هفتبرکه – گریشنا: کیوان اکنون نامی آشنا نه تنها برای هنرمندان، بلکه برای خیلی از شهروندان گراش و اطراف است. او که تجربهی فیلمسازی را از نوجوانی با خود دارد، الآن به گواه سینماگران و منتقدان زیادی، توانسته است نگاه و زبان خود را تا حد زیادی پیدا کند، و در سطح ملی نیز حرف برای گفتن داشته باشد. بخشی از این نگاه و زبان در این مصاحبه منعکس شده است.
مسعود غفوری که با کیوان در نوشتن فیلمنامه همکاری کرده بود، در این مصاحبه که در زمان اولین اکران عمومی فیلم «باگ» در گراش (خبر در گریشنا) انجام شده است، نقش مصاحبهگر را دارد. این مصاحبه اکنون به مناسبت آخرین اکران «باگ» در کنار چهار فیلم کوتاه دیگر کیوان در «شب فیلم» سینمای گراش (خبر در گریشنا) منتشر میشود.
مسعود غفوری: شاید مهمترین نکته درباره فیلم «باگ» موضوعش باشد: بحران اقتصادی گراش. چه بازتابی از فیلم در شهر دیدی؟
کیوان محسنی: واکنشها متفاوت و جالب بودند. مثلا یک نفر سر من داد میزد: همهی عوامل فیلم، خودشان هم به شرکت برگ سبز پول دادهاند، حالا پای ما را وسط میکشید! من دیگر اصلا تو را دوست ندارم. من این را با خنده میگویم ولی کاملا جدی هستم!
غفوری: ولی آنقدری که فکر میکردیم، ساخته شدن و نمایش فیلم در جامعه بازخورد منفی نداشت.
کیوان: این مساله واقعا در مورد بازیگرهای فیلم هم صادق بود. خیلی از بازیگرها در جریان کلیت فیلمنامه نبودند و فقط در صحنههایی بازی کرده بودند. وقتی فیلم را به صورت خصوصی برای عوامل اکران کردیم، یکی از دوستان که کنار من نشسته بود، محکم زد توی سر خودش و گفت: «داغ دلم را تازه کردی! من هم هفتاد میلیون پولم رفت!» و گفت: «اگر آن موقع گفته بودی شاید حس بیشتری میگرفتم. به خاطر این مساله زندگی من تغییر کرده است.» و دیدم که جدی هم میگوید.
غفوری: موقع اکران فیلم، تاکید زیادی داشتی روی «تخیلی» بودن فیلم. قبول است که داستان در یک زمینهی واقعی روایت میشود، اما همین شخصیتها و اتفاقات دقیقا در واقعیت اتفاق نیفتادهاند. اول فیلم و توی پوستر هم آمده است: «بر اساس یک داستان واقعی»!
کیوان: بله، در خود فیلم هم از کلمهی تخیلی استفاده نشده، ولی من این کلمه را در زمان اکران عمومی در سینما شنیدم و این باعث شد ناخودآگاه آن را به کار ببرم. شاید هم این به خاطر ترسی بود که از واکنشهای مردم به این فیلم داشتیم، مخصوصا آنهایی که درگیر بحران اقتصادی گراش بودند و شاید بازتاب خودشان را در فیلم میدیدند. البته من هر وقت این کلمه را استفاده میکردم، بعدش هم تاکید میکردم که به نظر من اتفاقی که در گراش افتاد، بدتر از این چیزی است که در این فیلم نشان داده شده است.
غفوری: موضع نوشتن فیلمنامه، میدانستم که نمیخواهی اصلا به تماشاگر باج بدهی. هر جایی که ذرهای احساس میشد هوش تماشاگر دست کم گرفته میشود، آنها را حذف میکردی.
کیوان: خیلیها بعد از نمایش فیلم به من گفتند چرا فلان شخص در فیلم نیست؟ انگار توقع داشتند وقتی فیلم درباره بحران اقتصادی گراش است، حتما به اسم و نشان افراد شناختهشدهی درگیر در آن قضیه هم اشاره شود؛ مثلا دکتر نون باشد، آن فرد معروف و پسرش باشند، و … من حق میدهم بهشان، و طبیعتا برای مخاطب گراشی، این فیلم جذابتر هم میشود. اما ما این فیلم را فقط برای مخاطب نساختیم. به فکر جذب مخاطب بیرون از گراش هم بودیم.
مسالهی دوم هم این است که ما از ابتدا هم به دنبال پرداخت بحران اقتصادی گراش نبودیم. من شخصا میخواستم یک داستان اکشن بسازم. ولی چون ذهنیتم در این سالها به این شکل تغییر کرده بود که فیلم اکشن در ایران باید برای تماشاگر باورپذیر باشد، دنبال بومی کردن داستان اکشن بودم.
وقتی اول فیلم مینویسیم داستان واقعی است، مخاطب بیرون از گراش وقتی فیلم را میبیند، اگر اتفاقی را ببیند که به نظرش غیرواقعی است، توی ذهنش میگوید «خوب حتما رخ داده است دیگر!»
و یک نکته مهمتر: تصور کنید محمدرضا گلزار مثل جیمز باند هفتتیر بکشد و یک دیالوگ کلیشهای هم بگوید. خب، کل سالن از خنده به هوا میرود! ولی وقتی بازیگر گراشی این حرف را به زبان گراشی بزند، تماشاگر فارسیزبان که دارد زیرنویس را میخواند، برایش خندهدار نیست. برای همین من فکر میکنم این تغییر زبان باعث میشود این ژانر بهتر به خورد تماشاگران ایرانی برود و کمتر با آن مخالفت کنند.
غفوری: این که بازیگران فیلم به زبان گراشی حرف میزنند، برای واقعی جلوه دادن اتفاقات فیلم بود؟ یا دلیل دیگری هم برای این تصمیم داشتی؟
کیوان: چندین نفر به من گفتند باید در فیلم تغییری ایجاد شود: باید دوبله شود! من درک میکنم که تماشاگر فیلم فکر کند دیالوگ گراشی فیلم باعث میشود پرستیژ فیلم پایین بیاید. اما تجربه من کاملا عکس این را ثابت کرده است. تجربه به من نشان داده وقتی فیلم مثلا در جشنوارهای خارج از گراش نشان داده میشود، این زبان محلی به همان اندازه برای تماشاگران جذاب است که داستان و نحوه ساخت فیلم. این زبان برایشان عجیب و جذاب است.
وقتی در سال ۸۸ میخواستم فیلم «۵۰/۵۰» را برای جشنواره کل بسازم، ناخواسته و بدون برنامهریزی قبلی، من و بازیگر دیگر فیلم به زبان گراشی حرف زدیم. بازخوردهایی هم که آن موقع دیدم باعث شد این مساله را ادامه بدهم. البته این کار الآن در فیلمهای کوتاه مرسوم است، ولی در فیلمهای بلند نه. البته شاید من هم اگر زمانی بخواهم فیلم بسازم، احتمالا به سمت دیالوگهای فارسی میروم، اما اینجا چون فضا هم بومی بود، بهتر بود زبان گراشی باشد.
غفوری: به گفته بسیاری از منتقدان، ما در ایران فیلم ژانر نداریم. یک ژانر قدیمی بود به نام فیلمفارسی که آن هم دیگر نیست، و همهی فیلمها در ژانر بسیار گستردهی درام اجتماعی ساخته میشود. حالا تو فیلمی ساختهای که احتمالا در هر جشنوارهای که بفرستی، داوران میگویند فیلمت آمریکایی است!
کیوان: الآن بازار فیلم کوتاه (و حتی فیلم بلند) در دست کسانی است که فیلمهایی میسازند که جشنوارهها از آنها استقبال میکنند. به خوب و بدش کاری نداریم، ولی به هر صورت اینها را فیلمهای جشنوارهای مینامند. من هم اگر بخواهم برای جشنواره کن فیلم بسازم، هیچوقت فیلمی مثل «باگ» نمیسازم. چون ساختاری که آن جشنواره میپسندد، ساختار کاملا متفاوتی است. مثلا من هم فیلمهایی مثل «بیرون از این» و «کایه» را برای جشنوارهها ساختم، و نتیجهاش را هم دیدم. ولی اگر همین خط را ادامه بدهیم، فیلمها یکشکل میشوند. و این همان چیزی است که در ایران رخ داده است! من هدفم ساختن فیلمی بود که مخاطب را جذب کند و او را به صندلی بچسباند.
غفوری: پس قبول داری که «باگ» در قالب مرسوم یک فیلم کوتاه نمیگنجد. آیا به دنبال نشان دادن امکانات جدیدی در فیلم کوتاه بودهای؟
کیوان: این یک فیلم تریلر (هیجانی) همراه با اکشن است که درام هم قاعدتا در آن نقش اصلی را دارد. و من دلم میخواست این فیلم در همین ژانر هم باشد، هر چند در فیلم کوتاه این ژانر خیلی کمسابقه است. در نقدهایی که میخوانم، خیلیها میگویند «باگ» ساختار یک فیلم کوتاه را ندارد، چون یک فیلم هالیوودی کوتاهشده است. در صورتی که من میتوانستم با یک تدوین ساده، کل تعقیب و گریز رضا و صالح در صحرا را به چند ثانیهی آرام تقلیل بدهم و فقط نتیجهی تعقیبوگریز را نشان بدهم. هیچ اشکالی هم در داستان فیلم پیش نمیآمد. اما من این را نمیخواستم. من میخواستم نشان بدهم که فیلم کوتاه هم میتواند مخاطب را سرگرم کند.
غفوری: در نهایت، آیا از ساختن و دیده شدن «باگ» رضایت داری؟
کیوان: این فیلم هدف من را در چند سطح برآورده کرد: هم مخاطبان عام سینما آن را پسندیدند، و هم دستهی زیادی از منتقدان و داوران جشنوارهها. همچنین ما توانستیم برای یک فیلم کوتاه، اکران عمومی بگذاریم، که موضوعی کمسابقه بود، چه در شهر خودمان، و چه در کشور. تجربه در این ژانر و این قالب فیلم کوتاه، روندی بود که شاید از فیلم «۵۰/۵۰» شروع شد، تا به فیلم «ساعت شش» رسید و الآن هم «باگ». و این آخرین خط هم نیست. من باید هنوز در این ژانر تجربه کسب کنم تا به آن چیزی که میخواهم برسم.
علیرضاگراشی
۳۱ فروردین ۱۳۹۷
دقیقا موافقم احسنت
نام (لازم)
۳۰ فروردین ۱۳۹۷
آقای محسنی زحمت زیادی میکشن برای فیلم هاشون، اما تنها ایشون نیستن که برای فیلم زحمت میکشن. عوامل زیادی هستند که مجانی برای ایشون زحمت کشیدن و سرآخر تمام افتخارات و منافع مادی و معنوی کار برای ایشونه، و متاسفانه هیچ جا ندیدم ایشون از عوامل فیلمشون تشکر کنند. حتی در این مصاحبه هم منتظر بودم اما تشکری در کار نبود. در مراسمی که بعد از حضور فیلم ایشون در شورت کرنر کن برایشون گرفته شد هم خبری از تشکر نبود. و این رویه زیبایی نیست. و این یکی از دلایلی است که خیلی ها که قبلا باهاشون کار میکردند الان همکاری نمیکنن.
یه نکته هم اینکه شورت کرنر فرانسه رو اگه یه سرچ بزنید میبینید نه تنها جشنواره مهمی نیست بلکه بیشتر فیلمسازان از فرستادن فیلم به این بخش خودداری میکنن و به طور کلی این بخش جشنواره کن هر فیلمی ارسال بشه رو می پذیرن و بین کارگردان ها محبوبیتی نداره. با این حال برای حضور فیلم ایشون در این جشنواره هیاهوها شد. امیدوارم فیلم های ایشون با کیفیت، داستان قوی تر، بازی های تأثیرگذارتر در جشنواره های حرفه ای مقام بیارن.
با آرزوی موفقیت برای ایشون و همه هنرمندان شهرستان