نکاتی چند در باب زبان لارستانی / گویش خنجی
این زبان جنبه های ساختاری در خور توجه بسیار دارد و این بنده در اینجا تنها به یکی دو مورد از آنها اشاره می کند.
یک مورد تفاوتی است که در چگونگی تصریف فعل بین افعال لازم و افعال متعدّی دیده می شود. این خصوصیت را بنده تنها در زبان پهلوی دیده است و در زبانهای زنده ندیده است. به مثالهایی توجه کنیم. من باب مثال فعل cheda (رفتن) را که فعلی لازم است در زمان گذشته ساده صرف می کنیم (رفتم، رفتی، رفت، رفتیم، رفتید، رفتند):
chedom
chedesh
chu
chedem
chedi
chedet
و اکنون فعل besta (افکندن / انداختن) را که فعلی متعدّی است در همان زمان گذشته ساده صرف می کنیم (افکندم، افکندی، …):
ombest
otbest
oshbest
mobest
tobest
shobest
چنانکه می بینیم، ضمایر متصل (شناسه ها) در افعال لازم حالت پسوند به خود می گیرند و در افعال متعدی حالت پیشوند. بعلاوه خود این ضمایر متصل متفاوتند (مگر در اوّل شخص مفرد). این تفاوت صرف در تمامی زمانهای گذشته (گذشته ساده، گذشته نقلی، گذشته بعید، گذشته استمراری، …) ملاحظه می شود. فعلonda (آمدن) را در گذشته استمراری ملاحظه کنیم (می آمدم، می آمدی …):
adAndom, adAndesh, adAma, adAndem, adAndi, adAndet
و اکنون فعل xeleda (خریدن) را در همان زمان:
maxeli, taxeli, shaxeli, mAxeli, tAxeli, shAxeli
می بینیم که در این مورد هم ضمایر متصل در صرف افعال لازم در پس می آیند و در صرف افعال متعدی در پیش. بعلاوه خود ضمایر متصل دیگرگونه اند.
در گذشته نقلی هم همین اوضاع برقرار است:
رفته ای: chestesh
افکنده ای: otbeste
بعضی افعال می توانند در دو معنی لازم و متعدی بکار روند. یک نمونه فعل “شکستن” است:
(eshkasta / eshkahesta)
این فعل در دو معنای لازم و متعدی به دو گونه ی مختلف صرف می شود. مثلا در گذشته ساده:
shisha eshkahest (شیشه شکست)
shisha sheshka (شیشه را شکست)
و در گذشته بعید:
shisha eshkahestestu(شیشه شکسته بود)
shisha sheshkastestu (شیشه را شکسته بود)
* * *
خصوصیت دستوری دیگری که این بنده مایل است بدان توجه کند چگونگی ترکیب افعال (یا در واقع ضمایر متصل فاعلی) با بعضی از حروف اضافه است، یعنی با حروف اضافه ای که با یک مصوّت آغاز می شوند، مانند
a (به)
az (از)
ase (برای)
به این مثالها توجه کنیم:
ali ketAb a hasan oshda (علی کتاب را به حسن داد)
چنانکه یاران همزبان بهتر از این بنده می دانند شیوه ی ممعمولتر بیان همین معنی بدین گونه است:
ali ketAb sha hasan da
می بینیم که در جمله ی بالا حرف اضافه a و ضمیر متصل (شناسه) سوم شخص مفرد (sh)
به هم پیوسته اند و ترکیب sha را پدید آورده اند. و ضمناً بخش “خالص” فعل dada (یعنی فعل منهای علامت مصدری da) تنها و منفرد و منزوی ایستاده است. مثالهایی دیگر:
مطلب را به بهرام گفتم
matlab a bahrAm omgot (matlab ma bahrAm got)
خانه را از او خریدم
(xuna az on omkheli / xuna maz xeli)
خانه را از من خرید
(xuna az mo oshxeli / xuna shaz xeledom)
خانه را برای او خریدم
(xuna ase on omkheli / xuna masu kheli)
حسن کتاب را از تو گرفت؟
(hasan ketAb az to oshvAse? hasan ketAb shazvAsestesh?)
پول از او نگرفتم
(pul az on omnevAse / pul maz nevAse)
پول از من نگرفت
(pul az mo oshnevAse / pul shaznevAsestom)
کتاب را از او گرفت
(ketAb az on oshvAse / ketAb shazvAse)
در ترکیب اخیر الذکر (shazvAse) تکیه بر هجای آخر قرار می گیرد. یک نکته ی در خور توجه ان است که چنانچه در همین ترکیب تکیه بر هجای ماقبل آخر قرار گیرد معنای جمله بکلّی عوض می شود:
ketAb shazvAse” = کتاب را از او گرفت
ketAb shazvA”se = کتاب را از او بگیر
این خود خصوصیت در خور توجه دیگری است که به معنای دقیق کلمه دستوری نیست بلکه آوایی (فونولوژیک) است.
من باب نقش ناقابلی که از این بنده باز ماند همین مختصر کفایت می کند. شرح و بسط گسترده تر را می توان در اثر ناقابل این بنده (نگرشی تفصیلی بر زبان لارستانی و گویش خنجی / نشر ایلاف، شیراز) ملاحظه کرد.
با بهترین آرزوها برای همولایتی های عزیز که در قلب من جای دارند
لطفعلی خنجی