هفتبرکه: هر چند شهرستان منطقه حفاظتشده ندارد اما هر دو کارمند اداره محیطزیست گراش از محیطبانان باسابقه هستند.
۸ آبان بهنام روز ملی محیطبان در تقویم جمهوری اسلامی ایران ثبت شده است. این روز براساس مصوبهی شورای فرهنگ عمومی کشور از سال گذشته وارد تقویم خورشیدی شد. هر چند که به صورت غیررسمی محیطبانها و سازمان محیط زیست روز میلاد امام هشتم علی ابن موسی الرضا (ع) که در بین شیعیان به ضامن آهو معروف است را به عنوان روز محیطبان گرامی میدارند.
حسن کریمی و ابوذر قائدی از محیطبانهای با سابقه جنوب فارس یکی در جایگاه رئیس و دیگری در جایگاه همکار، چند سالی است که مسئولیت حافاظت از محیط زیست گراش را بر عهده دارند. روز محیط بان بهانه ما برای گفتگو با آنها و آشنایی با شغل محیط بانی است.
حسن کریمی از سال ۱۳۸۴ از طریق آزمون استخدامی و قبولی در مصاحبه عملی وارد شغل محیطبانی میشود و بیش از دو دهه است که با کوه و دشت و دَمن پیوند دارد. شروع خدمت او از یک پست سازمانی در شهرستان خنج شروع میشود و بعد از آن به مدت ۱۰ سال سرپرستی منطقهی حفاظت شدهی هرمود لارستان را برعهده داشته است. کریمی خود را این گونه معرفی میکند: «من حسن کریمی هستم و بیش از دو سال است که رئیس ادارهی محیط زیست گراش هستم و این اداره در شهرستان با یک رئیس و یک محیطبان اداره میشود.» او لیسانس کشاورزی دارد و در شرف دفاع از پایاننامهی ارشدش در گرایش حاصلخیزی خاک است.
ابوذر قائدی محیطبان بعدی گراش هم نزدیک به ۲۵ سال است که استخدام این سازمان است و خدمت میکند. او ابتدا کارش را از محیطزیست فیروزآباد شروع میکند و بعد از آن به کازرون منتقل میشود و ۴ سالی به پارک ملی بمو میرود. بعد از آن نیز حدود ۴ تا ۵ سال در فراشبند و ۱۲ سال هم در منطقهی حفاظت شدهی هرمود لارستان خدمت میکند و الان نزدیک به دو سال است که به گراش آمده و کارمند ادارهی محیطزیست گراش است. بهگفتهی خودش ۵ دوره محیطبان نمونهی کشوری، ۶ بار محیطبان نمونهی استانی و یکی دو بار نمونهی استانی شهرستانی در کارنامه دارد.
قائدی که در طول مصاحبه کمتر صحبت کرد، میگوید: «ما یکی از بهترین نیروهای کشور و یکی از پرافتخارترین محیطبان کشور هستیم. منطقهی حفاظت شدهی هرمود قبلا جایی بود که هر نیرویی که اذیت میکرد را به آنجا تبعید میکردند، ولی از وقتی که ما وارد آنجا شدیم این فضا را عوض کردیم و از تبعیدگاه به بهترین جا برای محیطبانان تبدیل شد. قبلا حدود ۱۰ تا ۱۲ نیرو داشت ولی الان حدود ۵ نیرو دارد، همهی نیروها را تعدیل کردند و رفتند.»
ضابطان قانون با حقوق ناچیز
کریمی در مورد تاریخچهی این شغل میگوید: «محیطبانی در سالهای قبل، حدود ۲۰ سال گذشته و حتی قبلتر از آن از بچههای عشایر که به کل منطقه اشراف داشتند و کوه را بلد بودند جذب محیطزیست میشدند و به مدرک و تحصیلات کاری نداشتند، ولی از سال ۱۳۸۴ به بعد آزمونی شد و یک سری افراد را با مدرک فوقدیپلم و لیسانس استخدام کردند، آنهایی که از این طریق جذب شدند کارایی محیطبانهای قبلی را نداشتند. در دورههای بعدی برای استخدامی تا مدرک دیپلم مجاز کردند. با هر دیپلمی میتوان وارد این کار شد و بیشتر آشنایی با طبیعت مدنظر این کار است. در سطح کشور کمبود محیطبان داریم که این موضوع باید چارهاندیشی بشود و جذب نیرو هم در سازمان دست ما نیست و جذب نیرو طبق اطلاعیههای رسمی که از سمت سازمان اعلام میشود صورت میگیرد.»
رئیس ادارهی محیطزیست در جواب سوال آیا همهی کارمندان محیطزیست محیطبان هستند؟ گفت: «محیط زیست در بخش محیط انسانی کارشناس هم دارد و محیطبانها بخش یگان حفاظت محیطزیست را تشکیل میدهند و این یگان کارش گشت و کنترل مناطق است که جلوگیری از تخلفات احتمالی شکار و صید و با آلودگیهای زیستمحیطی هم برخورد میکنند.»
او ادامه میدهد: «ما [محیطبان] ضابط خاص دادگستری هستیم و فقط هم در زمینهی شکار و صید فعالیت داریم، یعنی آنچه را که میبینیم صورت جلسه میکنیم و اگر متخلف بیاید بگوید که نه این جوری نبوده دادگستری در جواب آنها میگوید اینها ضابط ما هستند و اگر دو نفر امضا کنند حکم رئیس دادگاه دارد. محیطبانی با این حقوق و مزایای کمی که دارد عشق و علاقه و شجاعت میخواهد، این کار با وجود خطرات زیادی که دارد و جزو مشاغل سخت هم به حساب نمیآید. وقتی یک محیطبان ۳۰ سال در کوه و بیابان آدم باشد و بخواهد کار کند فرسوده میشود.»
خاطرهای از شبِ تیر و ترس
کریمی برای ما یکی از خاطرات محیطبانیاش در منطقهی حفاظت شدهی هرمود روایت میکند و میگوید: «من از منطقهی هرمود خاطرهی زیادی داریم. سال ۱۳۸۶ یک شب از طریق گزارشهای مردمی و عشایر کنار منطقه به ما اطلاع و گزارش که چند شکارچی در کوه هستند، چون صدای تیر آمده بود. ما آن شب تا ساعت ۱۲ و ۱ راهبندی کردیم و راهها را بستیم، شکارچیها شناسایی شدند که از عشایر کنار منطقه بودند، اما شکارچیها برنگشتند و ما هم به پاسگاه مراجعه کردیم و صبح زود که برگشتیم به دامنهی کوه باز هم صدای تیر شنیدیم و همکارانمان را در جریان گذاشتیم و ۵ نفر که ۳ نفر از ما از کوه پایین آمدند و ۲ نفر هم از روی کوه دوربینکشی میکردند که رد شکارچیها را بزنیم. این کار تا ساعت ۲ طول کشید و شکارچیها را پیدا کردیم.»
کریمی در ادامه خاطرهاش میگوید: «نزدیک غروب آفتاب بود که از کوه پایین آمدند تا از تاریکی شب استفاده کنند و به خانه برگردند، در تعقیب و گریزی که ما با شکارچیها داشتیم متوجه شدند که ما اطراف آنها را محاصره کردیم. شکارچیها فرار کردند ولی یکی از آنها مقاومت کرد و مأمور ما هم تیراندازی کرد. آن موقع هوا سرد بود و در دی ماه این اتفاق افتاد و ما حقیقتا ترسیده بودیم و از طرفی هم شکارچی به ما تیراندازی میکرد و در جانپناهی قایم شده بودیم. بعد که همهچی آرام شد و از کوه پایین آمدیم متوجه شدیم که یک جسدی جلوی پایمان افتاده است. اول فکر کردیم که خودش را قایم کرده اما بعد که به او دست زدیم دیدیم تیر از پشت پهلو وارد بدن شده و از ناف بیرون آمده است، تیر کمانه کرده بود و مشخص نبود که چه کسی تیر را انداخته، چون همان شکارچیها هم اسلحهی سیمینوف غیرمجاز داشت و به سمت ما تیراندازی میکرد. از یک طرف محیطبانها تیراندازی میکردند و از طرفی دیگر شکارچیها و این شخصی که وسط بود تیر خورده بود و کشته شد.»
محیطبانان زیادی در سالهای اخیر در زمان دفاع از طبیعت با مشکلات زیادی روبهرو شدهاند. کریمی میگوید: «تا ساعت ۲ صبح گرفتار بودیم، قاضی کشیک آمد، بعد از نیروی انتظامی آمدند تا دستور دادند که جسد را بلند کنیم و ببریم آگاهی. ما هم میترسیدیم که حالا رفیقها و دوست این شکارچی سراغ ما میآیند و تلافی میکنند، شاید حدود یک ماه خواب نداشتیم، به هر حال رفیقشان کشته شده بود و ممکن بود تلافی کنند. البته همان موقع در تعقیب و گریز متوجه نشده بودند که رفیقشان کشته شده وگرنه همان لحظه تلافی میکردند، چون آنها جلوتر فرار کرده بودند و تا روز بعدی هم از کوه هم پایین نیامده بودند تا این که به آنها رسیده بود که رفیقتان کشته شده و برگردید، آنها خیال میکردند که ما او را گرفتهایم و دستگیرش کردهایم. تا یک ماه، ساعت به ساعت جایمان را عوض میکردیم و مرتب جابهجا میشدیم و یک رفیقی داشتیم این کار را انجام میداد و میگفت یک جا نباشیم چون ممکن است جایمان لو برود. تا دو سال رفیق ما زندان بود چون کارشناسیهایی که انجام داده بودند مشخص شده بود که فلان اسلحه از فلان جا تیر انداخته و بعد با رضایت خانواده و پرداخت دیه از سمت سازمان سرانجام آزاد شد.»
درآمد پروانه شکار، میتواند به حفاظت کمک کند
کریمی در ادامهی گفتگو مناطق چهارگانه حفاظتی را معرفی کرد و گفت: «بعضی از شهرستانها مناطق چهارگانه دارند که حفاظت از این مناطق برعهدهی محیطزیست است و از نظر زیستگاهی، پوشش گیاهی و شکارگاهی کنترل میشود، که شامل منطقهی حفاظت شده، پارکهای ملی، پناهگاه حیاتوحش و آثار طبیعی و ملی است. در شهرستان گراش نقطهای به عنوان مناطق چهارگانه نداریم، اما در شهرستان همجوار، لار، منطقهی حفاظت شدهی هرمود داریم که اصلیترین زیستگاه قوچ لارستان است و به قوچ مینیاتوری نیز معروف است. زیستگاه این قوچ در جنوب استان فارس و قسمتی از هرمزگان تا بوشهر است. منطقهی گدار این قوچ در کوه سیاه گراش و کوه پردیس است، یعنی اگر در منطقهی حفاظت شدهی هرمود ناامنی ایجاد بشود یا غذا و آب کم بیاید گدار [عبور] میکنند به سمت کوه سیاه و کوه پردیس.»
کریمی باتوجه به تجربه و سابقهی طولانی که در منطقهی حفاظتشدهی هرمود دارد، در توضیح قوچ لارستانی گفت: «در گذشته قوچ لارستان جمعیت خوبی داشت و اصلیترین زیستگاهش هم همینجا بود، متاسفانه به دلیل خشکسالی زایش کم شده و همچنین بیماری که گریبانگیر منطقهی حفاظت شدهی هرمود شد. این بیماری از طریق دامهای وارداتی منتقل شد. مردم عشایر و روستا بعضی از این دامهای آلوده را خریداری کردند و یا هر دامی که در مسیر عبوری میمرد لاشهی آن را به بیرون از ماشین به کنار آسفالت پرت میکردند. به هر حال حیاتوحش منطقه هرمود درگیر بیماری پیپیآر شد. سال ۸۸ اولین بار درگیر شد و سال ۹۸ دوباره این بیماری عود کرد که خسارت زیادی زد و حدود ۲ تا ۳ هزار راس از کَل و بز و میش و قوچ تلف شدند. با همهی این مشکلات شکارچی هم که هست و زایشهای جدیدی هم که اتفاق نیافتاده است. من امسال برای سرشماری منطقه هرمود خودم رفتم دیدم که شکار ما بَره و کهرهی پارسال و پیارسال همراهش نبود، این به این معنا است که زایش اصلا انجام نشده است. حتی فصل مستان که بود هم کَل و بزها مست نشدند و در آینده هم زادآوری ندارند.»
«محیطزیست دو دیدگاه دارد یکی اینکه قوچهای پیر که تا چند سال آینده قرار است طبیعی تلف بشوند را بفروشیم و هزینههایش را خرج محیطزیست کنیم و دیدگاه بعدی میگفت نه بگذاریم در چرخه بماند و در نهایت تلف یا خوراک پلنگها بشوند. قبلا چندین پروانهی شکار صادر میشد ولی متاسفانه پولی که از آنها میگرفتند خرج منطقه نمیشد. شکارچی مجاز هم داریم که آنها پروانهی شکار دارند. مثلا وقتی شکار خوب باشد، کارشناس و ما بررسی میکنیم و پروانه صادر میشود، قوچهای منطقه هرمود مشتریهای خارجی و توریست زیاد داشت ولی متاسفانه روی آنها سرمایهگذاری نمیشد و اگر میشد بهترین درآمد را داشت.»
از شغال تا قوچ در کوههای گراش
کریمی در مورد کوههای گراش میگوید: «کوههای منطقهی شهرستان گراش شغال، گرگ و از پستانداران علفخوار کَل و بز و میش و قوچ دارد که میش و قوچ آن هم از گونهی قوچ مینیاتوری لارستان است. از گربهسانان هم گربهی وحشی، کاراکال، پلنگ حتی، درست است که ثبت نشده، اما آثار آن مشاهده شده و به ما گزارش دادند، ولی خودمان هنوز ندیدیم و بیشتر در کوه سیاه و بهاش دیده شده است، چون این دو کوه بهم پیوسته هستند، همچنین این دو کوه زیستگاه میش و قوچ و کَل و بز نیز است. گراش شکارچی زیاد دارد و بیشتر به سمت حوزهی لارستان میروند چون اینجا شکار کم است و حتی خیرین محیط زیست این حوزه به جای اینکه در گراش هزینه کنند میروند لار خرج میکنند.»
«۵ تا ۶ سالی است که خشکسالی باعث خشک شدن چشمههای طبیعی شده و یا کمآب شدند. بعضی از جاها اصلا آب نیست و ما مجبور هستیم که برای پرندگان و حیاتوحش آبشخور بگذاریم. چندین آبشخور ساختیم و این آبشخورها با آب تانکر آبرسانی میشوند، که یکی از اینها در تنگآب گذاشته شده و حدود ۵ تا ۶ هزار لیتر گنجایش دارد و موقعی که آب آن تمام شد به وسیلهی تانکر دوباره آبرسانی میشود. چون جمعیت حیاتوحش در شهرستان کم است همین یک آبشخور کفایت میکند.»
مردم، همدل طبیعت
کریمی در پایان صحبتهایش گفت: «کار ما واقعا سخت است و باید به جای چندین نفر کار و تلاش بکنیم، نه کارشناس داریم و نه به اندازهی کافی محیطبان که بتواند کل شهرستان را پوشش بدهد. با این شرایط خود مردم باید در حفظ محیطزیست شهرشان تلاش کنند و پای کار باشند. خدا را شکر ۳ و ۴ سالی است که انجمن حافظان محیطزیست در شهرستان تشکیل شده و فعالیتهایی هم انجام میدهد. مردم باید از این انجمنها حمایت کنند. با این شرایط سخت است اگر ما دو نفری بخواهیم یک تنه از کل محیطزیست شهرستان نگهداری کنیم. تقاضا داریم مردم پای کار باشند و از انجمنها حمایت کنند و ما هم با انجمنها همکاری میکنیم.»
بخشی دیگر از این گفتگو با محوریت وظایف و شرایط ادارهی محیطزیست و همچنین زیست شهری و فاضلابهای شهر گراش در پستی دیگر منتشر خواهد شد. درست است که گفتگوی ما به پایان رسید، اما حیات حیوانات و درختان در گوشهگوشهی این شهر ادامه دارد، جایی که هنوز نفس طبیعت با صدای محیطبانها گره خورده است.

