بستن

شارگ ۷: اندر باب درخت نخل و درخت پول

هفت‌برکه: یادداشت‌های یکی از خوانندگان پیگیر گریشنا که از اسم مستعار «دکتر الف‌بچه» استفاده می‌کند، با کمترین ویرایش به صورت هفتگی در ستون «شارَگ» منتشر می‌شود.

دکتر الف‌بچه:‌

«وقتی در آکسفورت در نزد استاد استیون جرارد تحصیل می‌کردم، یک روز با ایشان به پیاده‌روی رفته بودم. به نخلستانی رسیدیم. استاد به من فرمود: «این درختان را می‌بینی که عینهو میخ در زمین فرو رفته‌اند؟ همه اینها را باید از بیخ کَند و جایش تاکستان کاشت.» استاد علاقه‌ی وافری به انگور و محصولات آن داشتند. خدا شنگول نگه داردشان.»

از خاطرات منتشرنشده‌ی دکتر ناحسابی

خوانندگان دراک و فهیم این ستون احتمالا می‌توانند حدس بزنند که من به واسطه‌ی مراودت نزدیکی که با جناب دکتر دارم، این خاطره را با گوش‌های خودم از دهان ایشان شنیده‌ام. من یک سری مراودات با دکتر سمیعی هم داشتم که به کسی ربطی ندارد.

اما برسیم به اصل مطلب که همان نخل و نخلستان‌های دورتادور شهر است. با توجه به تحقیقات حقیر در باب نخیلات و استفاده‌ی بهینه از آنها (با استفاده از نظریات دکتر پاپ اسمیر) بهترین استفاده‌ای که می‌شود از این نخلستان‌ها کرد، این است که همه آنها را قلع و قمع کنیم.

اولا، نخلستان‌ها خطرات جبران‌ناپذیری برای جان و مال و ناموس آدم دارند. آیا می‌دانید چه تعداد آدم که برای چیدن «خرک» از نخل بالا رفته‌اند، دیگر به زندگی برنگشته‌اند؟ آیا می‌دانید استفاده از «بس» پر از آب به عنوان استخر چقدر از نظر بهداشتی خطرناک است؟ آیا می‌دانید که چه تعداد افراد به بهانه‌ی «خلاله» چیدن، اطراف نخل را گرفته‌اند و به خاطر گرمازدگی از حال رفته‌اند؟

در ثانی، مطالعات من در باب تاریخ کشاورزی اثبات می‌کند که پدران ما از کاشتن نخل‌ها هیچ هدف خاصی نداشته‌اند. از یکی از بزرگان نقل است که قرن‌ها پیش، اجداد ما خواستند در اطراف شهر درخت بکارند. اول پیتایا کاشتند، سبز نشد. بعد توت فرهنگی کاشتند، سبز نشد. بعد موز کاشتند، سبز نشد. بعد چغندر کاشتند، سبز نشد. بعد نخل کاشتند، عین میخ بالا رفت. پس دست از کار کشیدند و گفتند همین خوب است دیگر! اگر اجداد ما کمی صبر و حوصله به خرج داده بودند، و چند میوه‌ی دیگر از جمله پرتقال توسرخ و هندوانه چاقویی و خیار مشهدی هم کاشته بودند، به نتایج بهتری می‌رسیدند. مگر ما مجبوریم اشتباه گذشتگان را تکرار کنیم؟!! یا بگذاریم عین آینه‌ی دق جلوی خودمان نگه داریم؟!!! نخلستان دیگر دمده شده است عزیزان. همانطور که قبلا هم در یکی از یادداشت‌ها عرض کردم (اینجا بخوانید)، ما باید برویم به سمت ساخت باغ‌شهری. به قول بابا طایر گریان: «خوش آن باغی که نخلش سر بدر بی».

البته بهترین درختی که می‌توان در این زمین‌ها کاشت، درخت پول است! شاید بسیاری از خوانندگان خبر نداشته باشند که درختی به این اسم هم وجود دارد، اما کسانی که باید خبر داشته باشند، دارند!!! شهرام شپهری خیلی خوب متوجه این قضیه شده است و پیشنهاد داده است: «جای نخلان بنشانید مردان سیاست/ که هوا تازه شود».

بنده حقیر که به علوم مدرن همچون بادشناسی سیاسی (استراتوس‌فرفری) و فراخندگی شهری (علم افزایش محدوده شهر) آشنایی دارم، تصدیق می‌کنم که اگر نخل‌ها را بیندازیم و ستون خانه‌ها را جایشان بنشانیم، در آینده‌ای نزدیک چنان پول‌وپله‌ای به جیب بعضی‌ها می‌رود که به قول حکیم خیاط: «چرخ و فلک از هیچ کسی چیز نشد/ وز خوردن این زمین کسی سیر نشد». به امید این که همه‌ی نخلستان‌های دورتادور شهر از بین بروند تا حداقل بعضی از همشهریان عزیز ما را پولدار کنند.

کوچک خدوم مردم

دکتر الف‌بچه

 

 

مطالبی و عکس‌هایی که خوانندگان گریشنا و نشریه افسانه ارسال کرده‌اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0 نظر
scroll to top