بستن

یکی بر سر شاخ بُن می‌برید/ حاشیه‌ای بر دیدار ظریف و جعفرپور

گریشنا: «یک گراشی از دبی» در ادامه یادداشت‌های خود، این بار دیدار نماینده لارستان، خنج و گراش در مجلس شورای اسلامی با وزیر امور خارجه را به نقد کشیده است. او معتقد است این دیدار و آنچه از آن گزارش شده است، بیش از یک طنز تلخ نیست. در طی این سال‌ها وزرای امور خارجه به دیپلماسی اقتصادی ضربه زده‌اند و نمایندگان مجلس نیز به هشدارها در مورد  عقب افتادن از کورس مسابقه اقتصادی و مالی در جهان و منطقه خلیج فارس بی‌توجه بوده‌اند.

یاداشت‌های پیشین یک گراشی از دبی را می‌توانید در گریشنا دنبال کنید

یک گراشی از دبی: در سایت‌های خبری میلاد لارستان و آفتاب لارستان در روز یکشنبه، یکم اردیبهشت ۱۳۹۸، خبری مشترک و مشابه خواندم. موضوع خبر دیدار نماینده مردم شهرستان‌های لارستان، خنج و گراش در مجلس شورای اسلامی، دکتر جعفرپور، با وزیر امور خارجه کشور، دکتر جواد ظریف، بود که به نقل از روابط عمومی دفتر نماینده، گزارش کوتاه و مشابه‌ای نوشته بودند که در هر دو سایت خبری شهر لار در دسترس است و خوانندگان این یاداشت می‌توانند به آن رجوع کنند.(خبر در آفتاب لارستان) دو موضوع در این گزارش مختصر آمده است که هر دوی آن برای ما مردمان این سه شهرستان و شهرستان‌های مجاور به صورت ویژه و برای دیگر شهرستان‌های کشور که کم و بیش در ارتباط با کشورهای جنوبی خلیج فارس هستند به صورت عام، مهم و سرنوشت‌ساز هستند.

یک: بحث و گفت‌وگوی نماینده و وزیر درباره دیپلماسی اقتصادی کشور در حوزه خلیج فارس

دو: استفاده از توان اقتصادی و نفوذ مردمان منطقه در کشورهای حاشیه خلیج فارس در گره‌گشایی از مشکلات ناشی از تحریم به صورت مناسب

دیپلماسی اقتصادی چیست؟

البته موضوع نه چندان مهم دیگری مثل پیگیری و راه‌اندازی دفتر نمایندگی وزارت امور خارجه در شهر لار هم موضوع بحث نماینده و وزیر بوده است. چون که بودن این دفتر در لار برای مردمان منطقه چندان مهم نیست، همچنان که نبودش تاکنون برای ما مردمان منطقه و افراد شاغل در کشورهای جنوبی خلیج فارس مشکلی نبوده است. در این یاداشت این موضوع مورد نظر نیست. شاید آمدن این دفتر به شهر لار موردی به سیاهه خدمات نماینده اضافه کند و یا دو سه کارمند به شهر لار اضافه شود که خود بحثی دیگری‌ست.

موضوع اول، یعنی بحث و گفت‌وگوی نماینده با وزیر درباره دیپلماسی اقتصادی را نمی‌خواهم چندان در این یادداشت به بحث و نقد بگذارم و فقط با نوشتنی اندک و اشاره‌ای کوتاه از این موضوع می‌گذرم تا به موضوع حیاتی و سرنوشت‌ساز دوم برسم. راستش را بخواهید من هم مثل بیشتر شما خوانندگان این یادداشت، بحث دیپلماسی اقتصادی بین وزیر و نماینده را اصلاً جدی نمی‌گیرم و موضوع را شبیه طنز تلخی می‌بینم. این موضوع مثل یک بختک سیاه رمق و هنر دیپلماسی کشور را از بین برده و توان اقتصادی و مالی کشور را نابود کرده است، آن وقت نماینده محترم ما با وزیر خارجه بحث دیپلماسی اقتصادی کشورهای حاشیه خلیج فارس را به رخ ما مردمان شاهد حاضر و دلسوز در صحنه اقتصادی منطقه و کشورهای جنوبی خلیج فارس می‌کشند.

نمی‌دانم آقایان جعفرپور و ظریف چه برداشتی و یا تعریفی از دیپلماسی اقتصادی دارند و یا ما مردمان منطقه را چگونه مردمانی می‌بینند و یا تصور می‌کنند که این گونه بی‌محابا گفتار «حاج شهریاری» را تحویل‌مان می‌دهند. (حاج شهریار در فرهنگ عامیانه گراش مظهر کامل و تمام خالی‌بندی و حرف مفت زدن است و «گِل حاجی  شهریاری» ضرب المثل شده است). برای درک بهتر موضوع، من در اینجا تعریف کلاسیک «دیپلماسی اقتصادی» را از متون کلاسیک و آکادمیک دانشگاه‌ها و موسسات مالی و اقتصادی غربی و جهانی نمی‌آورم، چون امکان دارد بگویند این مباحث اسلامی نیست و درِ موضوع تخته شود، بنابراین در اینجا مجبورم فقط برای یادآوری خوانندگان تعریف و شرح این دو کلمه را از اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی جمهوری اسلامی ایران کپی کنم تا همه بدانیم جناب ظریف و آقای جعفرپور درباره چه چیزی گفتگو و تبادل نظر کرده‌اند.

مفهوم دیپلماسی اقتصادی

یکی از ابزارهای نوین، کارآمد و قدرتمند دولت‌ها برای کنش در فضای بین‌المللی و دستیابی به موقعیت بهتر در اقتصاد جهانی، «دیپلماسی اقتصادی» است. این نوع دیپلماسی عبارت است از: اقدامات رسمی دیپلماتیکی که اولاً دسترسی به بازارهای خارجی را برای کسب‌ و کارهای ملی تسهیل می‌کنند، ثانیاً در تلاش برای جذب سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی هستند و ثالثاً بر اثرگذاری روی قوانین بین‌المللی در راستای پیشبرد منافع ملی تاکید می‌نمایند.

 شایان ذکر است که دیپلماسی اقتصادی، شامل مفاهیمی همچون تحریم‌ها و مجازات‌ها به‌منظور تحت فشار قرار دادن کشورها و یا کمک‌های توسعه‌ای و حمایت‌های اقتصادی برای یارگیری در صحنه بین‌المللی نیز می‌باشد. در این خصوص می‌توان به تاثیرات تحریم‌های اعمال شده بر کشورهای ایران، روسیه یا کوبا و یا کمک‌های مالی فراوان آمریکا و ژاپن به کشورهای همسو با سیاست‌های آنها اشاره کرد. اتاق بازرگانی و صنایع

وقتی می‌‌گویم گفت‌وگوی نماینده و وزیر بیشتر به طنز تلخ می‌ماند، باور کنید که غیر از این نیست. بهتر است مخاطبان محترم و خود جناب نماینده توجهی به تعریف ارائه شده و مورد قبول اتاق بازرگانی کشور داشته باشند، سپس همه با هم نگاهی بیندازیم به عملکرد چهل‌ساله تمامی وزرای خارجه پیشین، از متقدمان آنها یعنی دکتر بحرالعلوم، و متخصص کامل، شامل، عامل تمامی علوم ارضی و سماوی و دارای ابرمشاغل جاودانه در دولت و حکومت در چهل سال گذشته جناب علی اکبر ولایتی گرفته تا بیاییم جلووتر و یکی‌یکی خلف و سلف ایشان را بررسیم تا برسیم به امروز که دیپلمات فرنگی‌کار و مصدق دوران، یعنی دکتر ظریف سکان‌دار دیپلماسی کشور هستند، و کلاه خود را قاضی قرار دهیم، آیا جز به این گفته سعدی می‌رسیم که فرموده «یکی بر سر شاخ بن می‌برید»؟ غیر از این است که در این چهل سال، این دیپلمات‌‌های پیراهن سفید بی‌یقه و کت مشکی با محاسن جو گندمی بر سر شاخ دیپلماسی کشور بوده‌اند و بن شاخ‌های دیپلماسی اقتصادی کشور را می‌بریده‌اند؟!

اره‌ی وزارت و تشویق‌های وکیلان ملت

البته باید منِ نویسنده هم کمی منصف باشم و بگویم فقط تنها این وزرا نبوده‌اند که با اره وزارت‌شان بن‌بُری می‌کرده‌اند، دیگرانی هم در قد و قواره معاونان گوناگون آنها و یا کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، کمک و نقشی در بریدن شاخه‌های نوجوان دیپلماسی اقتصادی کشور داشته‌اند. در اینجا مجبورم برای جلوگیری از دلخوری و ایجاد نشدن پرسش‌‌های بی‌مورد در ذهن خوانندگان و همشهریان مرحوم مادربزرگم، رعایت آداب کرده از آوردن نام‌ها خودداری می‌کنم، ولی بایستی اشاره‌ای به نمایندگان محترم شورای اسلامی در این چهل سال داشته باشم که در پایین همین درخت تنومند و پرشاخ و برگ دیپلماسی اقتصادی دسته جمعی و گاهی گروهی و فراکسیونی فریاد می‌زدند و تشویق می‌کردند: «تندتر ببر. یا علی مدد، خدا قوت پهلوان. ده ببر!» بله همان نمایندگان مجلس شوری اسلامی خودمان. همان نماینده آشنا و دوست من و تو که طی این چهل سال متناوباً نماینده بوده‌اند را می‌گویم.

به خصوص نمایندگان شهرستان‌های منطقه خودمان؛ همه آنها از آن اوایل که دو سیدان از بیخه‌جات نماینده دیارمان شدند (البته یکی از این دو سیدان برای خوشایند دل لاری‌ها که چندان غیر لاری را در جایگاه نمایندگی نمی‌پسندند پسوند فامیلش را به «لاری» تغیر داد. ولی او بود که امکانات، توسعه و سرمایه‌گذاری اساسی بیشتری را به «مُهری‌ها» رسانید و حتی نگذاشت جوانان لاری که در رکابش بودند و به پست و مقام بالایی رسیده بودند، در زمان صدارتش گوشه چشمی به لار داشته باشند، گراش و اوز وخنج که جای خود داشت) بگیرید و بیایید جلو یکی‌یکی و حتی نماینده اسبق و همشهری نویسنده نیز از لیست نمایندگان منطقه نیندازید تا برسیم به نماینده فعلی یعنی جناب دکتر جعفرپور که ماشاء الله بعد از هفت سال و اندی نمایندگی، تازه امروزها از خستگی انبوه کارهای انجام داده و یا آینده‌نگری لاریانه به دیدار وزیر خارجه می‌رود و ناخواسته پای ما مردمان منطقه که در کشورهای جنوبی خلیج فارس هستیم را به میان می آورد که فردای زود برای‌مان مشکل و دردسر فراهم شود! (در قسمت دوم این یادداشت موضوع دردسرهای احتمالی را به تفصیل خواهم نوشت.) و یا این که امروزها در منطقه به دیدار ارد، کرمستج، اوز و… می‌رود که بزرگیش به مردمان یادآوری کند و از همان جا به موکلینش بعد هفت سال و اندی مژده دهد دستور ارسال بسته‌های درخواستی‌تان را به دولت و مجلس داده‌ام و امروز و فردا به دستتان می‌رسد. درخواست و نیاز بیشتری باشد بفرمایید!

بحث این است که تمام این نمایندگان محترم که خودمان آنها را انتخاب کرده‌ایم، اگر نگویم هر سال، ولی یقیناً هر چند سال به دُبی سری می‌زدند و همه مسائل اقتصادی مردمان منطقه را از میزبانان خود می‌شنیدند و یا به چشم خود می‌دیدند که چگونه دبی و دیگر کشورهای دنیا سوار بر اسب خرد و دانش دارند چهار نعل در کورس مسابقه به سوی دیپلماسی اقتصادی می‌تازند تا در این دنیای پر رقابت کشور و مردم‌شان را به پیشرفت اقتصادی و ثروت مطمئن برسانند و در هر سفری و یا هر ملاقاتی میزبانان و دوستان به آنها یادآوری می‌کردند که: »برادر، داریم از کورس مسابقه اقتصادی و مالی در جهان و منطقه خلیج فارس عقب می‌افتیم؛ رقبا دارند فاصله‌شان را از ما بیشتر می‌کنند؛ داریم آخر می‌شویم؛ شما که افسار دیپلماسی اقتصادی در تهران دست‌تان است کاری بکنید فاصله بیشتر از این نشود.»

باور کنید توی این چهل سال، یکی‌شان حرف ما را گوش نکرد و در برج عاج خود و عالم‌دانی و خودبزرگ‌بینی خود نشستند و نگاه عاقل اندر سفیه به ما انداختند و با سرعت بیشتر بُن شاخه‌های اقتصادی کشور را بریدند و تا امروز که به اینجا رسیده‌ایم و همه از ما جلو زدند و از دیپلماسی خیالی و توهمی این آقایان استفاده کردند و خوب هم در تمامی کورس‌های مسابقات اقتصادی از ما بردند.

ما و قطر

کشور نخودی قطر که مثلا امروز در منطقه، دوست ماست، چهل سال است گازمان را از میدان مشترک پارس جنوبی می‌برد و ما تازه دلمان خوش است که معاون استاندار فارس و فرماندار ویژه لارستان با معاون و بخشدار و همراهان گوناگونش بروند به روستای «شاه غیب» بخش مرکزی لارستان، تا کلنگ مدرسه و دستگاه آب شیرین‌کنی به زمین بزنند که تمام هزینه‌های آن ۵۰۰ میلیون تومان (۳۵هزار دلار) است و سایت‌های خبری لارستان هم با افتخار تیتر بزنند: «خیرین منطقه و سرمایه‌گذاران قطری…»!

خدا پدر این خیران را بیامرزد که خودشان یا پدرانشان سال‌ها قبل به قطر رفته‌اند و در این مورد هم پدر خود قطر بیامرزد که به این خیرین محترم اجازه رشد داده و دست‌شان را در خیرات آزاد گذشته است، ولی اگر کادرهای دیپلماتیک ما در این چهل سال انسان‌های قابلی بودند، می‌توانستند با عقل و خرد و بازاریابی بیشتر و گفتگو بیزنسی با شرکت‌های نفتی و گازی به معامله برسند، قطعاً امروز می‌توانستیم بیشتر از قطر از میدان مشترک برداشت کنیم و چشم‌مان به دست خیرین قطری نبود.

جهت اطلاع فرماندار و یادآوری به مردم لار: سال تحصیلی ۴۷ که برای چند ماهی من محصل دبیرستان صحبت بودم، در اسفندماه شیوخ قطر (منظور خانواده حاکم الثانی) برای شکار و گردش بهاری به منطقه آمده بودند و در کوند گراش در همان زمینی که اکنون پاسگاه راه لار و گراش است، در سبزه‌زارهای بهاری آنجا چادر زده بودند؛ به خوبی یادم است نه فرمانداری به دیدن‌شان می رفت و نه مردمان عادی و کسی هم با آنها عکس یادگاری نمی‌گرفت. یا همین افتخار و پُز فرودگاه لار که به پروازهای خارجی‌اش با خطوط هوایی شارجه و دبی دل‌خوش کرده نگاه کنید؛ باور کنید آه از نهاد هر انسان دلسوزی بلند می‌شود که شاهد باشد بزرگترین و مدرن‌ترین خطوط هوایی آسیا، یعنی خطوط هوایی «ایران هما» را زمین‌گیر کنند و از بین ببرند، بروند دیپلماسی اقتصادی موهومی بکار گیرند تا خطوط شارجه و دبی را به لار بیاورند.

مطمئناً مخاطبان بهتر از من می‌دانند که این دیپلماسی اقتصادی ظریف‌ها و جعفرپورها چه شاخه‌های پرباری از درخت اقتصادی کشور را در این چهل ساله از بن بریده‌اند و خشک کرده‌اند! نیازی به پرگویی من ندارد. فقط اجازه بدهید اشاره‌ای بکنم به تولیدات و شرکت‌های ایرانی که در پیش از چهل سال قبل توسط بازرگانان و تجّار شهرها و بخش‌های مختلف منطقه خودمان که نماینده فروش و یا ایجنت آن محصولات در کشورهای جنوبی خلیج فارس و شرق آفریقا بودند و به فروش می‌رسید، و واقعاً از هر لحاظ، چه کیفیت و یا بها در آن زمان، بر سایر کالاهای مشابه از کشورهای دیگر برای خریدار ارجحیت داشت. باید به یاد خوانندگان بیاورم، نه برای افسوس و نوستالژی، بلکه برای اینکه امیدی در خود به وجود آورده و دنبال تلاش و کوشش برویم و به وزیر وکیل تذکر بدهیم که ما از شما کار و نتیجه می‌خواهیم نه زیان و خسارت و بیشتر کنکاش کنیم و از آنها کار کردن بهتری بخواهیم.

کفش ملی/ تولیدات برق لامعه انواع حوله با کیفت اول در دنیا/ خودکار و تولیدات آرایشی بیک با کیفت جهانی/ پودر لباس شویی برف، دریا و تاید؛ این محصولات توانسته بودند تمام برندهای دیگر را از بازار بیرون کنند البته نه با زد و بند، بلکه با کیفیت، قیمت، سرویس تجاری و بازاریابی حرفه‌ای/ محصولات ایران ناسیونال بخصوص اتوبوس و کامیون/ محصولات مختلف ارج/ محصولات مختلف پارس توشیبا/ انواع میوه‌ها و خوراکی‌ها/ انواع خشکبار و محصولات غذایی مثل گلاب و زعفران (هنوز این اقلام بصورت پیله‌وری و لنجی وجود دارد تا مدرن و استاندارد شود زود است) و ده‌ها آیتم معروف دیگر که به یاد دارید.

متاسفانه امروز همه چیز برعکس شده و تجار و بازرگانان ما در این کشورها هر کالای بنجلی یا تاریخ مصرف گذشته‌ای را از هر جایی به ایران می‌فرستند شده دیپلماسی اقتصادی مورد بحث وزیر وکیل‌مان. برای من و امثال من که در مدرسه‌های ایرانی در این کشورهای جنوبی خلیج فارس تحصیل کرده‌ایم و یا در بیمارستان‌ها و کلینک‌های ایرانی در کشور امارات به دنیا آمده‌ایم، وقتی می‌بینیم و شاهد آن هستیم که یکی یکی این بناهای ارزشمند به دلیل ناتوانی مسئولین کشور از بین رفته یا درشان تخته شده یا به زودی بسته خواهند شد، گفتگوی نماینده شهرمان با وزیر امور خارجه کشورمان فقط طنز تلخ زندگی ماست و دیگر هیچ؛ که اگر بخواهم مصیبت‌ها، هزینه‌ها و دردسرهای گرفتن ویزای سفر به کشورهای آسیایی و یا اروپایی برای سفر تجاری و یا دیدن نمایشگاهی اضافه کنم، باید بگویم که دیگر دیپلماسی اقتصادی آقایان سبب مرگ تدریجی کار و کسب هم شده است.

*بخش دوم این یادداشت در چند روز آینده منتشر خواهد شد

**تیتر: بوستان سعدی باب اول در عدل و تدبیر و رای

4 نظر

  1. متاسفم اول برای گریشنا و دوم برای نویسنده نا آگاه و بی اطلاع از سیاست خارجی جمهوری اسلامی و دیپلماسی اقتصادی و راهکار موفق دور زدن تحریم‌ها در طول ۴۰ سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی. برادر من بنظرم شما از تحصیل کرده های دانشگاه آزاد و یا همسان با آن هستید که از آن مدرک کیلویی و فله ای دریافت کرده اید و فاقد شغل که بالاجبار برای امرار معاش عازم دبی شده اید لطفا سطح مطالعات خود بالا ببرید و بعد اظهار نظر کنید و جای تاسف است که گریشنا چرا باید این گزارش مسخره و دیدگاه شخصی کسی که نه از اقتصاد می‌داند و نه از سیاست منتشر می‌کند که کمی مشکوک می‌زند. اگر نویسنده مطالعاتش زیادتر می‌کرد می‌دانست ما در یک دوره فقط یک کفش ملی و کفش بلا داشتیم ولی الان هزاران هزار تولیدی کفش صادراتی داریم که با کفش‌های برند دنیا رقابت می کند کمی دید خود را بلندتر ببینید که الان صادرات ما نفت کش و زیر دریایی و خودرو و کشتی است الان کشور ما پروژه های برق و آب و سد سازی و پترو شیمی و نانو و دارو و ماشینهای کشاورزی و ساخت هواپیماهای جنگی و ناو و ناوچه به جهان صادر می‌کند که شما بی اطلاع هستید شما بقالی کوچکی که در آن کار می‌کنید فقط می بینید لطفا با کلمات بازی نکن فکر می‌کنید با دو تا کلمه و جمله بازی میتوانید ادعایی داشته باشید امیدوارم سطح معلومات خود بالا ببرید و تا واقعیت‌های پیشرفت انقلاب اسلامی بیشتر مانوس شوید. ضمنا الان برداشت گاز و نفت ما از میادین مشترک با کشورهای همسایه بیشتر شده است.

  2. بنده هم با انتقاد میثم ازنویسنده گرارش موافقم چرا که این بنده خدا ظاهرا موضوع اقتصاد با جذب سرمایه و سرمایه گذاری اشتباه گرفته است دوست من این کشورهای حوزه خلیج فارس که با افتخار از ان نام میبرید کشورهای ی هستند که اقتصاد شکننده و اقتصاد تولیدی مصرفی دارند که بیشتر یا مونتاژ میکنند و یا فقط واردکننده و عرضه کننده می باشند و سرمایه گذاران خارجی هستند که با هر اتفاق کوچک و هر حادثه و سوانحه ای ازبین میرود. جنابعالی کشور بزرگ و پیشرفته ای مثل ایران با کشورهای وابسته عربی مقایسه می کنید کشورهای که امنیت خود را نمی توانند تامین کنند مترقی و پیشرفته قلمداد میکنید کشورهایکه سالیانه صدها میلیارد دلار اسلحه و مواد مصرفی ملتشون ازچهار گوشه جهان وارد میکنند با ایرانیکه در در چهار گوشه جهان حرف برای گفتن و تاثیر پذیری و نفوذ دارد مقایسه می کنید اقای محترم اتفاقا اینقدر دیپلماسی سیاسی و اقتصادی ما قوی و حساب شده است که چهل سال در مقابل تحریمهای دشمنان مقاومت کرده است و در خیلی از زمینه ها خودکفا شده است اگر بعضیها که میفرماییددکالاهای بنجل وارد می کنند انان چه کسانی هستند جز یک عده ای مثل شما که با فروش ان به چند قاچاقچی و عده ای معدود از سودگران شاغل در قشم و کیش وارد ایران می کنند ایا میدانید ۹۰% کالاهای مورد نظر شما ازطریق قاچاق و غیر مجازوارد میشود ِدر مورد قطر که نوشته اید در فلان سال به کوند اومدند و مسولین سراغ انان نرفتن عده ای از عربهای عیاش که برای خوشگذرانی و شکار می امدند و ملت ما را تحقیر می کردند ولی الان اگر میایند در منطقه و کارهای خیر انجام میدهند و سرمایه گذاری نیزمی کنند نشان از امنیت و علاقه به ایران می دانند الان ایرانیان عیاش برای عرقخوری و … به ان کشورها می ایند . موضوع دیگه بحث فضای ازادی ایران در مقایسه با ان کشورهای عربی است ایا شما جرات دارید در همان دبی کوچکترین انتقادی از وزیر و نمایندگان انتصابی داشته باشید که اینطور نا اگاهانه وزیر و نماینده به تمسخر میگیرید ِبه کوری چشم خیلی از مزدوران وابسته که زرق و برق انجا چشماشان کور و عقلشون ازربین برده است ایران کشوری بزرگ است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

4 نظر
scroll to top