هفتبرکه – گریشنا: شهرستان شدن اوز بهانهای برای دیدار با یکی از فرهنگدوستان اوزی، مهندس عبدالله خضری، شد. این صنعتگر، فرهنگپژوه و نویسنده اهل اوز، جمعه ۲۴ آبانماه ۹۸ مهمان موسسه هفتبرکه بود تا از فعالیتهای حرفهای و فرهنگیاش بگوید و با نویسندگان و فرهنگیان گراش آشنا شود.
امیرحسین نوبهار در ابتدای جلسه، که به عنوان «گاف یازدهم» برگزار میشد، سابقهای از آشنایی با مهندس خضری و بهانهی دعوتش به این جلسه را توضیح داد و گفت: «زمانی که با مصطفی تدین و مصطفی متلفت دنبال این بودیم که پیشینهی بحث دربارهی زبان اچمی را پیدا کنیم، متوجه شدیم بسیاری از رخدادهای این حوزه به طرز عجیبی به شخصی به نام عبدالله خضری ختم میشود! این شد که بالاخره موفق به دیدار با ایشان شدیم. چند روز پیش نیز متوجه شدم مهندس خضری برای شرکت در جشن شهرستان شدن اوز به منطقه آمده است، و فرصت خوبی بود که با این شخصیت فرهنگی بیشتر آشنا شویم.»
تحصیلات و حرفهی خضری
عبدالله خضری متولد ۱۳۳۰ در اوز است. او در مورد تحصیلاتش میگوید: «به لحاظ علاقه شدیدی که به ریاضیات داشتم، مجبور شدم برای ادامه تحصیل به شیراز بروم و دیپلم ریاضی را در آنجا بگیرم. همان سال هم برای تحصیل در رشته مهندسی مکانیک وارد دانشکده فنی تبریز شدم و فوق لیسانسم را نیز سال ۱۳۵۴ گرفتم. حمل بر خودستایی نباشد، از اول ابتدایی تا آخر دانشگاه، شاگرد اول کلاس بودهام.» او دربارهی سکونتش در تهران نیز میگوید: «بعد از خدمت سربازی، یعنی سال ۱۳۵۶، به مدت یک سال تا قبل از انقلاب، در یک شرکت خارجی در کیش به عنوان مهندس ناظر کار کردم. بعد از انقلاب هم من به دلیل اقتضائات شغلی و حرفهای مقیم تهران شدم. خانمم البته از اهالی اوز است.»
مهندس خضری در مورد فعالیتهای صنعتیاش توضیح میدهد: «فعالیت اصلی من طراحی و ساخت ماشینآلات صنعتی است. من بنیانگذار یک سری صنعتها در زمینه کارخانجات گچ صنعتی هستم که پیش از این در ایران وجود نداشت. قبل از انقلاب تنها ۱۴ کارخانه در کل ایران وجود داشت که همهشان هم ساخت آلمان بودند. اولین کارخانه را در حدود ۳۸ سال قبل در سمنان، علیرغم هشدار دوستان، تاسیس کردم. باید بدانید که سمنان قطب معدن گچ در کل جهان است. با این که تجربه اولم بود و با علم به این که معمولا تاسیس کارخانه به صورت فردی و تکی در دنیا انجام نمیشود، من با کمترین امکانات این کارخانه را شروع کردم و بعد از چند ماه تغییرات و دردسر، بالاخره به نتیجه رسیدم. کارخانه دوم و سوم را بعدا با دردسر کمتری ساختم. به طور کلی شاید در سمنان بیشتر از ۱۵ کارخانه تاسیس کردهام. همچنین در بقیه استانها و حتی خارج از کشور. الآن اواخر فعالیتم است و ده سالی است که با خود عهد کردهام پروژهی جدیدی شروع نکنم!»
داستان انتشار قصههای قدیم اوز
عبدالله خضری فعالیتهایش در حیطهی فرهنگی و حفظ زبان مادری را اینگونه باز میکند: «من از بچگی روی زبان مادری و زادگاهم تعصب داشتم. بر اساس علایقی که داشتم، همیشه حس میکردم باید کاری برای این زبان انجام بدهم. یک بار در سفری که به دبی داشتم، با خواهرم فاطمه که مقیم دبی بود، نقل قدیم کردیم. متوجه شدم او تمام داستانهای قدیمی را که از پدر و مادرم میشنیدیم، به یاد دارد. به او گفتم در اوز امروزه کسی که همه اینها را بداند نیست. شما این قصهها را بنویس تا به چاپش برسانیم.»
و بدین ترتیب اولین کتابی که به سعی خضری منتشر شد، شکل گرفت: «کاتای تیتیا: قصههای قدیم اوز» به همراه نگارشی از قصهها به گویش اوزی، نوشتهی فاطمه خضری و مهندس عبدالله خضری. چاپ اول این کتاب در سال ۲۰۰۹ میلادی در دبی در تیراژ هزار نسخه صورت گرفت و چاپ دوم نیز در سال ۲۰۱۱ انجام شد. چاپ دوم هم به گفتهی خضری نایاب شده است، و او از تصمیمش برای چاپ مجدد این کتاب خبر میدهد.
عبدالله خضری در مورد روند انتشار کتاب میگوید: «خواهرم در عرض ۶ سال این کتاب را در حین کارهای روزمرهاش نوشت و برایم فرستاد. البته او قصهها را به زبان فارسی نوشته بود. من با خودم گفتم این قصهها الآن به زبان فارسی زنده شده است، اما باید به زبان اوزی زنده شود. اما نمیدانستم که از کجا شروع کنم، یا به چه رسمالخطی بنویسم. باید فکری میکردم که با امکانات موجود، اشتباهی پیش نیاید.»
اینجاست که مهندس خضری استعداد صنعتیاش را با نیاز فرهنگیاش ترکیب میکند: «من چون رشتهام طراحی صنعتی است، فکر کردم باید یک رسمالخط طراحی کنم. تعریفی از رسم الخط ارائه دادم که راهی برای غلط خواندنش وجود نداشته باشد، و حتی اگر کسی زبان ما را نداند و متوجه جملاتی که میخواند نشود، آن جملات را به همان شکلی که ما تلفظ میکنیم بخواند. خوشبختانه در این امر هم موفق بودم. از این رسمالخط همچنان در اوز استفاده میشود و خیلی جاها از همین رسم الخط الگو گرفتهاند.»
بعد از این طراحی، کار بازنویسی داستانها به زبان اوزی شروع میشود: «دومین کارم در این کتاب این بود که ده تا از داستانهایی را که به زبان فارسی نوشته شده بود، به زبان اوزی اصیل در آوردم. در این ده قصه، بیش از ۷۰هزار اعراب استفاده شده است. این کار هفت سال طول کشید و برای انجامش، از دو پروژه بزرگ هم چشمپوشی کردم. برگههای چرکنویسی که برای این پروژه پرینت کردیم، نصف یک اتاق را پر میکند. باور کنید به اندازه طراحی ده تا کارخانه زحمت کشیدم!»
و کار سومی که مهندس خضری در این کتاب انجام داده است، مقابلهی زبان اصیل اوزی با زبانی است که امروزه در اوز استفاده میشود و به باور او، به خاطر ترکیب شدن با زبان فارسی، از اصالتش دور شده است. او این مورد را نیز اینگونه توضیح میدهد: «در انتهای این کتاب، تعداد زیادی جمله یا اصطلاح فارسی را به دو زبان جدید و اصیل اوزی درآوردهام تا نشان دهم چطور زبان استحاله میشود و مردم در ضمن صحبت خودشان، در حال تکلم به زبان مادری، از زبان فارسی استفاده میکنند. به نظرم این میتواند الگویی برای جوانان و فرهنگیان باشد.»
او بعد از معرفی این کتاب و اهدای آن به موسسه هفتبرکه، یک کتاب دیگر را نیز معرفی و اهدا میکند: «آموختهها و اندوختههایم از ضربالمثلهای زادگاهمان اوز» نوشته فاطمه خضری که سال ۲۰۱۸ میلادی در دبی به چاپ رسیده است.
داستان انتشار اشعار اوزی
جمعآوری اشعار پدر و نتنویسی بر آنها و انتشار آنها، پروژهی بعدی این فرهنگدوست اوزی است. این کتاب با عنوان «اشعاری به گویش اوزی برای آهنگهای محلی جنوبی، و مبحثی پیرامون گویش اوزی و منشا آن» با شعرهایی از شادروان مصطفی خضری و مقالهای از عبدالله خضری در سال ۱۳۸۸ توسط نشر شوکا منتشر شد.
خضری در مورد روند تهیهی این کتاب نیز توضیح میدهد: «مرحوم پدرم فردی فرهیخته و ادیب بود. او به واسطهی کار تجارت، به زبانهای عربی و هندی هم مسلط بود. ایشان شعرهایی هم به زبان فارسی و هم به زبان اوزی داشتند، که بیشترش اوزی بود. من تصمیم گرفتم آنها را ویرایش و چاپ کنم. این اشعار را هم به رسمالخط ابداعی خودم در آوردم و دو مقدمه هم بر آن نوشتهام که در آنها در مورد رسمالخط توضیح مفصلی دادهام که میتواند برای همه زبانهای اچمی الگویی باشد. زیر همهی شعرها هم با کمک یکی از اساتید موسیقی در تهران، نت موسیقی را هم گذاشتهام. به همین دلیل، بسیاری از این شعرها بعدا تبدیل به قطعه موسیقی شدهاند. در این کتاب هم تعداد زیادی از واژههای اوزی را با واژههای فارسی و پهلوی مقایسه کردهام. این فرهنگ لغت هم نشان میدهد که زبان ما اصالتی دارد که باید حفظ شود و حیف است تحت سلطهی زبان فارسی قرار بگیرد و نابود شود.»
توصیههای یک فرهنگی باسابقه
بخش زیادی از گفتگوی ما با مهندس عبدالله خضری در مورد زبان محلی و لزوم حفظ آن بود. خضری به مثابه یک کارکشتهی مجرب، پیشنهادهایی دارد: «ما اوزیها و گراشیها آداب و رسوم و فرهنگ و پیشینه اجتماعی و فرهنگیمان یکی است. پیشنهادم به دوستان گراشی این است که باید حتما برای حفظ هویت اصیل خودمان تلاش کنیم، وگرنه ۵۰ سال بعد دیگر چیزی از این فرهنگ و زبان باقی نمیماند. این وظیفه سنگینی است و من احساس خطر زیادی میکنم. ما باید در حفظ زبان مادری بکوشیم، چون ما در واقع در دو جبههی سخت میجنگیم: اولین جبهه، زبان فارسی است که باعث از بین رفتن زبانهای محلی میشود. از طرف دیگر هم اسم زبانمان که زبان اچمی است، مصادره میشود. این اجحافی است در حق کل مردم منطقه که خوشبختانه جوانان در مقابل این موج نیز ایستادهاند.» مهندس خضری دیدگاههایش در مورد دفاع از عنوان اچمی را نیز بیان میکند، که در فرصتی دیگر منتشر خواهد شد.
دیدار و گفتوگوی دوستانه ما با مهندس عبدالله خضری با عکسهای یادگاری و پذیرایی عزیز نوبهار، مدیر بنیاد فرهنگی نوبهار، به پایان رسید.
دانشجو
۹ خرداد ۱۳۹۹
سلام
من دانشجوی اوزی ساکن شیراز هستم، دوستان لاری دارم و انها هم نام زبان خود را اچمی میدانند.
مسعود محبی اوزی
۹ دی ۱۳۹۸
زبان اچمی نداریم. کمتر خود را مسخره کنیم. زبان ما زبان پهلوی ساحلی است یا پهلوی جنوبی است
همشهری اوزی
۷ آذر ۱۳۹۸
اچمی دیگه چه صیغه ای است نه اصالت دارد نه ریشه دارد و نه در مرجع یا مراجعی به آن اشاره شده است زبان مردم هر منطقه یا هراستان یا کشور بنام زبان مردم همان محل یا استان یا کشور نامگذاری میشود و به مردم معرفی میشود نه یک کلمه زشت و بی معنی من درآوردی
بنام اچمی
گراشي
۷ آذر ۱۳۹۸
سلام همشهری عزیز
ببینید در ابتدا اگر شما اچمی را به عنوان یک زبان مستقل قبول داشته باشید، خیلی از زبانها وجود دارند که با نام آن کشور هیچ ارتباطی ندارد. مثال :زبان مائوری ، زبان اردو ، زبان پشتو ،زبان عبری، زبان میخی (خط میخی مسلما به یک زبان خاص نوشته شده ). اگر در جایی نام کشور و زبان آنها رو یکی دیدین اون نام صفتی است برای گویش آن کشور در زمان حال. زبان چینی یعنی زبانی که مردمان چین امروزه به آن سخن می گویند. مانند این است که به شما بگویند شما به ایرانی سخن می گویید. معنی آن این نیست که شما به زبان پهلوی سخن می گویید.
نکته دوم، زمانی که گوینده نام زبان یک کشور را نمیداند خواه ناخواه نام آن گویش صفت نسبی برای سخنوران آن اقلیم میشود.
فکر کنید شما و دوستتان در استرالیا هستید و با هم گفتگو میکنید. دوستهای استرالیایی شما هم شما را میبینند ولی چون زبان شما را بلد نیستند بین خودشون چنین گفتگویی پیش می آید.
What They Are Talking About?
آنها درباره چه صحبت میکنند؟
(I don’t Know, because they are Talking Iranian(language
نمیدونم چونکه آنها ایرانی صحبت میکنند.
این همون اشتباهی است که ما و همه در دنیا انجام میدیم.
در همین ایران ما طی زمان شش هزار سال چه بسیار زبانهایی آمده و نابود شده و زبانی نو جای آن را گرفته اند. در این صورت هر بار باید بگوییم زبان ایرانی از بین رفت.
گراشي
۷ آذر ۱۳۹۸
ولی ما نام زبان خود را میدانیم و دلیلی ندارد نام آن را مثلا زبان لارستانی یا غیره بذاریم.
گراش اصلی
۶ آذر ۱۳۹۸
درود بر این انسان فرهیخته و تشکر از موسسه هفت برکه بابت معرفی ایشان…
عزیز نوبهار
۶ آذر ۱۳۹۸
ایشان شخصیتی فرهیخته و فرهنگ دوست است که برای احیا و زنده نگه داشتن پیشینه فرهنگی دیار خود تلاش های زیادی کرده است