هفتبرکه – نوریه بلبل: بر خلاف دنیای فیلمهای سینمایی، در دنیای واقعی عشق را میشود فراموش کرد حتی اگر عشق به سینما باشد. ۲۱ شهریورماه در تقویم ایرانی روز سینما است و این روز بهانهای بود تا از طرف هفتبرکه به سراغ کسانی برویم که مدتی در حال و هوای سینما بودهاند و به مناسبت این روز، آنها را به یاد عشق قدیمی بیاندازیم.
شاید فکر کنید چراغ سینما در گراش نزدیک به خاموشی است و نشانه آن این که جشنوارهی فیلم کَل که این شعله را روشن نگه میداشت، هشت سال است خاموش شده است. اما با خواندن این گزارش با آدمهایی آشنایی میشویم که همچنان با جادوی سینما دست و پنجه نرم میکنند و اگر مجالی باشد میتوان در آینده از آنان بیشتر شنید. درست است دورهی ۸ میلیمتر گذاشته است اما این روزها هر موبایلبهدستی با تلاش و پشتکار میتواند یک فیلمساز باشد.
اولین تصویرگران شهر خاکستری
اولین تصاویر موجود از گراش به سالهای پیش از انقلاب و دههی پنجاه برمیگردد؛ زمانی که سید جواد معصومی گراشی و حاج رضا کارگر با یک دوربین ساده و قدیمی به سراغ ثبت لحظههای زنده از زندگی و فضای آن زمان شهر رفتهاند. شاید کسانی دیگر هم آن زمان دوربین به دست بودهاند اما جایی منتشر نشده است.
فیلمهایی که از حاج عبدالرضا کارگر باقی مانده است بیشتر روایتگر مراسم مذهبی گراش در دههی ۵۰ است؛ از روضهخوانی در خانههای قدیمی گرفته تا سینهزنی در مساجد. این تصاویر هرچند صامتاند و صدای نوحهها و عزاداریها در آنها شنیده نمیشود، اما همان قابهای بیصدا امروز سندی تصویری از باورها و آیینهای مذهبی مردم آن دورهاند. حاجرضا کارگر در واقع با دوربین سادهی خود میراثی ماندگار از زندگی دینی گراش به جا گذاشت.
مصطفی کارگر شاعر نام آشنا و فرزند حاج عبدالرضا در سالهای اخیر بیش از پدر در فرهنگ و هنر گراش شناخته شده است و کارگرِ پدر بعد از حضورش در در نمایشگاه آثار تاریخی گراش و اولین دوره جشنواره کل کمتر در جمعهای هنری گراش دیده شده است.
سیدجواد معصومی، روحانی جوان و علاقهمند به هنر، در دههی ۵۰ دوربین را به دست گرفت و سراغ روایت داستانهای مردم رفت. بخشی از فیلمهای او جنبهی اجتماعی داشتند، مثل روایت زندگی پیرمردی به نام «مسکین» که در مسجد آخوند زندگی میکرد (فیلم را در هفتبرکه ببینید). بخشی دیگر حال و هوای سرگرمیهای محلی را نشان میدادند، مانند فیلم «نردباز» دربارهی بازیهای کودکان با فرفره. حتی نگاهی سیاسی هم در کارهایش دیده میشود؛ نمونهاش فیلم «برنج آمریکایی» که در فضای ضدآمریکایی سالهای نخست انقلاب ساخته شد. مجموعهی این آثار نشان میدهد معصومی فقط یک فیلمبردار نبود، بلکه روایتگری بود که تلاش داشت زندگی، دغدغهها و فضای اجتماعی زمانهاش را روی پرده بیاورد.
روزگار سینماگری آقاجواد چندانی طولی نکشید و او با رفتن به قم در مسیر طلبگی قرار گرفت. این روزها او در ۶۷ سالگی به نام آیتالله سید جواد معصومی، به جز تدریس در قم، در زمان حضور در گراش مدیریت چند مکان مذهبی مانند مدرسه علمیه چهارده معصوم و مسجد قبا را بر عهده دارد. (جشن تولد سید جواد معصومی در آیین چراغ).
اما فهرست سینماگران پیش از انقلاب به همینجا ختم نمیشود؛ نام فرد دیگری نیز در تاریخچهی آثار تصویری گراش ثبت شده است. احمد عوضی، که حالا به نام احمد تمدن شناخته میشود، با اصالتی بوشهری یکی از معلم دبیرستان ابدی گراش است که با دوربین هشت میلیمتری به سراغ آیینها و زندگی روزمره رفته و فیلمهای داستانی ساخته است.
فیلم «تیلکدوز» از کارهای شاخص اوست؛ روایتی از حسن معماری، پیرمردی که تیلکدوزی میکرد و با مهارت از نخل بالا میرفت (فیلم را در هفتبرکه ببینید). تمدن حتی الاغ همین پیرمرد را، که بهخاطر حرکات نمایشیاش معروف بود، سوژهی فیلمی دیگر کرد. او همچنین با نمایشنامهی «کلات» ماجرای جنگ قلعهی گراش در سال ۱۳۰۸ را بازسازی کرده است (فیلم را در هفتبرکه ببینید).
یوسف منوچهری و محمدرضا وفاییفرد از دیگر چهرههایی هستند که آرشیو ارزشمندی از گراش قدیم در اختیار دارند. منوچهری از اوایل انقلاب تا الان دوربینبهدست تصاویر و فیلمهای زیادی را از مراسمهایی که در گراش برگزار میشده و میشود تهیه کرده است. او تصاویری از خطبههای نماز جمعه تا بسیاری از جلسات و مراسمها را ثبت کرده است. بخشی از تصاویر گراش نیز حاصل کار وفاییفرد به خاطر فعالیتش در صدا و سیماست.
راحله بهادر سال گذشته به همین مناسبت [روز سینما] به بنیاد کهن پارسیان رفت و در گزارشی مفصل و در گفتگو با عبدالله صلاحی، مدیر بنیاد کهن پارسیان، در مورد آرشیوهای تصویری اشاره شده در بخشهای بالا گزارش مفصلی نوشت (لینک گزارش).
جشنواره کل، سینما پارادیزوی گراش
بخش مهمی از فعالیتهای سینمایی گراش و شناسایی استعدادها، از مسیر جشنوارهی فیلم کوتاه کَل شکل گرفته است. این جشنواره نقش بزرگی در آشنا کردن شهروندان با سینما و جدیتر شدن آن در گراش داشته است. این جشنواره هرچند در طول سالهای برگزاریاش با کارشکنیها و مانعتراشیهایی روبهرو شد، تا سیزده دوره دوام آورد.
با همه مشکلات، هنوز علاقهمندان سینماگری در گراش امیدوار هستند که این جشنواره از فراموشی هشتساله به درآید و چراغهای چشمکزن چهاردهمین دوره روشن شود. مشکلات اقتصادی و هزینه بالای برگزاری مانند بسیاری از فعالیتهای دیگر، اینجا هم مانع اصلی برای ادامه جشنواره کل است.
جشنوارهی فیلم کوتاه کَل در طول سیزده دوره برگزاری از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۶ استعدادهای زیادی را به جمع فرهنگ گراش معرفی کرده است. از میان آنها میتوان به محمدجواد حسننژاد، محمدعلی شامحمدی، علی سپهر، ابوالحسن حسینی، کیوان محسنی، مرحوم مجید راستی، سعید روانبخش، مجید حاجیان و محمدرضا خواجی اشاره کرد. هرچند بسیاری از این نامها امروز دیگر در عرصهی سینما و حتی فرهنگ فعال نیستند، اما تعدادی حتی با تولید تیزر و فیلمهای تبلیغاتی، همچنان به عشق خود به سینما پایبند ماندهاند.
محمدجواد حسننژاد، علی سپهر، محمدعلی شامحمدی و ابوالحسن حسینی از چهرههایی هستند که امروز فعالیتشان از عرصهی سینما فاصله گرفته و هر یک مسیر دیگری را طی میکنند.
محمد جواد حسننژاد فعالیت هنریاش را با ساخت فیلمهای مستند آغاز کرده است. در کارنامهی هنری او حدود شش فیلم کوتاه ثبت شده است. نخستین کارش «سیری در سفالگری» بود که در اولین جشنواره کَل، جایزهی اول را میگیرد و سال بعد با مستند «فاتح» دربارهی زندگی علی شادرام، کلیدساز معلول گراشی، موفق میشود دو جایزه، یعنی جایزه اول جشنواره و جایزه انتخاب تماشاگران، را به دست بیاورد. (لینک گفتگو با حسننژاد در مورد مستند فاتح). حسننژاد بعدها فیلمهای کوتاهی مثل «زردهای پرنده»، «بوریابافی»، «معماری منزل علیپور» و «سیزده یادگار دیرین» را ساخته است.
حسننژاد این روزها فروشگاه عرقیات خودش را در بلوار معلم دارد و از دنیای هنر فاصله گرفته است. او میگوید: «جشنوارهی کَل خیلی از استعدادها را شناسایی و جذب کرده و میکرد. شور و شوق ساخت فیلم در من بعد از تعطیلی جشنوارهی فیلم کَل فروکش کرد.» حسننژاد پس از فیلمسازی، پایش به حوزهی دوبله، انیمیشن و گویندگی هم باز شده و دوبلهی یک انیمیشن را در استودیو پارسینا انجام داده، اما به دلیل شیوع کرونا در سینما اکران نشده است. او همچنین از بازیگران باسابقه تئاتر گراش است. بازی و گویندگی در نمایشهای رادیویی در استودیو پارسینا، آخرین فعالیتهای هنری حسننژاد در سالهای اخیر بوده است.
علی سپهر از اوایل دههی هشتاد همراه با آغاز جشنواره کل، فعالیتش را در عرصهی فیلمسازی مستند آغاز میکند. او به همراه جمعی از دوستان نزدیکش (مهدی صمیمی، رضا خرمپی و سعید دانشور) گروهی به نام «دلآوا» را تشکیل میدهند و آثاری مثل «نخل»، «برای آب» و «پیشینه» را در کارنامهی هنرشاش به ثبت میرساند. این فیلمها در جشنوارهی فیلم کَل به نمایش درآمده و جوایزی هم به دست آورده است. سپهر برای مستند «برای آب» به دلیل نگاه پژوهشیاش مورد توجه فرشاد فدائیان که یکی از مستندسازهای مطرح کشوری است قرار میگیرد.
از مهمترین پروژههای او میتوان به مستند بلند «گمگشته کوچههای تاریخ» (۷۰ دقیقهای، دربارهی گراش) و مستند «روزی که قدمها را میشمارند» اشاره کرد که از شبکههای ملی و استانی صداوسیما نیز پخش شده است. سپهر در طول فعالیت هنری خود با همکارانی چون مهدی صمیمی، رضا خرمپی، سعید دانشور، کیوان محسنی و علیاکبر شامحمدی همکاریهای متعددی داشته است. او در کارنامهاش فیلمهایی با مضامین اجتماعی و مذهبی مثل «گامی به آسمان» و مستندی دربارهی هیات مسجد محمد رسولالله(ص) را نیز دارد. هرچند علی سپهر بعدها به دلیل مشکلات مالی، مسئولیتهای خانوادگی و بیمهریهای برگزارکنندگان جشنوارهی فیلم کَل، بهتدریج از فیلمسازی و دنیای تصویر کناره میگیرد و شعر و ادبیات را انتخاب میکند. در سالهای اخیر، شعر، به ویژه شعر آیینی، پیوند او با دنیای فرهنگ و هنر است.
محمدعلی شامحمدی کار خود را در دهه هفتاد از نمایش آغاز کرد. برگزاری جشنواره فیلم کوتاه کل در ابتدای دهه هشتاد، او را به سمت فیلمسازی کشاند. او در دههی ۸۰ از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۴ در کنار علی سپهر و محمدجواد حسننژاد، شش فیلم کوتاه ساخته است ولی بعد از آن دیگر فیلمی در کارنامهی هنری او به ثبت نرسیده است.
تحصیل در رشته ادبیات نمایشی تا مقطع کارشناسی ارشد و بعد ریاست انجمن نمایش گراش باعث شد که شامحمدی به جای سینما، مسیر صحنه تئاتر را انتخاب کند و بیشتر در این حوزه فعال باشد. ریاست «انجمن دوبله و گویندگی صدای ماندگار گراش» دیگر مسیر پیوند او با سینماست که برگزاری پنج دوره جشنواره دوبله و گویندگی «گریشبانگ» را به دنبال داشت؛ جشنوارهای که توانست نسلی از علاقهمندان به دوبله را در گراش تربیت کند.
ابوالحسن حسینی دیگر چهرهی سالهای ابتدایی جشنواره کل است. حسینی بیشتر به عنوان آهنگساز و رییس انجمن موسیقی گراش شناخته میشود. اما او هم یکی از جایزهداران جشنواره کل است. حسینی نقش اصلی را در بخش صدا و موسیقی اکثر گروههای فیلمسازی گراش داشت؛ و همزمان، با ساخت مستند «نون ـ نان»، خودش نیز فیلمسازی را تجربه کرد. حسن حسینی از حدود ۸ سال پیش به خارج از کشور مهاجرت کرد و هر چند از فیلمسازی فاصله گرفت ولی با انتشار گاه به گاه آثار موسیقایی به ویژه موسیقی تلفیقی و محلی، دغدغههای هنری خود را دنبال میکند.
بلیت سینما از راه دانشگاه
بعضی دیگر از گراشیهای علاقهمند به سینما، مسیر ورود به این حرفه را از طریق تحصیل آکادمیک و دانشگاهی طی کردهاند. محمدکاظم محمودی، سمیه کشوری و سیاوش شکوزاده نمونههایی از این دسته هستند که با پشتوانه آموزشهای دانشگاهی وارد عرصه سینما شدهاند و فعالیت خود را آغاز کردهاند.
محمدکاظم محمودی پس از مهاجرت به تهران در سال ۱۳۷۹ فعالیت حرفهای خود را از اوایل دهه هشتاد در سینما و تلویزیون ایران آغاز کرده و اولین حضور او در پروژهی تلویزیونی «خواب و بیدار» به کارگردانی مهدی فخیمزاده بهعنوان دستیار کارگردان بوده است. او در سالهای بعد، پله پله در سینما بالا رفت و از دستیار سوم تا برنامهریز و دستیار اول کارگردان در آثار تلویزیونی و سینمایی، تجربههای زیادی در پروژههای مختلف به دست آورده است.
از مهمترین همکاریهای او میتوان به سریال «مدار صفر درجه» به کارگردانی حسن فتحی اشاره کرد که بخشی از فیلمبرداری آن در خارج از ایران (مجارستان و فرانسه) انجام شده است. خودش میگوید علاقهی اصلی او همواره به خلق اثر و کارگردانی بوده و بعد از تجربههای زیاد وارد عرصهی کارگردانی میشود و چند فیلم کوتاه و مستند از جمله فیلم کوتاه «از فردا میترسم»، «سفری ماندگار»، مجموعه مستند سه قسمتی «نگاهی در چشم باد» برای شبکه مستند و… ساخته است.
محمودی در حال حاضر درگیر پروژه سینمایی زندگی شهید ابراهیم برزگران با نام موقت «ابراهیم» است. پروژهای که میتواند اولین فیلم سینمایی بلند گراش باشد. محمودی میگوید: «قرار است فیلم زندگی شهید ابراهیم برزگران را روایت کند و در سه استان تهران، خوزستان و فارس فیلمبرداری میشود. پیشتولید این پروژه از سال گذشته آغاز شده و بعد از بازبینی لوکیشنها در گراش، تهران و شهرک دفاع مقدس، قرارداد با تمام عوامل حرفهای پشت دوربین نیز بسته شده و مراحل قانونی وزارت ارشاد و نهادهای نظارتی را با موفقیت پشت سر گذاشته است اما به دلایل مختلف این پروژه فعلا متوقف شده و پروژه منتظر جواب از سمت وزارت ارشاد است و ارگانهای نظامی که برای تامین بودجه و اعتبار پای کار بیایند.»
محمدکاظم میگوید: «در کنار بازیگران مطرح، چند هنرمند بومی از گراش و لار نیز نقشهای کلیدی را در این پروژه بر عهده دارند تا ظرفیتهای منطقهای در کنار ستارههای سینما دیده شوند.»
سمیه کشوری تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته سینما، گرایش فیلمنامه، در دانشگاه هنر به پایان رسانده و در حوزههای مختلفی فعالیت کرده است؛ از جمله فیلمنامهنویسی، رمان، نویسندگی و اقتباس شنیداری برای رادیو و اپلیکیشن ایرانصدا، عکاسی خبری و هنری، تدریس نویسندگی، کارگردانی موشنگرافیک و دستیار کارگردانی و پروژههای کوتاه سینمایی و صوتی. تمرکز اصلی او در یک سال گذشته نقد و تحلیل سینما برای مجله میدان آزادی و اقتباس شنیداری رمانها برای اپلیکیشن ایرانصدا بوده است.
سیاوش شکوزاده دیگر دانشآموخته گراشی رشته سینما است که پس از تولید چند فیلم کوتاه دانشجویی و پایان خدمت سربازی، این سالها کمکار شده است. آخرین پروژه شکوزاده فیلم کوتاهی با موضوع «یکصد آرزو» با موضوع کمآبی و خشکسالی بود که تا مرحله اکران خصوصی رسید و آماده اکران عمومی است. سیاوش شکوزاده به یک پروژه بلندمدت هم فکر میکند: «به دنبال ساخت یک سریال هستم ولی ترجیح میدهم تا وقتی پروژه شروع نشده است درباره آن صحبت نکنم. پیشتولید پروژه را دارم تنهایی به پیش میبرم ولی قطعا آن را خواهم ساخت.»
علیاصغر آذرآیین تازهترین دانشجوی گراشی سینماست که از مهرماه ۱۴۰۳ وارد رشته کارگردانی دانشگاه سوره شده است. آذرآیین در این دو ترم در کنار ساخت ۴ پروژه دانشجویی، یک فیلم کوتاه هم ساخته که منتظر پذیرفته شدن آن در جشنوارههای داخلی است. آذرآیین تابستان امسال در زمان حضور در گراش با پروژه «مردی که برنگشت» از خانه فیلم گراش همکاری داشت و از مهرماه دوباره برای تحصیل به تهران بر خواهد گشت.
شهریور ۱۴۰۱ به مناسبت همین روز [روز سینما] فاطمه یوسفی گفتوگویی مفصل با پنج تن از سینماگران فعال گراش انجام داد: کیوان محسنی، محمدکاظم محمودی، سمیه کشوری، سیاوش شکوزاده و محمدرضا خواجی. حاصل این گفتگوها در سه پست جداگانه در سایت هفتبرکه منتشر شده است و میتوانید آنها را در اینجا + و + و + بخوانید.
جمع سینماگران گراشی در دبی
اما همهی جایزهداران جشنواره کل سینما را رها نکردهاند و تعدادی از آنها همچنان با دنیای تصویر مرتبط هستند، حتی اگر در خارج از ایران باشند. گراشیها در فضای دبی بیشتر به تجارت شناخته میشوند ولی تعدادی از آنها نیز آینده را در صنعت هنر و سرگرمی میبینند. شناختهترین چهره سینمایی گراش، کیوان محسنی، در حال حاضر در دبی به فعالیت ادامه میدهد که در گزارشی جداگانه از او خواهیم نوشت.
سعید روانبخش حالا ۲۹ساله است. روانبخش با وجود سکونت در دوبی، از دوره نوجوانی در چند دوره جشنواره فیلم کوتاه کل حضور داشت. او در سال ۲۰۱۵ و در ۱۹سالگی، در جشنوارهی فیلم کوتاه حقوق بشر شارجه با فیلم کوتاه خود دربارهی کودکان موفق به کسب جایزهی ۱۵ هزار درهمی شد (خبر در سایت هفتبرکه).
حضور کیوان محسنی، سینماگر نامآشنای گراشی، و همچنین محسن ایزدی، فیلمبردار و تدوینگر، باعث شده است که یک همکاری بین سینماگران گراشی در دبی شکل بگیرد. آنها در قالب شرکت VoidX Creative Agency در دبی با هم همکاری دارند. به گفته سعید روانبخش: «تیم VoidX الان از ۱۶ نیروی متخصص در حوزههای تولید محتوا، کارگردانی، فیلمبرداری، تدوین، انیمیشن، تبلیغات دیجیتال و طراحی گرافیک تشکیل شده است که علاوه بر فعالیتهای داخلی، در دو پروژه هالیوودی نیز به عنوان مدیر انتخاب بازیگر (Casting Manager) مشارکت داشتهاند و مسئولیت تأمین و معرفی بازیگران فرعی (Extra Cast) را از طریق شبکههای داخلی خود به عهده داشته است.»
روانبخش در مورد پروژه اصلی خودش میگوید: «در یک سال گذشته، تمرکزم بر نگارش فیلمنامهی سریال بلند «۸ مقدس» (The Sacred 8) بوده که داستانی علمی-تخیلی و فلسفی دارد و در دبی سال ۲۰۵۰ روایت میشود. این سریال برای پلتفرمهای آنلاین مشابه Netflix طراحی شده و در سه فصل و هر فصل با ۸ اپیزود برنامهریزی شده است.»
مجید حاجیان نیز از دیگر خروجیهای جشنواره کل است. او پس از چند سال دوری از فضای تصویر و سینما، با برند «کِنج» و تولید تیزهای تبلیغاتی بازگشته است. حاجیان در معرفی کنج میگوید: «فعالیتهای این گروه با تمرکز بر عکاسی، فیلمبرداری و تولید محتوای تصویری است و در حوزههای تبلیغاتی، معماری و معرفی کسبوکارها نیز فعال است و با تلفیق نگاه هنری و تصویر حرفهای، تلاش میکند برندها و پروژهها را به شکل جذاب و خلاقانه به مخاطب ارائه کند.»
حاجیان در حال حاضر در ایران و امارات فعالیت میکند و تمرکز اصلی او بر تولید کلیپهای تبلیغاتی و مد قرار دارد. همچنین او در مرحله نگارش فیلمنامهی اولین فیلم کوتاه خود است و امیدوار است سال آینده این پروژه را کلید بزند.
ورود از دریچهی فضای مجازی
اینستاگرام، یوتیوب و تیکتاک دریچههای تازهای را برای علاقهمندان سینما باز کرده است. دیگر تولید فیلم کوتاه در انحصار افراد خاص نیست و هر کسی با کمی خلاقیت میتواند وارد دنیای هنر و سرگرمی شود. البته ماندن در این فضا به این سادگی نیست و نیاز به تلاش، آموزش و البته پیگیری مداوم دارد. گراشیهای زیادی با نگاههای متفاوت در این فضا حضور دارند که به سراغ سه نفر از آنها رفتهایم.
سعید رجایی از شناخته شدهترین بلاگرهای گراش است که در فضای تبلیغات آنلاین هم فعال است. کار او هنری از گروه نمایشی نسیم شروع شد و خودش میگوید: «از زمان کرونا که تئاترها تعطیل شد بیشتر در فضای مجازی فعال شدیم.»
رجایی مدتی پیش یک فراخوان برای تشکیل دوباره گروه نسیم منتشر کرد. اما این بار برای تولید سریال اینستاگرامی: «برای فعالیت دوباره گروه نسیم، حدود ۲۰۰ میلیون تومان لوازم و وسایل گرفتهایم و وسایلمان تکمیل است. قرار است یک سریال به گویش خودمونی باشد که خودم سناریو را نوشتهام و در گراش، لار و اوز ضبط خواهد شد. الان در مرحله انتخاب بازیگر هستیم و گیر کارمان اینجاست.»
رجایی تصاویر زیادی از گراش تهیه کرده است و اگر شرایط مهیا باشد به دنبال ساخت مستند هم است: «اگر کسی به ویژه قدیمیها ایدهای دارند استقبال میکنیم و تیم ما آماده فیلمسازی است. احتمال زیاد یک مستند در مورد زینلآباد خواهیم ساخت.»
کار عباس محبی از ساخت کلیپهای کوتاه شوخی آغاز شد. عباس که در شرکت محبی در یزد حضور داشت، از زمستان ۱۴۰۲ به خاطر علاقه به بازیگری، ساخت کلیپهای طنز را آغاز کرد اما از ابتدای سال ۱۴۰۴ انتقال به کرمان مسیر کاری او را تغییر داد. در کرمان او با تولیدکنندگان محتوایی آشنا شد که به عنوان واینر فعالیت دارد. او میگویند: «بلاگرها بیشتر از زندگی خودشان فیلم میگیرند اما واینری جنبه داستانی و بازیگری دارد و هدف من این است که بیشتر با دوربین آشنا شوم و شاید در نهایت بتوانم به سینما و تلویزیون راه پیدا کنم.»
شهریورماه ۱۴۰۴ عباس محبی سریال «طلب عشق» را در صفحه خود منتشر میکند. یک سریال ۶ قسمتی که هر بخش آن حدود ۲ دقیقه است. همزمان در کلیپهای واینرهای کرمانی نیز حضور دارد. او در مورد آشنایی با واینرهای کرمان میگوید: «من خودم به آنها پیام دادم و آنها هم استقبال کردند. هزینه تولید محتوا در کرمان در مقایسه با گراش خیلی مناسبتتر است. یک هزینه سناریو است و بعد خود فیلمبردار کار تدوین و ادیت را هم انجام میدهد. مثلا اگر یک کلیپ یک دقیقهای در گراش ۱۰ میلیون میگویند، اینجا با شش میلیون ما یک سریال شش قسمتی ساختهایم. بازیگرها هم مرامی در سریالها و کلیپهای یکدیگر بازی میکنند چون میدانند در نهایت همه با هم رشد میکنند.»
وحید دمساز هر چند مهندس عمران است اما گراشیها او را به تصاویر جذاب از شهر گراش میشناسند. دمساز در مورد علاقه خود به کار سینمایی میگوید: «هر کسی که در این مسیر است یک دورنما در سینما هم برای خودش دارد. اما در حال حاضر مشکلات اقتصادی باعث شده است که در چند حوزه مختلف از جمله تبلیغات و تولید محتوا فعال باشم.»
دمساز در مورد کارهای در دست اقدام خود میگوید: «مستند حسینیه اعظم را دارم که نمیخواهیم تصاویر زیبایی که گرفته حرام شود و دنبال یک کار حرفهای و خوب هستم.»
شاید اگر جشنواره کلی در کار بود، تعداد بیشتری از علاقهمندان به تولید محتوا که بیشتر در اینستاگرام فعال هستند به سمت تولید فیلمهای سینمایی مستند و داستانی میرفتند. علاقهمندانی که به جای پرده بزرگ نقرهای سینما، به صفحههای کوچک ولی پربازدید مجازی اکتفا کردهاند.
کلوپ آیندهسازان
چرخه سینما از حرکت نمیایستد و نسل جدیدی از علاقهمندان با انرژی و انگیزه وارد این حوزه میشوند. نام گروههایی مانند سراج، حنین، زوم، خانه فیلم گراش و… را در تیتراژهای فیلمها و کلیپهای این سالها دیدهایم که باید منتظر ماند که کدام یک در نهایت ماندگار میشوند و با عبور از فضای اینستاگرام و تبلیغات، وارد فضاهای هنری و سینمایی خواهند شد.
در مورد گروه حنین پیشتر نوشتیم. شاخصترین کار این گروه ساخت کلیپ «سلام بر گراش» است. گروهی که سال ۱۳۹۸ از فعالیتهای دانشآموزی شکل گرفت و در سال ۱۴۰۲ با عنوان «پویش فناوران گریش» و در قالب سازمان مردمنهاد زیر نظر وزارت ورزش و جوانان رسمیت پیدا کرد. حجت عالمی، فرزاد رجاییان و مهدی پورشمسی تیم مدیریتی حنین هستند و مصطفی آیینهافروز، حسین وفاییفرد و محمدهادی فتاحی که در این گروه رشد کردهاند هر کدام ظرفیت تبدیل شدن به یک فیلمساز را دارند.
«خانه فیلم گراش» دیگر جمع فیلمسازی گراش است. علیاصغر آذرآیین، محمدامین حیدری و سعید قربانی از دیگر چهرههای نوظهور و تازهنفس این جریان هستند که با ایدهها و پروژههای خود تلاش میکنند با همکاری در «خانه فیلم گراش» مسیر تازهای را برای سینمای گراش رقم بزنند.
امین حیدری مسیر هنری خود را از چهار سال قبل با حضور در کلاسهای تئاتر مجتبی حسینی قیری آغاز کرد و بعد از آن هم در دو تئاتر به روی صحنه رفته است. او همچنین چندین مدرک بازیگری دارد و در تلهفیلم «میم مثل مأمور» نیز حضور داشته و به دلیل علاقهاش به فیلم و سینما وارد حوزهی تولید آثار تصویری شده است. اولین تجربهی تصویری او مستند محرمی «بوشهری-گراشی» بود که احمدرضا تاجبخش مداح نامآشنای گراشی در آن نقشآفرینی کرد (فیلم را در هفتبرکه ببینید). بعد از آن با ساخت چند تیزر تبلیغاتی، دومین مستند خود با عنوان «سنتی-گراشی» را کارگردانی کرد که از شبکهی استانی نیز پخش شد (فیلم را در هفتبرکه ببینید).
حیدری بعد از کارگردانی دو مستند، تجربهی حضور در پروژههای بزرگتر و جدیتری نیز دارد که به عنوان دستیار کارگردان عوامل فیلم را همراهی کرده است؛ «شهید محمد ثواب»، «پرواز ۶۵۵» و «مردی که برنگشت». حیدری برای تکمیل مهارتهایش دورهی تخصصی فیلمبرداری سینما زیر نظر علیرضا دهقانی را گذرانده و این روزها بیشترین فعالیتهای او در پشت صحنهی سریالها، فیلمهای سینمایی، فیلمهای کوتاه و پروژههای تبلیغاتی جریان دارد و نامش به عنوان یکی از چهرههای جوان و فعال این حوزه در گراش شناخته میشود. حیدری این روزها با سعید قربانی دیگر چهره جوان فیلمسازی گراش همکاری دارد.
سعید قربانی، نوجوان ۱۷سالهی گراشی، فعالیت هنری خود را از سه سال قبل در ۱۴سالگی و از صحنهی تئاتر آغاز کرده است. قربانی میگوید: «به دلیل علاقه به صحنه، دیالوگهای زنده و نفس تماشاگر در دورههای شبانهروزی هنرکده انقلاب اسلامی در تهران و قم شرکت کردم. بعد از آشنایی با دوربین نگاهم به سمت تصویر و فیلمسازی تغییر کرد.»
نخستین تجربهی جدی او، ساخت مستند «خال ابرام» دربارهی شهید ابراهیم برزگران بود (فیلم را در هفتبرکه ببینید). بعد از بازتابهای مثبت مستند خال ابرام، او مستند داستانی «مردی که برنگشت» را دربارهی سردار شهید علیاکبر عظیمی کلید زده است که در مراحل پایانی فیلمبرداری است، پروژهای که با وجود برآورد هزینهی ۹۰۰ میلیون تومانی، با یک سوم هزینه و همراهی ۳۰ نفر هنردوستان گراشی در حال تولید است. قربانی در ادامه، پژوهش برای چندین مستند دیگر را نیز آغاز کرده که از جمله میتوان به «مجموعه مستند قاب خاطرات»، «بهَ بهَ»، «مستند دمامچیها»، «امید به زندگی»، «۱۳ سالگی تا آسمان» و «سردار جوان» اشاره کرد.
او برای انسجام فعالیتهای خود، دفتر «خانه فیلم گراش» را راهاندازی کرده است. به گفته قربانی این دفتر قرار است در سه محور فعالیت کند: ۱) تولید فیلمهای مستند و داستانی با تمرکز روی فرهنگ جنوب، شهدا، آیینها و مسائل اجتماعی؛ ۲) گروه جهادی امید که در کنار تولید محتوا، به خانوادههای نیازمند کمک میکند (از تهیهی بستههای حمایتی تا ساخت کلیپهای خیریه و اطلاعرسانی)؛ و ۳) واحد اشتغال که با آموزش تدوین، تصویربرداری، طراحی پوستر و مدیریت پروژه، برای نوجوانها و جوانهای شهر فرصت کاری ایجاد کرده است.
یکی از نقطههای عطف مسیرش حضور در مستند «چشم پدر» بود که از تولیدات شبکه افق است. این فیلم روایتی از زندگی سعید و پدرش را نشان میدهد. او میگوید از کلاسهای آنلاین و یوتیوب گرفته تا ورکشاپها و کتابها، هر فرصتی را برای یادگیری را غنیمت میشمارد. با اینکه بارها پیشنهادهای کاری از شهرهای دیگر با امکانات بهتر داشته است میگوید: «ترجیح میدهم در گراش بمانم؛ چون باور دارم قصههای این شهر و آدمهایش ارزش ساخته شدن دارند.»
