هفت برکه – گریشنا: مرگ انجمن ادبی شاعران و نویسندگان گراش توانست بعد از مدتها اعضای این انجمن باسابقه را دور هم جمع کند.
به گزارش خبرنگار هفت برکه، دیشب، ۹۷/۹/۹ اعضای باسابقه و اعضای جدید انجمن شاعران و نویسندگان، تمام بهانهها را برای نبودن پس زدند و پس از سالها برای بدرقهی خاطرات خود در این انجمن در آخرین جلسه و اختتامیهی آن در سالن اجتماعات دبیرستان محبی جمع شدند.
اعضای دیگری که به دلایلی در گراش حضور نداشتند نیز از طریق پخش زنده در اینستاگرام، بودن در این جمع را از دست ندادند تا از دست دادن انجمن در سن ۲۱ سالگیاش را شاهد باشند.
این مراسم بعد از قرائت قرآن شروع شد و پردههای سن که سرتاسر آن با پارچههای سیاه تزئین شده بود و تنها یک قاب چوبی خالی وسط آن خودنمایی میکرد، کنار رفت. مسعود غفوری به عنوان مجری در چارچوب این قاب خالی که یک طرف آن را روبان مشکی زده بودند، قرار گرفت و در اجرایی متفاوت، از خودش، اینبار به عنوان سردبیر انجمن شاعران و نویسندگان جوان، دعوت کرد که بالای سن بیاید.
سردبیر انجمن شاعران و نویسندگان با گرامی داشتن حضور اعضای انجمن در جلسه ۹۹۹ درباره این جلسه توضیح داد: «جلسه ۹۹۹ در ادامه جشنهایی است که انجمن برای هر صد جلسه برگزار میکرده است. امسال میزبان پوریا عالمی، طنزپرداز و روزنامهنگار کشوری، و همسرشان، زهرا عمرانی، بودیم. کارگاه نویسندگی عالمی و کارگاه اجرای شعر کیوان عسکری، امروز صبح برگزار شد.»
او تصمیم گروه دبیران انجمن در مورد تعطیلی انجمن را توضیح داد، و از امیدواریاش برای ادامهی راه انجمن در مسیرهای دیگر گفت. (صحبت کاملتر در این خبر گریشنا) او
صحبتش را با این جمله تمام کرد: «انجمن مرده است. زنده باد انجمن.»
بعد از او، مجری از یکی از اعضای باسابقه انجمن، مسعود غفوری، برای صحبت دعوت کرد. غفوری با معرفی خود، از نحوهی آشناییاش با انجمن، اعضای آن و سلینجر و کتاب او، «ناطور دشت» و تاثیری که انجمن روی زندگی شخصیاش داشته است، حرف زد.
بعد از او محمد خواجهپور دیگر سردبیر انجمن شاعران و نویسندگان، در چارچوب این قاب خالی، از درازی و چسپندگی خاطرات گفت. خاطراتی که مانند آدامس کش میآید، طعمش را از دست میدهد و خراب میشود. اما امید به بازگشت طعم شیرین آن از بین نمیرود.
مصطفی کارگر از موسسان این انجمن نیز حرف زدن از خاطرات را ترجیح داد. و از خاطرات تلخ و شیرین و خندهها و گریههایی که در این انجمن دیده بود، صحبت کرد.
مصطفی خورشیدی نه به عنوان عضو شورای شهر که به عنوان عضو قدیمی انجمن چند شعر به زبان گراشی خواند و بعد از او بتول نادرپور، معصومه بهمنی، مهدی فتاحی نیز شعر خواندند.
طاهره ابراهیمی دیگر عضو قدیمی انجمن که از دعوت شدنش به بالای سن شوکه شده بود، با صدای لرزان و پربغض، خاطراتش را مرور کرد؛ و وقتی شهرام پورشمسی، همسر او، به بالای سن آمد، در این جمع برای مخاطب خاص خود حرف زد و از همسرش به خاطر دور کردنش از انجمن عذرخواهی کرد و به دلیل تشویق و علاقهمند کردن او به ادبیات و شعر تشکر کرد.
عباس امانی، گیتاریست و خوانندهی گراشی، قبل از اجرای قطعهای که در نظر داشت، قصهی عاشقانهاش در انجمن و پیدا کردن و ازدواج با همسرش فرزانه استوار را تعریف کرد و از تاثیر انجمن در این آشنایی و اتفاق حرف زد.
امیر حسین نوبهار در چارچوب خالی که قرار گرفت، صحبتش را با شعر آغاز کرد. او که در حال حاضر دانشجوی رشته علوم سیاسی در دانشگاه شیراز و سردبیر نشریه اختر است، موفقیتش را حاصل حضورش در این انجمن و خودش را مدیون اعضای انجمن دانست.
آریاییمنش و خانم بیغرض از لار و آقای عباسی از لامرد مهمانهایی بودند که در این مراسم شعر خواندند.
عبدالله فضلی، بخشدار مرکزی، با خواندن شعر؛ و مهدی آیینهافروز، رئیس ادارهی فرهنگ و ارشاد گراش با مرور خاطرات، دو مسئولی بودند که در این مراسم حضور داشتند. عبدالعلی صلاحی، نویسنده و پژوهشگر گراشی نیز از تاثیر انجمن ادبی به روی اتفاقها و موضوعات سیاسی، اجتماعی شهر و تاثیر این انجمن به روی دیگر انجمنهای فعال در این شهر صحبت کرد و گفت: «حمایت و تاثیر انجمن ادبی و دیگر انجمنهای خانه فرهنگ در کاندیدا شدنش برای شورای شهر بیتاثیر نبوده است.»
مشکی، تم رنگ لباسی بود که برای حضور در این مراسم در نظر گرفته شد و بیشتر حاضرین در این برنامه، سیاهپوش بودند. دکتر مهرابی که لباس سفید به تن داشت، گفت: «برای حضورم در انجمن مشکی پوشیده بودم. تا دم در هم آمدم، اما برگشتم و لباسم را عوض کردم. چون درست که فکر کردم فهمیدم این انجمن همانند ققنوسی است که با مرگ خود میخواهد کاری کند که زنده بماند و بار دیگر با شکل و نوع دیگر متولد شود. به همین دلیل رنگ مشکی را برای حضور در این مراسم مناسب ندیدم.»
مهرابی گفت: «این انجمن همانند ققنوسی، نه تنها از این خاکستر برخواهد خواست، بلکه در این شهر تخمگذاری کرده است و نتایج آن ادامه خواهد داشت.» همین موضوع نیز سوژه شوخی مجری برنامه شد.
عبدالله سراجی و محمدامین نوبهار دو عضو دیگر انجمن نیز از خاطراتشان و تاثیر انجمن گفتند.
با قرار گرفتن پوریا عالمی، روزنامهنگار و نویسندهی مطرح کشور، در چارچوب خالی، چراغهای سالن تاریک که تا آخر برنامه تنها یک چراغ در آن روشن بود، روشن شد. او گفت: «من فکر میکنم در صورت داشتن حمایت مسئولین، این انجمن میتواند با تغییر رویه و به روزرسانی کردن خود به شکل دیگری فعالیت خودش را ادامه دهد.»
چراغهای سالن بار دیگر خاموش شد و با پخش کلیپی از عکسهای قدیمی، این شب نوستالوژیک و آخرین جلسهی انجمن شاعران و نویسندگان گراش به انتها رسید.
شب ابزورد انجمن شاعران و نویسندگان گراش همانند دیگر پُرسههای گراش با برنج و خورشت محلی به پایان رسید.