هفتبرکه : این مصاحبه بهمنماه ۱۳۸۶ یعنی ۱۳ سال پیش در نشریه صحبتنو ویژه گراش منتشر شد. ویژهنامه صحبتنو در ۵ مطلب گوشههایی از تاریخ انقلاب اسلامی در گراش را بررسی کرد که یک از بخشهای آن گفتگو با محمدرضا وفاییفرد خبرنگار پیشکسوت بود. به همراه این مصاحبه چهار عکس تاریخی از محمدرضا وفاییفرد و برادرش محمود وفاییفرد منتشر شد. اکنون بعد از ده سال بازنشر این مصاحبه به همراه مجموعه کامل عکسهای آرشیو وفاییفرد از راهپیمایی روزهای نخست انقلاب در گراش را در گریشنا میبنید و میخوانید.
همه عکسها مربوط به گراش نیست و عکسهای از دیدار گراشیها با امام خمینی(ره)، حضور در قطر، راهپیمایی در شیراز و … را نیز شامل میشود.
محمد خواجهپور – شماره ۱۴ صحبتنو ویژه گراش: محمدرضا وفاییفرد را به عنوان خبرنگار صدا و سیما زیاد دیدهام. در هر مراسمی باید حضور داشته باشد. اما سابقه او به خیلی پیشتر بر میگردد. او عکاس انقلاب در شهر گراش بوده و کار خبریاش را به طور غیر رسمی از روزگار دبیرستان شروع کرد. بعد در جنگ عکس گرفته است و البته ازدواج کرده است.
در یک شب سرد پاییزی در حضور برادرزادهاش که از ابتدا تا انتها گوش میکرد به گفتگو نشستیم. هنوز از روزهای انقلاب ناگفتههای بسیاری مانده ولی این فرصت اندک شبانه هم غنیمتی بود.
شروع قضایا انقلاب در گراش کی بود؟
اواخر سال ۵۶ و ایام عید نوروز سال ۵۷ بود که عدهای جوانان انقلابی از مدرسه علمیه با پای پیاده و به شکل راهپیمایی عازم منزل شیخ علیاصغر رحمانی شدند. در آنجا به جای تبریک عید برای چهلمین شهدای تبریز فاتحه خوانده شد. خانه شیخ رحمانی آن زمان در خیابان بسیج کنونی بود، این حرکت پچپچهایی را بین مردم به وجود آورد که نخستین زمزمههای انقلاب بود.
ادامه حرکت انقلاب چطور بود؟
در سال ۵۷ اعلامیههایی که توسط انقلابیون از شیراز به گراش آورده میشد به صورت شبنامه در منازل مردم انداخته میشد.
چه کسانی این اعلامیهها را به گراش میآوردند؟
تا جایی که یادم است. امیرحمزه مهرابی، کریم سعادت، محمود حسنی، محمود نوروزی، محمود غفاری، طالب خلیلی، محمدحسن و حمید حسنزاده، محمود مقدسی و محمد فقیر آشنا بودم. از خانمها هم خانم سراج و فاطمه سراجی حضور داشتند. این اعلامیهها در منزل حاج حیدر فرزانه معروف به حاج دیدار مخفی میشد و از زیرزمین خانه حمید حسنزاده آغاز حرکت بود و شبها توسط جوانان در منازل انتخاب شده توزیع میگردید.
اعلامیهها از کجا میآمد؟
آقای غلامعباس درویشی از دانشگاه شیراز میآورد بعد البته در گراش یک دستگاه تکثیر بود که اعلامیهها اینجا هم تکثیر میشد.
به جز اعلامیه حرکتهای دیگری هم بود؟
در منازل خاصی به شکل مرتب گروهی از جوانان دور هم جمع شده و جلسه داشتند در آن تصمیم گرفته میشد راهپیمایی چگونه و از کجا برگزار شد و مثلاً روی پارچهها چه نوشته شود شبی که فردای آن راهپیمایی بود به خاطر مسائل امنیتی پارچهها و پلاکاردها را در جدولهای خیابان مخفی میکردند و روز راهپیمایی از آنها استفاده میشد. به شکل عمومی نیز جلسات و متینگهایی در مسجد جامع برگزار میشد.
در طی مدت انقلاب کسی دستگیر هم شد؟
در زمان جلسات مسجد جامع رییس پاسگاه ژاندامری گراش که استوار پارسا نام داشت، خود شخصاً وارد مسجد شد تا سخنرانی را به هم بزند، جوانان که او را گیر انداخته بودند از مسجد تا مغازه فیروزی هر بلایی که توانستند سر او در آوردند. استوار پارسا به سمت مغازه فیروزی رفت که در آنجا سربازها و نیروهایش مستقر بودند. استوار پارسا آماده باش اعلام کرد. یکی از نیروها به نام فکر میکنم استوار درویشپور روی زانو نشست و قصد شلیک داشت. جوانان هر کدام به سمتی فرار کردند که در این بین آقایان حسنی، نوروزی و غفاری از کوچه کفاشی راستی در حال فرار بودند، درویشپور قصد شلیک به آنها را داشت که استوار پارسا جلوگیری کرد. طی مدت بعد از این واقعه و اوجگیری انقلاب افرادی از جمله حمزه مهرابی، غفاری، نوروزی و چند نفر دیگر از جمله خودم دستگیر و به پاسگاه برده شدیم. در زمانهای مختلف هر کدام ساعتهایی را در توالت پاسگاه قدیم گراش گذراندیم.
یک شب هم ژاندمری ریخته بود محل توزیع اعلامیهها و حمید و محمدحسن حسنزاده را به همراه مقدر سلیمانی دستگیر میکند.
چگونه آزاد شدید؟
من با خوردن چند سیلی آبدار از استوار پارسا و بعد از دادن تعهد آزاد شدم. ولی برای آزادی بقیه اطلاعی ندارم. برای آزادی بعضی از افراد اعتصابها و تظاهراتهایی در شهر انجام میگرفت که بعضاً موثر واقع میشد.
به جز جریانهای انقلابی چه جریانهای در زمان انقلاب در گراش فعال بودند؟
دو سه ماه قبل از پیروزی انقلاب عدهای چماق به دست که سوار بر ماشین و موتورسیکلتهای خود بودند و پرچم شاهنشاهی ایران و عکس شاه و فرح در دست داشتند با گردش در سطح شهر به دادن شعارهای جاوید شاه پرداختند. که به اصطلاح طرفداری شاه خودشان کرده و ضربه به انقلاب بزنند. (زهی خیال باطل) که در مسیر خود به مدرسه علمیه با سنگ و چماق حمله نموده و درب و شیشههای مدرسه علمیه را خرد نمودند. که در این میان عدهای با زنجیر به سید جواد معصومی حمله نموده و او را مصدوم کردند و پدرم نیز که در کنار کُنار شیخ عبداله ایستاده بود و طرفداری از انقلاب میکرد به او حمله کردند و دندههایش را شکستند.
چگونه شروع به عکاسی از وقایع انقلاب کردید؟
از کودکی علاقه زیادی به عکاسی داشتم. سال ۵۶ برای خدمت سربازی از قطر به گراش برگشتم. بازگشت من همزمان با شروع جرقههای انقلاب در ایران و گراش بود. چند دوربین بود که دو تا دوربین قویتر بود یک دوربین یاشیکا داشتم که برادرم از قطر برایم فرستاد. یک دوربین کانن AT1 هم متعلق به برادرم حاج محمود وفاییفرد بود که آن هم سرانجام به دست من افتاد. این دوربین را تا زمان جنگ و عملیات کربلای پنج داشتم که در آن عملیات ترکشی به لنز آن خورد و دیگر تعمیر نشد. خیلی از عکسهای انقلاب و بعد جبهه را با همین دوربین گرفتم.
این عکسها متعلق به چه زمانی است؟
مربوط به اوایل پیروزی انقلاب است که روحانیت حضور پررنگتری در راهپیماییها داشتند.
آیا از راهپیماییهای قبل از پیروزی انقلاب هم عکسی وجود دارد؟
عکسهای زیادی بوده است ولی متاسفانه به علت عدم نگهداری صحیح از دست رفته است.
به جز شما کسی دیگری هم عکس یا فیلم تهیه میکرد؟
فیلم که نه، ولی عکاسی کم و بیش بود.
عبدالرضا افشار در شناسایی برخی از چهرههای حاضر در عکسهای به ما کمک کرده است. شما هم اگر چهره آشنایی شناختید یادآوری کنید.
در این عکس سید مرتضى موسوی، مرحوم سید محمّدعلی محقق، سید حسن معصومی، مرحوم سید هاشم جهانبانی، مرحوم شیخ جعفر، مرحوم سیدرضا سید رسول معصومی، سید عباس سید محمود معصومی، سید موسوی، حاج آقا یکتا قابل شناسایی هستند. سه نفر آخر هم ، شهید غلامعباس وقارفرد ، یوسف وقارفرد و حسن محسنزاده هستند.
سید طالب خلیلی ، مرحوم سید هاشم جهانبانی ، سید عباس معصومی، مرحوم سیدرضا معصومی، مرحوم شیخ جعفر،مرحوم حاج قنبر فولادی (فیلاد)، سید حسن معصومی (آغا حسن) ، حاج علی افشار ، گوشههایی از صورت ، مرحوم حاج عبدالحسین نوبهار ، مرحوم حاج محمد حسینشیری و تعدادی دیگری از همشهریان در عکس مشخص است.
سید عباس معصومی ، مرحوم سید رضا سید رسول معصومی ، شهید احمد مشتاقی ، حاج ابول فرحبخش ، حاج علی افشار، سید موسوی ، مرحوم شیخ جعفر
غلامی زاده
۲۴ بهمن ۱۳۹۹
علی رنجبری ،ازمحله بندوشیخ ؛
که ضمن حضور دراین عکس،دراعزامی گراشی هابه جبهه نیزحضورداشته است .