مرحوم سیّد عبدالحسین لاری، نجفی، شوشتری (دزفولی) مجتهد، و موسوی» (وثوقی، ۱۳۷۵) در شهر لار دو انگاشت ناهمگون آوردیم. تاریخ‌نگاران محلی پیشین همچون مورخ لاری، شیخ‌ علی ستّاری، محمدهادی کرامتی، محمداعظم بنی‌عباسیان و دکتر احمد اقتداری؛ که در آن روزگار می‌زیسته، و شاهد بوده‌اند، بر این باورند که: به علت فوت مرحوم «آخوند ملامحمدباقر جویمی» از علما و مجتهد معروف لار، مردم نیازمند مجتهدی شدند تا مشکلات شرعی و فقهی آنها را حل و فصل کند. در آغاز فردی بومی به حکم «قوام‌الملک» به قضاوت نشست. او به دلیل رشوه مورد پسند مردم قرار نگرفت. آنگاه «شیخ ‌علی رشتی» که به دعوت «حاجی ‌اسداله» (برادر بزرگ فتحعلی‌خان) به گراش آمده بود، به لار می‌آید. وی هم به علتی در می‌گذرد (در بخش نخست آوردیم). آنگاه در سال ۱۳۰۹ هـ.ق. حاکم وقت، از جمعی تجّار لاری که به کربلا و نجف می‌رفتند، خواست از «مرحوم میرزای شیرازی تقاضا کنند؛ فقیهی واجد شرایطی را به لار فرستاده، تا جواب‌گوی سؤالات شرعی مردم باشد». در آغاز سال ۱۳۱۰ هـ.ق. مرحوم «سیّد عبدالحسین» به شهر لار وارد می‌شوند. «شیخ‌ عبدالحمید مهاجری» هم همان را نوشته است.

اما تاریخ‌نگار کنونی «دکتر محمدباقر وثوقی» دلایلی که در بخش پیش بازنوشته شد، آورده‌اند، که با واقعیت همخوانی ندارد. باز نویسد: «درگیری بین خوانین لارستان از یک ‌سو، رقابت‌های شدید بین فرزندان حاکم متوفی لارستان فتحعلی‌خان از سوی دیگر، ناامنی راه‌ها و عدم تامین مالی و جانی خصوصاً برای قشر قدرتمند تجّار لارستانی…» (وثوقی، ۱۳۷۵)! پرسش این است، بر چه پایه برای «ناامنی در راه‌ها و عدم تأمین مالی و جانی» تجّار از عالِم دینی باید یاری بخواهند؟! مگر عالم دینی وظیفه‌ی تأمین امنیت راه‌ها و تأمین مالی و جانی مردم (تجّار) را به عهده داشته‌اند؟! این انگاشت بر پایه‌ی آنچه خود نوشته هم نادرست است! نخست این که «سیّد» سه سال پیش از درگذشت حاکم لار (فتحعلی‌خان) به شهر آمده است؛ پس نمی‌توان «خلاء قدرت» و «رقابت‌های شدید بین فرزندان حاکم متوفی» باشد! دو دیگر، خود نوشته: «در حکومت سی و چند ساله خود (فتحعلی‌خان) طرح‌های عمرانی بسیاری را به پایان رسانید… که بازرگانان لارستانی در این زمان بیشترین سود را بردند…» (وثوقی، ۱۳۸۰). آیا این اقداماتِ حاکم لار، «ناامنی را به شدّت بالا برده و نارضایتی شدید تجّار را سبب گردیده» که «خواهان تغییر در ترکیب قدرت سیاسی» شده باشند؛ یا باژگونه‌ی آن؟! دیگر این که تشکیل «انجمن تجّار لاری» مورد اشاره، که مُهر آن خود برای اولین بار منتشر کرده‌، با عنوان «عموم تجّار خطه‌ی لار» سال ۱۳۲۶ ه.ق. را نشان می‌دهد؛ نه سال ۱۳۰۹ه.ق که «سیّد» به لار دعوت شده است! نیز خود اذعان دارد «فتحعلی‌خان ‌گراشی، بیگلربیگی لارستان، با اطلاع از این موضوع (نبود روحانی برای حل مسائل شرعی و فقهی مردم) درصدد دعوت روحانی برآمد…» (وثوقی). ایشان پا را فراتر گذاشته، مدعی شده‌اند «انجمن تجّار لاری با دعوت آیت‌الله لاری به ایران موضع خود را در مقابل حکومت سیاسی قاجاریه و حکام محلی اعلام کرد» (وثوقی)!

می‌توان اینگونه پنداشت، که دکتر وثوقی با زبانی دیگر می‌گوید: تجّار لاری انقلاب مشروطیت بر علیه قاجاریه را در پادشاهی ناصرالدین‌شاه آغاز کرده‌اند، آن هم سال ۱۳۰۹ ه.ق.! در راستای این برداشت افزوده: چون تجّار لاری «خواهان تغییر در ترکیب قدرت سیاسی بوده… آگاهانه و با دیدی کاملاً روشن» از «تبعات پیامد آن» سیّد را به لار دعوت کرده‌اند. لیکن نتیجه «به دلیل تندروی‌های سیاسی نتوانست برآورنده تمامی خواسته‌های تجّار باشد»! در حالی که برابر آنچه «کتاب آبی» گزارش کرده، و «دکتر وثوقی» آن را بازنویس نموده: «قریب ۴۰۰ نفر از تجّار و سایرین با خانواده‌های خود در ماه نوامبر (۱۹۱۲ م. / ۱۲۹۰ ه.خ / ۱۳۳۰ ه.ق) از لار به لنگه وارد شدند. آنها اظهار می‌دارند که چون از چندی به این طرف تجارت موقوف بوده آن جا را ترک نموده و قصد سکونت در لنگه و دبای [=دوبی] دارند» (کتاب آبی، ۱۳۶۳ و وثوقی). آیا این نتیجه نشان می‌دهد که تجّار لاری «با دیدی کاملاً روشن» و آگاهی از «تبعات پیامد آن» سیّد را به لار دعوت کرده‌اند؟! چه روشن دکترِ تاریخ، تاریخ را تحریف می‌نماید! تنها می‌توان افسوس خورد.

برای آگاهی از قدرت و نفوذ «فتحعلی‌خان ‌گراشی» نایب‌الحکومه لارستان باید افزود، در حکومت او خطه لار به حداکثر وسعت گسترش یافته است، چیزی که تا پیش از آن سراغ نداریم. برای شناخت توانمندی او، کافی است به «واقعه فجیعه و حادثه عظیمه» در «تاریخ دلگشای اوز» نگاهی افکنیم. درباره‌ی این واقعه که سال ۱۳۱۰ ه.ق [اتفاقاً سیّد هم در لار حضور داشته‌اند] رخ داده، در این کتاب آمده: گروهی از تجّار اوزی که در رأس آنها «مصباح ‌دیوان ‌اوزی» بوده، تلاش می‌کنند «اوز» را از زیر سلطه فتحعلی‌خان خارج نموده، و به مایملک صدر اعظم وقت در بیاورند. فتحعلی‌خان حتی با وجود دستخط «ناصرالدین‌شاه قاجار» پادشاه ایران، هم حاضر به قبول این جدایی نمی‌گردد. این موضوع در «متن تلگرام اهالی اوز بشاهنشاه و صدراعظم» آمده، و نوشته‌اند: «نایب لارستان تمکین فرمان همایونی نکرده اوز محصور داشته…». و به ریش‌سفیدان اوز پیام می‌دهد «من دست‌بردار از خانه خودم نمی‌شوم. استشهادی نموده‌ام باید مهر کنند که سوای فتحعلی‌خان احدی را تمکین نخواهیم کرد» (کرامتی، ۱۳۷۰). و اینگونه خواسته‌ی خود را به کرسی می‌نشاند. با این قدرت و تسلط فتحعلی‌خان بر لار و منطقه‌ی زیر نفوذش، آیا می‌توان پذیرفت که «تجّار لاری» بدون خبر و رخصت وی اقدام به دعوت روحانی نموده باشند؟!

با درگذشت فتحعلی‌خان گراشی حاکم لارستان در سال ۱۳۱۲ ه.ق. / ۱۲۷۳ ه.خ. «مرحوم سیّد بر جنازه او نماز خوانده» (مورخ‌ لاری، نسخه ‌خ). اقدام پس از آن ایشان، «تکاپوی تأسیس حوزه علمیه خویش و جذب نیروها بود» (وثوقی، ۸۵ و ۱۳۷۵). که هم‌زمان با جانشینی «حاجی ‌رستم‌خان» به جای پدر بوده است. البته در کتاب «آیت‌الله سیّد عبدالحسین لاری و جنبش مشروطه‌خواهی، ص۸۵، سال شکل‌گیری حوزه‌ی علمیه ۱۳۱۰ ه.ق. نوشته است!

درباره تاریخ تأسیس حوزه علمیه در لار برابر کپی نامه‌ای که در اختیار دارم، به تاریخ ۲۲ ربیع‌الثانی ۱۳۴۴ ه.ق. / ۱۸ آبان‌ماه ۱۳۰۴ ه.خ. / ۹ نوامبر ۱۹۲۵م. رئیس وقت معارف لار (سید محمود کشفی) نوشته‌اند: این مدرسه (ساختمانی که قرار بوده به ‌عنوان دبستان از آن بهره‌بردای شود) از بناهای مرحوم علی‌خان لاری (‌علی‌خان پسر عبداله‌خان و برادر نصیرخان دوم) است. برای تدریس مرحوم آخوند ملامحمدباقر مجتهد لاری [جویمی] که جدّ امّی دعاگوست مهیّا داشت… در اوایل ریاست مرحوم حاج ‌سیّد عبدالحسین تعمیری شد تا چند سال دایر بود. از سنه ۱۳۲۷ رو به خرابی گذاشت. تا قبل از افتتاح مدرسه صورت طویله بود… بر پایه این سند پیش از حضور «سیّد» در لار، «آخوند ملامحمدباقر جویمی»هم تدریس داشته است. یعنی در دوره «فتحعلی‌خان» در لار (و در گراش هم به همت «حاجی‌ اسدالله») حوزه علمیه برپا بوده است و «سیّد» آن را ادامه داده‌اند.

همچنین «حیدرقلی بذرافشان» می‌نویسد: دفتر محل تدریس و دفتر محکمه مورد استفاده آخوند ملا محمدباقر که بنیاد فرهنگ لار در سال ۱۲۹۶ در این مکان افتتاح می‌شود و نیز اولین مدرسه دولتی نیز در این خانه تأسیس گردید (یادی از گذشته‌های ولایتم).

پس از درگذشت فتحعلی‌خان، «عین‌الملک» فرزند حاکم فارس از سوی «ناصرالدین‌شاه» به لار گسیل شده، تا دارایی‌های حاکم درگذشته را تصاحب نماید. «وقایع اتفاقیه» در این‌باره گزارش می‌دهد: در تاریخ «جمادی‌الثانی ۱۳۱۲ ه.ق مطابق دسامبر ۱۸۹۴ م. از قراری که از لار نوشته‌اند نواب عین‌الملک کاری [کارش] پیشرفت نکرده، دکاکین شهر لار را بسته‌اند و تمام لاری‌ها به واسطه این جریمه که می‌خواهند از پسران فتحعلی‌خان بگیرند روگردان شد‌ه‌اند…». روشن است که تجّار و کسبه شهر با حاکم جدید (حاجی‌ رستم‌خان) همچون گذشته همکاری لازم را داشته‌اند.

سیّد «تقریباً چهار سال پس از ورود به لار در سال ۱۳۱۴ (ه.ق.) رساله «آیات‌ الظالمین» را که پرداختی کاملاً سیاسی می‌باشد به رشته تحریر در آورده است، و این امر بدون داشتن زمینه قبلی امکان‌پذیر نبوده است» (وثوقی). شاید «سیّد» در سر هوای دیگری داشته، لیکن نمی‌توان گفت تجّار لاری و حاکم وقت از آن آگاه بوده‌اند.

از سال ۱۳۱۴ ه.ق کشمکش‌های فرزندان فتحعلی‌خان برای به دست آوردن حکومت لار آغاز شده است. در این گیرودار، سیّد هم برای دستیابی به قدرت وارد عمل گردیده‌اند. «اعلامیه ضد یهودی او، که احتمالاً بین سال‌های ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۰ هجری به طور گسترده در سطح منطقه توزیع شده است…»، عاملی برای همراه نگهداشتن تجّار لاری بوده است، چرا که حذف رقیب از صحنه اقتصادی خوش‌آیند تجّار قرار می‌گیرد. پس از انتشار اعلامیه «سیّد در سال ۱۳۱۵ (ه.ق) از راه لنگه عازم مکه معظمه شد…» (آدمیت، ۱۳۳۹). شاید این سفر اجباری بوده باشد، چرا که یهودیان لار با همراهی حاکم شهر (حاجی ‌علیرضاخان) که جانشین حاجی ‌رستم‌خان گردیده، طی شکایتی به «مظفرالدین‌شاه» خواهان اقدام نیروهای دولتی برای جلوگیری از بازگشت سیّد به لار شدند.

میانه‌ی سال ۱۳۱۶ ه.ق. / آگوست ۱۸۹۸ م. خفیه‌نویس انگلیس گزارش می‌دهد: «سیّد عبدالحسین مجتهد که در لار متوقف بود و او را از آن جا بحکم حکومت اخراج کردند رفته بود به مکه معظمه، حال مراجعت کرده می‌خواسته که داخل لار شود، حاجی‌ رضاخان (حاجی ‌علیرضاخان) پسر فتحعلی‌خان لاری که الحال نایب‌الحکومه لارستان است پنجاه سوار جلو او فرستاده مشارالیه را برگردانیده است، او هم رفته به بندرعباس الحال در آن جاست». «مورخ لاری» در این باره می‌نویسد: «…ولی مرحوم سید محمدعالم بحرینی که در آن وقت حاکم شرع بندر لنگه و مقتدای آنجا بوده به سید لاری کمک نموده تا حکم از تهران و شیراز آمده حاجی سید عبدالحسین لاری به لار برگشته» (نسخه ‌ج). سپس «در (سال) ۱۳۱۸ به زیارت مشهدرضا رفت» (آدمیت، ۱۳۳۹).

دنباله دارد.

 

منابع:

[۱]– دانشمندان و سخن‌سرایان فارس، محمدحسین آدمیت، چاپ اول، ج ۳، ۱۳۳۹.

۲- تاریخ لارستان، سیدعلاءالدین مورّخ لاری، محمدباقر وثوقی، راهگشا، ۱۳۷۱.

۳- تاریخ لارستان، مورّخ لاری، نسخه خطی «الف، ج».

۴- لارستان و جنبش مشروطیت، دکتر محمدباقر وثوقی، همسایه، ۱۳۷۵.

۵- از ایران چه می‌دانم؟/۲۰ لارستان. دکتر محمدباقر وثوقی، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۸۰.

۶- بررسی مبانی فکری و اجتماعی مشروطیت ایران، قدرت‌های اجتماعی «گرمسیرات فارس» در آستانه انقلاب مشروطیت، محمدباقر وثوقی، (وثوقی،…).

۷- کتاب آبی، گزارش‌های محرمانه وزارت امور خارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران، به کوشش احمد شبیری، نشر نو، چاپ دوم، جلد ۷، ۱۳۶۳.

۸- تاریخ دلگشای اِوَز، شادروان حاج‌ محمدهادی‌ کرامتی، به کوشش محمدشریف ‌کرامتی، نوید شیراز، ۱۳۷۰.

۹- اسناد و مکاتبات آیت‌الله سیّدعبدالحسین ‌لاری، محمدباقر وثوقی، انتشارات مؤسسه، تحقیقات و توسعه علوم انسانی، ۱۳۸۵.

 

«هفت‌برکه آمادگی انتشار نقدها بر این نوشته و همچنین طرح دیدگاه دیگر در مورد این بخش از تاریخ معاصر را دارد تا بستری برای گفتگو و بحث علمی فراهم گردد.»

دیگر نوشته‌های غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.

47 نظر

  1. سلام چند مقاله از این نویسنده خوانده ام بیشتر به حواشی توجه دارند تا متن واصل موضوع اصل قضیه این است که اولین انقلاب مخملی در ایران در دوران سید عبدالحسین انجام گرفته انهم بخاطر حمایت وسیع وعمیق عامه مردم از سید عبدالحسین این حمایت انچنان زیاد وسونامی وار بوده که خانها وخانچه های گلپایگانی را بسرعت با خود برده سوال این است چرا با وجود اینکه خانهای به اصطلاح گراشی سلاح وقدرت در دستشان بوده جرات نکرده اند مانع به قدرت رسیدن سید شوند چرا سید انچنان قدرت گرفت که نه در سطح منطقه بلکه در استان فارس وبوشهر شهره شد حتی برای مدتی شیراز را تصرف کرد بعد مثلا این خانها ایا ارزش توجه در برابر این سیل وسونامی دارند؟

  2. دیگر آنکه در لارهم اغتشاش بهم رسیده مالیات نمیدهند و تمکین ندارند و بنای هرزگی و شرارت را گذارده انداین متن کتاب وقایع التفاقیه یکی از مهمترین کتابهای تاریخی در مورد فارس است این متن برای سال ۱۳۰۲ قمری یعنی در دوران فتحعلی خان است واقعیت این است که این خانها چون لارستانی اصیل نبودند تقید نداشتند که ظلم وستم نکنند به راحتی به مردم بدبخت ظلم می کردند تا مقامات استان وکشور حمایتشان کنند لذا مردم از انها راضی نبودند حساب این خانهای غریبه از اصل مردم واقعی گراش جدا است اینها هیچگاه با مردم ساده دل گراش وصلت نداشته اند ولی از این مردم بیشترین سواستفاده کرده اند وقتی ظلم این خانها به حد اعلا رسید بزرگان لار خصوصا تجار معتبر اقدام به اوردن یک عالم دینی کردند تا قطبی قوی در برابر این خانهای ظالم ایجاد کنند وعجب فکر بدیع وجالبی بود منتها سید عبدالحسین دامنه کارش را زیادی وسیع کرد وکمتر به مسایل محلی ومنطقه ای رسیدگی کرد

  3. هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ ۗ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبَابِ»[۱]
    اوست آن‏که این کتاب را بر تو فروفرستاد. بخشى از آن، آیات محکم است که اصل و اساس این کتاب است و بخش دیگر آیات متشابه است. ولی کسانى که در دل‏هایشان انحرافى هست، و آنان که در دلشان میل به باطل است از پى متشابه رفتهاند به انگیزه اینکه در دین فتنه انگیزی کنند و به بهانه جستجو کردن تأویل (خاستگاه) آن. در حالى ‏که هیچ‏کس جز خدا خاستگاه آنها را نمى ‏داند. و امّا کسانى که در شناخت معارف الهى پایدارند، مى‏ گویند: ما به قرآن ایمان آورده‏ ایم، زیرا قرآن – چه آیات روشن و استوار آن و چه متشابهاتش- همه از جانب پروردگار ماست. و این حقیقت را جز صاحبان خرد درنمى‏ یابند.

  4. هر قدر از تاریخ لارستان بشود مطالعه کرد انسان متوجه می شود در لارستان کهن تاجران خیر فهمیده ترین مردمان این جامعه بوده اند حتی جلوتر از علما فکر وعمل اوردن سید عبدالحسین به لار ناب ترین وبدیع ترین فکر تجار لارستان بوده عجب فکر زیبایی وچون قبل از مشروطیت بوده ان را مستقل تفکری لارستانی ارزیابی می کنم حاکمان غریبه به اصطلاح گراشی کم کم داشتند ظلمی خارج از کنترل انجام می دادند انها در اوج قدرت خود بودند فتحعلی خان گراشی سه سال اخر عمرش بوده هم با حکومت بسته بوده مخصوصا با قوام در فارس وهم رقیبان محلی را مقهور قدرت خود کرده بوده لذا با اطمینان خاطر به مردم لار ظلم می کرده مخصوصا جریان مالیات گرفتن از لاریها بسیار ظالمانه عمل می کرده اینجا بزرگان تاجر پیشه لار فکری بسیار زیبا می کنند وبا توجه به شناخت مردم وجو سیاسی وحکومتی این حرکت عالی را انجام می دهند

  5. برای برکناری فتحعلی خان نه جایگزین مناسبی داشته اند ونه نیرویی برای شکست او لذا ظاهرا مردم لار مثل حالا در بن بستی بسیار بد گرفتار بودند ناگهان فکر اوردن یک عالم دینی وبزرگ جرقه می زند این فکر چه کسی یا کسانی بوده نمی دانم ولی حاج علی وکیل جلودار بوده اند وقتی این عالم شجاع به لار اورده می شود مردم به سرعت وشدت حول این محور وحدت جمع می شوند انقدر توجه عامه مردم به این عالم بزرگوار شدت داشته که به سرعت حکام گراشی به حاشیه رانده می شوند وجرات نداشته اند به ایشان جسارتی بکنند لذا زیباترین انقلاب مخملی یک قرن ونیم گذشته در لار شکل می گیرد به همین دلیل در اولین سفر خارج از کشور سید عبدالحسین به مکه علیرضا خان پسر فتحعلی خان ویهودیهای لار وقوام سعی می کنند مانع مراجعت ایشان به لار شوند که با عکس العمل شدید ووسیع مردم مواجه می شوند اینجا همه متوجه می شوند حاکم اصلی لارستان وحومه نه نماینده پادشاه بلکه سید عبدالحسین هستند

  6. متاسفانه اقای محسنی دلیل امدن دوباره سید عبدالحسین به لار را درخواست حاکم بندر عباس از پادشاه عنوان کرده که جسارت به فهم عمومی است این تحلیل بسیار ضعیف چون حکومت مرکزی از سید دل خوشی نداشته وحکومت فارس که حامی اصلی خان بوده در سطحی بسیار بالاتر از حاکم بندر عباس بوده

  7. اگر سید عبدالحسین فقط وفقط به محدوده لارستان توجه داشتند ویک نوع حکومت اسلامی توام با عدالت در این منطقه اجرا می کردند لارستان ابادترین وبهترین منطقه در جنوب کشور وحتی ایران می شد انگاه به سرعت نظر مردم به این مدل حکمرانی جلب می شد لازم به یاد اوری است در اواخر حکومت قاجار ایران در بدترین وضعیت اجتماعی خودش بود وامادگی کامل برای پذیرش حکومتی بهتر داشت کتاب وقایع اتفاقیه به زیبایی این وضعیت را معرفی می کند

  8. به همین دلیل به سرعت بعد از سید عبدالحسین خانچه های گراشی گلپایگانی امور را به دست گرفتند وبا کشتن حاج علی وکیل مجدد بر امور لار مسلط شدند وفرزند سید عبدالحسین یعنی سید عبدالمحمد پدر اقای بزرگ هم بشدت ضعیف ومنفعل عمل کردند خصوصا همراهی ایشان با زادان خان در مقابله با رضا شاه ضربه بزرگی به لار بود چون از این به بعد کل مسولان عموما غیر لاری بودند و…

  9. ودر این مرحله زادان بجای تشکر از سید عبدالمحمد تفنگچیان بیخه ای را با خود به لار اورد وانها اموال مردم را غارت کردند در صورتی که عالم لار با زادان همراهی لازم کرده بود اینکه علوی در ان کلیپ می گوید به جواد راستی گفتم اگر با شهرستان شدن لامرد همراهی نکنید مجددا تفنگها بیرون اورده می شود منظورش این غارت بود که باعث شرمندگی ما لاریها است

  10. به همین دلیل وقتی سید عبدالمحمد از لار تبعید شد اصلا مورد اعتراض مردم قرار نگرفت چون خیلی مواضع اشتباه گرفت ویکی از دلایلی که اقای سید عبدالعلی هیچگاه نظر خوبی نسبت به بیخه ای ها نداشت به نظرم بخاطر مشورت با پدرشان بود

  11. ومطلب اخر هم بگویم وخداحافظی کنم مردم شریف واصیل وسالم لارستان بزرگ که شامل خنج واوز ولار وبستک وبندر لنگه وگاوبندی وجویم است اصلا علاقه ای به سیاست وقضاوت ونظامیگری ندارند لذا شناخت بسیار کمی به حیله گری وظلمهای این عرصه ها دارند ومتاسفانه گاها مورد سواستفاده این طیف قرار گرفته اند خانهای به اصطلاح گراشی اصالتا گلپایگانی هستند که هر گاه از دیگر حاکمان که اتفاقا لارستانی اصیل نبودند پناه به قلعه گراش می اوردند واز سادگی مردم شریف گراش بیشترین سواستفاده کرده اند ومردمهای بسیار شریف لار وگراش وگراش واوز را به جان هم انداخته اند ما مردم اصیل هیچ سنخیت فرهنگی با این حاکمان نداشته ایم کشته شدن تعدادی خان در لار هیچ ربطی به عامه مردم نداشته وندارد منتها خانها بین خودشان همیشه درگیری برای کسب قدرت بوده ضمنا این خانها عموما افرادی بی تقید وسرحدی بوده اند ببخشید از اطاله کلام

  12. والان هم رقبای لارستان از سادگی واختلافات بی دلیل ما نهایت استفاده می کنند شک نگنید اگر لار مرکز استان فارس جنوبی شود به نفع گراش است واگر نشود به ضرر گراش حالا محاسبه کنید عملکرد ما در کدام سمت بوده بیایید اخرین فرصت رشد منطقه وایجاد استان لارستان یا فارس جنوبی به مرکزیت لارستان را حمایت کنیم تا فرزندانمان ما را لعنت نکنند واین فرهنگ عظیم را زیر سیطره لامرد وجهرم نبریم در شرایط حساسی قرار داریم

  13. اگر واقعا گراش شانس مرکزیت استان داشت حرفی نمی زدم ولی حال که این شانس نزدیک صفر است اجازه ندهید مرکز استان وامکانات وامتیازهای ان از فاصله ۷کیلو متری گراش به فاصله چند صد کیلومتری برود ایا به نفع فرزندانتان نیست از امکانات ویژه در این فاصله استفاده کنند ایا استفاده از امتیازات فرودگاه لار کم ادزشی دارد؟ لطفا خوب خوب به این حرفها بیندیشید

  14. در منطقه ما تاریخ مکتوب یا کم است یا صرفا تاریخ نویسان طرفدار حکومت نوشته اند نمی گویم قابل اعتنا نیستند ولی کافی نیستند مهمترین پایه شناخت تاریخ نقل سینه به سینه است

  15. آقای علی گرامی! درپژوهش تاریخی، پژوهشگر نباید برداشت خود از رویدادها برای خواننده بقلم آرد.تنها کاری که انجام می دهد، رویدادها در فضای جغرافیایی مورد پژوهش،درزمان مشخص، از دید تاریخنگاران متفاوت برای خوانندگان ارائه می‌دهد.برداشت مثبت یا منفی ونتیجه گیری از پیامد اقدامات تاریخ سازان در سپهر سیاسی ،اجتماعی وفرهنگی جامعه بستگی به چگونگی برداشت خوانندگان گرامی از رخدادهای دارد.به بیان دیگر ،درست همان کاری که شما انجام داده اید .دستاورد تلاش رهبران مردم یک جامعه در عرصه های مختلف در درازای تاریخ، مردم همان جامعه سنجش و ارزیابی می نمایند. نه پژوهشگر. سپاسگزارم

  16. سلام اقای محسنی شما از کدام منبع تاریخی استفاده کرده اید منابعی گم اعتبار انهم بصورت بسیار جزیی بعد برداشت دلخواه خودتان اصل تاریخ این است که سید عبدالحسین اورده شد وبه سرعت به قدرت بلا منازع تبدیل شد ایا در این موضوع شک دارید ؟این اصل اتفاق است شما این اتفاق قابل خدشه را خدشه دار کرده اید بعد چرا اسن اتفاق افتاده ایا جنگ کرد؟او که اسلحه نداشت فقط حمایت افکار عمومی داشت همین دیگر این تحلیلهای تاریخی خودساخته نشان دهندع واقعیات نیست تاریخ ۱۵۰ ساله لارستان مکتوبات تاریخی قابل استناد کمی دارد تاریخ را نمی توان با میل وتعصب خودمان منتها در قالب قشنگ تغییر داد

  17. تاریخ یک قرن ونیم گذشته مکتوب لارستان را بنده هم مطالعه کرده ام پازلی بشدت ناقص بدست اوردم مجبور شدم سراغ پیرمردان باسواد ومطمن روم تا قسمتی از این پازل بشدت معیوب پر نمایم از کسانی مثل شیخ باقر نخبه واستاد محمد صادق افتخار نماینده پیش از انقلاب محلس ودیگر افراد کمک گرفتم به یک دیدگاه کلی رسیدم حرفهای مرحوم احمد اقتداری هم دیدم وخیلی استفاده بردم ولی متوجه شدم چون خودشان از خانهای گلپایگانی هستند حب و بغض خاندانش دخیل است در نظراتش زیاد هم تاثیر داشت باز ما اصل مردم شریف لار وگراش نباید بازیچه این حرفها شویم تاریخ نباید توسط عده ای متعصبومغرض به دلخواه برگ وبار داده شود شناخت فرهنگ وتاریخ باید ارتباطی با فرهنگ ورفتار فعلی مردم داشته باشد این پیوستگی در بیان تاریخی شما نیست مدام امیالتان وبغضهایتان در نوشته هایتان را شکل بیان تاریخی می دهید واین گناه است

  18. اقای محسنی در پژوهش تاریخی تاریخ نگار باید منصفانه تمام داده ها را در معرض دید عموم قرار دهد نه اینکه مثل بی بی سی فقط اطلاعات خاص ودلبخواه خودش برای هدایت کردن برداشت خواننده واقعیت تاریخی خانهای گلپایگانی این است که از وجود مردم ساده دل گراش سواستفاده کرده اند قلبا اعتقادی واحترامی به مردم شریف وسالم گراش ندارند فقط وقتی به این مردم نیاز پیدا می کردند پسوند گراشی بر خود می گذاشتند عدم وصلت اعصا وفرزندان اینها با عامه مردم گراش مبین این نکته است متاسفانه بعد ها بعضی از بیخه ای ها وگاها جهرمی ها هم از این مدل استفاده ها داشته ودارند انچه مهم است اگر مردمان شریف لار وگراش را از سیاسیون وقضات ونظامیان جدا کنید اشتراکات بسیار زیادی در عرصه های اعتقادی ورفتاری دارند شباهت این مردم در فرهنگ تجاری ودینی گواه این مطلب است اشتراکات لاریها وگراشی های اصیل وواقعی در حلال خوری وراستگویی وکمک به دیگران است ما در عرصه های سیاسی ونظامی امیالی نداریم که دنبال اشتراکاتش باشبم چرا این مردمان اصیل در زمان شاه علاقه ای به شغل سیاسی وقضایی ونظامی نداشتند؟چون با فرهنگ ریشه ای مشترکشان در تضاد بوده واست ولی این خانها اینگونه نبودند هر چند بعضی از فرزندان اینها بخاطر زیست در این فرهنگ‌بی نظیر اینگونه خو وخصلت گرفته اند

  19. الان بندر لنگه وبستک وپارسیان دوست دارند با اهالی لارستان اصیل وکهن یک استان تشکیل دهند چون می دانند تشابه فرهنگی چقدر ارام بخش است ایا می دانید چرا مردم شریف گاو بندی دوست ندارند جزوه لامرد شوند ؟فقط وفقط دلیل اختلاف فرهنگی دارد ومتاسفانه مسولان کشوری هم متوجه نیستند شک نکنید اگر در جنوب استان استانی به مرکزیت لار ایجاد شوند هم لنگه وهم بستک وهم گاو بندی دوست دارند جزوه این استان باشند دلیلش فقط وفقط شباهت فرهنگی است لطفا در بیان تاریخ به پیوستگی فرهنگی این مردمان توجه اصلی کنید وگرنه تاریخ را اشتباه متوجه می شوید وباز به اشتباه به دیگران منتقل می کنید

  20. با کمال تاسف بخاطر مانور تعصب وحب وبغض غیر واقعی در گراش بعصی اهالی وجوانان گراش دنبال انتخاب یک گزینه با اولویت اخلاق ورفتار درست در عرصه سیاست نیستند مدل با الگو گیری از بعضی همسایگان غیر لارستانی دنبال یک مسولی هستند که تندرو بوده وبتواند از هر وسیله ای استفاده کند تا به هدف برسد واین یک خلا فرهنگی جدی در منطقه ایجاد کرده یادتان است چند سال پیش چه بلایی سر پول پس انداز مردم گراش امد؟ ما مردمان لارستان اصیل به هیچ چیزی جز رعایت اخلاق توجه وعلاقه نداشته ایم لذا مدام از سیاست وقضاوت ونطامیگری دوری کرده ایم چون این عرصه ها بشدت خطرناک هستند واحتمال اینکه اخلاق در این عرصه ها ذبح شود بسیار زیاد است بنده عاجزانه از جوانان ومردم شریف گراش استدعا دارم از این فرهنگ بی نظیر پدران اصیلتان محافظت کنید ونگذارید سیاست وسیاسیون ان را از شما بگیرند که هیچ چیزی جایگزین این گوهر گرانبها نمی شود

  21. آقای علی گرامی! من پژوهشگر تاریخ محلی هستم. همین! تحلیلگر سیاسی، اجتماعی ،فرهنگی و…نیستم! از آنها هم سر در نمی آورم!تاریخ، یعنی آنچه اتفاق افتاده است. نه آنچه‌ اتفاق خواهد افتاد! آنچه اتفاق افتاده، از دید ونگاه تاریخنگاران گذشته بازنویس می کنم. برای تشخیص درستی یا نادرستی گزارش واقعه هم تنها راه آوردن چند گزارش در کنار هم می باشد. خواننده آزاد است، برداشت خود را داشته باشد. من که آینده نگر ومردم شناس یا راه بر اجتماع نیستم، که آنها را راهنمایی کنم. آنچه‌ مردم می خواهند یا نمی خواهند به خودشان و راه بران سیاسی واجتماعی شان مربوط است.نه به پژوهشگر تاریخ. من از گذشته می نویسم.نه از حال و آینده!

  22. جناب اقای محسنی عزیز اگر نوشته هایم را به دقت بخوانید متوجه می شوید که از کنار هم گذاشتن داده های خاص می توان خواننده را به سمت وسویی خاص برد مهم کشف واقعی تاریخ است ما باید امانتدار واقعی باشیم من مثال زدم که هر عقل منصفی می داند امدن سید به لار بعد از عزیمت به مکه بخاطر فشار افکار عمومی بوده نه سفارش حاکم بندر عباس بعد باید ببینیم تاریخ از زبان چه کسی نوشته شده که تعربف می کنیم وایا اصلا با عقل جور در می اید؟ما باید امانتدار باشیم تاریخ گاهامثل پازل باید باشد که تصویری روشن ویکپارچه به بیننده ارایه کند این وظیفه کاوش گر تاریخ است که ان را شفاف کند

  23. میگن یه بار یه شیرازی میاد لار سوار تاکسی میشه
    از راننده تاکسی میپرسه چرا همیشه بین لار و گراش اختلاف و جنگه؟
    راننده میگه: یه مشت لات و لوت لاری و یه مشت لات و لوت گراشی
    همیشه با هم درگیر هستن والا مردم هر دو شهر شریف و نجیب هستند و هیچ اختلافی با هم ندارند.
    این نوشته شاید طنز و فکاهی باشد ولی با کمی تامل متوجه اصل قضیه خواهید شد.
    دوستان لاری و گراشی سعی کنید در نوشته ها و یا کامنت ها. باعث اختلاف بییشتر بین لات ها نشوید
    لاری از امارات

  24. جناب اقای محسنی عزیز شما چگونه صحت وسقم اسناد تاریخی را متوجه می شوید صرفا قدیمی بودن متون کافیه؟ شاید ان مطالب در شرایط خاص وتوسط افراد خاص نوشته شده باشد وانگهی ایا تمام متون را در معرض دید افراد معمولی می گذارید؟ ایا این حرف شما شانه خالی کردن از زیر بار مسولیتتان نیست؟ ایا صرفا ارایه بعضی مطالب برای برداشت نادرست خواننده گناه نیست ایا این قلب تاریخ نیست؟

  25. من زمانی در مورد بی بی سی تحقیقات مفصلی کردم متوجه حیله انها شدم انها سعی می کنند ۹۹درصد حرفهایشان راست باشد سعی می کنند دروغ نگویند ولی تمام راستها را نمی گویند فقط مطالبی به شنونده می رسانند که خودشان تمایل دارند تا شنونده نتیجه وبرداشت دلخواه خودشان بگیرد این یو نوع دروغگویی مدرن وزیرکانه است

  26. مثالی می زنم فرض بگیرید شما دونفر را کامل کامل می شناسید هم نقاط قوتشان وهم نقاط ضعفشان ولی از یکی خوشتان می اید واز دیگری بدتان می اید این دو به خواستگاری دختری می روند وپدر دختر از شما سوال می کند شما هم بر مبنای حب وبغضتان فقط از خوبی های یکی می گویید واز بدی های دیگری ظاهرا شما دروغ نگفته اید ولی پدر دختر را به سمت کدامیک رهنمون کرده اید؟ این خودش دروغ مدرن است وخدا خشمش می گیرد

  27. یکی از پیرمردان صادق برایم تعریف می کرد که شنیده بود احتمالا از زبان پدر یا عمویش که خانها برای اجرای احکامشان با چوب خار دار کنار به بدن مردم می زدند این مردمان بی گناه ومظلوم از خدایشان بود یک روحانی وعالم دینی تشریف بیاورد وبساط این خانهای ظالم وسرحدی را جمع کند با جان ودل حمایتش می کردند لذا به حکومت رسیدن سید عبدالحسین در لار ولارستان صرفا بخاطر طرفداری وعشق وعلاقه مطلق مردم به ایشان بود انچنان این علاقه زیاد بود که خانها جرات نکردند در برابر سیل بنیان کن مردم بایستند واین حمایت علاقه به حدی بود که در جنوب ایران اوازه این عالم دینی مرزها را درنوردید به حدی که ملک الشعرای بهار در وصف قیام سید لاری شعر سرود ورییس علی دلواری فتوای قیامش از ایشان گرفت انزمان اصلا وابدا خانهای گلپایگانی موضوعیت نداشتند واصلا مورد توجه هم نبودند

  28. انچه که در نوشته های اقای محسنی به شدت واضح و مبرهن است،تعصب بیش از حد ایشان به گراش و کینه ای عمیق نسبت به لار است.علی اقا مثال خوبی زدند: بی بی سی گونه عمل میکنند.تا شما نتیجه ای که دلخواه ایشان است،برداشت کنید.و مردم این زمانه بسیار آگاهند و سره را از ناسره تشخیص می دهند.امیدوارم همه در راه ایجاد وحدت و دوستی گام برداریم که این به ثواب نزدیک تر است.

  29. جمع کنید این بساطها رو. هیچکی از ازل و ابد به فکر برطرف کردن مشکلی از ما نبوده و نیست.نه‌سید ، نه‌حاجی ، نه‌خان ، نه‌دکتر ، نه نه نه هیچکدام.خدا ما رو درست کرد ، به دنیا اومدیم یه کسی بود به نام مادر که از ما مراقبت کرد و شیر داد و بزرگ شدیم و پدر که نان داد ، همین و تمام.

  30. عزیزان!من هیچ تعصبی روی هیچ شهری ندارم!شما به تاریخ بعنوان مسائل سیاسی روز نگاه می‌کنید. آنچه نوشته ام و می نویسم، اتفاقاتی می باشد که درگذشته رخ داده است.منابع مورد استفاده آنها نیز در پایین مقاله آورده‌ام. چیزی از خودم در نیاورده ام! یا درباره نقل قولها اظهارنظری ننموده ام.اگر قولی به نظر شما نادرست می باشد،(همین واسطه شدن حاکم شرع بندرلنگه برای بازگشت سید به لار )عزیر این مورخ لاری نوشته است.پاسخگویش من نیستم.شما با نقل قول موثق دیگری می توانی انرا به چالش بکشید.داوری با خواننده است.عزیزان تاریخ را برای پندآموزی آیندگان از رفتار گذشتگان نوشته می شود. تا آن مواردی که نتیجه و ثمری برای مردم آن روزگار داشته، باز بکار گیریم.آنچه مردم آن روزگار را دچار مشکلات کرده از آن بپرهیزیم.هیچ کسی در پژوهش تاریخی نگفته فلانی خوب بوده یا بد بوده.پژوهشگر کاری به خوب وبد تاریخسازان ندارد.رفتار آنها را از زبان مورخین باز نویس می کند. شما نوشته‌های آنهارا جانبدارانه می پنداری، بفرما! با ارائه اسناد موثق تر انهارا به چالش بکشید! اسناد همانهایی هستند که تاریخ نویسان از خود بجای گذاشته اند. نه آن چیزی که شما فکر می کنید باید می نوشتند! مشکل پایه در تاریخ لار هم همین مسئله می باشد.برخی از عزیزان خواننده مقالات من براین باورند، که آنچه می اندیشند همان هست که اتفاق افتاده است.نه گرامی. اتفاقات تاریخی برابر میل و سلیقه من و شما رخ نداده است.خودمان هم در آن دخالتی نداشته ایم، که به میل خود آنرا جهت دهیم.تنها کاری که‌ ازمابرمی آید، بازگوکردن آن وقایع می باشد.
    تا از نکات قوت ودارای بازده مفید آن بهره ببریم.ونکات ضعف ومنفی انرا شناخته، از ان دوری نماییم.برای مطالعه تاریخ بایدخودرا در فضای تاریخی آن روزگار جای داد.نه درفضای امروزین.اتفاقات صدسال گذشته با معیارهای نو امروز نمیتوان برابر وسنجش کرد.عزیزان! تا کنون بیش از ۴۰ مقاله درتاریخ لار نوشته ام.تا کنون حتی یک نفر بطور علمی و موثق با ارائه اسناد ومدارک تاریخی در رد مطالب من سخنی ننوشته است.آیا این اتفاقی می باشد؟دیدگاه شما مورد احترام است.پاسخ به نظرات شما وظیفه اخلاقی من است. در خدمت شما عزیزان هستم.

  31. آغای علی!
    من هیچکدوم رو نخوندم.همینکه تیتر و مطالب مربوط به تاریخ و گذشته‌ها توو این سایت گذاشته شده ، جوابم براش کافیه.تو خودتو ناراحت نکن. هم شما و هم نویسنده در باتلاق گذشته‌ها گیر نکنین . حال مردمتون رو درست کنین . گذشته‌ای که چراغش کور باشه و نوری نداشته باشه و راه زمان حال و آینده مردم رو روشن نکنه به هیچ دردی نمی‌خوره.

  32. الان خیلی از مخالفین نظام انگونه وانمود می کنند که زمان شاه مردم در رفاه واسایش بودند وامارهای متعدد هم بیان می کنتد ولی انهایی که در زمان شاه زیست می کرده اند می دانند که اصلا وابدا اینگونه نبوده عرض کردم راههای رسیدن به واقعیت تاریخی باید متعدد باشد در صمن صحفه ۲۰ کتاب وقایع التفاقیه نوشته در زمان فتحعلی خان مردم لار بخاطر گرفتن مالیات توسط خانها شورش کردند این خودش یک سند است پس مردم انقدر به تنگ امده بودند که علیه حکام شورش کرده اند این خودش شناخت تاریخ است پس هر عاملی که باعث تغییر حاکمان شود مورد حمایت مردم بوده

  33. اقای گراشی نه اغای گراشی چگونه حال مردم خوب شود وقتی درست فکر نمی کنند ما بابد با عبرت از گذشته مطالعات وتفکر دلیل مشکلات فعلی امان را پیدا کنیم وحلش کنیم تا حالمان خوب شود ما حدود دو قرن است که بدون تفکر اشتباه عمل کرده ایم باید ریشه این مشکلات را بفهمیم پس بجای پاسخ سریع بهتره سریع تر وبهتر فکر کنیم به هر حال تاریخ مدام تکرار می شود اگر خوب تاریخ را نشناسیم عیوبمان را مدام تکرار می کنیم

  34. جناب اقای محسنی!ای کاش همانگونه بود که میفرمایید ولی متاسفانه اینگونه نیست.تعصب و یکجانبه گرایی در نوشته های شما موج میزند.اینکه فقط خوبی های کسی را که به او علاقه دارید بیان کنید و بدی های کسی را که از ان متنفرید،به این میگویند تعصب.که در نوشته های شما فراوان است.درست است که از متون تاریخی است ولی نیم ماجراست.به قول معروف : عیبش چو بگفتی هنرش نیز بگوی.اینکه ما خیال کنیم خان ها خوب بوده اند، واقعیت ماجرا نیست.خان ها در طول تاریخ با ظلم و جور عجین بوده اند و این واقعیتی است که در حافظه تاریخی ملت ایران،ثبت و ضبط شده است.و اگر دیدید که در کتب تاریخی جز مجیزگویی خان ها چیزی نگفته اند به دلیل ترس و دستوری بودن نوشته های انهاست و نه واقعیت موجود.

  35. بزرگواران! بیایید کار را آسان بفرمایید! بنده نوازی کنید.آنچه مستندات( کتاب، نوشته، مدرک و سند) برابر پندار واندیشه خود درباره( تاریخ لار)در اختیار دارید، معرفی نمایید.ما هم مطالب معرفی شده از سوی شما از بخش دیگر بانام خودتان به مقاله ها می افزاییم، من در ۲۰سال تلاشم این اندازه اسناد یافته ام .پیشاپیش ازمحبت و همکاری شما سپاسگزارم!

  36. متاسفانه تاریخ را فاتحان می نویسند فاتحان زورگو وبی تقید جناب اقای محسنی شما بفرمایید چگونه سید عبدالحسین به این مقام ومعروفیت رسید؟ چگونه با وجود خانها همه ان قسمت از تاریخ لارستان با نام سید عبدالحسین عجیبن شده خوب بعضی مواقع با کمی فکرکردن هم می شود متوجه شد واقعیت چیست؟ قبول کنید با بعضی داده ها ی جزیی نمی توان کلیات را پوشاند از جایی واقعیت بیرون می زند وزنندگی این تلاش هویدا می شود

  37. گاهی وقتها اصرار بر موضوعی روشن تعصب وتنفر افکار را مشخص می کند از زمان امدن سید عبدالحسین به لار تا زمان رحلتشان واقعا نمی توان جایگاهی برای خانها پیدا کرد درسته باز بعد از رحلت ایشان باز زادان مجددا سعی داشت خودرا باز سازی کند ولی باز سایه سنگین فرزند سید عبدالحسین را بر سر خود احساس می کرد به نحوی که وقتی ارتش رضاخان خواست به لار بیاید وزادان را از بین ببرد یا مطیع کند باز زادان از سید عبدلمحمد در خواست کرد در قلعه گراش نماز بخواند تا اعتباری از این حمایت بگیرد به هر حال برای پوشاندن خورشید نمی شود خاک بر چهره خورشید پاشید ارزش هر محقق تاریخی نشان دادن حقیقت است

  38. جناب اقای محسنی ما این مطالب را برای اقناع شما نمی گوییم به مردم منطقه خصوصا مردم شریف واصیل لار وگراش می گوییم تا احیانا بدون تحقیق ومتطق تحت تاثیر این حرفهای یک سویه قرار نگیرند

  39. خوب شما مثلا از اقای وثوقی مطلب گذاشته اید اگر اورا به عنوان یک کارشناس تاریخ قبول دارید چرا به دیگر مطالبشان استناد نمی کنید خوب معلومه تاریخ را پاره پاره کرده اید تا امیال خود را بیان کنید این یعنی بی انصافی وتعصب

  40. مثلا سرمقاله اتان نوشته اید شروع اقدامات سید عبدالحسین ررای دستیابی به قدرت ایشان را هم وزن خانهای گلپایگانی کرده اید که بدای رسیدن به قدرت هر ظلم وستمی انجام داده درصورتی که ایشان تمایلی نداشته به لار بیاید با سفارش یک مرجع تقلید امده بعد هم خود مردم لار پول جمع کردند برای انجام اقدامات ایشان خود مردم حمایتش کردند به نحوی که خانها جرات عمل خلاف خواست مردم نداشتند کجا ایشان بدنبال قدرت بودند کجا ایشان شیفته قدرت بودند؟ عرض کردم این بداخلاقی ها گناه است

  41. در پاسخ به علی:

    چقدر شما آتش گرفته ای و خشمگین شده ایی، از خشم شما است که می گویی مردم پارسیان، لنگه و بستک و… میخواهند با شما یک استان تشکیل دهند.
    هیچ کس نمی خواهد با شما باشد هیچ کس!
    کسی نه خود را لاری و نه لارستانی می داند
    روشن است از وضعیت کنونی شدیدا خشمگین هستی.
    مطمئن باش هر روز بیشتر از دیروز، شما خشمگین تر خواهی شد چون هر روز ما قوی تر می شویم.
    به امید خداوند بزرگ ما پیروز هستیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

47 نظر
scroll to top