هفتبرکه: یک شعر کلاسیک و یک داستان کودک در کنار صفحات ثابت، مطالب الف ۷۹۱ در جلسهی ۸۹۱ انجمن ادبی بود. گزارش این جلسه که مطابق معمول هر هفته، روز پنجشنبه ساعت ۶ در موسسه هفتبرکه برگزار شد، به صورت آنلاین در گروه تلگرامی انجمن نیز به صورت زنده منتشر شد تا دوستانی که در جلسه حضور فیزیکی ندارند، بتوانند به صورت مجازی در جلسه شرکت کنند. از طریق این آدرس + میتوانید به گروه الف در تلگرام ملحق شوید.
مطالب شماره ۷۹۱ را اینجا بخوانید، و کل نشریه را نیز به فرمت پیدیاف دریافت کنید (اینجا کلیک کنید).
شعر
محمدعلی ساعیاننسب
بی تو سرد است این حوالی، بازگرد
خانه زنــدان، کوچــه خالـی، بازگرد
طاقتــم دیگـر تمـــام و طــاق شــد
از غمــت گشــتم خـیالــی، بازگرد
گریه کردم روز و شب آمد گذشــت
هفــتهها شــد ماه و ســالی بازگرد
سالها هم اینچنین خواهد گذشت
گر چــه رویـــای مـحــالی، بازگـرد
عمر کوتاهی که رو به نیســتیسـت
همچو ماهــی شد هلالی، بازگرد
رو به اتمام است عمـرم رحـم کن
اندکــی مانـده مـجالـی، بازگــرد
شــعر آخر میسراید «ساعی»ات
تا بگــوید در چه حالــی، بازگـرد
یک اسکوپ بلوبری
پرنیا جمالی
یک پدر و دختر به بستنی فروشی رفتند. پدر گفت: «هر کدام که میخواهی انتخاب کن.» او میخواست بهترینها را انتخاب کند. اسکوپ اولی را زعفرانی انتخاب کرد دومی را توتفرنگی و دیگری را پرتقالی. یک دفعه چشمش به بستنی آبی رنگی افتاد که خیلی به چشم میخورد. گفت: «پدر این را هم برایم میخری و بگویم یک اسکوپ از آن آبی رنگه توی ظرفم بگذارد؟»
پدر گفت: «فکر نکنم بیشتر از این بخوری. میگذاریم برای یک وقت دیگر.» دختر آن بستنی را از یاد نبردهبود و دلش آن را میخواست. او کمکم داشت به کلاس هفتم میرسید. یک روز مدیر مدرسه خبر داد بچهها را به اردوی شیراز میبرند. پدرش به او سیهزار تومان داد. آنها به هایپراستار رفتند و کلی خرید کردند. برای او فقط دو هزار تومان ماند. دوباره آن بستنی آبی را آنجا دید.مردبستنی فروش گفت: «سه هزارتومانه» دوستانش هم خیلی خسیس بودند و به اوهزار تومان نمیدادند. روزها گذشت و او کمکم پیر شد. یک روز پسرش برایش بستنی آورد. بستنی بلوبری. ولی دیگر پیر شدهبود و اشتها نداشت بخورد.
کتابخواری
محمد خواجهپور
عرفانی منطبق با گفتمان حکومتی
«راههای نرسیدن به خدا»
نویسنده:
محمود فروزبخش
ناشر: راه نیکان
سال انتشار: ۱۳۸۸
قیمت: ۹۰۰ تومان
کتاب نام جذابی دارد که میتواند انگیزهای برای خواندن این کتاب کوچک و ۵۵ صفحهای باشد. «راههای نرسیدن به خدا» هشدار برای چاله و چولههایی است که ممکن است در مقابل راهیان راه خدا قرار بگیرد. نویسنده با این پیشفرض کار خود را شروع کرده است که با کسانی روبهرو است که عرفان را راهی برای رسیدن به خدا میدانند و سعی کرده در مباحثی جداگانه مشکلات و انحرافات عرفانهای موجود را بررسی کند.
محمود فروزبخش هم کلاسی ما است یعنی در حال حاضر دارد مدیریت رسانه میخواند و لیسانس خود را در مهندسی پزشکی گرفته این شاخه به آن شاخه پریدنهایش نشان میدهد که خود او هم یک رهرو است که دارد دنبال راهی میگردد و این کتاب، نه کتاب یک مرشد است بلکه رهرویست که دیگران را از افتادن در دامها بر حذر میدارد.
کتاب از چهل بخش کوتاه تشکیل شده که در هر کدام نویسنده ادعایی را میگوید و سعی میکند این ادعا را تحلیل کند. نویسنده مخالف عرفان نیست اما سعی دارد شکلی از عرفان که منطبق با گفتمان رسمی حاکمیت باشد را عرضه کند. گفتمانی عرفانی که در حال شکلگیری بوده و تا چند سال آینده دارای قوام و شکل خاص خود خواهد شد. این کتاب هم بخشی از آن جریانی است که سعی دارد نگاه منفی به عرفان که ریشه عمیقی در اجتماع ایرانی دارد را کاهش داده و به نوعی بین فقه و عرفان راه میانهای را بیابد. شاید کتاب تشریح جریانی که گفتم نباشد اما میتواند نمونهای از آن باشد. کتاب همان گونه که از نام آن پیدا است «راه رسیدن به خدا» را نشان میدهد و هنوز در مرحله نفی قرار دارد. با این وجود خواندن آن برای کسانی که به جملات کوتاه و پندهای زندگیساز علاقهمندند میتواند جذاب باشد. به دوست عزیزم توصیه میکنم که هر چه سریعتر وبلاگنویسی را امتحان کند چون فرمی که او انتخاب کرده به خوبی در وبلاگها مورد استقبال قرار میگیرد. اولین بخش راههای نرسیدن به خدا با عنوان «راه رسیدن به خدا» را میخوانیم:
راه رسیدن به خدا به عدد انسانهاست.
این حرف، حرف درستی است؛ اما ظرافتی دارد که برخی رعایت نمیکنند. برخی با استفاده از این کلام مفهوم «صراط مستقیم»که در قرآن آمده را زیر سوال میبرند. حال آن که این کلام با صراط مستقیم تناقضی ندارد؛ راه مستقیم برای رسیدن به خدا یکی بیشتر نیست. و در واقع راه رسیدن به خدا یکی بیشتر نیست. منتها هر کسی از راهی خود را به این صراط مستقیم میرساند. به این راهها «سبیل» میگویند. اهل معرفت آنجا که خواستهاند طریق کسب معرفت را در کلامی کوتاه بیان کرده باشند و ضمناً انسان را از سرگرم شدن به بافتههای غیر فارغ سازند، گفتهاند: «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلایق» اندازه تمام انسانها سبیل برای رسیدن به صراط وجود دارد؛ اما صراط یکی است. و هر انسانی هم در مرحلهای به صراط ملحق میشود. یکی از همان اول به راه ملحق میشود، یکی جلوتر. یکی سبیلش خیلی کوتاه است تا صراط برسد، یکی ده دور، دور خودش میزند تا خود را به صراط برساند. به هر حال بحث راههای رسیدن به خدا، نه دین را نفی میکند و نه بخشهای ثابت شریعت را، نه فطرت را نفی میکند، نه یگانگی خدا را. در حقیقت هرکسی برای رسیدن به خدا چارهی ندارد جز آن که خود را به صراط مستقیم نزدیک کند. و اما صراط مستقیم چیست؟ قرآن میفرماید: «فاعبدوه هدا صراط مستقیم» او را عبادت کنید؛ این راه مستقیم است.
یادداشتهای ۳:۲۱ نیمهشب
اینستاگردی
کل نشریه را از اینجا دریافت کنید.