هفتبرکه: «انگار در گراش پروندهی سینما را بستهاند». «برای کسی که میخواهد فیلمسازی کند دانشگاه رفتن در ایران وقت تلف کردن است. اگر میخواهید درس بخوانید از ایران بروید.» «برای رسیدن به درآمد از طریق سینما، مسیر خیلی طولانی است.» «درگراش کار نمیکنم، اینجا به جای حمایت، سنگاندازی میکنند.» «اکثر کسانی که کار هنری میکنند سریع به درجه استادی میرسند. در گراش نمونه زیادی داریم، کسانی که خودشان نیاز دارند آموزش ببینند، کلاس میگذارند و آموزش اشتباه میدهند و هنرجویان از آنها بت میسازند.» «علاقه و استعداد کافی نیست، باید علم آن را آموخت. دانشگاه مسیر را برای شما هموار میکند.»
این بخشهایی از دیالوگ پنج سینماگر گراشی است که هر کدام مسیر متفاوتی را طی کردهاند. سینماگرانی که مدتی است از آنها خبری نیست. نبودن جشنواره کل نیز این بیخبری را بیشتر کرده است. به بهانه ۲۱ شهریور روز ملی سینما سراغ آنها رفتیم و پرسیدیم آیا هنوز دغدغه سینما دارند؟
اوضاع زیاد خوب نیست و این خبر تازهای نیست. نه تنها در شهر کوچک ما گراش، که حتی سینماگران مطرح کشور نیز از بینور شدن سالنهای سینما حرف میزنند. با این وجود، هنوز عشق به سینما افرادی را به این وادی میکشاند که با اشتیاق یادگیری، سعی در درخشیدن در آسمان بیفروغ سینمای ایران را دارند.
کیوان محسنی و محمد کاظم محمودی دو چهرهی شناختهشدهی سینمایی گراش و محمدرضا خواجوی، سمیه کشوری و سیاوش شکوهزاده که به نسبت سابقه کمتری در این مسیر دارند، قرار است از خودشان حرف بزنند و بگویند کجا هستند و چه میکنند.
سکانس اول: کیوان محسنی
پلان ۱: دانشگاه نرفتن تصمیم درستی بود
به نظر عقلانی نبود، این که تصمیم بگیری دانشگاه نروی، کسی هم حمایت نکرد. اما بعد از این همه سال به نظر میرسد، تصمیمی درستی بود. من به صورت تجربی سینما را یاد گرفتم و چون برای کارهای هنری از جمله سینما نهایتی وجود ندارد، همچنان در حال یادگیری هستم.
۳۳ سالهام و تا مقطع پیشدانشگاهی در رشتهی ریاضی فیزیک درس خواندم. فیلم دیدن، کتاب خواندن، از تجربیات دیگران استفاده کردن، اینترنت، شرکت در جشنوارههای مختلف و حضور در جلسات نقد و بررسی فیلم و آزمون و خطا، روشهای یادگیری من است.
شاید یکی از راههای سریع برای وارد شدن به فضای سینمایی این است که شما درسش را بخوانی و مدرک بگیری. اما با یادگیری آکادمیک به تنهایی نمیتوان کاری را پیش برد و روش درست این است که اگر قرار بر تحصیل است، خودآموزی و تجربه کردن را از یاد نبرید. این که فکر کنید در دانشگاه فیلم ساختن به شما یاد میدهند، اشتباه محض است و از شما فیلمساز نمیسازد. اگر میل به یادگیری و خودآموزی دارید و به مباحث تئوری اکتفا نمیکنید، چه بهتر که درس آن را هم بخوانید اما بالا رفتن معلومات را در انتخابهای تصادفی و کتابهای دانشگاه نبینید.
من خیلی با تحصیلات آکادمیک به ویژه در ایران موافق نیستم. تاکید میکنم ایران، چون مطمئنا شما اگر در فرانسه و یا ایتالیا درس بخوانید امتیازهای خوبی برای یادگیری در شاخههای مختلف سینما دارید و به اصطلاح آنجا سینماگر و فیلمساز تربیت میشوند ولی در ایران اکثر رشتهها بیشتر مدعی تربیت میشوند تا سینماگر.
اما این را هم باید اعتراف کرد که خودآموزی معمولا راه سختتر و طولانیتری است. و قرار نیست نتیجهی تلاشتان را خیلی زود ببینید. و از طرفی فرصتها و شرایط هم برای همه برابر نیست پس نمیتوان خودآموزی را به همه پیشنهاد کرد. برای بعضیها تنها مسیر وارد شدن به سینما از طریق دانشگاه است. ولی با این حال فکر میکنم در کنار تحصیلات آکادمیک این مهم است که به شکل تجربی نیز با این حرفه آشنا شوید.
متاسفانه مدرکهای هنری یک سری توقعاتی را حداقل برای خود آدم درست میکند. مثلا من کارشناسی ارشد کارگردانی دارم پس من الان خیلی بلدم. در حالی که مهمترین فیلمسازان ایران چه در ایران و چه بیرون از ایران لزوما مدرک تحصیلی مرتبط با سینما ندارند هر چند ممکن است بعضیها داشته باشند.
متاسفانه اکثر کسانی که در کار هنری وارد میشوند چه به صورت آکادمیک و چه تجربی، سریع به درجه استادی میرسند. در گراش نمونه زیادی داریم که عنوان استاد فلانی را گرفتهاند. اکثر این افراد نیاز دارند خودشان بروند دورههای مختلف مربوط به رشتهشان را بگذرانند ولی متاسفانه کلاس میگذارنند و آموزش اشتباه میدهند و هنرجویان از این افراد بت میسازند و احساس میکنند اطلاعات زیادی دارند کسب میکنند. و وقتی از این فضا بیرون میروند مثلا در تهران آموزش میبینند تازه متوجه میشوند که چقدر آموزشهای اشتباه دیدهاند.
از طرفی وقتی یک نفر سالها زحمت کشیده و درس خوانده وقتی میبیند یک نفر که درس نخوانده، جایگاه بالاتری دارد طبیعتا سرخورده و اذیت میشود. مدرک تحصیلی در جشنوارهها و قضاوت کردن در مورد فیلم شما هیچ تاثیری ندارد اما امتیازهایی را به شما میدهد مثلا اگر شما میخواهید به عنوان فیملساز اول فیلم سینمایی درست کنید، مدرک تحصیلی یک امتیاز است که مجوز تولید فیلم بلند را راحتتر بگیرید و یا راحتتر عضو انجمن فیلم کوتاه ایران شوید پس گرفتن یا نگرفتن مدرک، یک انتخاب شخصی است.
پلان ۲: کیوان کجاست و چه میکند؟
مدتی است که در تهران زندگی میکنم اما نه به هدف مهاجرت، چون احساس میکنم برای هنرمندان و هر کسی که کار هنری میکند، شرایط زندگی در جایی که در آن به دنیا میآید، راحتتر است. حداقل برای من این طور است. من در گراش راحتتر میتوانم زندگی کنم ولی بنا به شغل و کاری که دارم مجبورم مدتی در تهران باشم تا با فضای سینمای حرفهای آنجا هم درگیر شوم و ارتباطهای تازهای به وجود بیاورم تا وقتی برگشتم گراش بتوانم آن ارتباطها را حفظ کنم.
بعد از ساخت فیلمهای کوتاهم، فیلیمو که یکی از کارهایم به اسم «باگ» را دیده بود ساخت سریالی به اسم «کاشوخین» را به من پیشنهاد داد. تهیهی یک سریال یازده قسمتی با یک بودجه بسیار محدود که حتی خود فیلیمو هم انتظار نداشت با این بودجه بخواهیم کار را انجام دهیم ولی با حمایت دوستان و به دلیل این بخش زیادی از کار را خودم به تنهایی میتوانستم انجام دهم وارد ساخت سریال شدیم و آن را در منطقهی خودمان ساختیم.
سریال خیلی سختی بود به سختی تمام کردم اما جز تولیدات اولیه فیلیمو محسوب میشود، آن موقع هنوز فیلیمو سریالی را تولید نکرده بود. نهنگ آبی، کاشوخین و هزار و ده شب سریالهایی است که آن سالها تولید شد. هزار و ده شب و کاشوخین جز کارهای کم هزینه بود و نهنگ آبی به کارگردانی آقای جیرانی، جز کارهای پرهزینه بود. برای ساخت فصل دوم کاشوخین نیز از طریق فیلیمو پیشنهاد داشتیم ولی بودجه آن قدر کم بود که ما ترجیح دادیم فصل دوم را اصلا کار نکنیم و خوشبختانه حق امتیاز کاشوخین کلا با ماست، با این که تهیهکننده و یکی از سرمایهگذارهای کار خود فیلیمو است.
بعد از تولید این سریال تصمیم گرفتیم برای انجام پروژههای دیگر مدتی تهران باشم. در طول مدتی که اینجا هستم، خودم، هیچ فیلم کوتاهی نساختم ولی درگیر تیزرهای تبلیغاتی هستم و هر ماه، دو تیزر تبلیغاتی کار میکنم. البته در طول این مدت فیلمهای کوتاهی را فیلمبرداری کردم، مهمترین فیلم کوتاهی که فیلمبرداری کردم «جناکات» به کارگردانی عطا مجابی بوده که محصول مشترک بین ایران و ایتالیا است و حدود یک سال و نیم پیش تولید شده که به زودی پخش میشود و همزمان مشغول فیلمبرداری در پروژههای سریالی دیگری مثل سریال «میدان سرخ» نیز بودم که به عنوان مدیر فیلمبرداری یونت دو با آنها همکاری داشتم.
چند مدت قبل نیز به عنوان مدیر فیلمبرداری یونت ۲، سریال «آکتور» به کارگردانی نیما جاویدی مشغول بودم که هر چند هنوز کار فیلمبردای آن در حال انجام است اما بخشی از پروژه که مربوط به ما بود، تمام شده است.
امسال نیز این افتخار را دارم که از اعضای هیات انتخاب بخش بینالملل سی و نهمبن جشنواره فیلم کوتاه تهران باشم. جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران در واقع مهمترین جشنواره فیلم کوتاه ایران و مورد تایید اسکار است و در نهایت برنده فیلم در بخش بینالملل، به آکادمی اسکار معرفی میشود.
اما در مورد کم کاریام باید بگویم من معمولا بین کارهایم یک فاصلهی سه، چهار ساله میگذارم. مثلا بین ساخت فیلم کوتاه قبلیام و باگ نزدیک ۴ سال فاصله بود و بین باگ و کاشوخین حدود دو سال و احتمالا بین کاشوخین و کار بعدی نیز سه چهار سال زمان نیاز باشد و دلیل آن ساده است خیلی وقتها فرصتهایی که شما دنبال آن هستید، به نتیجه نمیرسد و به ثمر رسیدن طرحها و ایدهها خیلی جاها به اختلاف میخورد یعنی تا زمانی که دوربین در دست داشته باشی و فیلم ضبط شود راه درازی در پیش است.
ولی با توجه به درگیریهایی که این مدت سر پروژههای مختلف به عنوان مدیر فیلمبرداری داشتم، کارهای شخصی خودم در زمینه ساخت فیلم کوتاه را نتوانستم شروع کنم اما پروژههای مختلفی است که در مرحله پیش تولید است و امیدوارم به نتیجه برسد که زودتر کلید زده شود.
پلان ۳: در سینما زود فراموش میشوید اگر مدام یاد نگیرید
خیلی خودم را در جایگاهی نمیبینم که بخواهم پیشنهادی به علاقهمندان به سینما داشته باشم اما شاید بتوانم تجاربم را در اختیارشان بگذارم. هر هنری به خصوص فیلمسازی کاملا یک مساله دلی است. یعنی چه؟ یعنی تا به جایگاهی نرسیده باشید نمیتوانید از آن درآمدی داشته باشید و مرتب باید خرج کنید؛ نه تنها خرج کردن خودتان، که کسانی که کنارتان هستند هم باید خرج کنند و یا امکاناتشان را در اختیارتان بگذارند. برای همین مسیر طولانی تا رسیدن به جایگاهی که بتوان به عنوان کارگردان از طریق سینما درآمد داشت، در پیش است. در غیر این صورت مانند بسیاری از بزرگان سینما، مجبور هستید، کارهای جانبی کنید و چه بهتر که مرتبط با فیلم باشد. مثلا خودم، کار تیزر تبلیغاتی میکنم تا بتوانم در این رشته بقا داشته باشم.
برای ماندن در عرصه سینما باید مدام در حال یادگیری و تقویت اطلاعاتتان باشید و حتی خودتان هم خودتان را نقد کنید. این باعث پیشرفت میشود. هنرمند بودن یک شخص ربطی به سابقهی فعالیت او ندارد. این که من پانزده، بیست سال است، دارم کار میکنم اصلا اهمیتی ندارد. امکان دارد همین الان در گراش یک نفر که تنها سه، چهار سال کار میکند، چند فیلم بسازد و فیلمهایش منتخب بسیاری از جشنوارههای مهم دنیا شود و اعتبار بگیرد و اصلا چیز بعیدی نیست و امیدوارم این اتفاق بیافتد. برای همین اگر قرار باشد کسی وارد این رشته شود باید بداند که همیشه باید یاد بگیرد و هیچ وقت قرار نیست به مقام استادی حداقل در آینده نزدیک برسد. مطمئنا اگر شخص من هم فکر کنم سینما را یاد گرفتهام و دیگر جایی برای یادگیری ندارم سر جایم درجا میزنم و هیچ اتفاقی نمیافتد. در کار هنری به خصوص سینما تجربه نشان داده که خیلی راحت آدمها فراموش میشوند برای همین تنها توصیه از لحاظ تجربهای که دارم، این است، مرتب یاد بگیرید و بخوانید و همیشه دنبال چیزهای تازه باشید.
من بیشتر فیلم کوتاه کار کردم و شروع ورود من به سینما با فیلمهای کوتاه بوده قبل از آن هم تیزرهای تبلیغاتی کار کردم و همچنان هم همین طور است یعنی اگر شما میخواهید وارد سینما شوید فیلم کوتاه یکی از مسیرهای خیلی خوب است. شما میتوانید با تعداد افراد کمتری فیلم بسازید، هزینه و دردسر کمتری دارید و زمان کمتری میبرد و از طرفی نیاز نیست از خطا و اشتباه کردن در آن بترسید چون زیاد هزینهای برای شما ندارد.
به جز کارگردانی من خودم را درگیر کارهای فرعی دیگری نیز کردهام یعنی مسائل فنی فیلمها مانند تدوین، صداگذاری، جلوه ویژه و تیتراژ، پوستر و تیزر و همه چیزهایی که مرتبط به تولید یک اثر به عنوان فیلم کوتاه است تا حد امکان خودم به تنهایی انجام میدهم. اما توصیه نمیکنم دیگران هم به این شکل کارشان را پیش ببرند، شرایط من به نحوی بوده که افراد حرفهای دورو برم نبودند و من اگر میخواستم کاری انجام دهم باید میسپردم به بیرون از گراش که خیلی هزینهبر میشد و ترجیح شخصی من بود که خودم بروم و یاد بگیرم. البته این نکته هم خیلی قابل اهمیت است که همه کارهای کوتاهی که از من پخش شده با کمک دوستان و اطرافیانی بودند که کنار من بودند و بخش زیادی از این افراد به صورت کاملا رایگان در پروژههای من بودند و نه تنها دستمزدی نمیگرفتند بلکه گاهی حتی از جیب هم هزینه میکردند.